مصاحبه و گزارش - موضوعي
  باور‌ها و اعتقادات خيلي در زندگي و موفقيت تأثير دارند(مصاحبه و گزارش شماره‌ي169)
 باور‌ها و اعتقادات خيلي در زندگي و موفقيت تأثير دارند(مصاحبه و گزارش شماره‌ي169)
شما نمي‌توانيد زندگي بدون مشكل پيدا كنيد. من فكر مي‌كنم مشكلات هم در زندگـي جايـگاه خودشان را دارند- مصاحبه با دکتر «عباس نوذري»- قسمت سوم

 

 

 باور‌ها و اعتقادات خيلي

در زندگي و موفقيت تأثير دارند

 

 

 قسمت اول|قسمت دوم|قسمت سوم  

 

 

 

شما عزت نفس را در موفقيتتان تا چه اندازه مؤثر مي دانيد؟ 

عزت نفس هم مثل خيلي از پارامترهاي ديگر نقش مهمي دارد.

 به نظر من اين‌كه آدم با اعتماد به نفس پيش برود و فكر كند كه مي‌تواند كار‌ها را به‌خوبي انجام دهد و در كنارش تلاش كند، به نظر من در موفقيت خيلي موًثر است.

 

 

يعني موفقيتتان را نتيجه‌ي زحمات خودتان مي‌دانيد؟       

به طور كامل خير.

 اصلاً نمي‌توانم عوامل را از هم تفكيـك كنم و بگويم كدام‌يك تأثير بيشتري داشتـه‌اند.

 از نظر من فقدان هر يك از اين موارد (اعتماد به نفس، تلاش، حمايت خانواده، امكانات آموزشي، محيط آموزشي خوب و ...) باعث ايجاد كاستي و مشكل در كار مي‌شود.

 

 

براي اين كه عزت نفس داشته باشيم چه كار‌هايي بايد انجام دهيم؟ 

 اين هم جزو مواردي است كه نمي‌توان براي آن نسخه‌اي پيچيد!

اين يك امر روحي است. البتـه من فكر مي‌كنم تعليـم و تربيـت دركودكي و حتـي در سال‌هاي قبل از مدرسه روي اين موضوع خيـلي مهم باشد.

 ولي روش‌هايي هم براي بالا بردن اعتماد به نفس وجود دارد كه من با آن‌ها آشنايي ندارم.

 ولي به نظر من اين‌گونه آموزش‌ها بايد وجود داشتـه باشد تا كسي كه اعتماد به نـفس كافي ندارد با تمرين و آموزش بتواند آن را به دست بياورد.  

 

 

آيا به نظر شما امتحان راه مناسبي براي ارزشيابيِ دانش‌آموزان است؟  

باز هم خير، ولي تنها معيار است.  

 

 

آيا راه بهتري وجود ندارد؟ 

 در حال حاضر خير.

 با شرايط اجتماعي كنوني راه بهتري وجود ندارد.

 البته اين مطلب مخصوص ايران نيـست.

 الان در بسيـاري از دانشگاه‌هاي دنيـا امتـحان معيار سنـجش دانشجو‌ها است.

 حالا در مقاطع بالاتـر مثـل فوق‌ليسانس و دكترا نقش امتحان كم‌ رنگ‌تر مي‌شود.

 ولي براي دوره‌ي ليسانس مي‌توانم بگويم تا 90% معيارشان امتحان است يعني من فكر مي‌كنم معيار ديگري نمي‌تواند جايگزين آن شود.

 شايد بهتـرين نباشد ولي از بين تمام معيارها عملي‌ترين معيـار همين امتـحان است. 

 

 

 شما در روز چند ساعت مطالعه مي‌كنيد؟     

  من زياد مطالعه مي‌كنم. به غير از ساعت‌هايـي كه سر كلاس هستـم، روزانه 7-6 ساعت مطالعه مي‌كنـم.

 

 

 در روز چند ساعت مي‌خوابيد؟ 

 زياد نمي‌خوابم. به طور متـوسط 5 ساعت. 

 

 

براي دانش‌جوها چند ساعت مطالعه را پيشنهاد مي‌كنيد؟  

مطالعه هر چه بيشتـر باشد بهتر اسـت.

البته تعداد ساعت‌هاي مطالعه باز به روحيات آدم‌ها بستـگي دارد.

 استـعداد و توانايي انسان‌ها هم مهم است.

 يك نفر 3 ساعت مطالعه در روز برايـش كافي است اما شـخص ديگري به جاي 3 ساعت بايد 4 ساعت مطالعه كند.

 معمولاً در دانشگاه يك متـوسط استاندارد وجود دارد. در اين استاندارد به ازاي هر واحد درسي كه دانش‌جو مي‌گيرد، به ازاي هر ساعت كلاس بايد دو ساعت مطالعه كند.

 البته ممكن است براي بعضي‌ها كم‌تر از اين نياز باشد و براي بعضي بيشتر.  

 

 

دانش‌آموزان با استعداد و باهوش ميزان موفقيت‌شان بيش‌تـر است، يعني عامل موفق شدن استعداد و هوش است؟  

البته اين موضوع هم بي تأثير نيسـت، ولي بقيه‌ي عوامل هم مؤثرند.در شرايط مساوي از سطح امكانات و ميزان سعي و تلاش، قاعدتاً شخصي كه باهوش‌تـر است بيش‌تر پيشرفت مي‌كند.

 اما تنها با تكيه بر هوش و استعداد و بدون تلاش و امكانات آموزشي مناسب نمي‌توان موفق شد.

 البته اين موارد هر كدام داراي يـك نسبت خاص براي تأثير روي انجام كار هستند. مثلاً يك نفر كه با‌هوش‌تر از شخص ديگر است ولي تلالش و پشت‌كارش از او كم‌تر است ممكن است موفقيتش با او هم‌اندازه باشد.  

 

 

 پس هوش به تنهايي براي موفق شدن كافي نيست؟

به تنهايي خير.  

 

 

باورهاي مذهبي را تا چه حد در موفقيت مهم مي‌دانيد؟       

نمي‌دانم كه بايد اسمش را مذهبي گذاشت يا خير، اما به نظرمن باور‌ها و اعتقادات خيلي در زندگي و موفقيت تأثير دارند.

 حال براي يك نفر اين باور از نوع مذهبي است و براي ديگري فقط يك اعتـقاد قلبي است.

 به هر شكل اين باور‌ها داراي اهميـت هسـتند.حال در جامعه‌ي ما بيش‌تر اعتـقادات مذهبي وجود دارد.  

 

 

اين باور‌ها روي شما خيلي تأثير گذاشته‌اند؟   

بله براي من تأثيرگذار بوده است.  

 

 

در رابطه با حل مشكلات چه‌طور؟     

همه‌ي زندگي‌ها مشكلات دارند.

 شما نمي‌توانيد زندگي بدون مشكل پيدا كنيد. من فكر مي‌كنم مشكلات هم در زندگـي جايـگاه خودشان را دارند.

 اما اين مشـكلات نبايد طوري در زندگي تأثيـر بگـذارند كه انـسان را از هدفش دور كنند.

 

 

 برنامه‌ريزي چه‌قدر در درس خواندن مهم است ؟   

 به نظر من اين‌كار از اهميت بالايي برخوردار است.

 در برنامه‌ريزي بهتر است ساعت دقيق انجام هر قسـمت از كار به طور واضح مشخص شود.

 خود من در حال حاضر يك برنامه‌ي نوشته شده ندارم؛ اما هميشـه برنامـه‌ام را به همان صورتي كه گفتـم در ذهنـم دارم.

 البتـه ممكن اسـت اين موضـوع در مورد بعضـي از انسـان‌ها صـادق نباشـد.

 خيلي از آدم‌ها هستنـد كه در كار‌هاي‌شان موفقـند ولي در زندگي نظم و برنامـه‌ي خاصـي ندارند.

 

 

شما چه پيشنهادي براي نخبه‌ها داريد، تا از نخبه بودن‌شان استفاده‌ي درستي بشود؟     

من اين موضـوع را زياد قبـول ندارم. به نـظر من نيـاز به انجام كار خاصي نيست.

من حتي به جدا كـردن مدرسه‌ها هم معتقد نيستم.

من فكر مي‌كنم اگر اين افراد در جامعه پخش باشند در كل براي جامعه هم بهتر است.

 به نظر من اگر شما افراد باهوش را جدا كنيد و در يك مدرسه آن‌ها را در كنار هم جمع كنيد، به باقي مدارس ضربه وارد مي‌شود.

 ولي زماني كه در يك كلاس فقط تعداد كمي از افراد با‌هوش حضور داشته باشنـد اين امر باعث بالا رفتن سطح كلاس مي‌شود و آن‌ها روي بقيه تأثير مي‌گذارنـد.

 من به شخصه نخبـه‌پروري را قبـول ندارم.

 من شنيده‌ام در مدرسه‌هاي تيزهوشاني كه در حال حاضر وجود دارند، امكانات آموزشـي با بقيه‌ي مدارس متفاوت است.

از نظر من سيستمي كه شناخته شده و خوب است، بايد در همه‌ي مدارس اجرا شود.

 يعني اين حالت، حالت ايده‌آل است. و كلاس جذابيت بيش‌تري پيدا مي‌كند.

 من با اين موضوع كه يك مقدار از امكانات خاص را در اختيار عده‌ي خاصي قرار دهيم موافق نيستم.

 امكانات بايد در اختيار همه‌ي افراد جامعه باشد. حتي همين شناسايي نخبه‌ها هم سيستم درستي ندارد.

به طور مثال در حال حاضر مدرسه‌ي تيزهوشـان يك امتحان ورودي بر گزار مي كنـد. كساني كه مي خواهنـد در ايـن امتحان شركـت كننـد، ابتدا در چنديـن كـلاس شركت مي‌كننـد و معـلم خصوصـي مي‌گيـرند، بعد در امتحان شركت مي كنند و قبول مي‌شوند.

 ممـكن است يك شخـص استـعداد زيادي نداشته باشد و نخبه هم نباشد ولي جزو دانش‌آموزان مدرسه‌ي تيزهوشان پذيرفته شود.

 به هر صورت انتخاب اين افراد هميشـه با مشكل مواجه است و هيچ وقت نمي‌تواند دقيق و بي نقص باشد.

به هميـن دليل اگر اساساً اين گونـه انتخاب‌ها وجود نداشته باشد خيلي بهتر است. اين افراد در مدرسه‌هاي معمولي هم پيشرفت مي‌كنند و خودشان را نشـان مي‌دهنـد.

آدمي كه بااستـعداد و با‌هوش باشد با حداقل امكانات آموزشي هم مي‌تواند پيشرفت خيلي خوبي داشته باشد.

 مـا اگر در برنامـه‌ي تحصيلي دانش‌آموزان كشور‌هاي ديگر دقـت كنيـم، متوجه مي‌شويم كه در آن كشورها به انـدازه‌ي كشـور ما بـر روي ايـن‌گـونه جـدا‌سـازي‌ها در سـطح مدرسـه و دبيـرستـان تأكيـد ندارنـد.

 بـه طـور مثـال در كشـور‌هاي اروپايـي و آمريكايي از افراد مي‌خواهنـد كه در دانشـگاه و در دوره‌ي دانشـجويي خودشـان را نشـان بدهنـد و سطح علمي‌شان را ارتقا دهند. 

 

 

شما اگر يكي از افراد مسئول جامعه بوديد با بودجه‌ي كافي، براي آمـوزش كشـور چـه تصميمي مي‌گرفتيد؟     

 به‌طور كلي مبحث آموزش در يك كشـور، مبحث بسيار پيچيده و مهمي اسـت.

زيرا آموزش با تـمام افراد جامعه سر و كار دارد.

 برنامه‌ريزي در اين خصوص نياز به امكانات زيادي دارد. اگر اين امكانات در اختيار من باشند، ترتيبي خواهم داد كه سطح همه‌ي مدرسه‌ها از نظر امكانات و نوع آموزش ارتقا پيدا كنند.

 به نظر من تحصيل بايد رايگان باشد.

 بهتر است مدارس پولي از بين بروند. نبايد فقط عده‌‌ي خاصي به صرف اين‌كه پول دارند بتوانند از امكانات بهتر و بيش‌تري استفاده كنند.

 بايد سطح آموزش در كل كشور يكسـان باشد. در كل بايد همه‌ي دانش‌آموزان ما از امكانات يكسان بر‌خوردار باشند.

 

 

استاد براي افراد ناموفق و كساني كه تا به حال در زندگي‌شان احساس موفقيت نكرده‌اند چه توصيه‌اي داريد؟     

نمي‌دانم، آدم نـمي‌تواند براي ديـگران تصميم بگيرد كه چـه كار كننـد.

 قاعدتاً بايد يك سـري اهـداف در زندگـي براي خودشان تعيين كنند و تمام سعي و تلاششان را بكنند تا به آن اهداف برسند.

 ولي همان‌طـور كه گفتم نمي‌توان يك دستور‌‌العمل كلي براي همه‌ي افراد جامعه در نظر گرفت.

 

 

شما در زندگي فعاليت‌هاي فوق برنامه (مثل ورزش، تفريح و ...) هم داريد؟     

 يكي از عمده‌ترين تفريحات من مطالعه است.

 در منزل بيش‌تر خودم را با فرزنـدانم مشغـول مي‌كنم.

 تفريـح به‌خصوصي ندارم. زياد اهل مسافرت نيستم.

علاقه‌ي زيادي به تماشاي فيلم دارم. معمولاً فيلم هاي تلويزيـون را مي بينم.

 معمولاً كتاب‌هاي خوب و جديد را تهيـه مي‌كنم و مي‌خوانم. كار هاي فوق برنامـه‌ي من هميـن‌ها هستند.

 

 

 به نظر شما برنامه‌هاي تفريحي مثل ورزش و ... چه‌قدر در بهتر انجام دادن كار‌هـا تأثيـر دارند؟    

از نظر من خيلي موًثر است. بالاخره اين درست نيست كه انسان تمام وقتش را فقط با درس خواندن پر كند و هيچ‌گونه تفريحي نداشته باشد.

آدم‌ها روحيات متفاوتي دارند. هر كس با توجه به علاقه‌‌اش به تفريح و ورزش نياز دارد. مطالعه‌ي جانبي هم خيلي خوب است.  

 

 

براي آينـده چه اهدافي داريد؟    

 هدف خاص ديگـري ندارم. بزرگـترين هدفم اين بود كه وارد دانشگاه شوم و تدريـس كنم.

 

 

يعني به هدف‌تان رسيد‌ه‌ايد؟

بله تلاشم در اين است كه همين راه را ادامه دهم و سـعي كنم بيش‌تر از پيش تأثيرگـذار باشم، سـعي كنـم چيزهايي كه بلد هستم را به بقيه ياد بدهم.

 

 

شما چرا جزو مسئله‌ي فرار مغزها نشديد؟       

چون من چيز خاصي نداشتم كه شامل فرار مغزها بشوم!

 ولي به‌طور كـلي اين كار را هم قبـول نـدارم. وقتي اين‌گونه رفتن را فرار مغز‌ها نام‌گذاري كنيم، معني آن اين است كه بقيه‌ي افراد كه باقي مانده‌اند همه...!

 شايد بتوان گفت به نسبت تعداد آدم‌هايي كه رفته‌اند،آن‌هايـي كه ماند‌ه‌اند خيلي موفق‌تر هستند.

در ميـان آن‌هايي كه رفته‌اند، شايد به جرأت بتوان گفت، نمي‌توانيم بيش از ده نفر را نام ببريم كه در آن كشور‌ها افراد درجه يكي هستند.

 بقيه‌ زياد موفق و درجه يك نيستند. اما اين افراد در ايران از نظر خود‌شان استثنايي بوده‌اند.

 ولي بعد از رفتن به آن‌جا با چيزي خلاف اين روبه‌رو شده‌اند. البته منظور من همه‌ي اين افراد نيستند.

 ولي درصد عمده‌اي از آن‌ها، زياد موفق نشد‌ه‌اند.

 من از كسي كه در ايران ادعـا‌ي باهوش و با‌استـعداد بودن مي‌كند، توقع دارم كه وقـتي به خارج از كشـور مي‌رود در آن‌جا هم در رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي خـودش نفر اول باشد.

واِلّا كسي كه جزو نفرات درجه‌ي دو و سه باشد خيلي كار مهمي انجام نداده است اما من مي‌توانم به جرأت بگويم كه تعداد اين آدم‌هاي درجه يك به اندازه‌ي تعداد انگشتان دست هم نمي‌شود.

 من دقيقاً مطمئن نيستم ولي شـايد كسي كه در كشور‌هاي ديگر درجه دو باشـد، اين‌جا و در كشـور خودمان جزو افراد درجه‌ يك محسوب شود.

 اگر اين‌طور باشد به نظر بهتر است كه آدم در كشـور خـودش باشد.

چون اين شخص در اين‌جا مي‌تواند در يك دانشگاه خوب و سطح بالا مشغول تدريس و تحقيق شود. 

 

پس از اين‌كه از ايران نرفته‌ايد پشيمان نيستيد؟ 

خير. البته من كه مغزي نبودم! ولي من راضيم هيچ‌وقت هم عاشق رفتن نبود‌ه‌ام.

اگر بشود افراد براي تحصيل به كشور‌هاي ديگر بروند با محيط‌هاي علمي ديگر آشنـا شونـد بعد به ايـران برگردند، خيـلي خـوب است.

البتـه من علاقه‌اي به رفتـن به كشور آمريـكا نـدارم، چون به نـظر من درحـال حاضـر با جنايـت‌ها‌يي كه آمريـكا در دنيا انجام مي‌دهد رفتـن به اين كشور كار اشتباهي است.

 به غير از اين كشـور بقيه‌ي كشـور‌ها براي اين‌كه دانش‌جـو‌ها براي تحصيل به آن‌جا بـروند و پـس از كسـب علم به كشـور باز‌گردند خيلي خوب هستند.

البته باز هم مي‌گوييم كه روحيات هر كس با ديگري متفاوت است و من نمي توانم براي همه‌ي آدم‌ها اين كار را توصيه كنم.

من روي همه‌ي صحبت‌هايي كه مي‌كنم خيلي تأكيد ندارم، و فكر نمي‌كنم همه‌اش صد درصد درست باشد. 

 

 

نظر شما در مورد رشته‌هاي علوم پايه چيست؟ چون خيلي‌ها اين رشته‌ها را دوست ندارند؟        

به نظر من اساسي‌ترين رشته‌ها، رشته هاي علوم پايه هستنـد.

 من علاقـه‌ي زيادي به رشته‌هاي علوم پايـه دارم.

 به نظر من اين رشته‌ها جايگاه خيلي مهمي دارند. در يـك مقـاله كه در مجـله‌ي اخبـار پژوهش‌گـاه دانشگاه بنيان، چاپ شده بود، خواندم كه سرمايه‌گذاري كشورهاي پيشرفتـه روي علوم پايه خيـلي بيش‌تر از كشور ما است.

در آن‌جا خيلي از دانش‌آموزان خوب جذب رشته‌هاي علوم پايه مي‌شوند.

در كشور‌هاي ديگر به رشته‌ها‌ي علوم پايه خيلي اهميت مي‌دهند. در صورتي كه متأسفانه در ايـران جـوّي ايجاد شده است كه همه مهندسي و پزشكي را ترجيه مي‌دهند.

 اساساً علوم پايه است كه پايه‌ي پيشرفـت بقيه‌ي رشته‌ها را به وجود مي‌آورد. شالوده‌ي پيشرفت يك جامعه است.

 

استاد به نظر شما اين موضوع بيش تر به دليل آينده‌ي شغلي و اقتصادي نيست؟ 

به نظر من يك دانش‌آموز خوب كه مي‌خواهد آينده‌ي كاريِ خوبي پيش رو داشته باشد؛ نبايد تنها به تحصيل در حد ليسانس اكتفا كند.

 به‌طور مثال كسي كه در رشته‌ي برق تحصيل مي‌كند. اگر دانش‌جوي خوبي باشـد، ادامه‌ي تحصيل مي‌دهد و فوق ليسانس و دكترايش را هم مي‌گيرد.

 اين شخص در نهايت مي‌تواند در دانشگاه مشغـول به كـار ‌شود.

 حالا اگـر شخـصي در يكي از رشتـه‌هاي علوم پايه درس بخوانـد و فوق ليسـانس و دكترايـش را هم بگيرد، قاعـدتاً او هـم مي‌تواند به تدريس در دانشگاه بپـردازد.

 پس موضوع اين است كه از نظر جايگاه شغلي تفاوتي با يكديگر ندارند. البته اگر كسي بخواهد با ليسانس جذب بازار كار شود،آن سختي و تفاوت وجود دارد.

 ولي به‌طور كلي كسي كه تحصيلاتش را تا مقطع دكتري ادامه دهد مي‌تواند مناسب‌ترين جايگاه شغلي را به‌ دست آورد.

 ممكن است درآمد يك شخص با مدرك دكتري در بيرون از دانشگاه، خيلي بهتر باشد. ولي كار در دانشگاه از نظر جايـگاه اجتـماعي در سطح خيلي بالايـي قرار دارد.

در كشور هاي خارجـي هم تدريـس در دانشـگاه از جايگاه ويژه‌اي برخـوردار است.

پس به نظر من دانش‌آموزاني كه قصد دارند دررشته‌هاي علوم پايه ادامه‌ي تحصيل بدهنـد نبايد به‌خاطر اين‌گونه موارد دغدغه‌‌ي فكري داشته باشند.

 

 

استاد از اين‌كه وقت‌تان را در اختيار ما قرار داديد از شما متشكرم.        

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1389/4/11 لينک مستقيم

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما