مصاحبه و گزارش - موضوعي
 من فكر مي كنم بچه ها تجربه كردن را خيلي دوست دارند(مصاحبه و گزارش شماره ی180)
من فكر مي كنم بچه ها تجربه كردن را خيلي دوست دارند(مصاحبه و گزارش شماره ی180)
متأسفانه در حال حاضر در دانشگاه به اين صورت است كه بچه ها در جستجوي راهي هستند كه بتوانند در دانشگاه بهتري پذيرش بگيرند- مصاحبه با دکتر«فتانه تقی یاره»-قسمت چهارم

 

 

من فكر مي كنم بچه ها تجربه كردن

 را خيلي دوست دارند

 

 

 

خانم دكتر شما سر كلاس آيا از روش­هايي كه يادگيري جمعي در آن وجود دارد استفاده كرده­ايد؟

معمولاً از بچه­ها كار جمعي خواستم معمولاً تيم­هاي دو سه نفره از بچه­ها درست مي­كردم

 بعضي از اساتيد روش­هايي را اجرا مي­كنند كه جمعي اجرا مي­شود و نتيجه­اش را جمع مي­بيند.

بله مثلاً من در تمرين­ها هميشه اين كار را انجام مي‌دهم يعني مي­گويم تمرين را بايد گروهي بدهيد ... اما بعضي وقت­ها ما مجبور مي‌شويم چيزهاي خيلي خوب را براي اين كه استفاده­هاي بدي از آن‌ها­ مي­شود كنار بگذاريم. مثلاً تمرين گروهي مي‌دهيم هر بار يكي از بچه­ها حل مي­كند و اسم همه را مي­نويسد در نتيجه مجبور مي‌شويم راهكارهايي را هم در «امتحان‌ها» Quize) ها( بگذاريم كه معلوم شود همه­ي بچه­ها با هم حل كردند. معمولاً چنين راه­هايي كه نمره­ي كار گروهي­ به صورت يك ضريب در نمره‌هاي ديگر آن‌ها اعمال شود را من هميشه سعي كردم تقويت كنم چون در ايران هم كار گروهي و هم كار تيمي  كه فكر مي­كنم كار تيمي خيلي مهم­تر از كار گروهي است  متأسفانه خيلي كم به دانش­آموزها آموزش داده مي‌شود.

 

آيا هميشه شما در دوران تحصيل ممتاز بوديد؟

نه. نه در بعضي از درس­ها كه گفتم مثلاً در جغرافي من 16 مي­شدم و در شيمي نمره­ي خوب مي­گرفتم ولي مسلط به علم شيمي نبودم يعني پس از ديپلم هيچ­وقت براي كسي رفع اشكال نكردم چون در مورد درس‌هاي ديگر خواهر و برادر كوچك‌ترم هميشه پاسخ­گوي سؤال‌هايشان بودم. در دانشگاه هم ترم 1 و 2 موفق نبودم نمرات معمولي يا پايين گرفتم ولي زماني كه كم­كم درس خواندن در دانشگاه را ياد گرفتم بهتر شدم.

 

آيا غير از حوزه­ي تخصصي‌تان در چه حوزه­هايي صاحب تخصص يا فعاليت بوده‌ايد؟

اين مسأله يكي از عيب­هاي من است كه تقريباً در 5 يا 6 فيلد ديگر، تخصصي كار كردم؛ يعني اين كار باعث شده است كه در حوزه­ي خودم عميق نباشم. من در زمينه­ي مديريت از سال 69 كار تخصصي انجام مي‌دهم، از 79 در زمينه­ي كارآفريني و در زمينه­ي مراكز رشد و پارك­هاي علم و فناوري هم حدود دو سال و نيم كار تخصصي انجام دادم، كمي هم در زمينه­هاي غيرعلمي كار كردم. من در دوران تحصيل در دبيرستان دروس حوزوي را مطالعه كردم، عربي را تا حد صمديه خواندم، منطق مظفر را خواندم يعني آن زمان كه در حال خواندن رياضيات جديد چهارم نظري بودم منطق مظفر را مي­خوانديم كه كاملاً ... ... ...  منطق مظفر را با زبان رياضيات جديد مي­نوشتيم. از درس­هاي حوزوي احكام را از كتاب شهيد اول را خواندم اصول عقايد را ... همه­ي اين­ها را از روي منابع حوزوي­اش مي­خواندم. كتاب باب هادي اشعر كه ايشان ده باب اخلاقي مي‌نويسند و باب يازدهم را ؟ مي­نويسد، اثبات واجب­الوجود و ... باب هاديه را خواندم از ؟ كه اسمش را يادم نيست مربوط به سال 63 مي­شود؛ ولي تا دوره­ي ورود به دانشگاه چون هدفم اين بود كه در حوزه ادامه تحصيل بدهم اين­ دروس را به آن دليل مي­خواندم، اما به همان دليلي كه مادرم نگذاشتند كه من استعدادهاي درخشان بروم به همان دليل حوزه را هم اجازه ندادند، ايشان چون به هر حال در بعضي جاها هم اختيار مطلق داشتند.

 

بحث نيازهاي آموزشي، اگر مي­شود آن­ها را بگوييد؟ نيازهاي آموزشي همان ويژگي­هاي آموزشي افراد است كه منجر مي­شود كه ما رسانه­هاي مناسب را انتخاب كنيم، روش­هاي آموزشي مناسب را انتخاب كنيم و ...، مثلاً نياز آموزشي بچه­ها در دوران دبستان بازي  است اگر شما در قالب بازي آموزشي را به آن­ها ارايه كنيد صد­در­صد ياد مي­گيرند مثلاً نياز آموزشي بچه­هاي دبيرستاني و دانشگاهي ­الگو است اگر در دانشگاه يك پلاكارت نصب شود كه فلان استاد متخصص از فلان رشته مي­خواهد بيايد ايران كسي نمي­آيد ولي وقتي گفته مي­شود آقاي الهي قمشه­اي مي‌آيند، سالن اجتماعات دانشگاه پر مي‌شود چون بچه­هاي دبيرستاني و دانشگاهي دنبال الگو هستند. بنابراين اگر از طريق الگو آموزش را ارايه كنيم خيلي مؤثر است. تا به حال متأسفانه از اساتيد ما، معلمين ما اين سؤال نشده است كه در تجربه‌ها و رابطه‌هايشان  چون نيازهاي آموزشي با توجه به مقطع سني افراد، در مناطق مختلف، افراد با جنسيت­هاي مختلف متفاوت است  چه نيازهايي داشته‌ايد؟ ما از شما مي­خواهيم كه خودتان هم محصل بوديد و هم استاد هستيد و قطعاً بحث تعميق آموزش و يادگيري براي شما خيلي مهم است آيا در بچه­هاي دبيرستاني شايد شما خيلي بحث آموزش را واقف نباشيد در مورد دانشگاهي­ها سؤال كنيم كه نيازهاي آموزشي بچه­هاي دانشگاهي را چه مي­دانيد؟

خيلي سؤال سختي است. يعني با تعريفي كه فرموديد  بايد بگويم متأسفانه در حال حاضر در دانشگاه به اين صورت است كه بچه­ها در جستجوي راهي هستند كه بتوانند در دانشگاه بهتري پذيرش بگيرند پس در واقع يكي از نيازها اين است كه عنواني را از طريق دانشگاه پيدا كنند كه بتوانند در آينده كار بهتري داشته باشند؟

 مثلاً «مقاله» (publication) داشته باشند يا كدام كلاس چيزي ياد مي­دهد كه در تدريس خصوصي­ مفيد باشد و حقوق ساعتي 5000 تومان را 10000 تومان كنند اين مسأله براي آن‌ها خيلي اهميت دارد يعني واقعاً به سني رسيده‌اند كه نيازهاي اقتصادي دارند، به هر حال توانايي كسب پول برايشان مطرح است

در مورد دختر و پسر يكسان است؟

 نه در دخترها خيلي ضعيف­تر

 است پس پسرها يكي از نيازهاي آموزشي­شان اين است كه چيزهايي به آن­ها آموزش داده شود كه به واسطه­ي آن بتوانند پول بيشتري به دست بياورند؟

 بله، يعني دو نكته مطرح است: 1. وجاهت علمي كه خودشان كسب كنند 2. توانايي كسب درآمد.

در مورد بحث وجاهت علمي كه ما در شكل مقاله‌ها مي­بينيم، درس­هايي كه من تدريس مي‌كردم درس­هاي ترم هفت و هشت نبوده است كه به سمت نوشتن مقاله پيش رود، مثلاً درس الگوريتم مقاله‌اي ندارد. بعضي وقت‌ها مي­گويند كه در مورد فلان مسأله مقاله بنويسيد ولي بچه­ها در ترم 4 در اين حد نيستند كه از الگوريتم مقاله تهيه كنند. درس‌هايي كه من تدريس مي‌كردم يا ترم يك بوده است كه مباني بوده يا ترم چهار كه الگوريتم بوده به هر حال درس­هايي نبوده كه از آن‌ها مقاله در بيايد، ولي در تز كارشناسي كه با من دارند تمام هدف دانشجوها نوشتن مقاله است و من هم سعي كردم كه به انگيزه­ي آن­ها پاسخ دهم.

هم‌اكنون نيازهاي آموزشي بچه­هاي تيزهوش به ويژه المپيادي­ها چه تفاوتي با سايرين دارد؟

 به نظر من آن­ها كمي جلوتر از سن‌شان هستند، شايد بتوان .pattern دانشگاه را در موردشان نگاه كرد.

حتماً در دبيرستان وجاهت علمي براي آن‌ها مطرح است البته درآمد نه، چون هنوز درآمد از جنبه­هاي علمي آن درنمي­آيد ولي احتمالاً اگر بدانند كه مي­توانند در مدرسه تحقيقي را با يك معلم انجام بدهند كه از آن يك مقاله در بيايد، خيلي برايشان جذابيت دارد يا چيزي كه خودشان را مطرح كنند. به هر حال در سن هفده، هيجده سالگي، در كل جواب علاقه‌مند به خودنمايي است، البته خودنمايي علمي؛ يعني بتواند مقام يك بگيرد در مدرسه، كنكور، حتي در المپياد مقام اول را كسب كند كه اين تك‌شدن­ها مي­تواند براي آن­ها خيلي جذابيت داشته باشد.

 

متأسفانه در آموزش و پرورش تنها رسانه­ي آموزشي ما معلم و تخته­سياه يا «تخته سفيد» (white board)  و كتاب، شما چه رسانه­هاي آموزشي­اي به غير از اين رسانه­ها را براي دانش‌آموزها توصيه مي­كنيد؟

من فكر مي­كنم بچه­ها تجربه­ كردن را خيلي دوست دارند. اين تجربه يا به شكل آزمايشگاهي مي‌تواند باشد يا به صورت بازديدها و سفرها. خود من در درس­هايي كه به آزمايشگاه رفتيم و چيزي را تست كرديم، يا ماده‌اي را روي ماده‌ي ديگر ريختيم تغيير رنگي را ديديم، چنين فضايي يعني ملموس بودن يك تجربه مي‌تواند رسانه­ي خيلي خوبي براي يادگيري باشد؛ چون ما فقط از گوش استفاده نمي­كنيم بلكه مي‌بينيم و حس مي‌كنيم مسأله‌ي بعدي تجربه­ي بازديدها و سفرهاست. ما در شيمي راجع به شيشه و پليمر و ... مي‌خوانديم اگر احياناً كارخانه­اي در تهران يا اطراف تهران است كه شيشه­ي ماشين را توليد مي­كند و اين كه اين شيشه چطور با هم مخلوط مي­شوند و چيزي از يك جنس به وجود مي‌آيد. اگر اين مورد را كسي يك بار در كارخانه­اي ببيند فرق مي كند و قابل مقايسه با زماني نيست كه متني در اختيار دانش‌آموزها قرار داده مي‌شود كمي بعيد به نظر مي­رسد چنين كارهايي در دبيرستان­ها انجام شود ولي اثرگذاري و قابليت ضبط در ذهن بالايي دارد.

وجود (Power point)  هم در مدرسه فكر نمي‌كنم لازم باشد، شايد فيلم­هاي آموزشي هم بتواند كمك كند چون به هر حال اين امكان در مدارس وجود دارد

چرا فيلم­هاي آموزشي بيشتر تأثير دارد؟

 چون بازديدهاي ما عملي نيست و بچه‌ها را نمي­توانيم خيلي از جاها ببريم كه حضوري لمس كنند و ببينند، آن را حداقل در غالب فيلم بتوانيم ارايه كنيم و آن تأثير را بگذاريم اما اين كارها «نظارت» (monitoring) جدي‌اي مي­خواهد و نظارت بر اين موضوع به هيچ وجه كم‌تر از كلاس نيست ولي در اجرا ما متوجه مي‌شديم اگر فيلم مي‌گذاشتند معلم­ها از كلاس خارج مي‌شدند و به راهرو مي­رفتند و با هم صحبت مي‌كردند اصلاً نظارت و كنترل نمي‌كردند، توجهي به بازخورد دانش­آموز نداشتند، راجع به آن مسأله در كلاس بحث نمي‌گذاشتند. اگر يك فيلم 15 دقيقه‌اي مي­گذارند نيم ساعت هم بايد راجع به آن بحث شود تا بچه­ها درك كنند، روش­هاي اجرايي ­ما بايد دقيق­تر باشد چون اين كار بسيار مشكل‌تر از اجراي كلاس معمولي است.

شما در دانشگاه اين  ... ... ...  را داديد؟

 در بعضي درس­ها بله، در بعضي از درس­ها كه فيلمي در آن نمايش داده مي‌شود مثلاً در درس (CRN) ، درباره‌ي اين كه يك كارمند مي­آيد چطور با يك ... ... ... از طرف شركت كنترل مي­شود برنامه­اش هر ساعت به او ابلاغ مي‌شود. «بازرگاني سيال» (mobile commerce) كه درس مي­دهيم ... مثال­هايي از اين دست كه فيلم­هايش موجود است بله براي آن‌ها نشان مي­دهيم و يا حتي «جستجو كردن» (research) كردن و «گزارش دادن» (report) نوشتن هم به نظر مي­آيد آموزش، رسانه نيست ولي خودش چيزي را نمي­رساند ولي شايد روشي است براي ايجاد سؤال به جاي پاسخ دادن، سؤالي كه معلم خود پاسخ آن را بداند يا اين كه كمي هم جواب آن ابهام داشته باشد و دانش­آموز تصميم بگيرد كه در تيم­هاي كاري آن تحقيق را انجام دهد، البته اين موضوع را من در حلي به وضوح ديدم كه بچه­ها از اول راهنمايي دائم در حال نوشتن گزارش هستند ولي ما در مدارس معمولي­ چنين فضايي را نداريم.

چند سال پيش از ژاپن يك گروه متخصص آموزشي به سازمان پژوهش آمدند با مسؤولين آن­جا جلسه‌اي گذاشتند و فيلمي نشان دادند. در اين فيلم يك معلم مدرسه­ي ژاپني را در يكي از روستاهاي ژاپن نشان مي­دادند كه دختر بچه­اي – كه شاگرد آن معلم بود - ماهي قشنگي در دست داشت و در حالي­كه ماهي مرده بود وارد كلاس شد. دخترها از ديدن آن ماهي زيباي مرده احساساتي شدند و جيغ و فرياد كردند و معلم از اين فضا استفاده كرد، و از دختر پرسيد: "شما اين ماهي را از كجا آوردي؟" دختر گفت: "از فلان رودخانه يا درياچه"، همه­ي بچه­ها منتظر بودند كه بدانند چرا اين ماهي مرده است؟ سپس به بچه­ها گفت: "شما فكر مي­كنيد چرا اين ماهي مرده است؟ همه با انگيزه‌ي تمام شروع به پاسخ دادن كردند. سپس معلم به بچه­ها گفت: "تحقيق كنيد از هرجايي و هر شخصي كه مي­توانيد" سپس بچه­ها در مورد خاك، آب، آلودگي و ... مطلب پيدا كردند و آن‌ها را مكتوب كردند و كتاب چاپ كردند و نام افراد را هم در آن نوشتند. محصول كار يك كتاب 500 صفحه­اي در مورد ماهي شده بود. در حال حاضر يكي از  معضل‌هايي كه سازمان پژوهش و دفاتر تأليف كتب درسي دارد اين است كه ساعت‌هاي آموزش معلم­ها را نمي­توانند يك ساعتي بنويسند، منجر به اعتراض معلم‌ها مي‌شوند كه ما نمي­توانيم دوباره مطلب را ارايه كنيم. حتي حاضر نبودند يك كتاب 100 صفحه­اي راجع به نان را كه دو صفحه هم درباره ي ماهي‌ها است  بخوانند. ولي آن‌ها خودشان 500 صفحه كتاب نوشته بودند، با شور و اشتياق مطلب خودشان را مي­خواندند و مطلب دوستشان را كه با او رابطه‌ي احساسي داشتند بادقت مي­خواندند، و اين نشان مي‌داد كه يك معلم چطور با يك كار ساده توانسته بود همان پژوهشي كه شما مي­گوييد يك آموزش ديگري را با اين عمق ارايه كند.

 الان به خصوص با اينترنت كه عملاً فكر مي­كنم طبق درآمد متوسط خانواده­ها همه در خانه كامپيوتر دارند و بچه­ها هم معمولاً بلوغ الكترونيكي­شان از پدر و مادر خيلي بيشتر است، راحت به اينترنت وصل مي­شوند، گزارش دادن براي بچه­ها آسان­تر شده است، اما به شرط آن كه نظارت هم انجام شود. چون من در علامه حلي كه رفتار گزارش‌نويسي و كار پژوهشي كردن خواهرزاده­ام را مي­ديدم، مثلاً مي­گفت از اين­جا copy)-(paste مي­كنم معلممان كه نمي‌خواند يعني باز آن روش خوب بود ولي نظارت همچنان ضعيف بود. نام خواهرزاده­ي شما چيه؟ روح­الله صولت، در حال حاضر سوم نظري را تمام كرده‌اند.

 

خانم دكتر با كتاب­هايي كه در حوزه­ي المپياد تدوين شده است آشنا هستيد؟

نه اصلاً آشنا نيستم. اصلاً كتاب­هايش را نديدم.

 

چه كتاب­هايي را براي دانش­آموزان دبيرستاني در حوزه­ي كامپيوتر مناسب مي­دانيد، اگر احياناً صلاح مي­دانيد عناوين اين كتاب­ها را - داخلي يا خارجي – عنوان كنيد. نه تنها كتاب ما سؤال كلي­تري مي­كنيم چه رسانه­هايي را شما مناسب مي­دانيد?

من نمي­دانم بچه­هاي دانش­آموز و دبيرستاني­ ما چه اندازه كامپيوتر مي­دانند. بعضي­ها كه دانشگاه مي­آيند در حد برنامه­سازي پيشرفته هم بلد هستند. من فكر مي­كنم لازم نيست بچه­ها در دبيرستان برنامه­نويسي زياد ياد بگيرند، شايد بچه­هاي دبيرستاني اگر فقط يك زبان برنامه‌نويسي را ياد بگيرند كافي است. بيشتر بايد    «حل مسأله» (problem solving) كار كنند، كه در زمينه­ي حل مسأله كتاب­ زياد است، چون سيلابس­هاي الگوريتم نويسي ... ... ... ، بتوانند مسأله حل كنند، پيچيدگي مسأله دربياورند يعني بيشتر جنبه­هاي غير كُد زدن دارد چون كد زدن را در دانشگاه خواهند آموخت. در دبيرستان يك كد ياد بگيرند سپس بيشتر به سراغ مسأله حل كردن بروند چون ذهنشان براي آن مسأله آماده­تر است، و رياضيات گسسته هم خيلي مهم است اگر مي­خواهند بيشتر كامپيوتر بفهمند و درك كنند خارج از حوزه‌ي درسي­شان رياضيات گسسته­ زياد مطالعه كنند، با عنوان « رياضيات گسسته» (discrete math) اگر در اينترنت جستجو كنند كتاب و مطلب بسيار زياد به دست مي­آورند، يا (concrete math) هم بعد از آن آمده است كه (discrete math) را با (continiouse math) مخلوط كرده است و نام آن را « رياضيات سيماني» (concretemanasima) البته منظور اين است كه رياضيات خيلي مستحكمي است وقتي هم پيوسته هم گسسته است. اگردر اين زمينه‌ها كار كنند خوب است. به نظر من اينترنت هم خوب است حتي كنفرانس­هاي آن، فقط لازم است بچه­هاي كامپيوتر كمي انگليسي­شان را تقويت كنند، چون به دليل سرعت فوق­العاده­اي كه در پيشرفت علم كامپيوتر است آن­قدر زمان نيست كه  بتوانند در كتاب­هاي ترجمه مطالب خوب و به روزي پيدا كنند در نتيجه براي اين­كه بتوانند مطالب روز كامپيوتر را بفهمند بايد زبان را خوب بدانند. يعني شما عنوان كتاب خاص يا سايت خاصي را نمي­دانيد كه مخصوص بچه­هاي دبيرستاني باشد؟ نه، سايت­هاي گروه (ACM) اگر عضو بشوند، آن­ها حداقل مسأله زياد بيرون مي­دهند كه اگر دانش‌آموزها مي­خواهند حل مسأله‌شان را تقويت كنند (ACM) مي­تواند يكي از منابع خوب باشد.

 

به نظر شما آيا متغير تفاوت جنسيت، دختر يا پسر بودن تفاوتي در نوع آموزش­هاي ارايه شده ايجاد مي­كند؟ و آيا آموزش دختر و پسر بايد متفاوت باشد يا خير؟ شما پسرها را فرموديد اما دخترها را نگفتيد، نيازهاي آموزشي­ دخترها چيست و به نظرتان آيا آموزش­هاي‌شان بايد با هم متفاوت باشد؟

به نظر من لازم نيست آموزش آن‌ها متفاوت باشد حتي لازم نيست كه مجزا باشد حتي من در كلاس­هايم كه كار تيمي به بچه­ها مي­دهم، هر بار دخترها در يك تيم جمع مي­شوند من به شدت مقابله مي­كنم چون حس من اين است كه دو نوع توانايي­هاي مختلف در همان مسأله‌اي كه در حال كار هستند در ذهنشان است.  پسر در بعضي جنبه‌ها قوي است و دختر در جنبه‌هاي ديگر ولي وقتي تيم­ها، تيم تركيبي از دختر و پسر تشكيل مي­شود معمولاً خروجي­ها خيلي بهتر است يعني زماني كه مجزا كردن پيشنهاد مي­شود و بعضي مواقع اعمال مي­كنند معمولاً مانع درخشش بيشتر مي­شود. در صورت مرتفع كردن بعضي مشكلات، در كنار هم بودن (تيم­هاي  دختر و پسر) در واقع سينرژي ايجاد مي­كند.

 

 در خيلي از كشورهاي اروپايي از جمله سوئيس بعضي از مدارس دختر و پسر را جدا كردند.

 شما مدارس را مي‌فرماييد، من دانشگاه را مي­گويم در مقطعي كه 18 سال تمام شده است. در مورد مدرسه، شايد خوب است شايد بد نمي‌دانم، چون جدايي زماني در دانشگاه برداشته مي­شود يعني بچه­ها كه وارد فضاي دانشگاه مي­شوند، نوع درس خواندن عوض مي­شود، نوع محيط عوض مي­شود و تفكيك دختر و پسر هم به خصوص در دخترهاي محجوب ما يكي دو سال پس زننده است. به خاطر حجب و حيايي كه نتيجه‌ي تربيت خانواده است با پسرها كم‌تر ارتباط برقرار مي‌كنند، سؤال و جواب نمي­كنند  ... ... ...  معمولاً پسرها هستند سراغ آن‌ها نمي­روند نمي­پرسند اصلاً گفتگو نمي­كنند، خيلي از استادهاي‌شان آقايان هستند باز هم سراغ آن‌ها نمي­روند، شايد چون اين اتفاق زودتر نيفتاده است، شايد دخترها بتوانند زودتر وارد محيط مختلط شوند و شايد پسرها بايد ديرتر وارد شوند چون اصلاً تخصص ندارم فقط مشكل را مي­بينم كه در دانشگاه در كنار پسرها بودن براي دخترهاي عفيف ايجاد مشكل مي‌كند.

از جهت آموزشي، فكر مي­كنم محرك‌هاي دخترها و پسرها قدري با هم تفاوت دارد. در دخترها كمي علاقه و عاطفه تأثير دارد، مثلاً اگر به استادي علاقه داشته باشند درس او را بهتر مي‌خوانند، در حالي كه در پسرها ممكن است كسي از استاد متنفر باشد ولي درس او را مي‌خواند. در دخترها عاطفه بسيار غلبه مي­كند. يكي از مواردي كه وجود دارد اين است كه معمولاً خانم­ها انگيزه­ي جدي‌اي براي شاد كردن كساني كه مورد علاقه‌ي آن‌ها هستند دارند، اين شاد كردن حتي ممكن است شاد كردن استاد و يا همسر باشد و به همين دليل هم ممكن است خيلي بهتر درس بخوانند و نمره‌هاي بهتري بگيرند؛ بسياري از دخترها پس از ازدواج خيلي بهتر درس مي­خوانند، چون «محرك‌هاي»  (motivator)دخترها اصلاً متفاوت است. يعني آن دختر درس مي­خواند تا همسرش از نمرات خوبي كه او مي­آورد خوشحال شود؛ خيلي وقت­ها من مي­بينم كه كسب موفقيت، بيشتر از اين كه براي شادي خودشان باشد براي شادي كساني است كه دوستشان دارند در نتيجه خواسته‌ي كساني كه آن دانش‌آموز دوستشان دارد در درس خواندن يا نخواندن او تأثير دارد.

 

1389/5/4 لينک مستقيم

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما