مصاحبه و گزارش - موضوعي
 سعي كردم كارهايي كه به من محول مي شده به بهترين نحو ممكن انجام بدهم(مصاحبه و گزارش شماره ی224)
سعي كردم كارهايي كه به من محول مي شده به بهترين نحو ممكن انجام بدهم(مصاحبه و گزارش شماره ی224)
من خودم را خيلي موفق نمي دانم كه بخواهم بگويم كه چه عواملي در موفقيت من تأثيرگذار بوده-مصاحبه و گزارش با دکتر«محمد قدسی»_قسمت دوم

 

         سعي كردم كارهايي كه به من محول مي شده 

 به بهترين نحو ممكن انجام بدهم

قسمت اول| قسمت دوم

شما در حوزه­ي كامپيوتر چه شخصي را به عنوان الگوي موفق معرفي مي­كنيد؟ اگر امكان دارد نمونه­هاي موفق ايراني و خارجي را به همراه ويژگي­هايشان نام ببريد؟

در المپياد كامپيوتر من بدون شك آقاي محمد مهديان را  البته ايشان خواهرزاده­‌ام هستند ولي اين مسئله ربطي به ارتباط نسبي ما ندارد- نام می­برم.

 ايشان قبل از ورود به دانشگاه بسيار فعال بودند به طور مثال به نمايشگاه كتاب مي‌رفت و با 20 تا كتابي كه به آنها علاقه­مند بود مي­آمد، از همان موقع به شعر خيلي علاقه­مند بود بدون توجه به اين كه خانواده­اش چه مي­گويند كار خودش را مي­كرد و بعد هم هنگامي كه وارد دانشگاه شد به المپياد رياضي و كامپيوتر رفت، دو بار در المپياد كامپيوتر و يك بار هم در المپياد رياضي شركت كرد كه يك مدال طلاي المپياد رياضي و 2 مدال نقره­ي المپياد كامپيوتر هم گرفت ايشان از معدود افرادي است كه 3 بار در المپياد شركت كرده و هنگامي هم كه وارد دانشگاه شد تا آخرين روز ليسانس كه اين­جا بود در خدمت المپياد بود، با عشق و علاقه مي­آمد و درس مي­داد.

 در جلسات كميته­ها شركت مي­كرد، ولی متأسفانه در حال حاضر بچه هايي كه به اين ترتيب وارد دانشگاه مي­شوند شايد يك سال يك كمكي به المپياد مي­دهند كه كمكشان هم مي­تواند خيلي خوب باشد، البته اين افراد يكي دو سالي طول مدت خدمتشان به آن سيستمي است كه آن­ها را پرورش داده ولي آن چيزي كه ما شاهد آنيم عدم علاقه به كارهاي جنبي در آنهاست، شايد آنها احساس مي­كنند كه به اهداف بعدي­شان يعني پذيرش از دانشگاه لطمه مي­زند.

 البته افراد برجسته­ي ديگري هم بودند ولي به عنوان يك فرد شاخص من ايشان را نام مي­برم و الان هم ايشان يكي از برجستگان رشته­ي نظريه­ي بازي­هاست البته الگوريتميك آن و در ياهو كار مي­كند.

 آقاي دكتر الگوي خودتان چه شخصي بوده؟

 نمي­دانم، فقط از دبيرستان علوي يادم مي­آيد كه مرحوم آقاي روزبه ويژگي‌هاي خيلي جالبي داشتند كه من را متوجه خود مي‌كردند البته ايشان فيزيك مي­خواندند.

 ايشان در منش و برخورد با افراد بدون ذره­اي غرور بودند. الگويي بودند از اين كه شما هر چقدر بداني كه نمي­داني واقعاً نسبت به مطلب آگاه هستي، ايشان چنين آدمي بودند و در عمل، در طول مدت چند ساله­اي كه ما با ايشان به عنوان مدير، معلم و دانش­آموز بوديم حداقل بنده خيلي چيزها را از ايشان يادگرفتم نه اين كه بگويم فلان مطلب علمي را، ولي منش تحصيل، منش كار كردن و ارتباط با ديگران را از ايشان ياد گرفتم. نمي­توانم بگويم كه ايشان الگو بودند ولي در دوران تحصيل من خيلي مؤثر بودند.  

 

مهمترين عوامل موفقيت خودتان چه بوده است؟

من خودم را خيلي موفق نمي­دانم كه بخواهم بگويم كه چه عواملي در موفقيت من تأثيرگذار بوده، اين را هم به خاطر تواضع خدمت شما عرض نمي­كنم.

 ممكن است بعضي از بچه­ها بخواهند شما را الگوي خودشان قرار دهند براي همين است كه اين سؤال را مي‌پرسم؟

 من خيلي در اين زمينه فكر نكردم كه اگر بخواهم خودم را موفق تصور كنم چه دلايلي بوده كه من به اين­جا رسيدم. راستش يكي از ويژگي­هايي كه هنوز هم دارم هر چند هزينه­بردار است ولي فكر مي كنم خوب است اين است كه من سعي كردم كارهايي كه به من محول مي شده و كارهايي كه در دستم بوده به بهترين نحو ممكن انجام بدهم يعني حتي يك مسئله، يك paper ، يك كار، يك جزوه، يك كتاب.

 در حال حاضر من در حال نوشتن يك كتاب هستم كه نوشتن آن 10 سال است طول كشيده و دليل اتمام نشدن آن هم، اين است كه نخواسته‌ام آن را سر هم كنم تا فقط چاپ شود.

 شايد اين خوب باشد و شايد هم از بعضي جهات خوب نباشد، من فكر مي­كنم به عنوان يك ويژگي مثبت براي كسي كه كار مي­كند حالا هر كاري، سعي كند كارش را بدون خطا و عيب و با بهترين كيفيت انجام بدهد، حالا در زمينه­هاي مختلف ابعاد مختلفي دارد ولي من فكر مي­كنم يكي از ويژگي­هاي خوب كسي است كه مي­خواهد كار علمي كند و يا مي­خواهد كار ادامه­دار انجام بدهد.

 

به نظر شما موفق بودن استعداد، امكانات، محيط اجتماعي خاصي را طلب مي­كند؟

قطعاً، به نظر من براي موفق بودن همه­ي اين­ها را شما بايد داشته باشيد. خانواده­ي خوب، محيط علمي، دانشگاه مناسب، استاد خوب.

 همه­ي اين­ها در واقع دست به دست هم مي­دهند تا راه را هموار كنند تا شما بتوانيد در زندگي علمي خود موفق باشيد.

 من نمي­توانم تنها دست روي يكي از اين عوامل بگذارم و بگويم كه اين خيلي مهم است.

 قطعاً روحيات خود فرد كه مقدار زيادي از آن از خانواده حاصل مي­شود در برخورد با مسائل علمي و ... خيلي مؤثر است.

 به نظر من در واقع شخصيت فرد را، شاكله­ي شخصيت فرد را خانواده و مدرسه تشكيل مي­دهد كه اگر آدم شانس بياورد و خدا كمك كند و در محيط خوبي باشد خيلي مي­تواند به اين مسئله يعني موفق شدن فرد كمك كند.  

 

به نظر شما دانشمند يا scientist كيست؟

نمي‌خواهم شعار بدهم ولي به اعتقاد من كسي كه بداند كه خيلي چيزها هست كه نمي­داند. من شخصاً در عمل اين را ديده‌ام، از آن طرف هم ديده‌ام آفت دانش­آموزاني كه از طريق المپياد به دانشگاه مي­آيند و آن، آفت غرور است كه به نظر من مشكل بعضي از بچه­هاست البته اين افراد خيلي اندكند.

 واقعاً ما شاهد آنيم كه 10% بچه­هايي كه اين­جا مي­آيند افراديند كه متأسفانه به دليل اين كه در دوره­هايي شركت كرده‌اند و مسائلي را حل كرده‌اند كه حتي استادشان هم قادر به حل آن نبوده‌اند و احتمالاً ممكن است سر كلاسي بروند كه فكر كنند كه از استاد هم دانش بيشتري دارند، در نتيجه غروري به آن­ها دست ­داده و مي‌دهد كه اين مسئله در رفتار اجتماعي­شان خيلي واضح است.

 اين نوع رفتار همان چند نفر خيلي نادر موجب شده كه به تمام المپيادي‌ها طور ديگري نگاه شود يعني به افرادي كه رفتار خيلي درستي ندارند و بر رفتار اجتماعي خود مسلط نيستند انگ المپيادي زده مي‌شود چيزي كه اكنون ما در دانشكده­مان شاهد آن هستيم كه مي­گويند فلاني چون المپيادي است اين‌گونه رفتار مي‌كند و در واقع بقيه افراد ايرادهايي را در رفتار اجتماعي­ آنها مي­بينند كه اين متأسفانه به نظر من در شأن المپياد نيست و تأكيد من بر اين مسئله است كه در عمل اين بچه­ها بايد بدانند كه تا به جايي رسيدن خيلي فاصله دارند تا بتوانند به كسي فخر بفروشند جز در سطح دانش­آموزي، دانشجويي، حتي بالاتر. كلاً به نظر من آفت خيلي خيلي مهمي است.

 كسي از اين رفتار لطمه­ای خورده است؟

 بله، قطعاً. البته من نمي­خواهم بگويم همه‌ي افرادي كه المپيادي‌اند اين‌گونه‌اند اما ما 6-5 نفري را در المپياد كامپيوتر داشتيم كه حتي نتوانستند موفق به اخذ ليسانس شوند.

 البته فكر نمي­كنم مسئله­ي غرور بوده نمي­دانم شايد هم بوده، شايد هم نبوده ولي ما متأسفانه چنين افرادي هم داريم شايد 6 نفري باشند كه يا فوق ديپلم گرفتند و يا اصلاً ترك تحصيل كردند و رفتند. اين خيلي براي المپياد كامپيوتر بد بود و شايد هم در رشته­هاي ديگر هم اين چنين باشد.

 من نمي­گويم اين­ها از غرورشان بود، بودند افرادي كه در يك زمينه­ي خاصي خيلي برجسته بودند و معروف بود كه اگر مي­خواهيد چنين كاري كنيد بايد به فلاني مراجعه كنيد، ولي آن فرد خودش همان درس مربوطه را شايد 3 بار افتاده بود و دليلش هم اين بوده كه چون خيلي آشنا و وارد به آن موضوع بوده ديگر نيازي به خواندن آن درس نداشته‌، نمي­دانم راستش من خودم خيلي تحليل دقيقي نسبت به موضوع ندارم ولي قطعاً يكي از پارامترهايش به نظر من عدم احساس نياز به درس­هاي دانشكده و شايد يك غرور كاذب، مؤثر بوده در اين كه اين افراد احساس كنند فقط درس­هايي كه به دردشان مي­خورد را بايد سر كلاسش بروند و سر كلاس درس­هايي كه فكر مي­كردند به دردشان نمي­خورد نرفتند و ادامه ندادند و متأسفانه ناموفق شدند.

 

به نظرتان محيط آموزشي چه تأثيرات مثبت و منفي­اي مي­تواند روي پيشرفت داشته باشد؟    

 واضح است كه اگر محيطي داشته باشيم كه در آن استاد به دانشجو اجازه رشد بدهد، يعني محيطي كه در آن ايرادها مطرح شود، حتي ايرادهاي استاد را دانشجو بگيرد و استاد ناراحت نشود.

 اين محيط ها به فرد اجازه مي­دهد كه ايده­هايي را مطرح ­كند و يا مثلاً فرض كنيد اگر استاد سر كلاس ايده­هايي را مطرح كند كه دانش­آموز يا دانشجو اين ايده­ها را دنبال كند و بعد با استاد احساس قرابت كند و بيايد و كار را دنبال كند اين محيط باعث پيشرفت مي‌شود؛ هر چند متأسفانه تعداد اين موارد كم شده ولي به نظر من مي­تواند در آموزش فرد مؤثر باشد.

 چون به اعتقاد من آن برنامه­ي آموزشي‌اي كه فراتر از كلاس­هاي درسي است مي­تواند شخصيت فرد را بسازد و در يك زمينه­اي جلو ببرد كارهايي كه ما در درس­ها به بچه­ها مي­گوييم خيلي پايه و اوليه است در ضمن درس­هاي كلاسيك را هميشه مي­توان داد و همين كه يك زماني مي‌رسد كه بچه­ها احساس مي­كنند در يك زمينه خيلي علاقه­مندند پس بايد حتماً در محيطي كه هستند و استادي كه با آنها كار مي­كند اجازه­ي رشد در اين زمينه را به بچه­ها بدهد.

 ما دانشجوياني را داريم كه در دوره­ي ليسانس paper هايي را چاپ كرده‌اند كه شايد دانشجوهاي دكتراي ما به آن خوبي نتوانسته‌اند و دليلش هم مي‌تواند علاقه­ي فرد و يا فراهم بودن زمينه­ و محيطي كه مي­توانستند كار كنند بوده باشد اين است كه اگر جايي آن فضاي رشد را براي دانشجويان و دانش‌آموزان فراهم آورد و آنها را به سمتي كه بخواهند عميق كار كنند ببرد و آن معضلاتي كه اول با هم صحبت كرديم نباشند قطعاً بچه‌ها راهشان را پيدا و پيشرفت خواهند ­كرد.

  

دبيرستاني كه در آن درس خوانديد دبيرستان خاصي بود؟ چه ويژگي­هايي داشت؟

دبيرستاني تقريباً مذهبي علمي بود و مسئولين خيلي سعي مي­كردند بهترين معلم­ها را براي درس­هايي كه بود بياورند و دانش­آموزان را به مباحثه با هم تشويق مي‌كردند يعني جلساتي را بعدازظهر در نمازخانه مي­گذاشتند و گروه­هايي را تشكيل مي­دادند و مي­گفتند كه با هم مباحثه كنيد اين روش به نظر من خيلي خوب بود.

 به ياد دارم كه آن موقع دبيرستان علوي خيلي دانش­آموزان برجسته­اي كه در كنكور بتوانند رتبه­ي 1 تا 10 بياورند را نداشت ولي درصد قبولي­اش خيلي بالا بود.

 البته خيلي هم نخبه­گرا نبودند يعني اين طور نبود كه فقط بيايند و نخبه­ها را انتخاب كنند. به نظر من اين هنر نيست كه دبيرستاني دانش­آموزان نخبه را انتخاب كند و بعد اين دانش‌آموزان نخبه بيايند و در دانشگاه‌ها قبول شوند.

 بايد فضاي رشد در مدارس براي همه فراهم گردد به طور مثال در آن زمان خود من به عنوان يك فرد از شهرستان مطمئنم كه اگر با شخصي از يك دبيرستان خوب رقابت مي­كردم رتبه­ي خيلي خوبي را نمي‌توانستم بياورم.

 ولي چون دبيرستان، معلمين و محيط مناسبي كه در آن بتوانيم رشد كنيم را براي ما فراهم كرد ما نيز تا حدي توانستيم كارهايي انجام دهيم. در ضمن در آن موقع اصلاً بحث المپياد مطرح نبود.  

 

از دوره­ي تابستاني باشگاه راضي هستيد؟ چه آموزش­هايي بايد در اين دوره ارائه بشود؟

ما به طور مداوم دوره­هاي خودمان را تحت نظارت و ارزيابي داريم. يعني در حال حاضر دوره­ي تابستاني­ ما، ارائه­ي مطالب پايه براي رشته­ي علوم شده است.

 مي­توان گفت رشته­ي الگوريتم و علوم كامپيوتر به بچه­هاي المپياد شامل گراف و رياضيات گسسته و ساختمان داده­ها و الگوريتم و مطالب ساده­ي برنامه­نويسي و نظاير اين­ها مي­شود.

 سال به سال ما اين را تقريباً زير نظر داريم و تا حد امكان اين را update مي­كنيم. البته خوشبختانه بچه­ها خيلي تيز هستند و خيلي از برنامه­هايي را كه سال آينده قرار است ما بگوييم آن­ها از قبل آن را دارند و مي­خوانند و خيلي هم زحمت مي­كشند بنابراين ما خيلي فرصت اين را نداريم كه بياييم و تغييرات يكپارچه­اي انجام بدهيم، تغييراتمان كند است و اين هم طبيعت برنامه­ي آموزشي است.

 به نظر من بچه­هايي كه در دوره­ي تابستانی مي­آيند حتي اگر هم موفق نشوند كه جزو تيم شوند و طلا حتي نقره و برنز بگيرند اين دوره برايشان مي­تواند دوره­ي خيلي موفق، پر و ذي­قيمتي باشد.

 ما شاهد اين مسئله زمانی که بچه­ها بعداً به دانشكده­ي ما مي آيند هستيم و اتفاقاً اگر average بگيريم بچه­هايي كه نقره دارند و دانشگاه مي­آيند (حداقل دانشكده­ي ما) شايد از نظر تحصيلي نسبت به بچه­هايي كه طلا مي­گيرند موفق­ترند چون بعد از مدتي بعضي از آن ها فكر مي­كنند كه چون طلا گرفتند و قبولي در دانشگاه آن­ها تضمين شده ديگر درس را رها مي­كنند مثلاً از فيزيك يا شيمي هيچي نمي دانند حتي ممكن است رياضي بعضي از آن­ها خيلي ضعيف باشد که آن هم به دليل بودن يك سري ضعف­هايي است که در باشگاه وجود دارد كه بايد جبران شود.

 جبران آن هم به اين طريق است که بايد بچه­هايي كه وارد مي­شوند پايه­هاي مهم دوره­ي دبيرستان را هم طي كنند كه متأسفانه ما شاهد عکس اين موضوع هستيم.

 فرض كنيد دانش­آموزی سال دوم دوره­ي تابستاني ما را مي­گيرد بعد وارد تيم مي­شود و طلا مي­گيرد و از كنكور معاف مي­شود، او مي­تواند در بدترين حالت حتی سراغ درس­هاي شيمي و فيزيك و رياضي نرود، هر چند آن­ها اكثراً رياضي را به دليل اين كه مرتبط با كارشان است دوست دارند و متأسفانه مدارس هم با آن­ها همكاري مي­كنند و يك نمره­ي خوبي به آن­ها مي­دهد كه مثلاً آنها پيش­دانشگاهي را رد كرده­اند در صورتي كه اصلاً آنها اين دوره­ را نگذرانده­اند. اين يكي از ضعف­هاي بچه­هايي كه طلا مي­گيرند، است.

 و از ديگر ضعف­های اين دوره­ي تابستاني ما  علاوه بر مسائل و مشكلاتي كه دارد  شايد امتيازاتي باشد كه به طلا و نقره مي­دهند اختلاف بين طلا و نقره از زمين تا آسمان است، يكي طلا مي­گيرد از كنكور معاف مي­شود و كسي كه نقره مي­گيرد بايد از ابتدا براي كنكور برود و سال بعد و الي آخر. به نظر من اختلاف­ها خيلي تبعيض­آميز است. البته اين طرحي كه دادند كه نقره­اي­ها هم بتوانند از مزاياي كنكور و ... استفاده كنند بد نيست، يك مقداري اوضاع را بهتر كرده است ولی به هر حال شما هر زمينه­اي را كه بخواهيد تشويق مادي كنيد اين عوارض را دارد يعني ما شاهد اين عوارض در خيلي از رشته­هاي ديگر هم هستيم.

 

به نظر شما خانواده چه نقشي مي­تواند در تعميق يادگيري داشته باشد؟

فكر می­كنم در پرسش قبلي پاسخ اين سؤال را گفتم، در قديم عمدتاً مهمترين نقش خانواده ايجاد فضاي آرام و فراهم آوردن امكان رشد برای دانش­آموز بود.

 ولي در حال حاضر، نقش خانواده تنها فراهم آوردن امکانات نيست يعنی متأسفانه كنكور بر همه جوانب تأثير گذاشته بطوريكه انگار همه­ی افراد خانواده با هم، كنكور مي­دهند. به اين ترتيب که يعني يك برنامه­ي منظم براي كنكور فرد وجود دارد و كه همه از ابتدا درگير آن مي­شوند و در واقع اگر كسي در اين كار تيمي كوتاهي كند احتمالاً ممكن است تأثير بد آن را دانش­آموز ببيند.

 بطور کلی خانواده در ورود افرادی که از طريق آزمون کنکور به دانشگاه مي­آيند نقش خيلي اساسي دارد. البته براي بچه­ها­ي المپيادي حالت ويژه­اي وجود دارد و آن اين است که حتماً خانواده بايد توانايي دانش­آموز را بفهمد كه در چه سطحي است تا فضاي آرام و مخصوصاً مناسبی را براي رشد بچه­شان فراهم كنند.

 طبق بررسی­های انجام شده خيلي از بچه­هايي كه طلاي المپياد گرفته و مي­گيرند حداقل يكي از اعضاي خانواده­شان معلم (فرهنگي) بوده يا هست البته بد نيست که آمار گرفته شود. من زماني اين­ اطلاعات را دنبال مي­كردم که در نهايت متوجه شدم که اين درصد در المپياد كامپيوتر خيلي بالا بود.

 فكر مي­كنم اگر شما هم اين اطلاعات را دربياوريد به همين نتيجه برسيد يعني كسي كه خودش فرهنگي يا دانشگاهي است زمينه­ي رشد و امكانات بهتري را براي فرزندش فراهم مي­آورد.

 شما فرزند هم داريد؟ بله. شما براي ايشان چه پيشنهاد يا کاری کرديد؟

 من خيلي مشوق آنها برای رفتن به سمت المپياد نبودم. البته به نظر من يكي از آن­ها خيلي استعداد داشت ولي احساس كردم آن فشار و استرس المپياد  به اين كه به سمت آن بروند نمي­ارزد. اين است كه دوران تحصيل خودشان را به طور طبيعي طي كردند.

 

راجع به تأثير دوستان در يادگيري توضيح بفرماييد، به نظر شما دانش­آموزان بايد چه دوستاني انتخاب كنند؟

البته اين سؤالات ديگر كلاسيك شده، فكر می­كنم جواب خيلي از اين سؤالات روشن است در واقع دانش­آموز بالاخره در يك زماني وارد تحصيل مي­شود و اين دوراني است كه او حتي دوران بلوغ هم اين وسط قرار مي­گيرد مي­تواند در آن دوران مبتلا به بحران­هاي عجيب اجتماعي، حتي سياسي فرهنگي شود.

 اين است كه دوست مي­تواند در اين بين خيلي به آدم كمك و يا ضرر برساند  در اين شكي نيست  به هر دليلي معمولاً دانش­آموز از دوستش بيشتر و بهتر الگوبرداري مي­كند تا از پدر و مادرش.

 حتماً شما هم ديده­ايد كه امروزه بچه­ها خيلي نسبت به پدر و مادرشان و نصايح آن­ها مقاوم شده­اند و عمدتاً اينگونه نصيحت­ها را از دوستانشان مي­گيرند.

 حتي بعضی اوقات ما شاهد آن هستيم كه خيلي از دانش­آموزها رو در روي پدر و مادر مي­ايستند. اين مسئله موجب شده كه پدر و مادرها و حتي همكاران ما اظهار نگراني ­كنند.

 اگر به طور طبيعي دانش­آموز دوست خوبی داشته باشد و نصايح او را بيشتر قبول ­كند   البته اين­گونه دوستان معمولاً از محيط فرهنگي­ (دبيرستانی) که بار آمده­اند بيرون مي­آيند اين مي­تواند براي دانش­ آموز خيلي شانس و كمك بزرگي در جهت پيشرفت او به آنچه که مي خواهد باشد، چون ديگر دوران نصيحت و ... سپري شده اکنون دانش آموزها نسبت به نصايح پدر البته اگر از بعد امر و نهي به آن نگاه كنيم خيلي مقاوم هستند و گوش نمي­دهند و جري ­شده­اند و با مسائلي هم كه ما در جامعه داريم متأسفانه آنها افرادی دورو بار مي­آيند چون خانواده آن­ها را طور ديگری تربيت كرده است و اين در حالی است که در جامعه مسائل طور ديگری است در نتيجه اين مسئله يعنی تربيت بچه­ها اکنون خيلي پيچيده است واقعاً نمي­توان به راحتي به سؤال شما جواب داد يعني دانش­آموز امروز يك موجود بسيار پيچيده­اي شده است، برعكس زمان ما، كه يك آدم صاف و ساده اي كه درس هم مي­خواند.

 من در اين­جا شاهد دانش­آموزاني هستم كه آنقدر حساب­گرانه درس می­خوانند و ياد مي­گيرند و نمره مي گيرند يعنی به فکر آن هستند که کاری کنند كه بعداً توصيه­نامه­ي خوبی براي رفتن به خارج از کشور بگيرند حال آن که اصلاً در زمان ما اين چيزها نبود، ما به اين چيزها فكر نمي­كرديم، نمي­دانم شايد قامض بودن پارامترهايي كه شخصيت دانش­آموز را شكل مي­دهد آن­قدر زياد شده که آدم نمي­تواند درست تحليل كند.

 

1390/2/11 لينک مستقيم

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما