مصاحبه و گزارش - موضوعي
  مستقل فکر کردن، مهم‌ترين چيز است(مصاحبه و گزارش شماره‌ي 161)
 مستقل فکر کردن، مهم‌ترين چيز است(مصاحبه و گزارش شماره‌ي 161)
اين خيلي مهم است که شخص خودش باشد سعي نکند عين کس ديگري باشد- مصاحبه با دکتر «مهرداد شهشهاني»- قسمت اول

 

 

 مستقل فکر کردن،

مهم‌ترين چيز است

 

 

 

 

 

به عنوان اولين سؤال خود را معرفي کنيد.

من«مهرداد شهشهاني»هستم، اسفند1323 متولد شدم به‌طور خيلي معمولي دبيرستان رفتم و بعد رفتم دانشگاه و دکترا گرفتم و مدت‌ها کار مي‌کردم و چند سالي هم است که به ايران برگشتم. در اصفهان هم به دنيا آمدم.

 

 

مختصري از سوابق تحصيليتان بگوييد؟ به ترتيب از دبستان، راهنمايي، دبيرستان و دانشگاه.    

نصف دبستان و تمام دبيرستان را در مدرسه« انديشه» بودم که حالا وجود ندارد، براي من آن مدرسه خيلي مهم و مؤثر بود در آن مدرسه معلم‌هايي داشتيم که در طرز فکر من و تحصيلات آينده‌ي من خيلي مؤثر بودند يکي از اين افراد که او را مي‌شناسيد آقاي «پرويز شهرياري» است که مسلماً نه از نظر اين‌که براي تشويق من مؤثر بودند که من دنبال رياضي بروم از نظر انساني هم خيلي براي کلاس ما مؤثر بودند.

 افراد ديگري هم در مدرسه ما بودند که شما آن‌ها را نمي‌شناسيد به‌خصوص چند نفر از آن‌ها که خارجي بودند شخصي به نام« Father Byrne »که بر اثر سکته‌ي قلبي سال‌ها پيش فوت کردند، ديگري شخصي به نام« Father Fidely »بود که ايشان بالاي 90 سال سن داشتند که در همين 6 ماه اخير فوت کردند و مدير مدرسه که او هم خارجي بود« Father Piccroni »بودند و شخص ديگري هم که مدير مدرسه‌ي ما بود و خيلي مؤثر بودند آقاي« خسرو رضائي »بودند که ايشان اكنون در تهران هستند البته بازنشسته شده‌اند و افراد ديگري هم بودند که در طرز فکر شخص من و افراد ديگر خيلي مؤثر بودند به خصوص که باعث شد در آن‌جا انگليسي را بهتر ياد بگيريم و در مدرسه با نوشته‌هاي غربي خيلي بيشتر آشنا شويم.

 

 

آقاي دکتر از دانشگاه بفرمائيد؟ 

 من هم دوره‌‌ي ليسانس و هم دکترا را در دانشگاه «کاليفرنيا» در« برکلي» بودم در دوراني بودم که دانشگاه‌هاي آمريکا به دليل جنگ «ويتنام» دچار تظاهرات بودند در سال‌هاي 1963-1970 و تغييرات فرهنگي که در آمريکا اتفاق مي‌افتاد را از نزديک مي‌ديدم و اين برايم جالب بود و مسلماً در طرز فکر من تأثير بسياري گذاشت.

 

 

به طور مختصر عناوين پروژه‌هاي تحقيقاتيتان را بفرمائيد و يکي از اين پروژه‌ها را که براي بچه‌ها قابل فهم است را به طور مختصرتوضيح دهيد.  

من هم در قسمت رياضيات کاربردي کار مي‌کنم، قسمت‌هايي که خيلي به مهندسي نزديک است و هم در رياضيات محض. من با رياضيات محض شروع کردم ولي به تدريج با رياضيات کاربردي هم آشنا شدم (هم قسمتهايي از رياضيات محض و هم کاربردي).

 قسمتي که فکر مي‌کنم آسان‌تر باشد براي کساني‌که اطلاعات فني ندارند قسمت مربوط به computer vision يعني بينايي کامپيوتر است که ما حالا گروهي را در اين‌جا داريم که روي اين قسمت کار مي‌کنند.

 مسائل اصلي computer vision که در سال‌هاي اخير به وجود آمده چون با به وجود آمدن کامپيوترهايي که مي‌توانند محاسبات را با سرعت زيادي انجام بدهند کارهايي مي‌توان انجام داد که قبلاً تصورش هم ممکن نبود، در مغز ما خيلي اتفاقات مي‌افتد که کسي هنوز نمي‌داند که چگونه اين اتفاقات رخ مي‌دهد اگر بخواهيم اين کارها را به کامپيوترها ياد بدهيم حقيقتاً کار مشکلي است.

 من يک مثال برايتان مي‌گويم که ساده هم باشد، شما به يک بچه 3 ساله اگر عکس سگ يا گربه را نشان بدهيد مي‌فهمد که اين سگ است و ديگري گربه، حال چطور مي‌خواهيم چنين چيزي را به کامپيوتر اعلام کنيم که اين عکس سگ است و اين يکي گربه. شما اگر سعي کنيد با کامپيوتر اين کار را انجام دهيد مي‌بينيد که کار بسيار سختي است اما کامپيوتر وقتي يک مقدار عددي مي‌بيند و نشان مي‌دهد هر pixel چه روشنايي دارد از روي اين تشخيص مي‌دهد که اين سگ است يا گربه (كامپيوتر چه طوري مي‌فهمد).

 اتفاقاً يکي از پروژه‌هايمان همين مسئله بود که انجام داديم و با زحمت بسيار زيادي موفق شديم با بيش از 90% جواب صحيح بگيريم.

شما اگر عکس‌هاي سگ را نگاه کنيد سگها شکل‌هاي مختلفي دارند ما چطور مي‌توانيم در مغزمان اين کار را انجام دهيم که حتي يک بچه 3-4 ساله هم اشتباه نمي‌کند تقريباً وقتي فرق بين سگ و گربه را مي‌گوئيم همه‌ي اوقات درست مي‌گويد، اين که چطور به کامپيوتر منتقل کنيم کار ساده‌اي نيست.

 از اين گذشته که اين مسئله کمي جنبه‌ي آزمايشي دارد، آن‌چه که در مغز ما تحت عنوان بينايي شناخته شده است اگر بخواهيم روي کامپيوتر بياوريم انواع و اقسام کاربردهاي مختلف در دنيا دارد کاربردهايي که از طبي گرفته، کاربردهاي تجارتي، صنعتي و ... انواع و اقسام اين چيزها را دارد.

 اين‌ها يک رشته‌ي تازه‌اي است که در کامپيوتر ايجاد شده در 5 سال اخير هم در دنيا خيلي بزرگ شده و چيزيست که خيلي هم فهمش اين‌که به چه درد مي‌خورد آسان است، فکر مي‌کنم که رشته خوبي باشد البته رشته‌هاي خوب ديگري هم هست نمي‌خواهم بگويم که اين تنها رشته است به هيچ وجه اين‌طور نيست مثلاً اين قسمتي است که ما کار کرديم. 

 

 

راجع به همين فعاليت‌هايي که انجام داده‌ايد کمي صحبت کنيد؟

 کمي مشکل‌تر مي‌شود، ما گروهي هستيم که چند سال پيش از صفر شروع کرديم بيشتر افرادمان هم دانشجو بودند و آن‌ها هم برنامه‌هايي را اجرا کردند به‌عبارتي پروژه‌هاي مختلفي را اجرا کردند كه نتايج مقداري از اين پروژه‌ها چاپ شده و به تدريج تکنيک‌هاي اين رشته را ياد گرفتند و تکنيک‌هاي جديد خودشان را آوردند.

  در ضمن بدون اين‌که برنامه‌اي باشد نشان بدهم که چه کارهايي انجام دادم خيلي مشکل‌ است چون اين مسئله بينايي است که فقط با صحبت نمي‌توان گفت.

 با يك برنامه‌اي که بتوان با پروژکتور انداخت راحت‌تر مي‌توان نشان داد چه اتفاقاتي افتاده و چه کارهايي مي‌توان انجام داد. 

 

 

 بچه‌ها اگر بخواهند راجع به اين موضوع نتايج و مطالب کارتان را ببينند آيا جايي هست؟  

 بله، اما بهترين کار اين است که اگر خود بچه‌ها مي‌خواهند يکي از افراد اين‌جا، به مدرسه‌شان برود و نشان دهد که چه کارهايي انجام شده و چه کارهايي مي‌توان انجام داد در آن‌جا با عکس مي‌توان نشان داد چون صحبت درباره‌اش مشکل‌تر است براي اين‌كه مربوط به بينايي است.

 

 

 تا چه حد با آزمون‌هاي المپياد کشوري و جهاني رياضي آشنايي داريد؟

 مختصري فقط با قسمت رياضي آن، قسمت‌هاي ديگر را آشنا نيستم اما مي‌دانم که وجود دارند.

 

 

آيا خودتان دست‌اندرکار بوديد مثلاً در طرح سؤال؟  

نه، من هيچ‌وقت نبودم و در دوره‌اي که من دبيرستان بودم اين چيزها اصلاً مطرح نبوده است.

 

 

آقاي دکتر با المپياد جهاني هم آشنا نيستيد؟

خيلي مختصر، گهگاهي تعدادي از سؤالاتشان را مي‌ديدم ولي بيشتر از آن آشنا نيستم. 

 

 

 به نظر شما يک دانش‌آموز موفق چه ويژگي‌هايي بايد داشته باشد؟

من با خيلي دانشجوها سروکار داشتم، خيلي‌ها را هم ديدم، همه يک فرم نيستند همه‌ي دانشجوهايي که خيلي خوب هستند همه يک‌طور نيستند.

 مي‌توانم بگويم تقريباً تمام دانشجوهايي را که ديدم در المپياد موفق بودند دانشجوهاي خيلي خوبي بودند ولي به هيچ‌وجه اين درست نيست که بگوييم کساني که در المپياد نبودند به آن خوبي نيستند؛

 خيلي‌ها هم هستند که در المپياد نبودند ولي به همان خوبي هستند و دانشجوهايي قوي هستند و به نظر من چيز مهمي که ما بايد در نظر داشته باشيم اين است که سيستم اين انعطاف‌پذيري را داشته باشد که خيلي زود بچه‌ها را از هم جدا نکند به اين مفهوم که به عده‌اي شانس ندهد که در المپياد نبودند.

 اين خيلي خوب است به بچه‌هايي که از اول دنبال اين کارها هستند اين شانس را بدهد که در المپياد باشند و پيشرفت کنند اين خيلي خوب است ولي در را روي بقيه نبندند چون خيلي‌ها هم هستند که در دوره‌ي دبيرستان يا اوايل دانشگاه ممکن است آن انگيزه را نداشته باشند که آن کار را کنند ولي به همان باهوشي باشند و قدرت خلاقيتشان هم به همان اندازه باشد.

 چيزي که هست اين است که بايد اين موقعيت وجود داشته باشد که به تدريج هرطور که سنشان و طرز فکرشان اقتضاء مي‌کند خودشان را به حداکثر موفقيت برسانند.

 

 

ويژگي‌هاي يک دانش‌آموز موفق؟    

چيز خيلي مشخصي وجود ندارد، دانشجوهاي مختلف به دلايل مختلف خوب هستند آن‌چه که مهم است داشتن انگيزه است و آن چيزي که من از دانشجو واقعاً مي‌خواهم و برايم مهم است اين است که دانشجو سعي كند خودش مستقل فکر کند و فقط دنبال اين نباشد که نمره‌ي خوب بگيرد و يا کتاب چه مي‌گويد.

 اين‌که سعي کند مستقل فکر کند و خودش را قانع کند، اين که چه چيزي خوب است يا چه چيزي برايش جالب است و چه طوري فکر کند البته بايد کتاب هم بخواند و ياد بگيرد ولي آن استقلال فکري را براي خودش بياورد، همه چيز را تحت سؤال قرار بدهد و به طور معقول سعي کند که بفهمد، خيلي مهم است.

 

 

شما در حوزه‌ي رياضي چه شخصي را به عنوان الگوي موفق معرفي مي‌کنيد؟ اين شخص چه ويژگي‌هايي دارد هم در زمينه‌ي آموزشي و هم در زمينه‌ي تحقيقاتي، خواهشمند است نمونه‌هاي موفقي را هم در ايران و هم خارج از ايران معرفي کنيد؟ 

جواب دادن به اين سؤال خيلي مشکل است براي اين‌که همين‌طور که گفتم آدم‌هاي موفق زياد هستند و هر کدام شخصيت خودشان را دارند چيزي که در مورد همه‌ي آدم‌هاي موفق مي‌توانم بگويم و درست است اين است که همه‌ي آن‌ها نوعي طرز فکر مستقل دارند.

 اين خيلي مهم است که شخص خودش باشد سعي نکند عين کس ديگري باشد، استقلال فکري داشته باشد و اين‌که خودش خودش را بسازد و مستقل فکر کند.

 

 

آقاي دکتر آيا خودتان در ايران کسي را به عنوان آدم موفق مي‌دانيد و مي‌توانيد نام ببريد؟ مثلاً از اساتيد؟    

بهتر است من اسم شخصي را نبرم.

 

 

 از خارج از کشور چي؟  

 بهتره اسمي نبرم. علتش هم اين است که آنقدر رياضيدان درجه‌ي يک در دنيا زياد است، كه من اگر بخواهم به راحتي مي‌توانم اسم 50 نفر را بنويسم.

 در رشته‌هاي مختلف رياضي به نظر من کارهايشان خيلي عالي بوده ولي اگر بخواهم شروع کنم اسم 50 نفر را بنويسم ممکن است نام يک‌سري يادم برود.

 

 

مثلاً در دانشگاه کاليفرنيا که تشريف داشتيد از اساتيد؟    

بله، آدم‌هاي خيلي خوبي بودند آدم‌هايي هم بودند که به نظر من به خوبي آن‌هاي ديگر نبودند همه جا همين‌طور است.

 هر دانشگاهي که برويد يک عده از عده‌ي ديگر بهتر هستند و اگر به دو نفر بگوييد راجع به اين‌ها قضاوت کنند ممكن است قضاوت‌هاي مختلف داشته باشند بنابراين بهتر است اسم شخصي را نبرم.

 

 

مهمترين عوامل موفقيت‌تان را نام ببريد؟  

 نمي‌دانم چه بگويم، فکر مي‌کنم به طور کلي استقلال و اين‌که آدم بتواند فکرش را باز نگه دارد و در مورد چيزهاي مختلف خودش فکر کند و اين آزادي را به خودش بدهد و اين قدرت را داشته باشد که بتواند چيزهايي را که اتفاق مي‌افتد راحت ببيند با آن‌ها باز برخورد کند و مستقل فکر کردن، مهم‌ترين چيز است.

 

 

آقاي دکتر فکر مي‌کنيد موفقيت، استعداد، امکانات و محيط اجتماعي و هر متغير ديگري که مي‌توانيم اسم ببريم به طور کلي عوامل خاصي را مي‌طلبد؟    

متوجه سؤال نيستم.

 

 

مثلاً شما فرض کنيد بعضي‌ها مي‌گويند به‌خاطر اين‌که در مدرسه‌ي تيزهوشان درس خواندم، به خاطر اين‌که پدرم دکتر بوده موفق شدم.  

 خب، ببينيد يک انسان كه در خلاء زندگي نمي‌کند يا يک موقعيت فرهنگي و يا يک محيط مدرسه‌اي دارد و با يک عده‌اي هم برخورد مي‌کند همه‌ي اين ها مي‌توانند مؤثر باشند.

 ولي افرادي که من ديدم و موفق بودند واقعاً از جاهاي مختلفي آمده بودند.

 من فکر مي‌کنم مهم ترين چيز اين است که موقعيت‌هاي تحصيلي و پيشرفت طوري باشد که اين امکان را به افراد مختلف در زمينه‌هاي مختلف بدهد تا در يک زماني كه افراد مي‌توانند خود را به بهترين وجه ممکن پرورش دهند، به موفقيت برسند.

 خب مسلماً هم براي افراد مختلف اين امر در زمان‌هاي مختلف اتفاق مي‌افتد به خاطر زمينه‌هاي فرهنگي يا اجتماعي که دارند و يا داشتند ولي خيلي خوب است که جامعه باز باشد تا افراد بتوانند ادامه دهند يعني بتوانند از اين موقعيت‌ها استفاده کنند و زود در به روي اين افراد بسته نگردد .

يعني به خاطر اين‌که در المپياد نبودند و يا در مدرسه‌ي خاصي نبودند اين دليلي بر خوب نبودنشان نيست بايد اين موقعيت‌ها باشد که بعداً اين افراد بتوانند خودشان را نشان بدهند.

 

 

به نظر شما دانشمند کيست؟    

من نمي‌دانم چه طور مي‌توان به اين سؤال جواب داد، کسي است که در قسمتي از science اطلاعات خيلي متخصصانه دارد و در ضمن مسائل را مي‌فهمد و دنبال مسائل اساسي مي‌رود. تعريف کردنش خيلي سخت است.

 

 

بعضي از بچه‌ها مي‌گويند ما مي‌خواهيم دانشمند بشويم:  

 منظور بچه‌ها scientist است که خب بايد قسمتي از science را که برايشان جالب‌تر است و خوششان مي‌آيد را انتخاب کنند و دنبالش بروند و سعي کنند تا جايي که امکان دارد همه چيز را در موردش بفهمند و بالاخره براي اين‌که يک نفر تحقيق کند بايد رشته‌اش را خيلي باريک کند تا بتوان تحقيق کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1389/3/26 لينک مستقيم

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما