مصاحبه و گزارش - موضوعي
  برخورد عقايد خيلي مهم است که آدم بهتر بفهمد(مصاحبه و گزارش شماره‌ي 163)
 برخورد عقايد خيلي مهم است که آدم بهتر بفهمد(مصاحبه و گزارش شماره‌ي 163)
بايد حداكثر سعي کرد دانشجويان خودشان به صورت فعال شرکت کنند و هر چه زودتر ياد بگيرند- مصاحبه با دکتر «مهرداد شهشهاني»- قسمت سوم

 

 

 برخورد عقايد خيلي مهم است

که آدم بهتر بفهمد

 

 

 

 

 

من شنيده‌ام انجمن‌هايي هست براي« student the gift ».

هست، در آمريکا اين انجمن‌ها زياد است و همه‌ي آن‌ها استقرار دارند حتي شما مي‌توانيد در شهرتان يک انجمن درست کنيد مسئله‌اي هم نيست از اين چيزها خيلي هست.

 

 

ما در ايران هم داريم؟    

نمي‌دانم در ايران چه‌قدر از اين نوع چيزها هست.

 

 

آيا به نظر شما روش موجود در بعضي از بخش‌هاي آموزش و پرورش که در آن معلم يک نوع سخن‌ران بوده و دانش‌آموز صرفاً شنونده مطالب است در فرايند يادگيري ياددهي تأثيرگذار است؟ 

 فکر مي‌کنم اين خوب نيست بايد حداكثر سعي کرد دانشجويان خودشان به صورت فعال شرکت کنند و هر چه زودتر ياد بگيرند، خودشان شرکت کنند، خودشان مستقل فکر کنند، فکر خودشان را بيان کنند حتي اگر غلط باشد مهم نيست.

 اگر ياد بگيرند کار خودشان را انجام دهند و آن‌چه فکر مي‌کنند را بيان کنند و مورد بحث قرار بگيرد مفيد خواهد بود.

 تمام کارش اين نباشد که اين کتاب را بخوانم و همان‌طور که معلم گفته نمره‌ي خوب بگيرم.

 برخورد عقايد وجود داشته باشد، اين برخورد عقايد خيلي مهم است که آدم بهتر بفهمد و ياد بگيرد.

 

 

منظور اين است که بعضي‌ها مي‌گويند معلم بايد بيايد و آن‌چه که به آن دانش مي‌گويند را منتقل کند پاي تخته شروع کند به نوشتن فرمول‌ها و اثبات آن‌ها و بعضي‌ها اعتقاد دارند معلم نبايد چيزي را ارائه کند بلکه بايد به بچه‌ها ياد بدهد که چگونه ياد بگيرند.  

خب بالاخره معلم يک نقشي دارد که بايد جهت‌هايي را براي دانش‌آموز معين کند نبايد خيلي خشک باشد.

 خيلي مهم است که به دانشجو يا دانش‌آموز ياد بدهد که چگونه ياد بگيرد و چگونه فکر بکند و اين موقعيت را به دانشجو بدهد که مستقلانه پيش برود براي اين‌که علوم تمامي ندارد. 

 

 

آقاي دکتر شما در دانشگاه و مراکز آموزشي از روش فعال آموزشي استفاده مي‌کنيد؟

 خيلي استفاده مي‌کنم، در کلاس‌هاي من لازم است که تمامي دانشجويانم سخنراني کنند.

 سخنراني‌هاي طولاني نه يک ربع و اين دانشجوها ممکن است کارشناسي ارشد، دکترا و يا حتي کارشناسي مثلاً سال سوم، چهارم باشند ولي همه لازم است بيايند و مطلبي را درست ارائه بدهند و بچه‌ها هم سؤال کنند.

 هميشه من تشويقشان مي‌کنم که سؤال کنند و نگذارند كه دانشجوي سخنران همه چيز را تند بگويد و رد بشود.

 اين نيست که فقط امتحان باشد و سؤال‌هايي را جواب بدهند بايد خودشان بيايند و صحبت کنند. 

 

 

 اگر معلمين آن فرصت را بيابند که براي تک‌تک دانش‌آموزان مطابق با استعداد و امکاناتشان آموزش‌هاي متفاوتي ارائه کنند تأثير آموزش‌ها بيشتر نخواهد بود؟  

 مسلم است اگر شما بتوانيد بيشتر به هر فرد توجه کنيد و با او راه بياييد به نوعي که خودش فکر مي‌کند بهتر است.

 ولي بالاخره محدوديت‌هايي هم وجود دارد مگر يک معلم چه‌قدر وقت دارد، چه‌قدر مي‌تواند کار کند ولي من خودم سعيم اين است که هميشه اين را در نظر بگيرم که دانشجويان مختلف به چه چيزهاي مختلف علاقه‌مند مي‌شوند و آن‌ها را به همان سمت تشويق کنم تا جلو بروند و تشويقشان مي‌کنم که هميشه همه چيز را آزمايش کنند و ببينند و خودشان پيدا کنند که به چه چيزي علاقه‌مندند.

 

 

 آقاي دکتر شما خودتان براي يادگيري و مطالعه چه روش‌هايي را به کار مي‌بريد؟

 نمي‌دانم چه طوري شرح بدهم و من همان‌طور که گفتم ياد گرفتم که هر موقع مي‌خواهم چيزي را ياد بگيرم کمي طول مي‌کشد.

 چون بايد آن را آزمايش کنم و از جنبه‌هاي مختلف به آن نگاه کنم سعي مي‌کنم که فقط نخوانمش، مستقلانه فکر کنم و با افرادي که در آن رشته بودند صحبت کنم ببينم طرز فکر آن‌ها چيست و برخورد اين چيزهاي مختلف است که باعث مي‌شود چيزي را بفهمم.

 

 

انگيزه‌ي شما از تحقيق در رشته‌ي تخصصي‌تان چيست؟  

براي اين‌که فقط جالب بوده، يعني يك انگيزه‌ي به‌خصوصي وجود ندارد که در چه زماني چه چيزي براي يک نفر جالب است.

 من همان‌طور که گفتم به خيلي چيزها علاقه‌مندم، مسئله‌اي که به نظرم واقعي، جالب و چيز پيش پا افتاده‌اي نيست اين چيزها برايم جالب است.

 چه در کارهاي تحقيقي که خودم مي‌کنم و چه در مواردي که جنبه‌ي تخصصي ندارد خود آن‌ها مسئله‌هايي است که باعث مي‌شود چيزي برايم جالب باشد يا نباشد.

 

 

به نظر شما تا چه ميزان تشويق يا تنبيه روي شکوفا شدن شما تأثير داشته است؟

خب مسلماً تأثير دارد براي همه تأثير دارد اين‌که آدم تشويق بشود و يا تنبيه روي همه تأثير مي‌گذارد.

 بعضي‌ها خيلي قدرت شخصي‌شان بيشتر است و وقتي تصميم مي‌گيرند که يک چيزي خوب است خيلي دير ممکن است دكوراژه بشوند و بعضي‌ها زودتر.

 مسلماً بالاخره براي همه تأثير دارد ولي اين هم خيلي مهم است که آدم خودش فکر کند که راه صحيح چيست و راه صحيحي که به نظرش مي‌آيد را انتخاب کند و نگذارد که فشارهاي اجتماعي باعث شود که آن راه را نرود. 

 

 

 به نظر شما عزت نفس چقدر در تعميق آموزش و يادگيري مؤثر است؟

من فکر مي‌کنم همه بايد ياد بگيرند کاري که انجام مي‌دهند با عزت نفس باشد.

 معادل انگليسي آن« integrity »موضوع، شايد باشد بايد با« integrity »انجام بدهند.

 اين خيلي مهم است براي اين‌که فکر مي‌کنم اگر در کاري integrity نباشد نمي‌توان پيشرفت کرد و در آن به اشکال برمي‌خوريم و خود فرد هم راضي نيست.

 

 

يک دانش‌آموز با عزت نفس بالا بايد چه ويژگي‌هايي داشته باشد؟     

بايد عزت نفس داشته باشد.

 من نمي‌دانم چه بايد بگويم. بدترين نوعي که فرد مي‌تواند خودش را گول بزند اين است که به چيزي که واقعاً اعتقاد ندارد و صحيح نمي‌آيد بخواهد آن کار را انجام بدهد.

 اين را فرد خودش بايد بداند فرمولي هم ندارد که من اين چيز را قبول دارم و اين چيز را قبول ندارم و با خودش روراست باشد و دروغ نگويد.

 

 

آقاي دکتر خودتان راجع به ميزان عزت نفس خودتان چه برداشتي داريد؟ آيا موفقيت‌هاي خودتان را نتيجه‌ي زحمات خودتان مي‌دانيد يا نتيجه‌ي استعداد خدادادي و حمايت‌هاي پدر و مادر يا عوامل ديگر، غير از تلاش؟ 

مسلماً همه‌ي اين عوامل تأثير دارد و خانواده هم تأثير داشته و نكته‌اي که مي‌توانم راجع به خودم بگويم اين است که خودم کاري که به نظرم صحيح مي‌آيد انجام مي‌دهم و بالاخره برايم ثابت شده كه اين مهم‌ترين مسئله است.

 نمي‌گويم هميشه فکرم درست بوده ولي وقت‌هايي هم که درست نبوده اگر فرد به خودش دروغ نگويد و آن چيزها را درست ببيند و اشتباه هم بکند مي‌فهمد که اشتباه کرده و بعد تصحيحش مي‌کند.

 اين خيلي چيز مهمي است که آدم باز باشد که بتواند چيزها را انتقادي از خودش ببيند.

 

 

آقاي دکتر موفقيتتان تا چه ميزان به برنامه‌ريزي‌هاي مدرسه و دانشگاه و يا مراکز تحقيقاتي مرتبط بوده؟     

همه‌ي اين عوامل تأثير دارد اما تصميمات شخصي خيلي مهم است اين‌که فرد تصميم بگيرد که کاري را درست انجام بدهد، مهم‌ترين مسئله است.

 مسلماً آدم نمي‌تواند در خلاء کار کند بايد از همه‌ي محيط‌هاي آموزشي استفاده کند براي اين‌که اين محيط‌ها براي استفاده‌ي افراد وجود دارند که چيزهايي را ياد بگيرند و آن‌چه در جهت زندگي برايشان مفيد است انتخاب کنند.

 

 

 به نظر شما آيا محتواي کتاب‌هاي درسي را مناسب مي‌دانيد هم از لحاظ کمي و هم کيفي؟  

 در مورد کتاب‌هاي درسي، کتاب زياد است بعضي‌هايشان بهتر از بقيه‌اند و بعضي ديگر بدتر.

 من هيچ مطالعه‌ي به‌خصوصي در مورد کتاب‌هاي درسي نکردم که بگويم خوب هستند يا بد ولي کتاب‌هايي هست که در درس‌هايم به کار بردم که بعضي‌ها به نظرم خوب آمدند و بعضي‌ها به نظرم خوب نيامدند، چيز بخصوصي نمي‌توانم بگويم.

 

 

به نظر شما آيا محتواي کتاب‌هاي درسي نيازهاي اجتماع ما را برآورده مي‌کند؟    

من نمي‌دانم چه‌طور مي‌شود اين سؤال را جواب داد.

 نيازهاي اجتماع که يک چيز مشخصي نيست از نظر من مهم‌ترين نياز اجتماع اين است که کاري کنيم افراد حداکثر موفقيت را در آن رشته‌اي که مي‌خواهند، داشته باشند.

 اگر بخواهم نيازهاي اجتماع را تعريف کنم بدين صورت تعريف مي‌کنم.

 بالاخره موفقيت اين افراد است که باعث مي‌شود جامعه قوي بشود و چيزي است که بايد درباره‌اش فکر کرد كه چه‌طور به افراد اجازه‌ي فعاليت بدهيم كه در آن رشته‌اي که مي‌خواهند پيشرفت کنند و به نتايجي که مي خواهند برسند.

 

 

مثلاً فرض کنيد ما از لحاظ علمي در موقعيت خاصي هستيم جامعه‌ي ما يک نيازي از دانشمندان ما دارد آيا فکر مي‌کنيد محتواي کتاب‌هاي درسي نياز جامعه‌ي ما را برآورده مي‌کند؟ جامعه‌ي ما يعني صنعت ما، فرهنگ ما و بخش‌هايي که رياضي در آن کاربرد دارد. 

 بهتر است اين طوري بگويم كه نيازها در حال حاضر هر چه مي‌گذرد بيشتر جنبه‌ي دنيايي (جهاني) پيدا مي‌کند تا جنبه‌ي يک کشور بخصوصي.

 به اصطلاح به‌وجود آوردن چيزي که به آن« Global Economy »مي‌گويند در آينده هم بيشتر خواهد شد، راهي هم نيست که بتوان جلوي آن را گرفت و به نظر من اصلاً چيز بدي هم نيست بلكه باعث مي‌شود كه تکنولوژي و طرز فکرهاي علمي در همه‌ي دنيا بيشتر يکسان شود و بيشتر مردم دنيا از هر کشوري كه باشند فرقي هم نمي‌کند به آن پيشرفت‌ها دسترسي داشته باشند.

 نيازهاي جامعه خيلي پيچيده‌تر از آن است که يک نفر بتواند آن را تعريف کند جوامع خيلي پيچيده شده‌اند و من فکر مي‌کنم همه چيز جنبه‌ي جهاني پيدا مي‌کند .

مسلماً مواردي هم هست که جنبه‌ي کوچک‌تر هم دارد که در همه‌ي کشورهاي مختلف وجود دارند ولي بيشتر چيزها جهاني مي‌شوند و با استفاده از امکانات جهاني بهتر مي‌شود به مسائلي که مخصوص يک ناحيه‌اي است، رسيد.

 فکر مي‌کنم جهاني شدن براي کشورهايي مثل ايران خيلي مفيد است براي اين‌که آن نوع طرز فکر علمي خيلي پيشرفته و تکنولوژي خيلي پيشرفته هم مي‌تواند وارد مملکت بشود و در نتيجه كشور مي‌تواند پيشرفت کند و من فکر مي‌کنم بايد به سيستم‌هاي آموزشي و نيازهاي جامعه خيلي تأکيد کرد تا افراد بتوانند به طور شخصي به حداکثر پيشرفت دست پيدا کنند و البته نيازهاي جامعه يک مقدار توسط مسائل اقتصادي و صنايع مملکت مشخص مي‌شوند.

 مثلاً اگر فرض کنيد فلان نوع کار شيميايي در ايران قوي باشد باعث مي‌شود که آن شرکت‌ها بيشتر پول خرج کنند و احتياج به افراد بيشتري داشته باشند و آن رشته به طور طبيعي خودش هم تقويت مي‌شود.

 اين‌ها چيزي نيست که از بالا و از قبل بتوان مشخص کرد.

 با پيشرفت‌هايي که در رشته‌هاي مختلف مي‌شود محيط‌هاي آموزشي هم تأثير مي‌پذيرد و در نهايت آن قسمت‌ها هم پيشرفت خواهند کرد.

 

 

شما به طور کلي چه پيشنهادهاي کلي راجع به محتواي کتاب‌هاي درسي رياضي ارائه مي‌فرماييد؟    

من اخيراً به کتاب‌هاي دبيرستان نگاه نکرده‌ام و نمي‌دانم چه چيزي در مورد آن‌ها مي‌توانم بگويم.

 

 

اگر شما جزء مؤلفين کتب درسي بوديد چه بخش‌هايي را براي محتواي کتاب پيشنهاد مي‌داديد؟  

 چون من کتاب‌هاي دبيرستاني و ... را نگاه نکرده‌ام راجع به آن‌ها نمي‌توانم صحبت کنم.

 ولي در مورد كتاب‌هايي که با آن‌ها آشنا هستم بايد بگويم كه من اساساً از کتب درسي آمريکا خوشم نمي‌آيد (دبيرستان و اوايل دانشگاه) ولي آن مطالبي که در کتب اروپايي ديدم را بيشتر دوست دارم با اين که خودم در آمريکا درس خوانده‌ام.

 فکر مي‌کنم كتبي که در فرانسه ديدم و يک زماني در انگليس که شايد اكنون عوض شده باشند و حالا آن‌ها هم مثل آمريکا تدريس شوند به نظرم از نظر رشته‌ي رياضي بهتر بوده.

 گرچه مطالبشان بايد مقداري تغيير کند به‌خصوص تغييراتي که در چيزهاي علمي پيش آمده .

مثلاً کامپيوتر 100 سال پيش که وجود نداشت 50 سال پيش هم وجود نداشت مسلماً يکسري تغييرات تأثيرات خيلي عميقي هم گذاشته است.

 نوع کتاب‌هاي آن كشورها از کتاب‌هايي که در آمريکا در رشته‌ي رياضي هست برايم جالب‌تر بوده‌اند.

 

 

آن کتاب‌ها چه ويژگي‌هايي داشته؟     

آن کتاب‌ها ويژگي‌هايي که داشتند (و کتابهاي آمريکايي کم‌تر آن ويژگي‌ها را داشتند) اين بود که باعث مي‌شد دانشجوها بيشتر مسئله حل کنند و مطالب را عميق‌تر ياد بگيرند.

 

 

آقاي دکتر ميشه مثال بزنيد تا بحث را کاربردي‌تر کنيم؟   

 من مثال‌هايي مي‌زنم که اين مثال‌ها کمي جنبه‌ي افراطي دارد.

 ولي فکر مي‌کنم موضوع را بهتر مي‌توان بيان کرد و به اصطلاح کمي دراماتيک‌تر اين موضوع را بگوييم.

 کتاب‌هايي که الان در آمريکا براي دانشجوها به کار مي‌رود مثلاً براي يادگرفتن حسابان، مقايسه کنيد با کتابي که فرض کنيد يک قرن پيش در فرانسه درس مي‌دادند، کتاب« Goursat »، مي‌بينيد که کتاب Goursat چقدر عميق‌تر است.

 من نمي‌گويم حالا بايد کتاب Goursat را درس داد ولي خيلي کتاب‌هايي که اكنون هم درس مي‌دهند جالب نيستند و آن عمق را ندارند.

 از طرفي اين که کتاب Goursat در زماني نوشته شد که افرادي که به دانشگاه مي‌رفتند تعدادشان خيلي کم‌تر بود و کتاب به آن مشکلي را مسلماً به همه‌ي دانشجوها نمي‌توان درس داد و لازم هم نيست که ياد بگيرند و مسلماً مطالبش را هم بايد مقداري عوض کرد.

 براي اين‌که امکاناتي که الان وجود دارد و مطالبي که الان مورد نظر است با 100 سال پيش فرق مي‌کند.

 اين‌ها خيلي طبيعي است جنبه‌ي ديگري که آن کتاب‌ها داشتند اين بود که عمق آن کتاب‌ها را کتاب‌هاي فعلي ندارند.

 

 

ميشه جزء بشويم مثلاً يک موضوع ساده،کتاب‌هاي آمريکايي الان چگونه به مطلب پرداختند و کتاب« Goursat »به چه صورت؟

شما هر چه در اين کتاب‌ها توجه کنيد مي‌بينيد كه در اين کتاب‌ها از مسائل مربوط به توابع چند متغيره و اين‌که در« Goursat »چقدر اين‌ها را به طور هندسي و معاني هندسي را در آن تأکيد کرده و چطور در کتاب هاي فعلي اين موضوعات گم شده‌اند.

 اين‌ها کاملاً روشن است. در درس‌هاي فعلي که در دانشگاه‌ها تدريس مي‌شوند موضوعات خيلي کلي گفته مي‌شود و واقعاً فرصتي نيست که دانشجوها معني عميق‌تر اين‌ها را ياد بگيرند و آن معني عميق‌تر است که واقعاً جالب مي‌شود.

 من مثلاً مي‌دانم يکي از همکارانم ترم گذشته جبر مقدماتي را به طور جالبي درس داد بدين طريق كه مثل کتاب پيش نرفت بلكه خودش شخصاً نشست و فکر کرد و مسائلي را روشن کرد تا دانشجوها خيلي عميقتر وارد اين درس شوند.

 معمولاً فرصت اين کار در درس ها وجود ندارد و اين بد است که فرصتي نيست بايد اين فرصت‌ها باشد که کمي عميق‌تر با مسائل برخورد شود و آن استاداني که بعضي مواقع اين کار را مي‌کنند خيلي کار جالبي مي کنند.

 بدين ترتيب به نظر من و دانشجوها کساني که قوي‌تر هستند از اين درس ها خوششان مي‌آيد و مي‌بينند كه چيزهايي را ياد مي‌گيرند که برايشان انگيزه ايجاد مي‌کند و يک چيزهايي برايشان زيبايي‌هاي علمي دارد که قبلاً نمي‌ديدند.

 

 

به نظرتان براي ارزشيابي ميزان تعميق آموزش و يادگيري چه فعاليت‌هايي توسط معلم و مدرسه بايد انجام بشود؟ يکي از کارهايي که انجام مي‌دهند رفع تکليف امتحان است.     

بله، نمي‌دانم چه‌طور مي‌توان به اين سؤال جواب داد.

 به طور طولاني مدت به اين صورت مي‌توان گفت که صبر کنيم ببينيم چند نفر از اين سيستم كه بيرون آمدند آدم‌هاي خيلي مهمي شدند.

 ولي کوتاه مدت نمي‌شود، نتيجه گرفت. واقعاً نمي‌دانم چگونه پاسخ بدهم. پس بعد از مدت‌هاي طولاني بايد بررسي شود که چه افرادي به نتايج خوبي رسيدند.

 

به نظر شما آزمون‌هايي که در مدارس انجام مي‌شود براي امتحانات مدرسه‌اي، سراسري، المپياد و ... چقدر ميزان موفقيت دانش‌آموزان را در يادگيري مسائل آموزشي نشان مي‌دهد؟

اين يک مسئله‌اي‌ است، مسلماً يک چيزهايي را نشان مي‌دهد و مسلماً هم لازم است که يک راه‌هايي باشد چون تعداد افراد زياد است.

 بالاخره بايد راهي باشد كه بين افراد فرق گذاشت.

 ولي در ضمن بايد انعطاف پذيري هم باشد چون هيچ روشي نمي‌تواند 100% جواب بدهد يعني کسي يک چنين روشي را هنوز پيدا نکرده است و اين موقعيت‌ها بايد باشد تا افراد به تدريج خودشان را نشان بدهند و کساني ممکن است در يک امتحان خوب نباشند ولي در امتحانات بعدي نتايج خوب به دست بياورند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1389/3/27 لينک مستقيم

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما