مصاحبه و گزارش - موضوعي
 انسان بي‌عزت به‌جايي نمي‌رسد(مصاحبه و گزارش شماره‌ي 145)
انسان بي‌عزت به‌جايي نمي‌رسد(مصاحبه و گزارش شماره‌ي 145)
اگر زماني در حال انجام کاري باشم که بدانم در آن كار ديگر مؤثر نيستم قطعاً آن كار را (چه سطح بالا يا چه سطح پائين باشد) کنار مي‌گذارم - مصاحبه با آقاي دكتر «محمد علي ملبوبي»- قسمت سوم

 

 

انسان بي‌عزت به‌جايي نمي‌رسد

 

 

قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم | قسمت چهارم



اشاره

بنا داريم مصاحبه‌هايي را با اساتيد برتر رشته‌هاي مختلف علوم براي‌تان آماده كنيم. اين نويد را به شما مي‌دهيم در آينده‌اي نه‌چندان دور، خواننده‌ي مصاحبه‌هايي شنيدني از اين اساتيد گرامي خواهيد بود.

وقتي از جناب دكتر «محمد علي ملبوبي» تقاضا كرديم چند كلمه‌اي صحبت داشته باشيم تا با فعاليت‌هاي اين استاد گرامي – كه داراي سوابقي هم در المپياد فيزيك هستند – آشنا شويم با روي باز از ما استقبال كردند.

سخنوري، دقت در پاسخگويي و رفع اشكال در سؤال‌هاي همكاران‌مان – كه بعضاً سؤال‌ها ناشايانه مطرح مي‌شد -، احترام بسيار به اساتيدشان از ويژگي‌هاي بارز اين استاد گرامي است.

اميدواريم از اين مصاحبه – كه در چهار قسمت براي‌تان ارائه مي‌شود – لذت ببريد.


 

انگيزه‌ي شما از مطالعه در زمينه‌ي تخصصيتان چه بوده؟

ما سرماي‌هاي داريم و آن عمر شريف است. زمان را هيچگاه نمي‌توان به عقب برگرداند ما مدتي در اين دنيا خواهيم بود پس چه بهتر که فرد مؤثري باشيم، انگيزه‌ي من بيش‌تر از اين نوع طرز فكر سرچشمه مي‌گيرد. اگر زماني در حال انجام کاري باشم که بدانم در آن كار ديگر مؤثر نيستم قطعاً آن كار را (چه سطح بالا يا چه سطح پائين باشد) کنار مي‌گذارم.

 

 

چه روش‌هايي براي ايجاد انگيزه داريد؟ 

افراد بايد جهان‌بيني و ديدگاه خود را نسبت به جهان شکل دهند تا سردرگم نباشند. اين خودش كمك مي‌كند كه افراد، اهداف را براي خود تعريف کنند و بدين ترتيب علائقشان را پيدا کنند. البته علائق ذاتي است و اکتسابي نيست. افراد بايد بدانند چه کاري مي‌خواهند انجام دهند. اگر فردي هدفمند باشد و علائق و توانائي‌هايش را پيدا كند در آن موقع است كه هيچ چيز و هيچ كس جلودار (مانع) او نيست.
از تجربيات خودم بگويم: ما دوره‌ي انقلاب بزرگ شديم و براي انگيزه خيلي چيزها داشتيم. معلم بزرگ ما امام خميني بودند و واقعاً جاي ايشان خاليست. ايشان فردي بودند که ملتي را هدايت مي‌کردند و ما هم يکي از آن‌ها بوديم. دوره‌ي جوانيم مصادف با جريان 19 دي سال 57 بود. قبل از سال 55 شهر قم ملتهب بود يعني در واقع از سال 41 اوضاع به همين قرار بود ولي در سال 55 اين هرج و مرج و ناپايداري را احساس مي‌کرديم و از 19 دي57 بود كه انقلاب شروع شد بنابراين ما خيلي در جريان مسائل سياسي- اجتماعي زمان خودمان بوديم به دور از بحث جناحي سطح پائيني که الان وجود دارد. آن زمان جور ديگري بود.
به نظر من، ما در دوره‌ي خوبي به دنيا آمده بوديم و بعد، انقلاب چالش‌هايي داشت، يک کار گروهي خيلي بزرگ در حال رخ دادن بود، انقلاب ما يك انقلاب مردمي بود يعني گروه بزرگي از مردم با همکاري هم اين کار را انجام دادند ما هم يکي از اجزاء آن و با رهبريت امام و بدون هيچ چشمداشتي بنابراين در آن زمان خيلي جو صميمانه‌اي وجود داشت؛ چالش‌هاي زيادي داشتيم مثلاً فعاليت‌هاي ضد انقلابي، بحث تجزيه‌طلبي که ريشه‌ي خارجي داشت و در مناطق مختلف كشور اتفاق افتاد و بعد هم كه جنگ شروع شد، چالش‌هايي بين احزاب آن دوره (چپ و راست)، کمونيست‌ها، مسلمان‌ها و مجاهدين خلق اتفاق افتاد.
اين مسائل در رشد و پرورش ما خيلي مؤثر بود يعني ما در يک دوره‌ي پر چالش بزرگ شديم که اين‌ها همه انگيزه دهنده بود. محيطي که چالش ندارد محيط بي‌انگيزه‌اي است.
من هفت سال در کانادا زندگي مي‌کردم مي‌ديدم که در آنجا چالش‌هاي اجتماعي خيلي کم است به همين دليل هدفمندي افراد پائين است، انگيزه‌هاي ضعيف دارند، سرگرداني‌اشان زياد است و تا حدي اين مشکل در نسل فعلي جوان‌هاي ما وجود دارد.
و اما توصيه‌ام براي جوان‌ها اين است که وارد چالش‌هاي اجتماعي شوند نمي‌گويم به دام احزاب و گروه‌ها بيفتند، نه. ولي ببينند اطرافشان چه مي‌گذرد، دنيا به چه سمتي مي‌رود. مثلاً چالشي که در چند سال اخير گرفتارش هستيم همين بحث هسته‌اي است.
البته ما در اين زمينه پيشرفت‌هايي داشتيم که انشاءالله همه واقعي است از طرفي دنياي خارج، ما را تحت فشار قرار داده‌اند که ما اين کار را متوقف کنيم. يکي از چالش‌ها همين موضوع است. چه کسي ما را از ادامه منع مي‌کند؟ دنياي غرب به سرکردگي آمريکا، آمريکا به چه بهانه‌اي اين کار را مي‌کند؟ خود آمريکا به انرژي اتمي دست پيدا کرده، بمب اتم ساخته و به کار برده؛ کار او اثبات شده است ولي کار ما ممکن در ممکن در ممکن است و او به ما مي‌گويد که شما آدم‌هاي خوبي نيستيد بي‌ضابطه‌ايد و ديوانه‌ايد و ... ولي واقعيت چيست؟
واقعيت اين است که جهان غرب 50 سال از انرژي ارزان استفاده مي‌کرده يعني با تکنولوژي بالاتر کالاي ارزان توليد مي‌کرده و با انرژي ارزان باعث شده كه پول كم‌تري صرف كند در نتيجه پولدارتر بشود و هزينه‌هاي بيش‌تري بكند بنابراين تكنولوژي بيش‌تري را بيافريند و بعد اين کالا را به‌عنوان جامعه‌ي مصرف کننده به ما بفروشد. حال اگر ما خود يک توليد کننده باشيم به ضرر او خواهد بود، باطن قضيه اين است که آن‌ها هيچ گفته‌اي ندارند.
چون ايران از نظر صنعتي به سرعت در حال رشد است و اگر به انرژي ارزان دست پيدا کند ديگر قابل کنترل نيست بنابراين به هر وسيله‌اي بايد جلوي ايران گرفته شود اين گفته كسينجر به عنوان يک تئوري‌پرداز قوي در ده سال پيش است.
جوانان ما بايد اين مسائل را درک کنند و بدانند که چرا اين اتفاقات مي‌افتد و سعي کنند در اين جريانات ملي کمک کنند تا باعث پيشرفت بيش‌تر شوند. ما بالاخره ملتي با منافع مشترک هستيم، يعني اگر فکر کنيم که جدا شويم زندگيمان درست مي‌شود مثلاً برويم خارج زندگي کنيم، نه تنها چيزي حل نمي‌شود بلكه در آنجا هم يک عنصر دست دوم هستيم.
من چون مدتي را در خارج از اين کشور زندگي مي‌کردم و به عنوان دانشگاهي درس مي‌دادم، ديده‌ام كه در آن‌جا ايراني‌ها به‌عنوان يك عنصر دست دوم هستند از شغل‌هاي پست تا به بالا مشغول به كار بوده و هستند. خب البته آن‌ها (خارجي‌ها) هم ملتي با منافع مشترکند.
نمي‌خواهم بگويم انگيزه‌هاي ملي‌گرايي بوده، ولي مي‌خواهم بگويم که در هر مردمي توزيع جمعيتي از نظر هوشي وجود دارد که اين توزيع جمعيتي را نبايد به هم زد. مثلاً ما 1% افرادي را داريم که درصد هوشي‌اشان از همه بيش‌تر است، بعد پائين‌تر از آن 5% داريم که درصد هوشي‌اشان از بقيه بيش‌تر است و بعد هم 10% داريم و همين‌طور تا به آخر كه در نهايت، بقيه مردم در يك سطح هستند. حال اگر اين 1% از كشور برود خلاء‌اي به وجود مي‌آيد و همين طور اگر آن 5% برود. يونسكو هم اين مسئله را گفته است.
بزرگان جوامع آمريکا در زمان خودشان طراحي سيستم كردند يعني طرح‌هاي جالب و خوبي را اجرا کردند بدين صورت که گفتند ما با 1% و 5% و 10% كشورمان پيشرفت نمي‌کند پس شروع كردن بهره‌گيري از کشورهاي ديگر و واقعاً طراحي سيستم کردند كه نخبه‌هاي ما را جذب كنند. ما بايد ياد بگيريم، نه اينکه تابع آن جريانات شويم و بگوئيم اينجا که ما را نمي‌خواهند پس ما به آنجا مي‌رويم.

 

 

اعتماد به نفس چقدر در موفقيت شما مؤثر بوده است؟

خيلي تأثيرگذار بوده. در اين رابطه پدر من راهنماي خيلي خوبي بود چون هميشه مي‌گفت يک مسلمان، يک فرد باعزت است. هيچ وقت آدم بي‌عزت به جايي نمي‌رسد و من مي‌ديدم که با اطرافيانش هم همانطور برخورد مي‌کند؛ مثلاً يادم هست كه شخصي اسم بدي داشت يعني نامش گداعلي بود پدرم به ايشان گفت بايد اسمت را عوض کني، مسلمان عزت دارد.
عزت با غرور فرق دارد، غرور چيز کاذبي است اما عزت شخصيت ما را شکل مي‌دهد هيچ‌کس نبايد عزت خودش را از دست دهد و هيچ‌کس نبايد عزت ديگري را زير سؤال ببرد؛
آقاي خاتمي مي‌گفت (کرامت‌هاي شخصيتي) در متون اسلامي کرامت، عزت دارد و اين خيلي مؤثر است چون فرد سعي مي‌کند خود را عزيز و باعزت نگه دارد و به همين دليل خيلي از انتخاب‌ها را انجام نمي‌دهد و در واقع انتخاب‌هايش را با معيار عزت خود محک مي‌زند.

 

 

به نظر شما چقدر از موفقيتتان نتيجه‌ي زحمت خودتان بوده است؟ و چه اندازه حمايت‌هاي ديگران؟

نمي‌دانم، فکر مي‌کنم بيش‌تر تلاش خودم بوده. از قديم گفته‌اند احترام هر كس با خودشه. يعني فكر مي‌كنم كه بيش‌تر خود فرد است كه سعي مي‌کند با انتخاب‌هايي که مي‌کند خودش را با عزت نگه دارد.

 

 

در دانشگاه، آزمون را براي ارزيابي مناسب مي‌دانيد؟

آزمون مؤثر است ولي تا چه آزموني باشد؟ يک امتحان ساده معمولاً خيلي تأثيرگذار نيست. اما آزمون‌هايي که نتيجه‌ي يک کار عملي است خيلي مؤثر است. مثلاً شنيدن 30 درصد، شنيدن + گفتن 65 درصد، شنيدن + گفتن + عمل كردن 75 درصد به همين ترتيب تا صددرصد. هر چقدر فرد فعلانه شرکت کند تأثيرگذاري بر رويش بيش‌تر خواهد بود، يعني حتي اگر مطالعه مي‌کند و يا شعر مي‌خواند فعالانه اين كارها را انجام دهد، يعني به دنبال اين باشد كه اين چه معني مي‌دهد، منظورش چه بود، چه انتقادي به آن وارد است، چرا اينجوري گفت، چرا جور ديگري نگفت. مثلاً در يکي از دروس كه به نام بيوانفورماتيك کامپيوتري است پروژه و تمرين عملي مي‌دهيم، کار عملي مي‌کنيم اين كارها خيلي تأثير‌گذار است. آزمون‌ها هم بايد طوري باشند که فرد را در موضوع مورد آزمون فعال کند.

 

 

در روز چند ساعت به مطالعه در حوزه‌ي تخصصيتان مي‌پردازيد؟

ما شغل‌امان مطالعه است. اگر مطالعه متمرکز منظورتان باشد، معمولاً صبح‌هاي زود به‌طور ميانگين روزي 2-3 ساعت مطالعه مي‌كنم.

 

 

در دبيرستان چقدر براي کنکور درس مي‌خوانديد؟

اوضاع من كمي فرق داشت. ديپلم كه گرفتم اول به خدمت سربازي رفتم بعد به دانشگاه آمدم. در مورد نحوه‌ي درس خواندنم هم اين‌طور بود که آنقدر درس نمي‌خواندم و به دنبال کلاس هم نبودم فقط سر کلاس گوش مي‌کردم بعد هم كه تمرين و مشق بود آن هم به همان اندازه‌اي که معلم مي‌گفت و آن هم چون كم بود 1 ساعته تمام مي‌شد نمي‌دانم شايد سرعت ما بالا بود البته الان حجم تكاليف آن‌طور نيست يعني بيش‌تر شده.

 

 

باورهاي مذهبي چقدر مؤثر بوده؟ اينکه آدم به يک چيزي اعتقاد داشته باشد؟

خيلي، همان‌طور كه گفتم هر فرد بايد جهان‌بيني خاص خودش را داشته باشد. به‌خصوص جهان‌بيني مذهبي خيلي مؤثر است.

 

 

به هر چيزي اعتقاد داشتن؟

نه، اعتقاد درست داشتن، يک جهان‌بيني عميق، جهان‌بيني که مولوي مي‌گويد يعني آن جهان‌بيني‌اي که عزت نفس و هدفمندي از آن‌جا شکل مي‌گيرد. ما مسلمان‌ها معتقديم يک دين برتر داريم يك چيزي در دين اسلام است كه در اديان و در ابعاد ديگر (مارکسيسم و سكولاريزم و .... ) نيست و يا اگر هم در آن‌ها باشد کم شده، و آن معنويت است كه بدون خدا نمي‌شود و به‌عبارتي آن کمال‌گرايي است يعني در واقع مبناي دين اسلام کمال‌گرايي است.

ما در دينمان داريم که کمال مطلق خداست و ما به سمت او سير مي‌کنيم. يک آمريکايي با صرف بودجه‌ي زيادي يک گروه مطالعاتي 40 نفره درست کرده و مطالعه‌اي انجام داده و به نتايجي هم رسيده كه آن‌ها را در کتابي به نام «از خوب به عالي» به رشته‌ي تحرير در آورده. در آن كتاب شرکتهاي موفق دنيا را بررسي کرده و گفته كه کدام شرکت موفق است آن شرکتي که ثروت بيش‌تري دارد و کدام سير پيشرفت سريع‌تري داشته ... .
تا جائي‌که يادم هست اين كتاب 9 فصل دارد. در فصل يک مي‌گويد که رهبري يک شرکت چقدر تأثير‌گذار بوده، فصل دو مي‌گويد که پرسنل آن شرکت چقدر تأثير‌گذار بوده‌اند در فصل سه سياست‌گذاري‌ها چقدر تأثير‌گذار بوده بدين ترتيب تا فصل 9 که جمع‌بندي است. در آخر مي‌گويد که ما به دست آورديم که در شرکت‌هاي موفق تنها چيزي که مؤثر بوده ارزش‌هاي معنوي بوده يعني تمامي عوامل گفته شده از رهبري، پرسنل يا سياست‌ها تأثيرگذار بوده‌اند و درست است.
ولي در نهايت به اين نتيجه رسيد که مهم‌ترين عامل موفقيت آن شرکت‌ها حاکميت ارزش‌هاي معنوي بوده. براي افراد ديگر هم همين طور است بايد ديد چقدر آن ارزش‌هاي معنوي اهميت دارد.
البته چون در حال حاضر رشد فكري نسبت به دوره‌ي جواني من خيلي زياد شده به‌خاطر همين ما انواع ارزش‌هاي معنوي را داريم البته الان يك ضدارزش در ايران وجود دارد و آن اين است كه ديگر صداقت وجود ندارد و ... كه در آن كتاب پاسخش وجود دارد منتها باز ما مي‌گوئيم رفتار صادقانه داشته باشيم ارزش‌هاي انسان دوستانه داشته باشيم.
غربي‌ها هم همين‌ حرف‌ها را، اما بدون خدا مطرح مي‌کنند. ولي در اسلام بحث کمال‌گرايي، خدايي دارد که انتهاي نگاه ماست و ما به سمت او سير مي‌کنيم حتي در آن دنياي سكولاريزم مي‌گويند که نگاهت را بلند بگير يعني خيلي بالاتر را نگاه کن، يک لطيفه‌اي هم در اين مورد هست که مي‌گويند روزي يک خاخام از بچه‌اش مي‌پرسد: مي‌خواهي چه کاره شوي؟ مي‌گويد مي‌خواهم مثل شما خاخام شوم. پدر مي‌گويد بچه جان من مي‌خواستم خدا شوم شدم خاخام حالا تو هيچي نمي‌شوي.

آن‌ها در اين کتاب مي‌گويند که هدفهايتان را بلند بگيريد هم‌چنين آن‌ها در اين كتاب خيلي مطالعه جالبي با اعداد و ارقام انجام داده و در واقع يک کار تحقيقاتي انجام داده‌اند مثلاً شاخص‌هاي رشدي تعريف کرده و آن‌ها را اندازه گرفته و در آخر به نتيجه‌اي رسيده‌اند. اين است که من فکر مي‌کنم عقايد خيلي اثرگذار است بايد سعي کنيم يک انتخاب خوب صورت دهيم به نظر من دين اسلام يک انتخاب خوب است. در دين اسلام مزايايي وجود دارد که در ساير اديان ضعيف‌تر است.

مثلاً در هندوئيسم سيستم فکري اين گونه است كه در سطح خودت ماندن را خيلي توصيه مي‌کند. اين در حالي است که آقاي «جيمزچارلز کالينز» مي‌گويد كه خوب ماندن مانعي در راه تعالي است. خوبي که بد شود که هيچ، حالا بحث خوب ماندن است؛ در عقايد اسلامي هم، ما تقريباً همين عقيده را داريم. ما هم راه کمال را در پيش داريم و محور موفقيت امام در رهبري هم همين بود.

وقتي کتاب‌ها و اشعار امام را بخوانيد مي‌بينيد تماماً روي کمال‌گرايي کار مي‌کند. انالله و انااليه راجعون هم همين معني را مي‌دهد: ما از طرف يک کمال مطلق آمده‌ايم و به سوي او بازمي‌گرديم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1388/5/9 لينک مستقيم

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما