مصاحبه و گزارش - موضوعي
 ماده تاريك و انرژي تاريك (مصاحبه و گزارش شماره ی229)
ماده تاريك و انرژي تاريك (مصاحبه و گزارش شماره ی229)
به نظر من خيلی خوب است كه آدم چيزهاي مختلف را تجربه كند_مصاحبه و گزارش با آقای«سهراب راهوار»-قسمت اول

 

 

 

ماده تاریک و

 

 

 انرژی تاریک

 

 

 

 

لطفاً خودتان را معرفي كنيد.

سهراب راهوار متولد سال 1352 تبريز هستم.

 

 

 

مختصري از چگونگي تحصيل خود در دوره‌هاي مختلف و مراکز آموزشي که در يادگيري­هاي شما مؤثر بودند، جهش­ها در پايه­هاي تحصيلي و همچنين دانشگاه‌هاي محل تحصيل توضيح بفرماييد؟

من دبستان، راهنمايي، دبيرستان و دوره ليسانسم را در تبريز و فوق ليسانس و دكترايم را در دانشگاه شريف خواندم. يعنی سال 71 وارد دانشگاه تبريز و سال 75 فارغ­التحصيل شدم، مقطع کارشناسی ارشد را هم سال 75 شروع و سال 76 تمام كردم. بعد در همان سال 76 تا 80 وارد رشته دكترا شدم. از سال 80 به بعد هم در استخدام دانشگاه صنعتي شريف هستم.  

 

 

 

آيا مركز آموزشي خاصي درس خوانده‌ايد؟

خير، در يك مدرسه معمولي و شايد حتي متوسط رو به پايين درس خواندم مدارس دوران دبستان و راهنمايي­ام نه تنها جزء مدارس شاخص شهر نبود بلکه خيلي هم ضعيف بود. اما با توجه به علاقه­اي كه به علم داشتم آن ‌را دنبال ­می­كردم يعني در كنار درس خواندن، مطالعات و فعاليت­هاي خارج از مدرسه هم داشتم؛ با تلسكوپی که داشتم رصد مي­كردم، نقشه ستاره­ها را درست مي­كردم و دستگاه‌هاي مختلفي مي‌ساختم.

آشنايي شما با نجوم باعث شد شما به فيزيك علاقه­مند شويد؟ بله در واقع شما از نجومي‌هاي خيلي قديمي هستيد؟

 بله، اولين سخنراني كه به‌طور رسمي درباره نجوم داشتم اول دبستان و در مورد خورشيد گرفتگي، ماه گرفتگي و  پيدايش فصل­ها بود.

 

چه چيزي باعث شد كه شما به نجوم علاقه­مند شويد؟

دوست داشتن و علاقه­مندی به علوم. از همان دوره‌ي دبستان در مورد پديده­هاي طبيعي مثل رعد و برق، ستاره­­ها و چيزهاي مختلف حتي حيوانات از مادرم سؤال مي‌كردم. در همان موقع بود که متوجه شدم نجوم از همه جذاب­تر است. البته در دوره دبيرستان هم در زمينه پزشكي مثلاً طب­هاي سنتي و غيره مطالعه زيادي داشتم.

 بطور کلی سراغ هر چيزي كه برايم جالب بود، مي­رفتم. به نظر من خيلی خوب است كه آدم چيزهاي مختلف را تجربه كند تا ببيند كه در چه زمينه­اي علاقه­مند است و استعداد دارد كه در آن كار كند.

 

 

 

در مورد پروژه­هاي تحقيقاتي­تان بگوييد. زمينه كاري شما چه بوده و اکنون چيست و در ادامه چه برنامه­هايي داريد؟

موضوع دكترايم همگرايي گرانشي بود كه با يك گروه فرانسوي كار كردم و مدتي هم به رصدخانه شيلي رفته و رصد كردم، كار آناليز داده‌ها همراه با استاد راهنماي مشترك بود.

 اين روالي است كه در اين دانشكده وجود دارد. يعني براي دانشجوي دكترا پروژه­هاي مشترك تعريف مي­كنيم. من در چارچوب اين پروژه مشترك تقريباً از سال 78 تا 80  به دانشگاه پاريس 11 مي‌رفتم و در آنجا  اولين كارم همگرايي گرانشي بود كه با اين تيم شروع كردم و اکنون هم با همان تيم ادامه مي­دهم.

 يعني نزديك به 10 سال است كه رابطه­مان قطع نشده. اين پروژه بيشتر براي پيدا كردن سهم ماده تاريك در كهكشان است ولي در حال حاضر روشي وجود دارد كه جنبه­ها و كاربردهاي اختر فيزيكي دارد و يكي از كاربردهايش كشف سيارات فراخورشيدي است كه  نزديك يك سال است كه من مقداري هم در اين زمينه فعاليت مي­كنم.

 ولي قسمت عمده كار من مسئله ماده تاريك و انرژي تاريك است كه در حقيقت مقدار زيادي از جرم عالم را تشكيل مي‌دهد كه ديده نمي­شود و مرئی نيست كه اين‌ مواد چيستند و آيا اصلاً وجود دارند؟ و اگر وجود دارند از چه جنسي هستند؟ نگاهي ما به اين مسئله اين‌گونه است كه گرانش را عوض مي­كنيم، يعنی در واقع سعي مي­كنيم قوانين گرانش را عوض كنيم، طوري‌كه اين ماده تاريك و انرژي تاريك را بتوانيم توضيح دهيم.

 يعني به نوعي معادلات تغيير شكل مي‌يابند؟

 سعي مي­كنيم قوانين نسبيت­ عام را عوض كنيم يعني تصحيحشان كنيم چون در مورد اين مسئله دو دسته مردم وجود دارند، عده­اي مي­گويند ماده تاريك و انرژي تاريك وجود دارد و مواد سيالي هستند كه بايد ببينيم از چه جنسي تشكيل شده­اند.

 مثلاً يكسري ذرات غير برخوردي (غير برهم­كنشي) هستند كه در ذرات بنيادي انتظار دارند كه وجود داشته باشد و عده ديگري كه من هم بيشتر در اين دسته كار مي­كنم روي اين تأكيد مي­كنند كه چيزي كه به صورت ماده تاريك ديده مي­شود جز گرانش در مقياس­هاي خيلي بزرگ مثل كهكشان و خوشه­هاي كهكشاني چيزي نيست و رفتار اين گرانش در كل كيهان، با گرانشي كه در حيطه منظومه شمسي مي­شناسيم متفاوت است.

 مانند همان زماني كه صحبت از فيزيك نيمه كلاسيك شد و بعد به دوره كوانتوم رسيد در واقع شبيه به همان بايد باشد.

 حيطه اين قوانين بزرگ­تر است و قوانين نسبيت عامي كه ما مي­شناسيم داخل اين محدوده است. مانند گرانش در نسبيت عام كه محدوده بزرگ­تري نسبت به گرانش نيوتني دارد. حال احتمال دارد بتوان گرانش ديگري پيدا كرد كه نسبيت عام در داخل آن باشد، البته اين يك حالت خاص است.

 در حال حاضر از بين نظريه­هاي مختلف از جمله ريسمان كدامشان موفق­تر بوده‌اند؟

نظريه ريسمان، نظريه­اي در انرژي­هاي بالاست و من در اين زمينه متخصص نيستم، چرا كه اين نظريه دنبال مسائل ديگري مي­گردد و مي­خواهد گرانش را با بقيه ميدان­ها متحد كند. در واقع مربوط به آغاز كيهان است يعني درست بعد از زمان انفجار اوليه. ولي زمينه كاري من انرژي پايين است بنابراين ارتباط چنداني با نظريه ريسمان ندارد.

 

 

 

شما تا چه حد با المپياد آشنايي داريد؟ خودتان در اين دوره­ها شركت كرده­ايد؟

هيچ­وقت المپيادي نبودم و با آن آشنايی هم ندارم. خير

 

 

 

به نظر شما آيا يك دانش­آموز موفق تعريف خاصي دارد؟

در حقيقت دو تعريف مي­توان برايش پيدا كرد. يكي اين كه دانش‌آموز بتواند از چارچوب­هاي رسمي سيستم آموزشي ما عبور كند، مثلاً نمره 10 بگيرد و قبول شود يا اگر دوست دارد به دانشگاه برود در كنكور قبول شود.

ولي اينها كافي نيست، من اعتقاد دارم آدمي كه از نظر هوشي در سطح بسيار پاييني قرار دارد هم مي­تواند درجات علمي را طي كند و حتي دكترا بگيرد، ولي آيا اين آدم مي­تواند فرد مؤثري باشد يا نه؟ اين جاي سؤال دارد. البته مؤثر بودن بيشتر به اين بستگي دارد كه نگاهش به علم چگونه است؟ آيا منظور از درس خواندن اين است كه اين پله­ها را يكي­يكي طي كند يا با اين پروسه­ زندگي هم مي­كند يعني شروع و تلاش مي­كند كه اين­ها را بفهمد. اين دو مقوله متفاوت است.

پس در واقع يك قالب خاص نمي­توان چيد مگر پروسه­اي كه هر شخص در زندگي­اش طي مي­كند؟

بله، من فكر مي­كنم كه هر دوتايش را بايد داشته باشد يعني هم بتواند آن پله­ها را طي كند و هم اين كه ديد عميق­تري داشته باشد و دائماً در مورد هر پديده­اي كه مي­بيند از خودش سؤال كند و بعد يكي از مهم­ترين چيزها اين است كه ياد بگيرد چگونه فكر كند. چون فكر كردن خودش آموزش مي­خواهد.

 به نظر من يكي از چيزهايي كه در نظام آموزشي ما ياد نمي­دهند اين است كه چطور فكر كنيد؟ من خيلي­ از افراد بزرگسال را مي­شناسم كه بلد نيستند چطور فكر كنند يعني وقتي يك مسئله جلويشان است نمي­دانند چگونه با آن روبرو شوند و مثل يك كامپيوتر كه اتصالي مي‌كند، مي‌شوند.

 ولي يادگيري فكر كردن باعث مي­شود كه فرد هم كارهاي علمي و هم كارهاي اجتماعي­اش را انجام بدهد. اين كه آدم فقط روي يك هدف متمركز شود بعد يكسري داده­هاي اوليه را در نظر بگيرد و سعي كند هدف را حل كند و روي آن هدف متمركز بشود، آموزش داده نمي­شود. خوب است كه در آموزش و پرورش به اين مسئله پرداخته شود و اينكه اگر هم به آن پرداخته نمي­­شود دانش­آموزان سعي كنند كه آن را ياد بگيرند. با آرامش و پشتكار روي نكته­اي كه نمي­فهمند مدام فكر كنند تا آن مسئله شود.

 اين­گونه تمرين مي­شود تا بعد از مدتي در مدت زمان­هاي كوتاه بتوانند مسائلشان و مطالبی كه در كتاب­هايشان هست و نيست را حل كنند.

 

با توجه به اين كه مي­دانيم نظام آموزشي ما نظام چندان پويايي نيست و عملاً نيروهايي كه تربيت مي­كند كساني نيستند كه ذهن فعال و پويايي داشته باشند، به نظر شما چگونه ما در همين نظام آموزشي- با همه‌ي كاستي‌هايش آموزش ببينيم که خودمان و ذهنمان را فعال نگه داريم؟

من فكر مي­كنم که در حال حاضر اطلاعات به اندازه كافي وجود دارد و ما هم ابزار به دست آوردن اطلاعات را داريم.

اکنون اطلاعات و ابزار به دست آوردن اطلاعات در اين دوره نسبت به دوران دانش­آموزی ما در سالهای 68 - 67 يا حتي 64 خيلي بيشتر است. در آن زمان ما هيچ امكاناتي نداشتيم طوری که وقتي من برای خريد يك كتاب به كتاب­فروشي مي­رفتم مثل اينکه دنيا را به من می­دادند، تمام ورقهاي آن کتاب را با دقت مي­خواندم.

 ولي اکنون دانش­آموزان مي­توانند در اينترنت بگردند آخرين كارهاي علمي را پيدا كنند و يا از برنامه­های آموزشی­ای که از شبكه 4 تلويزيون پخش می­شود و خوشبختانه خيلي خوب هستند هم استفاده کنند فقط بايد وقت بگذارند و تفكر كنند

اکنون نظام آموزشي ما طوري است كه همين وقت فكر كردن را هم به بچه­ها نمي­دهد، مثلاً بچه­هاي دبيرستان از طرفي با چالش­هاي خودشان روبرو هستند و مرحله‌ي سختي را پشت سر مي­گذارند،

 از طرف ديگر فشار درس­ها زياد و سنگين است چيزهايي را كه ياد مي­گيرند بايد عميقاً درك كنند در غير اين صورت در دانشگاه برايشان مشكل ايجاد مي­شود در نهايت اين که هر چه بچه­ها جلوتر مي­روند فرصت اضافه براي فكركردن آن­ها نمي­ماند؟    

يكي از مهم­ترين اشكالاتي كه در نظام آموزشي ما هم در دبيرستان و هم در دانشگاه وجود دارد اين است كه چيزي به نام مهارت­هاي زندگي- كه فكر كردن هم يكي از آن­هاست در آن وجود ندارد. در دانشگاه واقعاً مي­بينيم دانش­آموزاني كه از دبيرستان مي­آيند هيچ وقت فرصت نداشتند متوجه شوند كه چگونه بايد در اجتماع برخورد و زندگي كنند در نتيجه آنان مشكلات زيادي پيدا مي­كنند که اين تقصير نظام آموزشي ماست كه اين مهارت­ها را به بچه­ها ياد نداده و نمي­دهد.

 

 

 

آيا شما در دوران تحصيل  قبل و بعد از دانشگاه  الگويي داشتيد؟

هيچ­وقت يك شخص مشخص الگوي من نبوده ولي من از هر شخصي كه با او كار مي­كردم چيزهاي جديدی ياد مي­گرفتم.

 در واقع به تعداد افرادي كه فرد با آن­ها كار مي­كند مي­تواند از آن­ها تجربه کسب کند چون هر شخصي يا محققي در يك قسمت خيلي خوب است و در ضمن يادگيری بطور عملی نيز بهتر است.

 بطور مثال ريچارد فاينمن خوب بود ولي در کارهای عملی چطور بود را، نمي­دانيم. اما آنچه که ما می­توانيم به عينه ببينيم و بهره بگيريم عملکردهای اطرافيان ما هستند؛ مثلاً در زمينه‌ي پشتكار در كار آقای دكتر صميمي، در خوشبينی و ديد وسيع نسبت به آينده آقای دكتر منصوري، در مرتب و عميق آموزش دادن مطالب استاد من آقاي دكتر فريدون رابع و در دقيق بودن در كار هم آقاي دكتر مارك مونيه براي من الگوي خيلي خوبي بوده و هستند.

در کل می­توان گفت که از آدم­هاي مختلف مي­توان چيزهاي مختلف ياد گرفت.

 نكته جالبي است چون معمولاً ما تك بُعدي فكر مي­كنيم و بُتي در علم براي خودمان درست مي­كنيم

 من تقريباً سعي كردم با همه كار كنم اگر مقالات مرا نگاه كنيد با افراد بسياری مقاله مشترك دارم؛ آخرين مقاله­ام را که تقريباً يك سال به طول انجاميد با دكتر ثبوتي كار كردم.

در اين يك سالی که ما مرتب با هم جلسه داشتيم و بحث و محاسبه مي‌كرديم متوجه شدم که ايشان دقت خاصي در كارشان دارند که من در هيچ­كس تا به حال چنين دقتي را نديده‌ام و اين برايم خيلي جالب و آموزنده بود. در حال حاضر هم با هر كسي كه بتوانم از او چيزي ياد بگيرم، كار مي­كنم.

 

 

 

محيط آموزشي براي شما تا چه حد مؤثر بوده است؟       

محيط آموزشي خيلي مؤثر است. بطور مثال وقتی که من در سال 71 وارد دانشگاه تبريز شدم احساس كردم در كلاس ما هيچ انگيزه­اي براي بدست آوردن علم و دانش در بين دانشجويان وجود ندارد ولي در سال چهارم اين اوضاع خيلي متفاوت شد طوری که در حال حاضر اكثر دوستانم چه در داخل و چه در خارج از ايران همگی افراد خيلي موفق و عضو هيئت علمي دانشگاههاي مختلف شدند.

 می­توان گفت دليل موفقيتمان اين بود که ما با هم يك محيط خوب، درست كرديم. به گونه­ای که از محيطي كه حتی كسي فكر نمي­كرد، همه وارد كار علمي -آن هم از يك دانشگاه نه ­چندان قوي شديم، ما (7-6 نفري كه با هم دوست بوديم) با سعي و تلاش خودمان محيط خوبي ايجاد كرديم. پس وجود يک محيط آموزشی خوب برای پيشرفت لازم و ضروری است و اگر محيطی خوب نباشد حتماً بايد آن را ايجاد كرد.

به نظر من در حال حاضر محيط دانشگاه ما، بسيار مناسب و مساعد است اما متأسفانه دانشجويان خيلي احساس دلسردي و افسردگي دارند، انسان هميشه بايد اميدوار باشد تا بتواند محيط خوبی را برای خودش بوجود آورد. ما تحت عنوان هيچ اسمي نبوديم ولي هر هفته به كوه ­رفته و بحث­های دقيق  نه بحث كلي مي­كرديم؛ يعني مثلاً اگر اين هفته مكانيك كوانتوم مي­خوانديم، درباره‌ي مكانيك كوانتوم روي جنبه‌ي محاسباتي يا فلسفي­اش در كوه بحث مي­كرديم.

 اينها به ما خيلي كمك كرد تا بحث كردن را از هم ياد بگيريم. برای من دوره چهار ساله ليسانس بهترين دوران از نظر يادگيري بود.

وقتي دانشگاهم را برای فوق ليسانس و دكترا عوض كرده و به دانشگاه شريف آمدم آنچه آموختم در مقايسه با چهار سالي كه آنجا چيز ياد گرفته بودم تقريباً صفر است، شايد كسي باور نكند كه من هر چه ياد گرفتم در آن چهار سال بوده است.

 در واقع يك پايه محكم؟

 پايه محكم چيزي است كه هر فردی بايد خودش درست كند يعنی بايد سعي كند كه از همين بحث كردن­ها محيط خوبي را براي خودش درست كند. به جرأت می­توانم بگويم که تقريباً از كل دوره­اي كه از فوق ليسانس تا دكترا گذراندم و مطالب جديد ياد گرفتم در مقايسه با چهار سال ليسانسم مي­توانم صرف نظر كنم.

 چون در اين محيط آموزشي جديد ديگر دوستانم نبودند كه با هم تبادل اطلاعات و بحث داشته باشيم. بحث كردن در آموزش و فهميدن مطالب خيلي كمك مي­كند.          

 

 

 

در اين دانشكده اساتيد تا چه حد با دانشجويان همراهي مي­كنند، آيا وقت مي­گذارند كه دانشجويان بيايند و با آنها در حوزه­هاي مختلف بحث كنند؟

دانشگاه مانند مدرسه نيست، تعريف دانشگاه اين نيست كه اساتيد بايد تمام مطالب را با جزئيات توضيح دهند. اساتيد در دانشگاه درس مي­دهند و دانشجويان هم بايد روي مفاهيم فكر كنند، با هم حرف بزنند و دنبالش بگردند.

 

 

 

خانواده تا چه حد در يادگيري و موفقيت­هاي شما مؤثر بوده­اند؟  

حمايت خانواده خيلي مؤثر است. بطور مثال زمانی که من بجای رشته­ی مهندسي، رشته‌ي فيزيك را انتخاب کرده و رفتم خانواده نه تنها هيچ اعتراضي نكردند بلکه با گفتن هر چه خودت علاقه داري، كمك و حمايت روحي­اشان را از من دريغ نکردند و اين برای من بسيار مهم بود.

 البته شما اشاره جالبي هم كرديد كه مادرتان شما را براي پرسش و پاسخ­هايي كه داشتيد همراهي مي­كرده و اين عامل خيلي مهمي است و جالب است اكثر كساني كه در فيزيك موفق بودند اين شانس را داشتند كه خانواده­شان هم در چنين فضايي قرار بگيرند.

 اين عامل فوق­العاده مؤثري است و شايد در جاي خود نامحسوس هم باشد و اين­كه آن فكر را علمي كند بخصوص در سنين خيلي پايين، خيلي مهم است.

در حال حاضر من يك دختر و يك پسر دارم. پسرم خيلي كنجكاو است و با بچگي من اصلاً قابل مقايسه نيست و سؤالات پيشرفته­تري مي‌پرسد. نبايد بچه را در اين سنين دست انداخت اين در تربيت بچه خيلي مهم است؛ بطور مثال اگر شوخي‌اي شود كه نتيجه­اش تهي است، يعنی مثلاً به آنها بگوئيم پديده­هايي اتفاق مي­افتد اما در واقع اتفاق نمي­افتد يا چيزي مي­آيد كه وجود ندارد اين­ها در ذهن بچه­ها توهم ايجاد مي­كنند که آن هم موجب می­شود که آنها تا آخر عمر با اين توهمات زندگي ­كنند.

 به نظر من شوخي بايد در چارچوب درستي تعريف شود يعني در شرايط مشخص مي­توان با بچه شوخي كرد ولي اگر واقعيت را در قالب شوخي بياوريد بچه­ها واقعيت را با شوخي و چيزهايي كه اصلاً وجود ندارند و توهم هستند مخلوط کرده و اشتباه مي­گيرند باقی ماندن هميشگی اين مسئله در ذهن بچه­ها خيلي مهم است چون آنگاه در آينده اين موضوع، معضلی در جامعه گشته و تبديل به يك بيماري عمومي می­گردد که همه جا نمود پيدا می­کند يعني زماني که اين افراد با سمت­­های مختلف مثل مدير، وزير و ... وارد جامعه می­شوند، به همه چيز به جنبه­ی شوخي می­نگرند در نتيجه با واقعيت زندگي نمي­كنند.

 

1390/4/4 لينک مستقيم

فرستنده :
آرش HyperLink HyperLink 1390/12/2
مـتـن : میخواستم نظر ایشون رو در مورد این جملشون بدونم:
(((حمايت خانواده خيلي مؤثر است. بطور مثال زمانی که من بجای رشته­ی مهندسي، رشته‌ي فيزيك را انتخاب کرده و رفتم خانواده نه تنها هيچ اعتراضي نكردند بلکه با گفتن هر چه خودت علاقه داري، كمك و حمايت روحي­اشان را از من دريغ نکردند و اين برای من بسيار مهم بود.)))
که اگه کسی خانوادش با تمام کارها و تفکرات علمی و عملی(تاکید روی عملی) فرزند مخالفت کند و از نظر روحی مشکل ایجاد کند برای فرزند؛تکلیف چیست و آیا این نوجوان میتواند رشد علمی و حتی روانی مناسبی داشته باشد؟!!!!!
بنده بدون تعارف میگم که در دوران ابتدایی و بیشتر در راهنمایی و دبیرستان علاقه بسیار بسیار زیاد به فیزیک و نجوم داشتم.اما خانواده تنها مانع من برای پیشرفت بود.(سواد والدین تا سوم راهنمایی و در دهات زندگی میکردیم)
پدرم مخالف تمام کارهای علمی بود که نهایتا پول و سودی نداشته باشد(غیر از درس که به دلیل دیدن چند مهندس و پولدار بودن انها مانع نمیشد)و مرا وادار به کارهایی میکرد که علاقه ای به انها نداشتم.
5 ترم اول دانشگاه مشروط شدم و در حال حاضر در ترم 9 مشغول تحصیل با معدل 12.5 هستم!!!به خاطر موارد فوق با پدرم مشکل پیدا کردم...
پاسـخ : سلام آرش، بابت تاخير در جواب بايد عذرخواهي كنم از همه. البته اين بخش به من مربوط نميشه ولي مصاحبه‌هاي فيزيك رو من چك ميكنم. من دبير فيزيك اين بخش هستم. وقتي اين سؤال رو از دكتر راهوار كرديم ايشون جوابشون همين بود كه مي‌بيني منتهي منظورشون دقيقاً اين بود كه خانواده حداقل مانع نشدند. چون در برخي خانواده‌ها متاسفانه اجبار در برنامه ريزي آينده با نظر مستقيم ايشان هست. اين روش واقعاً درست نيست. الان كساني در علوم مختلف موفق هستند كه آزادي فكر و انتخاب داشتند. ولي اين رو هم بگم بسياري از آدمهاي موفق سختي‌هاي زيادي كشيدند تا به اينجايي رسيدند كه الان هستند.
خودت رو مثال زدي و طبيعتاً اين سؤال مربوط به خودته. حالا من اين سؤال رو دارم ميتوني در بخش مشاوره المپيادهاي علمي بخش فيزيك بياي به طور مستمر سؤال و جواب داشته باشيم تا ببينيم راه حلي مي‌شه پيدا كرد؟ دانشگاهي كه درس ميخوني نزديك محل زندگيتون هست يا خير؟ متاسفانه تفكر شهري و روستايي نداريم آرش. اين تفكر بسته در ايران هنوز جا داره. و حتي بين بچه ها اين صحبت هست كه فيزيك-رياضي و نجوم درآمدي ندارند. و اين روزها بچه‌هاي نجوم و محقيق جوان و دانشجوهاي دانشگاه هاي خارجي كه از ايران رفتند ثابت مي‌كنند كه خير اتينطور هم نيست. و من هم به شخصه مي‌گم اينطور نيست. بله در ايران نه براي فيزيك براي همه رشته ها كار درست حسابي پيدا نميشه چون كارها رومعمولاً شركتها با متخصص انجام نميدن. واردات داريم بيشتر. ولي ميتوني قوي باشي و اگر برنامه اي براي فيزيك و نجوم داري خودتن رو براي تغييراتي توو زندگيت آماده كني و در اون مسير قدم برداري. زندگي هركسي مربوط به خودشه. چون تو هستي كه رفاه و آسايش خودت رو بايد فراهم كني و از زندگي لذت ببري. كسي نقش تو رو بريا خودتنميتونهه بازي كنه. ولي با خانواده در حدي راه بيا كه بتوني خودت رو به جايي برسوني و ثابت كني. مهم هم نيست كه قبول نكنند. تو ميتوني دركنار حمايت از خانواده به زندگي خودت هم برسي. شايد گاهي مرور زندگي بزرگان علم برات مفيد باشه. گاهي حس همدردي توش هست. اينكه ببيني چه روشي رو پيش گرفتند و تونستند به جايي برسند. بزرگان علم نه در ايران در كشورهاي ديگه بخصوص اين مشكل رو تا اوائل قرن بيستم هم داشتند. فقط سعي كن به درسهات بيشتر برسي. ميتوني جبران كني. زياد نمره ملاك نيست الان. فعلاً خودت رو بالا بكش.

فرستنده :
ناشناس HyperLink HyperLink 1390/12/2
مـتـن : خیلی عالی بود ممنون

فرستنده :
ناشناس HyperLink HyperLink 1390/12/2
مـتـن : عالی

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما