آدمها ميتوانند انگيزههاي مثبت
يكديگر را تقويت كنند
قسمت اول | قسمت دوم قسمت سوم | قسمت چهارم
استاد ايشان چه كسي بودند؟
« smale ». پس از آن به ايران بازگشتند، در اينجا شروع به انجام يك سلسله كارهاي آموزشي كردند كه فكر ميكنم در محيط اطرافشان مؤثر بود. تعدادي دروس خيلي وسيع را با عمق نسبتاً زياد تدريس كردند. اين حادثه مربوط به دوراني ميشود كه من هنوز دانشجو نبودم. در واقع بسياري از معلمهايي كه من از آنها درس گرفتم در اين محيط بخش زيادي از معلومات رياضيشان را به دست آوردند. يكي از افرادي كه كارهاي او هم براي شخص من و هم براي خيلي از آدمهاي ديگر مؤثر بوده است آقاي دكتر« يحيي تابش» بودند، كه در واقع جريان المپياد را اعمال كردند و از اولين كساني بودند كه جريان المپياد را راهاندازي كردند. غير از ايشان من كمتر كسي را ديدم كه تا اين حد كار مثبت در واحد زمان انجام دهد؛ يعني در هر لحظه ايشان در حال راه انداختن چندين كار و پروژه هستند؛ يعني هر كار مثبتي كه پيش بيايد قبول ميكند.
در مورد دكتر «شهشهاني» در زمينهي آموزشي هم ميتوانيد ويژگي مثبتي در ايشان بگوييد؟
اصلاً يكي از ويژگيهاي مهم ايشان درسهايي است كه ارائه ميدهند. معلوم است كه انرژي و وقت بسياري براي اين درسها مصرف ميكنند. خود ايشان هم آدم عميقي هستند، پايهي رياضي قوياي هم دارند و نحوهي تدريس ايشان هم فوقالعاده است. نكتهي جالبي كه در كلاسهاي دكتر «شهشهاني» وجود دارد اين است كه آدم احساس ميكند خود ايشان وقتي در حال گفتن موضوع جالبي هستند به هيجان ميآيند، تقريباً مستقل از اين كه مخاطب كيست و چيست. من چون تجربهي تدريس زياد دارم كاملاً حس ميكنم كه كار سختي است، اين كه آدم مستقل از مخاطبش بتواند مطلب را مهيج ارائه دهد؛ مثلاً در مورد شخص من، مخاطب روي كيفيت تدريسم خيلي تأثيرگذار است؛ مثلاً اگر خيلي مشتاق نباشد ممكن است حس مرا هم مخدوش كند. دكتر «شهشهاني» تقريباً مستقل از مخاطب از كيفيت تدريس بالايي برخوردار هستند و اين موضوع براي من ويژگيِ خيلي جالبي بود. اما نكتهي شايان ذكري كه وجود دارد اين است كه من شايد درسهاي زيادي با دكتر «شهشهاني» نداشتم و فردي هستم كه خيلي كلاس محور نيستم و درسهايي هم كه داشتم در تاريخچهي آموزشيام نقطهي ويژهاي نبوده، ولي من از جهتي خود را مديون دكتر شهشهاني ميدانم آن هم فعاليتي است كه دكتر شهشهاني انجام داد شايد كمتر ديده و به آن اشاره شده است، انتشار مجلهاي به نام «نشريهي رياضي» است كه طي سالهاي متمادي دكتر «شهشهاني» مدير مسئول آن مجله بود و با يك استاندارد بسيار بالا بسيار فراتر از آن چه در اطرافش وجود داشت اين نشريه را منتشر كرد.
الان هم ادامه دارد؟
شما مطالب را مطالعه ميكرديد يا اين كه با شما مشاركت ميكردند؟
دربارهي آقاي دكتر «تابش» بفرماييد كه ويژگي ايشان چه بود؟
شما از المپياد رياضي داخلي داريد مثلاً شروع و مبداء آن؟
اسم كوچكشان؟
فكر ميكنيد موفق بودن استعداد، امكانات، محيط اجتماعي و به طور كلي عوامل خاصي را طلب ميكند؟ مثلاً خود شما براي رسيدن به موقعيتي كه در حال حاضر داريد مدارس خاصي مؤثر بوده است؟ آيا اگر آن مدارس نبود شما به اين مرحله نميرسيديد؟ امكانات خاصي را در اختيارتان گذاشتند؟ مثلاً پدر و مادر از لحاظ مادي تمكن خاصي داشتند يا خودتان احساس ميكنيد استعداد خاصي داشتيد؟ به هر حال اين مسئله كه آدم در چه شرايطي است و چه دستاوردهايي داشته است، كيفيت كارش در حال حاضر چيست قطعاً به محيطي كه در آن بوده است ارتباط خيلي جدياي دارد. به نظر من هيچ شكي در اين نيست كه عواملي كه نام برديد همه در شكلگيري شخصيت عام و به طور خاص شخصيت علمي هر كسي مؤثر هستند.
منظور سؤال اين است كه آنهايي كه از اين امكانات بهرهمند نيستند آيا بايد احساس نااميدي كنند يا نه؟
هدف اين است. درست است. متوجه هستم، ولي به هر حال من نميتوانم به منظور هدفي كه شما داريد بگويم اين شرايط مؤثر نيست. همهي اين عوامل در شكلدهي شخصيت اين آدم تأثير دارد. از اين مسئله كه در چه خانوادهاي بزرگ شده است، اولويتهاي ذهني آن خانواده چه بوده است، در چه مدرسهاي بوده يا با چه همكلاسيهايي بوده است، چه معلمهايي داشته است، آيا معلم ويژهاي در دوران تحصيلش بوده كه تأثير ويژهاي روي او گذاشته است و چه امكانات آموزشياي در دسترسش بوده است، تمامي اين موارد تأثيرگذار هستند، استعداد آدم هم روي چيزي كه محصول عيني كاري است كه در حال انجام است تأثير دارد. ولي باز مسئله سر اين است كه موفقيت يعني چه؟ موفقيت اگر به اين معني باشد كه من فلان مسئله را زودتر از شما حل كنم، بله استعداد من در موفقيت به اين معني نقش اساسي دارد ولي اگر موفقيت به اين معني باشد كه من نسبت به پتانسيل و امكاناتي كه دارم شكوفا شوم، آن وقت جزئي از صورت مسئله ميشود. موفقيت من با موفقيت شما در آن زمان دو تعريف جدا از هم دارد كه شرايط من با شما متفاوت باشد. موفقيت من يعني كاري كه درحال انجام آن هستم را به نحو احسن انجام دهم و موفقيت شما يعني از موقعيتي كه در آن قرار گرفتهايد بهترين استفاده را كنيد.
به نظر شما دانشمند كيست ؟
تصوري كه ممكن است به غلط در ذهن بچهها باشد و شايد بهتر است اين تصور تصحيح شود اين است كه شايد فكر ميكنند دانشمند نابغهاي است كه هوش بسيار بالايي دارد و همهي مسئلههاي دنيا را در چند ثانيه پاسخ ميدهد و اين تصور بسيار غلطي از دانشمند است. در واقع به نظر من دانشمند كسي است كه كنجكاوي و پيگير بودن از قسمتهاي بارز شخصيتياش است. در واقع دانشمند كسي است كه اين پتانسيل را دارد كه وقتي با يك سؤال يا يك مسئلهي علمي مواجه ميشود آن را پيگيري كند و پشتكار كافي داشته باشد تا بتواند در يك زمان نه لزوماً كوتاه راهحلي برايش پيدا كند، حتي ممكن است اين راهحل يك راهحل كامل نباشد و در جهت حل آن شروع به كار و فكر كند. يعني تداوم در آن نقش مهمتري دارد و اين تداوم نياز به فرد باتجربهي زياد دارد، فردي پشتكار داشته باشد، با افراد ديگر در ارتباط باشد و بتواند از دانش آنها استفاده كند، بتواند مسئلهي خودش را براي بقيه مطرح كند و از ايدههاي آنها كمك بگيرد، به منابع مختلف رجوع كند، سعي كند در رابطه با اين موضوع مطالبي را ياد بگيرد و اگر لازم است در علوم و غيره آزمايش كند.
راجع به تأثير محيطهاي آموزشي بر روي پيشرفت تحصيليتان توضيح دهيد و بفرماييد به نظر شما محيط آموزشي چه تأثيرهاي مثبت و منفياي ميتواند داشته باشد ؟
من خدا را شكر ميكنم كه در محيطهاي آموزشياي كه به نظر خودم خوب بوده است قرار گرفتم در مورد راهنمايي و دبيرستان هم قبلاً توضيح دادم. دورههاي المپياد هم براي من دورههاي خيلي پرخاطره و پر فايدهاي بود، دورههايي بود كه معلمهاي ما كساني بودند كه خودشان بچههاي المپيادي سالهاي قبل بودند و براي اين كه چيزي را براي ارائه به ما آماده كنند زحمت ميكشيدند. ما روابط خوبي با هم داشتيم، ارتباط با بچههاي همدورهام خيلي مفيد بود با يكديگر كار علمي ميكرديم با هم روابط دوستي خوبي داشتيم، پس از اين كه وارد دانشكدهي رياضي شدم شرايط مثبت ما همچنان ادامه داشت. در واقع من با استادهايي كه خيلي آنها را دوست داشتم رابطهي خوبي داشتم، وضعيت علمي آنها برايم مهم بود ارتباط خوبي با آنها داشتم و چيزهايي به آنها ياد ميدادم و چيزهايي از آنها ياد ميگرفتم.
به نظرتان محيط آموزشي چطور ميتواند تأثيرگذار باشد؟
به نظر شما در دورهي تابستاني چه نوع آموزشهايي بايد ارائه شود؟ و اين وضعيتي كه الان هست از نظر شما ايدهآل است؟ البته با توضيحاتي كه فرموديد به نظر ميرسد خودتان جزو سياستگذاران دوره هستيد؟ . مثلاً بعضي از بچهها ميگويند كه در آن دوره مسائل دانشگاهي ارائه ميشود، و شما ميگوييد براي اين كه براي بچهها مفيد باشد، از آن طرف بچهها ميگويند كه لزومي ندارد و ... از اين بحثها را ميخواهم مطرح كنيد. دورهي تابستاني فلسفهاي داشته است. درست است. درهرحال من يك سر اين طيف قرار ميگيرم. در واقع من خودم عضوي از كميته هستم بالاخره منتقديني به اين سبك موجود وجود دارند و در اينباره بحثهاي زيادي هم انجام شده است، مسئله اين است كه، يكي از فلسفههاي دورهي تابستاني اين بوده كه باعث شود معلومات افراد انتخابشده در دورهي اول با هم هماهنگ شود. ممكن است كسي به دلايلي چيزهاي بيشتري خوانده باشد و دانشآموز ديگر منابعي در دست نداشته در نتيجه مطالب كمتري خوانده باشد يا معلمهاي متفاوتي داشته باشد يا كسي امكانات آموزشي بهتري داشته باشد؛ اين امر باعث ميشود سواد بچهها همه در يك سطح نباشد. يكي از اهداف دورهي تابستاني اين است كه مينيممهايي براي همهي بچههايي كه وارد دورهي تابستاني ميشوند به وجود بياورد. اين مينيممها در بعضي زمينهها در المپياد رياضي تقسيمبندي ميشود، مثلاً فرض كنيد در هندسه در نظريهي اعداد، تركيبيات ...
در چه سالي؟