مصاحبه و گزارش - موضوعي
 محدوديت براي ورود به دانشگاه‌هاعامل بسيار مخربي است(مصاحبه و گزارش شماره‌ي 214)
محدوديت براي ورود به دانشگاه‌هاعامل بسيار مخربي است(مصاحبه و گزارش شماره‌ي 214)
يادگيري اين نيست که بچه‌ها را تحت فشار قرار داده که حتماً در دبيرستان‌هاي تيزهوشان قبول شوند و آن‌جا درس بخوانند- مصاحبه با دكتر «رحيم زارع نهندي»- قسمت دوم

 

 

محدوديت براي ورود به دانشگاه‌ها

 عامل بسيار مخربي است

 

 

 

 

 

اين مشکل هميشه بوده قبلاً مرد علمي بوده، کانديداي نوبل بوده و رسانه ها هم خيلي دوست دارند بگويند ما در علم و ... پيشرفت کرديم و سريع اين چيزها را مي قاپند و چيز ديگري که هست اين است که حوزه هاي خبري خبر مي آورند که مردم خوششان بيايد ولي چيزي که از لحاظ صحت و سقم خبر را تأييد کند ندارند و مشکل اساسي اين است که خود دانشگاه ها به دنبال اين نبودند که يک خبرگزاري خوبي داشته باشند که مردم به آن بيشتر اعتماد داشته باشند تا به رسانه هاي عام.

سرمايه گذاري کلان کشور، از زمينه هاي دانشگاهي نشأت مي گيرد. دانشگاه‌هاي ما اين امکانات را ندارند که خبرگزاري داشته باشند ولي به هر حال رسانه‌هاي کشور به ويژه رسانه‌ي ملي بهتر است که با يک متخصص امر مسائل و خبرها را در ميان بگذارد مثلاً در بخشي از رياضيات و مقوله‌اي که خارج از تخصص آن‌هاست نبايد خبري بگويند. بعضي وقت‌ها در تلويزيون من ادعاهايي در زمينه‌ي رياضيات مي‌شنوم که خجالت مي‌کشم و نمي‌دانم که چطور رسانه‌ي ملي ما اين مسائل را براي بچه‌هاي مردم بيان مي‌کند. به طور مثال قانوني براي ضرب اعداد سه رقمي پيدا کرده، اگر آن گوينده يک ليسانس رياضي داشت، مي‌دانست که اين واقعاً گفتني نيست. در مقوله‌هاي ديگر هم مثل فيزيک اين بحث وجود دارد. در رياضي اين کارها سالم نيست و مسئوليت افرادي که اين کار را مي‌کنند بيشتر و بالاتر است. در واقع راديو و تلويزيون که اين برنامه‌ها را اعلام مي‌کنند مسئوليت دارند نه کسي که اعلام نمي‌کند، يعني اگر ما برويم و بگوييم که شما نبايد اين اخبار را اعلام کنيد به ما مي‌گويند تو چه کاره‌اي؟ به نظر من بايد واقعاً «organically»يعني به طور سازماني اخبار علمي از کانال متخصصين عبور کند وگرنه اثرات نامطلوبي خواهد داشت. در مورد مرد سال هم در آن زمان‌ها مقالاتي در نشريات انجمن رياضي نوشته شد که اين چيزها (مرد سال) را برداريد شما اگر 60 پوند به مؤسسه who is who? بفرستيد آنجا شما را به عنوان مرد سال مي‌شناسند و بسته به اينکه چقدر پول بيشتر بدهيد براي شما مدال مخصوص مي‌فرستند که روي آن نوشته شده كه شما مرد سال هستيد. ولي اين‌که از نظر علمي مرد سال باشي در مقايسه با دانش جهاني هنوز ما خيلي فاصله داريم. ببينيد در کشور ما از نظر علمي، دانش به شيوه‌ي امروزي حدود 100 سال است که شروع شده و از تأسيس دانشگاه تهران هم 73 سال گذشته البته قبل از آن «دارالفنون »راه افتاده بود در نتيجه ما سابقه‌ي زياد کار با دانش جديد را نداريم. در حالي‌که در اروپا هنوز هم جائي‌که «نيوتن» درس مي‌داده و يا جائي‌که «کپلر» رصد مي‌کرده وجود دارد؛ يعني انگليس، فرانسه و ايتاليا از تاريخ رنسانس يعني تاريخ تجديد حيات علمي، در اين زمينه به طور فعال شرکت داشتند و اين تاريخ، در بُعد فرهنگي تکامل جامعه آنها اثر گذاشته. من نمي‌توانم انتظار داشته باشم كه افراد علمي دانشگاه‌هاي ما در حد دانشگاه‌هاي آن کشورها باشند به اين ترتيب انتظارات خارج از منطق درست نيست. ما هنوز در رياضيات در سطحي نيستيم که در جهان حرفي در کنگره‌ي بين‌المللي رياضي داشته باشيم تا به حال هيچ سخنران مدعوي از ايران براي کنگره‌ي ‌بين‌المللي رياضي‌دانان دعوت نشده. سال گذشته، دوره‌ي قبل آقاي دکتر« فريدون شهيدي» و دوره‌ي قبل از آن آقاي« کامران وفا»در کنگره‌ي بين‌المللي رياضيات براي سخنراني 45 دقيقه‌اي نه يک ساعته مدعو در دانشگاه پردو و هاروارد دعوت شده بودند. چون از ايران ما هنوز خيلي فاصله داريم پس تبليغات توخالي واقعاً اثر خوبي ندارد. ما جوان‌هاي بسيار بااستعدادي داريم ولي اينکه اين استعدادها به ظهور برسد و بتواند تازه‌ترين‌ها را در پيشروترين مرحله پيش ببرد آن خيلي کار مي‌خواهد يعني آن کار، جامعه‌اي بزرگ از افراد متخصص مي‌خواهد و دانشگاه‌هاي ما هنوز خاليست يعني آن‌قدر رياضيدان و« scientist »نداريم که بتوانيم به آن مراحل برسيم.

 

 

درباره‌ي محيط‌هاي آموزشي هم کمي صحبت بفرماييد؟ مدارس، خانواده، جاهايي که بچه‌ها ممکن است تابستان‌ها بروند و دوستان تا چه حد مي‌توانند روي دانش‌آموز تأثيرگذار باشند مثلاً دانش‌آموز مي‌تواند در انتخاب باشد يا محيط؟   

مسلماً محيط، خانواده، دوستان عوامل بسيار مهمي در رشد و تعالي فکري جوانان هستند ولي همه‌ي اين‌ها در اجتماعي که مقداري فراغت فکري و آرامش نسبي وجود داشته باشد يعني اگر زندگي قابل قبولي از نظر رفاه براي بچه‌ها فراهم باشد امکان‌پذير است. متأسفانه در دانشگاه‌هاي ما مسائلي مانند محدوديت براي ورود به دانشگاه‌ها عامل بسيار مخربي است، خانواده‌هايي که بچه‌هايشان به مرحله‌ي کنکور نزديک مي‌شوند دو سه سالي را در تب و تاب ناراحت‌کننده‌اي مي‌سوزند، بچه‌ها مضطربند، پدر و مادرها اذيت مي‌شوند يعني کلاً دگرگون مي‌شوند. من خيلي‌ها را مي‌شناسم که وقتي به آن مرحله مي‌رسند زندگي‌ا‌شان را مي‌فروشند که بچه‌اشان را در آموزشگاهي بگذارند که در کنکور قبول بشود باور کنيد وقتي اين بچه‌ها به دانشگاه مي‌آيند آنقدر افسرده و نحيف و بي‌روحيه‌اند که ديگر آن بچه‌هاي بانشاط و باروحيه مورد انتظار نيستند. براي ما کنکور واقعاً يک کابوس است ولي چه كار مي‌توان کرد؟ نمي‌توانيم فقط بگوييم کنکور کابوس است و بزنيم توي سرمان، بايد آن را حل کنيم و حل آن هم خيلي آسان نيست. ما در طول 50 سال گذشته رشد جمعيت داشتيم به ويژه در سي سال اخير رشد جمعيتمان آهنگ بيشتري هم داشته ولي براي اين جمعيت امکانات تحصيلي به ويژه تحصيلات عالي را در آن آهنگ رشد، نتوانسته‌ايم فراهم کنيم بدين جهت است كه با مشکل بزرگ کنکور مواجه‌ايم. به اين معضل واقعاً بايد به عنوان مسئله‌ي ملي نگاه کرد و با يک عزم ملي و جهاد ملي آن را حل کرد. البته يک شبه هم حل نمي‌شود بايد به تدريج شيوه‌هاي مختلف را آزمود و از تجربيات کشورهايي که مبتلا به مسائل مشابهي بودند مثل چين و هند يا کشورهاي پرجمعيت يا کشورهاي ديگر استفاده كرد و آنها را با قالب‌هاي محلي خودمان تطابق داد يعني از تجربياتشان ياد بگيريم و به فراخور وضعيت خودمان آنها را شبيه‌سازي کنيم و از اين بن‌بستي که آموزش عالي ما را هم تحت‌الشعاع قرار داده بيرون بياييم در ضمن واقعاً بچه‌ها ديگر آن بچه‌هاي سابقي که دانشگاه مي‌آمدند نيستند، تست زدن و ... که آموزش نيست، تازه، دانشگاه آمدند اگر روحيه‌ي خوبي داشتند ما بايد آن‌قدر با اين بچه‌ها کار کنيم تا آن ذهن تست‌زني را از آن‌ها دور کنيم چون تست‌زني و ... مقوله‌ي مکانيکي مضري است و نمي‌گذارد كه اصلاً بچه‌ها فکر کنند. به طوري‌كه چند سال پيش در همين پايين تبليغي زده بودند مبني بر برگزاري کلاس‌هاي آماده‌سازي کنکور دکتراي رياضي براي اولين بار توسط فلان استاد که او هم دانشجوي ما بود و ليسانس گرفت و پيش‌تر هم نرفت بچه با استعدادي بود اما متأسفانه جذب اين کار شد. به همين دليل است كه بايد واقعاً در سطح ملي نسبت به مفهوم تربيت بچه‌ها براي يادگيري کار بشود. البته من معتقد نيستم که به بچه‌ها فشار بيايد يعني به نظر من يادگيري اين نيست که بچه‌ها را تحت فشار قرار داده که حتماً در دبيرستان‌هاي تيزهوشان قبول شوند و آن‌جا درس بخوانند. من در بعضي از خانواده‌ها ديده‌ام كه بين فرزندانشان فرق مي‌گذارند مثلاً مي‌گويند كه فلان بچه‌ي ما در تيزهوشان است ولي اين يکي را ولش کن او که آدم نيست او در دبيرستان معمولي است اين شيوه‌ها واقعاً مخرب است اين‌ها بچه‌ها را از بين مي‌برد و کساني هم که استعداد دارند در آن محيط خراب مي‌شوند و استعدادشان واقعاً به صورت طبيعي پيش نمي‌رود. خوب است که بعضي دبيرستان‌ها، دبيرستان‌هاي بهتري باشند ولي آن چنان رقابت ناسالمي در اين زمينه هست که آن رقابت مضر است.

 

 

يکي از اهداف ما در اين شبکه‌اي که راه‌اندازي کرديم در بخش المپياد همين بود، اگر الان نگاه کنيد به سابقه‌ي المپياد متوجه مي‌شويد كه المپيادي‌ها بالاي 80-70 درصد از چند مدرسه خاص در تهران، اصفهان، شيراز و تبريز هستند. ما هم سعي کرديم که حداقل فضا را ايجاد کنيم، امکانات اينترنت کم هست ولي خب مسلماً بيشتر مي‌شود خود شبکه‌ي رشد هم مي‌خواهد به صورت يک شبکه‌ي اينترانت داخلي کل مردم را جمع کند تا بتوانند با هم از طريق اينترنت رابطه داشته باشند. کارهاي مشاوره‌اي انجام داديم، در بخش آموزشي مطلب و کتاب و ... گذاشتيم که بتوانند استفاده کنند، باز با وجود سابقه‌ي کم ما، نتيجه‌اي داشت طوري كه پارسال چندبار از اراک و يکي از اين شهرستانهاي نزديک سيستان و بلوچستان افرادي را داشتيم كه جزو 40 نفر المپياد فيزيک شدند.

خيلي خوب است که اين کار هم بشود واقعاً به طور طبيعي لازم است که درباره‌ي المپياد روي چيزهايي که شما بهتر از من مي‌دانيد تأکيد بشود. مي‌دانيد که واقعاً هدف المپياد تشويق و تشويق و تشويق است، هيچ وقت هدفش رده‌بندي و رتبه‌بندي نيست همه‌ي افرادي که در المپياد از کشورهاي مختلف شرکت مي‌کنند تقريباً دوست دارند که به لااقل نصف آن‌ها جايزه‌ي مدال طلا، مدال نقره، مدال برنز، ديپلم افتخار بدهند و مورد تشويق قرار بگيرند. اين رده‌بندي را هم کشورها خودشان به فراخور استخراج مي‌کنند. در ابتداي کار، سياست ما سياست درستي نبود که بگوييم امسال تيم ايران دوم شد پس اين به اين معني است که رياضيات در کشور ما مثلاً از کشوري که در آن سال سوم بود حالا نمي‌دانم آمريکا، روسيه يا ... بود، بالاتر است. اين که نيست واقعاً شما مي‌دانيد که در امتحان پاتنام آمريکا بيش از سي‌هزار نفر شرکت مي‌کنند، اين‌قدر امتحانات و زمينه‌هاي متعددي دارند ولي واقعاً هدف رده‌بندي اين‌ها نيست بلكه هدف اين است که جذب و تشويق کنند. من دانشجويان و دانش‌آموزاني را مي‌شناسم که چون در المپياد نتوانستند موفق بشوند تا مرز خودکشي و ... پيش رفتند. هدف واقعاً اين نبوده بدين جهت بايد تشويق و گسترده‌تر کردن طيف تأثير المپياد اجرا شود، مسابقات زيادي برگزار شود، سعي کنند افراد را تشويق کنند، به قول شما چرا دانش‌آموزان سنندج، کردستان، سيستان و بلوچستان، سراوان اين امکان را نداشته باشند؛ آيا واقعاً آنها بي‌استعدادند مسلماً نه! ولي آنها اين امکانات را ندارند ولي شايسته‌ي اين تشويق‌ها هستند و مي‌شود و بايد گسترش داده شود تا آن‌ها هم از نعمتي که به ما داده شده بتوانند استفاده کنند.

 

 

دقيقاً در proposal اي که همان اول به سازمان پژوهش داديم بخش سوم آن در رابطه با مضرات المپياد بود و الان هم در بخش‌هاي مشاوره من بعضي وقت‌ها سري مي‌زنم و جواب مي‌دهم خيلي‌ها همين را مي‌گويند و اين بحث را ادامه مي‌دهند که ما مدال مي‌خواهيم من رياضي را دوست دارم ولي هدفم از المپياد فقط مدال است تا مثلاً به بچه همسايه امان نشان بدهم، اين معضلات هم هست ما در جلساتي که داشتيم هميشه به اين نکته تأکيد کرده‌ايم که هدف ما از راه‌اندازي المپياد کساني بود که 80-70 سال پيش المپياد را در سطح بين‌المللي راه‌اندازي کردند ولي الان هدف شده خود المپياد، ولي واقعاً بعدش چي؟ مي‌روند رشته برق و صنايع و ... خيلي کم در رشته رياضي مي‌آيند. 

متأسفانه تعداد خيلي کمي از المپيادي‌هاي ما استادان دانشگاه‌هاي کشور هستند. خيلي‌ها هم فقط افتخاري هستند اين هم خوب است ولي واقعاً شما حساب کنيد در طول بيست و سه چهار سال، هر سال لااقل6 تا المپيادي شرکت کننده داشتيم، تيمي داشتيم كه 100 نفر بوده‌اند و با آن المپيادي‌ها آمدند؛ 20تا 100 مي‌شود 2000 نفر، از 2000 نفر چرا ما لااقل 100 يا 200 نفري نبايد داشته باشيم؟ اين واقعاً جاي سؤال است که المپياد در جهت تربيت نيروهاي وارسته متخصص چه کرده؟ 

 

 

با اين حساب بايد مطرح کنيم که بگرديد دنبال جوابش. البته ما اول فقط بخش المپياد را داشتيم و خيلي دست بازي هم نداريم براي اين‌که بخش‌هاي ديگر را هم راه بيندازيم مثلاً اول زنگ تفريح (مسائل جالب) و مسابقه گذاشتيم. براي اين‌که سؤالاتمان غير از المپياد باشد اخيراً بخشي را راه انداختيم به اسم معرفي علوم جديد مثلاً يک يا دو صفحه در مورد رشته «بيوانفورماتيک »توضيح مي‌دهيم، رياضيات مالي را توضيح مي‌دهيم يا در مورد بيوفيزيک، بيوشيمي يا هوش مصنوعي هر چه که بتوانيم. اين سختي‌ها را هم دارد؛ حالا در نظر داريم کاري را تحت عنوان پروژه‌هاي دانش‌آموزي راه بيندازيم، يعني يک پروژه را تعريف کنيم به‌طوري‌كه دانش‌آموز از طريق اينترنت ثبت‌نام کند و يک نفر باشد که به آن‌ها آموزش بدهد در نتيجه از او کار بخواهد و اين نتايج document بشود و نهايتاً به عنوان يک کار آن‌جا مطرح بشود معمولاً با اين چيزها مخالفت مي‌کنند مسئولين به ما مي‌گويند ما المپياد مي‌خواهيم.

دقيقاً همين طور است همه چيز آمار مي‌خواهد در خيلي مقاطع آمار جواب مي‌دهد ولي در طولاني مدت جواب نمي‌دهد، شما اگر يک تيم بسيار خوب فوتبال يا وزنه برداري (مثل آقاي رضازاده) داشته باشيد 6-5 سال مي‌توانيد قهرمان سنگين وزن را داشته باشيد ولي بعد از آن چه خواهد شد؟ بعد از آن تنها وقتي شما مي‌توانيد موفق باشيد که در يک سطح اجتماعي روي ورزش کار کنيد، در مورد دانش، رياضيات، علوم پيشرفته هم همين است واقعاً در سطح گسترده اگر دانش محصلين ما بالا و مؤثر باشد آن‌وقت اين، تأثير خيلي بسزايي خواهد داشت تا اين‌که ما فقط المپيادي‌ها را تربيت کنيم.

 

 

دليلي که دانش‌آموزان کمتر سراغ علوم پايه مي‌آيند مخصوصاً رياضي حالا در فيزيک باز يک انرژي هسته‌اي هست در شيمي صنايع غذايي و کشاورزي و ... . به هر حال دانش‌آموز بچه‌ي زير 20 سال است در روياهايش دلش مي‌خواهد چيزي بسازد و به پدر و مادرش نشان بدهد و بگويد من اين موشک يا هواپيما را ساختم آن طبيعي است و نمي‌توان خرده گرفت در نتيجه دانش‌آموز سراغ رشته‌هاي فني و مهندسي و مکانيک مي‌رود هر چند وقتي بخواهد چيز جديدي بسازد دوباره با يک معادله ديفرانسيل و يک‌سري اطلاعات که نمي‌تواند خوب آناليز کند برمي‌گردد و يک مشکل ديگر مي‌تواند اين باشد که در ايران رشته‌هاي دانشگاهي خوب با هم تعامل ندارند، رشته رياضي محض به عنوان يک رشته‌ي دير‌بازده شناخته مي‌شود و کلاً شايد چون خيلي رشته پايه و مادري باشد خاصيت کلي‌اش اين باشد ولي وقتي آدم آمريکا را نگاه مي‌کند بعضي از دانشگاه‌ها و مؤسسات اروپايي که آن‌ها هم مسلماً از آمريکا تبعيت کردند يک‌سري رشته‌هايي را به نام رشته‌هاي بين علوم و تکنولوژي بنيان‌گذاري ‌کرده و مي‌كنند، ما از آنها خيلي کم داريم شايد جديداً بيوانفورماتيک يا بيوفيزيک و بيوشيمي باشد. مثلاً آيا شما در دوراني که در دانشگاه بوديد، چه دانشجو بوديد و چه استاد، چند بار پيش آمده که يک دانشجوي مکانيک دانشگاه تهران و يا يك استاد دانشگاه رشته مکانيک مشکل رياضي داشته باشد و بيايد اين‌جا و از يکي چاره‌جويي کند؟ من کتاب «من رياضي‌دانم» كه اتوبيوگرافي« نوربرت وينر» از رياضي‌دانان است  فکر مي‌کنم آقاي پرويز شهرياري ترجمه کرده باشد ايشان اوايل که رفته بود MIT ، MIT هم يک مؤسسه تازه تأسيس بوده آقاي وينر را هيچ‌جا راه نمي‌دادند در نهايت به دانشگاه MIT مي‌رود مثلاً او در خاطراتش نوشته بود که يک روز يک دانشجوي مهندسي يک مشکلي داشت استادش گفته بود من نمي‌توانم کاري براي شما بکنم، يک نفر در دانشگاه رياضي هست که آنجا کار مي‌کند برو پيش آن شخص، گفت پيش من آمد و ما او را تحريک کرديم و کم‌کم شد دانش سايبرنتيك و شايد کمتر از 50 سال است که الان شده دانشگاه صنعتي دنيا، شايد در ايران تا به حال ما اين رويکرد را پياده‌سازي نکرديم در اروپا هم نبوده در اروپا حداقل من مي‌بينم يک سري مؤسساتي اين کارها را مي‌کنند. مثلاً بين سه تا کشور است که گفتند رشته‌هايش محدود بود يا مثلاً روي کاربرد هندسه جبري در کريپتوگرافي مثلاً يک درس نظريه اعداد است، يک درس کريپتوگرافي و چون بيشتر به هندسه جبري علاقه داشتند به اين رشته آمدند منظورم اين بود که اين رشته‌ها هم به تازگي در اروپا راه افتاده در ايران چطور؟ آيا در دانشگاه غير از بيوانفورماتيک، مثلاً رشته رياضي مالي رشته‌اي است که ما جايزه نوبل نداشتيم ولي« John Nash » رياضيداني بود که نوبل اقتصاد آورد و خيلي از سازمان‌هايي که کساني که نوبل اقتصاد مي‌آورند رياضيدان هستند يا کارشان صرفاً رياضي بوده ما نه اقتصادداني در ايران داريم که رياضيدان باشد و نه رياضيداني که در اين رشته‌ها کار کند. 

درست است، البته من نمي‌خواهم واقعاً خودمان را تحقير کنم ولي سابقه‌ي همکاري‌هاي علمي در اروپا به زمان‌هاي قبل برمي‌گردد. همه‌ي بزرگان قرن 19-18 از فيزيک‌دان و رياضيدان با هم تعامل داشتند مثل «آمپر» يعني اگر كاري مي‌كردند كه فرمول‌هايي در رياضي و فيزيک داشت آن‌ها حتماً با هم کار مي‌کردند، سابقه‌ي اين تعامل و همکاري از بدو پيدايش و تکامل علوم در آنجا وجود داشت. براي ما علوم جديد يک‌طوري علوم انتقالي و اکتسابي بوده و از بيخ و بن تکامل پيدا نکرده هر چند اگر به گذشته خيلي دور برگرديم اينجا هم سابقه درخشاني داشته ولي ما هيچ وقت از آن سابقه درخشان استفاده نکرديم و فقط از دستاوردهاي غرب استفاده کرديم به هر حال کارها و همکاريهايي شروع شده ولي ما آنقدر توان علمي بالايي نداريم، ما چقدر رياضيدان در اين مملکت داريم؟ خيلي خيلي کم، واقعاً بايد آن‌قدر بيشتر بشود و شکوفا شود تا اين تعامل ايجاد شود. پس يک دليل همين کمبود تعداد رياضيدانهاست و مسئله‌ي ديگر صنعت ماست که صنعت مونتاژ است، شيوه‌هاي زمان سابق هنوز درست نشده و به نظر مي‌آيد که خيلي، عزم راسخي در توليد صنايع مادر غير مونتاژ نداريم. در موقع انتخابات دوستان شعارهايي مي‌دهند ولي در عمل واقعاً به هيچ‌جا نمي‌رسد و هيچ صنعتي با دانشگاه تعامل جدي ندارد، آهسته آهسته تعامل‌هايي شروع مي‌شود ولي بايد حمايت و تشويق بشوند تا انشاءالله پيش برود واقعاً اين‌که مي‌گوييد رياضيات مثل مهندسي جاذبه ندارد خوشبختانه حالا ديگر اين طور نيست، هر بچه‌اي يک موبايل دستش است و پشت اين موبايل، نظريه‌هاي رياضي، کريپتوگرافي و الي‌آخر و يا اين‌که يک کامپيوتر، يک laptop دارد که ارتباط عميق او با رياضيات غيرقابل انکار است بدين جهت رياضيات ديگر مثل سابق نيست که بگوييم به چه درد مي‌خورد، رياضيات ما را هدايت مي‌کند پس ناگزيريم در پيش‌گاه رياضيات سر تعظيم فرود بياوريم در قرن بيست و يکم بدون رياضيات نمي‌توان زندگي کرد، بدين جهت بايد اين حرف‌ها و صحبت‌ها را براي جوان‌ها گفت که رياضيات يک شاخه‌ي مبارزه‌طلب است و در آن زحمت و تلاش و خلاقيت لازم است و کسي که مبارزه‌طلبي و چالش را دوست دارد دنبال اين کار مي‌آيد. انشاءالله که ما در اين زمينه مشکلي نخواهيم داشت. بدين ترتيب حتماً بيشتر مي‌آيند. من چيزي را يادم رفت و آن هم اين است كه واقعاً چيزي که ما کم داريم فعاليت‌هاي ورزشي، تفريحي، انبساط‌ خاطر و نشاط است، بچه‌هايي که در کلاس من هستند آن‌قدر ساکتند که گاهي اوقات من برايشان جوک مي‌گويم که بخندند و يا مي‌گويم كه بابا يک صدايي بکنيد، حتي يک متلک به معلمتان بگوييد ولي هيچي نمي‌گويند. ما نشاط کم داريم، نشاط لازمه‌ي شکوفايي استعداد است آن‌قدر در خانه تو سري به بچه‌ها مي‌زنيم که بخوان، بخوان، بخوان که از خواندن هم زده مي‌شوند، تابستان هم يک بمباران فکري ديگر است خيلي خوب است كه در تابستان برايشان اردو بگذاريد، شنا بروند، ورزش و تفريح کنند بدين ترتيب در بازي‌هاي دسته جمعي کلي چيز ياد مي‌گيرند. اگر بچه‌اي نصف روز ورزش کند و 3-2 ساعت مطالعه کند آن 3-2 ساعت به اندازه 26-25 ساعت اثرگذار است و راندمان دارد. 

 

 

در مورد تفاوت جنسيت در آموزش چه نظري داريد؟

چند مدت پيش يکي از رياضيدان‌ها يا scientist هاي آمريکا اظهار نظري کرده بود مبني بر اين‌که توانمندي خانم‌ها در قسمت‌هايي از رياضيات کمتر از آقايان است اين باعث شد كه انجمن رياضي و افراد باشخصيت آمريکا به شدت با اين موضوع مخالفت كنند. من اگر از آمريکا مثال مي‌آورم "به خاطر اين است که از آن‌ها شنيدم". فکر مي‌کنم در غرب و به طور كلي در همه‌ي جاي دنيا واقعاً اين‌طور است كه خداوند توانمندي و توانايي فکري را براي هر دو جنس به طور مساوي تقسيم کرده و داده است. من شخصاً هيچ‌گونه اعتقادي به برتري و توانمندي فکري يکي از اين دو جنس ندارم. ممکن است که خانم‌ها بر اثر يک جور القائاتي فکر کنند که رياضيات برايشان سخت است ولي واقعاً رياضيدان‌هاي بزرگي داريم که خانم هستند آن‌ها کارهايي کرده‌اند که مشابه كارهاي آقايان بوده واقعاً اين طرز فكر در سطح بين‌المللي چنين چيزي را برنمي‌تابد و دفاعي ندارد. به نظر من، دختر و پسر به هر شيوه‌ي سنتي و محلي بايد با هم هم‌فکري کنند. البته به جاي خود و با رعايت يك‌سري اصول نه مثل غربي‌ها، ما سنت و يک ويژگي خاص ملي داريم كه بر آن اساس بچه‌ها مي‌توانند در عين سلامت محيط در كنار هم باشند، هم‌فکري کنند و از اين تعامل فکري بهره ببرند و يک‌جوري عقده‌وار با مسئله‌ي جدايي جنسي در محيط آموزشي مواجه نشوند. به نظر من جدايي جنسيتي هم حتي در دوره‌ي آموزشي بسيار مخرب است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1389/10/29 لينک مستقيم

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما