مصاحبه و گزارش - موضوعي
  المپياد تنها راه براي كار علمي نيست (مصاحبه و گزارش شماره‌ي 1)
المپياد تنها راه براي كار علمي نيست (مصاحبه و گزارش شماره‌ي 1)
مصاحبه با آقای میر محمد کوچکی برنده مدال نقره کشوری المپیاد فیزیک

مصاحبه با
ميرمحمدرضا کوچکی






ضمن عرض سلام و خسته نباشيد به‌عنوان اولين سؤال بفرماييد چه شد كه
وارد مقوله‌ي فيزيك و المپياد شديد؟
در واقع از ابتدای دبيرستان من از فيزيك خوشم مي‌آمد. شايد به‌خاطر نمره‌هاي خوبی بود که در فيزيک می­گرفتم. البته يك مقدار المپياد من را به‌طرف فيزيك كشاند. اين‌كه مي‌دانستم المپيادي هست و از اين حرف‌ها.

آن موقع يك كتاب از آينده‌سازان ديده بودم كه هفت – هشت دوره المپياد فيزيك را چاپ كرده بود.

مي‌ديدم که می­توانم بعضي مسأله‌ها را حل كنم، اين در من انگيزه‌ي ادامه دادن ايجاد کرد يعني به‌تعبيري المپياد من را به‌طرف فيزيك كشاند.

اين طوري نبود كه مجزا و مستقيم طرف فيزيك رفته باشم.

در مدرسه كلاس‌هاي
خاصي براي المپياد داشتيد؟
سال اول زياد منظم نبود ولي تابستان همان‌سال يك‌سري كلاس بود. من سال اول بودم كه از نمايشگاه بين‌المللي كتاب، چهار جلد فيزيك پايه را خريدم كه از اولين كتاب‌هاي فيزيك جدي من بود.

اين دوره‌ي چهار جلدي را خيلي علاقه داشتم ياد بگيرم. مي‌خواستم در تابستان هر چهار كتاب را بخوانم ولي بعدش كه شروع كردم تا آخر تابستان فقط مكانيك آن را تمام كردم.

البته همان موقع رياضي هم می­خواندم بعضاً رياضياتي كه به فيزيك ربط داشت. البته خيلي در عمق تعريف‌ها نمي­رفتم فقط استفاده‌ي ابزاري مي‌كردم مثلاً: انتگرال را در حد چندجمله‌اي­ها بلد بودم.

اين‌ها را تنها مي‌خوانديد يا در كلاسي شركت مي‌كرديد؟
كلاس المپياد تابستان سال اول تنها كلاس المپيادي بود كه من رفتم. كه فقط مقدمات مكانيك بود. حتي مسائل سخت هم در آن بررسي نمي‌شد. ترجيح مي‌دادم خودم تنها بخوانم.

يعني شما با المپياد شروع كرديد بعد به فيزيك علاقه‌مند شديد؟
من اين سؤال را با يك مثال از «استاد گرمارودي» جواب مي‌دهم. فكر مي‌كنم در تاجيكستان بود كه در مورد فردوسي داشتند مي‌گفتند كه: فردوسي اولش می­خواست شاهنامه را با قصد و آگاهانه بسرايد ولي بعد از شروع آن افتاد در رود شعر و در اصل ناخواسته رود شعر بردش.

شايد به‌تعبيري من هم اولش آمدم به‌طرف المپياد ولي بعد در فيزيك  غرق شدم. اين‌طور نبود كه مسير حركت مطالعات فيزيكي من را المپياد مشخص كند. اين بهترين جمله‌اي است كه مي‌توانم بگويم.

خوب البته دوستاني هم داشتم كه علاقمند بودند به المپياد و سير فيزيك خواندن آن‌ها با مباحث المپياد بود.

هميشه در فيزيك ممتاز بوديد؟
خوب سال دوم از آن سال‌هايي بود كه من در فيزيك بيش‌تر چهره شدم، در درس فيزيك نمره‌هاي خوبي مي‌گرفتم. ولي اين‌جا در اصل نمره براي من اشتياق ايجاد نكرد.

آن موقع مي‌خواستم به‌اصطلاح يك نوع رياضت علمي بكشم. مثلاً بعضي وقت‌ها سركلاس معلم، سؤال را بلد بودم ولي جوابش را نمي‌گفتم. مي‌خواستم به يك تعبيري خالص شوم.

الان شايد نسبت به نمره بي‌قيد باشم ولي نمي‌توانم بگويم واقعاً براي چي؟

پس فيزيك را فقط براي فيزيك مي‌خوانديد؟
بله مثل جمله‌ي معروف «هنر براي هنر» من هم فيزيك را فقط براي فيزيك مي‌خوانم.

گر چه جديداً نسبت به اين مسأله خيلی مشکوکم، هم فلسفی و هم عملی. اين سؤال برای يک انسان می­تواند مطرح باشد که در يک موقعيت چگونه تصميم بگيرد. اگر خيلی به اين چيزها فکر نکنم قطعاً هم‌چنان به‌طور طبيعی فيزيک را ادامه خواهم داد.

به‌غير از فيزيك چه كارهاي ديگري مي‌كرديد؟
خوب علايق ديگري به‌غير از فيزيك داشتم، بعضي وقت‌ها «رمان» و «داستان» هم مي‌خواندم (گر چه جديداً خيلی کم شده)، اتفاقاً دوستان صميمي من هم بچه‌هايي بودند كه در اين زمينه‌ها فعال بودند.

بيش‌تر با آن‌ها صميمي مي‌شدم. خوب اول يك مقدار تعصب نسبت به فيزيك داشتم؛ اين‌طور كه اصلاً هر نوع كار غيرفيزيكي كردن را يك نوع اتلاف وقت مي‌دانستم كه الان صددرصد با اين نظر مخالفم.

ولي خوب چنين ديدگاهي را سال‌هاي دوم و سوم داشتم.

اين خلوص و رياضت علمي را تا آخر ادامه داديد؟
خوب نه، سال سوم تا حدي فيزيك برايم جا افتاده بود و سؤال‌هاي بچه‌ها را جواب مي‌دادم و البته اين‌جا يك مقدار خلوصم آمد پايين؛ بعضي اوقات حتي معلم‌ها را اذيت مي‌كردم!

با چه كتاب‌هايي وارد دنياي فيزيك شديد؟
کتاب «ساختار ستارگان» و «دنيای اتم» که تابستان قبل از دبيرستان خواندم.

يك كتاب كيهان‌شناسي هم بود كه فكر مي‌كنم اسم اصلي آن «نسبيت و كيهان‌شناسي» باشد. سعي كردم فصل‌هاي اوليه آن را بخوانم.

يك كتاب نسبيت ديگر هم البته بود. نسبيت تنها بحث مورد علاقه‌ي من نبود، ولي خوب اين نشان مي‌داد كه من به مباحث فيزيك علاقه دارم يا مثلاً‌ يك كتاب «ترموديناميك» بود كه سال دوم آن را خواندم و البته چيز زيادي از آن نفهميدم.

يك كتاب خوب هست كه مي‌شود فيزيك را با آن شروع كرد. كتاب «چگونه مفاهيم فيزيك را درك كنيم؟»  كه خوب، براي بچه‌هاي دبيرستاني و آن‌هايي كه مي‌خواهند فيزيك را تازه شروع كنند خيلي خوب است.

مطالب جالب را به‌صورت سؤال‌هايت چند گزينه‌اي نوشته و روي هر گزينه بحث كرده و نويسنده‌ي كتاب هم البته استاد دانشگاه بوده و به‌نظر من براي شروع خيلي كتاب خوبي است. البته مطمئن باشيد من مدير فروش اين كتاب نيستم.

از قبول شدن خودتان در المپياد بگوييد؟
سال سوم در مرحله‌ي اول شركت كردم و طبيعتاً قبول شديم. البته در مدرسه ما 13 نفر فقط در فيزيك قبول شدند.

مرحله‌ي دوم هم رفتم و شركت كردم. موقع امتحان مرحله‌ي دوم اضطراب داشتم؛ با اين‌كه فكر مي‌كردم برايم مهم نيست ولي ديدم، خوب، برايم مهم شده يعني خودم را گول مي‌زدم.

چرا؟ چون ديگران از شما انتظار داشتند؟
بله يكي اين‌كه از من انتظار داشتند.

ولي خوب كي انتظار داشت؟ شما كه در هيچ كلاس المپيادي شركت
نمي‌كرديد؟ چرا؟ چون ديگران از شما انتظار داشتند؟
خوب حداقل خودم اين انتظار را داشتم. حداقل در حد مرحله‌ي دوم انتظار داشتم.

مرحله‌ي سوم كه اصلاً نمي‌دانستم چطوري است؟ البته يك مقدار اين اضطراب ذاتي بود. اكثر آزمون‌هايي كه شركت كرده‌ام مثل كنكور هم اين اضطراب را داشتم.

به هر حال مرحله‌ي دوم شركت كردم و زياد به‌نظرم خوب ندادم. وقتي از جلسه بيرون آمدم خيلي سبك شدم يعني فكر كردم،‌خوب قبول نمي‌شوم و لازم نيست نگران نتايج باشم.

اوايل تير، يك‌بار كه مادرم داشت روزنامه مي‌خواند ديد نتايج المپياد را زده‌اند، مي‌خواست ببيند چند نفر از مدرسه ما قبول شده‌اند كه اسم مرا ديد. خوب قبول شدم. اصلاً من آن‌موقع مي‌خواستم برای خودم يك کتاب‌هايی بخوانم، بعد گفتند قبول شديد و من مطالعه‌هاي خودم را فراموش كردم.

از دوره‌ي تابستاني تعريف كنيد.
دوره براي من زياد جدي نبود. خيلی هم نمی­دانستم چه بايد کرد (مشکلی هميشگی). به‌خاطر همين يك شانس خيلي بزرگي كه آوردم اين بود كه هيچ اضطرابي نداشتم.

مگر مباحث و كتاب‌هايي كه در دوره از آن‌ها استفاده مي‌شد در اختيارتان
نبود؟
«هاليدي» كه داشتم ولي نمي‌دانستم چه چيزي را بايد مي‌خواندم و بقيه اکثرا آن را بلد بودند. تا قبل از اين «هاليدي» را به‌عنوان مرجع، اگر يك جايي به مشكل برخورد مي‌كردم،‌استفاده مي‌كردم.

غير از كتاب‌هاي داستاني، كتاب‌هاي ديگر را هم همين‌طور مي‌خوانم يعني كتاب‌هاي رياضي و فيزيك را مرجعي مي‌خوانم.

مگر اين‌كه شيوه‌ي بيان مؤلف داستاني باشد كه البته كتاب‌هاي رياضي اصولاً يك‌سري تعريف و قضيه و لم و نتيجه است و نمي‌توان آن‌ها را داستاني خواند.

بعضي بچه‌ها چون در مدرسه كلاس المپياد و اينها را ندارند كلاً‌ از شركت در
المپياد منصرف مي‌شوند و فكر مي‌كنند كه چون امكانات ندارند قبول نمي‌شوند. شما تا چه حد با اين موضوع موافق هستيد؟
بايد قبول كنيم اكثر كساني كه المپياد قبول مي‌شوند و كساني كه وارد دانشگاه مي‌شوند از قشر مرفه و با امکانات جامعه (نسبت به کل ايران) هستند، اصلاً‌ لازم نيست آمار هم بگيريم همين‌طور كه نگاه كنيم واضح است، اما امكانات تمام موضوع نيست امكانات براي من هم بود ولي من همان حدش را هم نمي‌خواستم استفاده كنم.

اگر امكانات موفقيت در يك آزمون را نداريد خوب نبايد براي آن فعاليت کنيد المپياد تنها راه كار علمي كردن نيست و با روش‌هاي ديگر هم مي‌توان موفق بود و كار كرد.

به نظر شما اين طور نيست كه اگر كسي واقعاً علاقه داشته باشد امكانات را
مي‌تواند براي خود فراهم كند؟
خوب اين علاقه از كجا به‌وجود مي‌آيد؟ بايد به يك چالشي دعوت شود تا بفهمد چند مرده حلاج است يعني يك استاد خوب بايد اين انگيزه را به آدم بدهد. انگيزه به‌سختي به‌صورت شخصي در كسي ايجاد مي‌شود.

از دوره‌ي تابستاني المپياد تعريف كنيد؟
در دوره ديدم بچه‌هايي خيلي قوي‌تر از من وجود دارند و من نسبت به آن‌ها چيزي بلد نيستم. براي همين همواره در حال سؤال كردن از بقيه بودم.

خوب استادها هم طوري درس مي‌دادند كه اگر مبحثي را از قبل بلد نبودي مطالب استاد اصلاً‌ برايت مفيد نبود. مثلاً: من در الكترومغناطيس چيزي نمي‌دانستم ولي خوب مكانيك را در حد لازم ياد گرفته بودم.

به‌خاطر همين در دوره در مكانيك خيلي قوي بودم اما در الكترومغناطيس حدود 30 درصد نمره‌ي كلي را مي‌گرفتم،‌در حالي كه در مكانيك اكثراً كامل يا بالاي 80 درصد نمره را مي‌گرفتم.

در آزمايشگاه هم البته سابقه‌ها يكسان بود. يعني بچه‌ها فرق چنداني با هم ندارند. ولي خوب من همان‌جا فهميدم واقعاً المپيادي به‌معناي واقعي در حد جهاني نيستم. يعني در آن حدي كه دوستان ديگري كه آن‌جا بودند من نبودم.

براي همين نگراني نداشتم، اما حداقل كتاب مكانيكي را كه به ما داده بودند (كتاب كلپنر) مطالعه مي‌كردم كه اتفاقاً خوب هم بود.

الكتريسيته را هم مي‌خواندم ولي خوب معمولاً مطلب را آن زماني ياد مي‌گرفتم كه امتحانش را داده بودم.

دوره‌ي تابستاني بيش‌تر براي چه كساني مفيد بود؟
خوب، هدف واقعي دوره اين است كه اين‌هايي كه مي‌آيند اين‌جا يك‌سري چيزهاي اضافه ياد بگيرند و اين چيزهايي كه تازه ياد گرفته‌اند را امتحان دهند. يعني كسي كه ذهن خلاق داشته باشد يك چيز جديد فيزيكي كه ياد گرفت مي تواند از روي آن تحليل انجام دهد و اگر كسي ذهنش آماده نباشد و فقط يك چيزهايي قبلاً‌ به‌طور كاذب ياد گرفته باشد طبيعتاً نمي‌تواند تحليل انجام دهد ولي متأسفانه بچه‌ها مباحثي را كه در دوره آموزش داده مي‌شود، قبلاً‌ خوانده بودند و اين هدف را از بين مي‌برد. ولي خوب دست آخر بچه‌هاي قوي (تلاشگر) انتخاب مي‌شدند.

دوره‌ي تابستاني براي كساني كه طلا نگرفتند چقدر مفيد بود؟ 
براي خود من خيلي مفيد بود،‌ بعد از دوره، فيزيكم بهتر شد. علي‌الخصوص در استفاده از رياضي در فيزيك خيلي قوي‌تر شدم. قبلاً نمي‌توانستم آن‌قدر از رياضي در فيزيك استفاده كنم. از اين نظر براي من خوب بود.

خوب البته من زياد نگران مدال و اين حرف‌ها نبودم براي همين اضطراب نداشتم ولي مثلاً‌ كسانی بودند كه آمادگي­های زيادي داشتند اما به‌خاطر اضطراب نتوانست خوب امتحان بدهند و برنز گرفتند ولي خوب من نقره گرفتم.

مثل اين كه شما نقره‌ي دوم يا سوم بوديد؟
نقره‌ي اول بودم كه اين هم برايم جالب بود،‌البته الان خوشحالم كه طلا نگرفتم چون اتفاقي سال پيش‌دانشگاهي برايم افتاد كه با سير انديشه‌ي انساني آشنايم كرد كه برايم لازم بود.

با كنكور چه كار كرديد؟
مسأله‌ي كنكور هم زياد مهم نبود. من بيش‌تر در پيش‌دانشگاهي رياضي خواندم من در آن زمان به «رياضيات گسسته» علاقه‌مند شدم.

البته با يكي از دوستانم «جبرخطي» مي‌خواندم و چيز جذابي شده بود. اين دوست من هم اهل ادبيات بود و هم اهل فكر و فلسفه كه در واقع من را با فكر و فلسفه آشنا كرد با ادبيات هم من را بيش‌تر آشنا كرد. البته من قبلاً اهل ادبيات بودم ولي نه در آن حد و از اين به بعد خيلي بيش‌تر در اين مباحث پيش رفتم.

شايد روند درسي ما يك جوري بود كه من را از علوم انساني زده كرده بود همان‌طور كه وقتي كسي به فيزيكي درسي نگاه مي‌كند چندان علاقه‌اي به فيزيك پيدا نمي‌كند.

خوب اگر من جاي نقره، طلا مي‌گرفتم ديگر با آن شاخه از علم و انديشه آشنا نمي‌شدم و اين برايم خيلي هولناك‌تر بود تا الان كه طلا نگرفتم.

براي كنكور مشكل خاصي نبود، فيزيك كه بلد بودم، رياضي هم داشتم مي‌خواندم بقيه درس‌ها را به طور فشرده يك ماه آخر خواندم. البته كنكور را زياد خوب ندادم، با توجه به اين‌كه فقط مي‌خواستم فيزيك شريف بخوانم يك حس بدي داشتم كه مي‌ترسيدم قبول نشوم. اضطرابم خيلي شديدتر از المپياد بود.

از همان اول مي‌خواستيد فيزيك بخوانيد؟
بله، البته مطالعه روي رشته‌هاي فني و مهندسي از طريق كتاب آشنايي با رشته‌ها، داشتم ولي باز هم اگر فيزيك نمي‌رفتم، رياضي مي‌خواندم.

بعضي بچه‌ها فكر مي‌كنند رشته‌هايي مثل برق و مكانيك به فيزيك نزديك است و به‌سمت اين رشته‌ها مي‌روند.

علم مكانيك با مهندسي مكانيك زمين تا آسمان فرق دارد. البته علم مكانيك در مهندسي مكانيك کاربرد دارد ولي خوب اساساً فيزيك با مهندسی متفاوت است.

 آيا فيزيكي كه در دانشگاه با آن برخورد كرديد همان‌چيزي بود كه در
دبيرستان به آن علاقه‌مند بوديد؟
من با فيزيك آشنايي داشتم و در مورد مباحث مختلف فيزيك مثل «نسبيت» و «مكانيك كوانتومي» در دبيرستان كتاب‌هايي خوانده بودم حتي بعضي كتاب‌هاي دانشگاهی فيزيك را آن موقع داشتم و با فيزيك دانشگاهي آشنا بودم و به آن علاقه داشتم.

 المپياد در انتخاب رشته‌ي شما چقدر تأثير داشت؟
براي من اردوي تابستان تأثيري در انتخاب رشته نداشت چون قبل از آن هم مي‌خواستم فيزيك بخوانم ولي شايد براي بعضي‌ها مي‌توانست مهم باشد كه در دوره به فيزيك علاقه‌مندتر شدند و اين رشته را انتخاب كردند.

 كسي كه فيزيك مي‌خواند چه آينده‌اي در انتظارش هست؟
من خودم الان كارهاي المپيادي مي‌كنم. تدريس مي‌كنم. اگر ايده‌آلش را در نظر بگيريم اين‌هايي كه دانشجوي فيزيك مي‌شوند بعداً كارهاي تحقيقاتي انجام مي‌دهند و پژوهنده مي‌شوند.

در واقع سه كار مي‌توان كرد:
 
يكي اين‌كه فيزيك را ادامه داد و دنبال پيدا كردن حقايق طبيعت بود
يكي ديگر اين‌كه در زمينه‌هاي كاربردي فيزيك كار كرد مثل ليزر و نانو تكنولوژي و ... و
سوم اين‌كه كار آموزشي انجام داد.
 

 وضع اقتصادي چه مي‌شود؟
پول‌دار بودن و پول درآوردن دو بحث جدا از هم است. اين كه كسي پول در بياورد تا زندگي‌اش بگذرد و چه كمينه درامدي لازم دارد، يك بحث است و اين مينيمم براي هر كس چقدر است بحث جدايي است.

کاملا بستگی به اهداف انسان‌ها در شرايط مختلف زندگی دارد. خوب شايد من مجبور شوم اين مينيمم را پايين بياورم.

فقط مشكل اين است كه راه كسب درامد چگونه باشد مثلاً من مي‌خواهم از راهي كه دوست دارم كسب درامد كنم.

چون دغدغه‌ي فيزيك دارم دوست دارم در اين راستا كار كنم كه البته پول‌ درآوردن با فيزيك در جامعه‌ي ما جای بحث دارد. نيازهای آدمی است که هميشه مشکل می­آفريند.

براي ادامه‌ي تحصيل چه برنامه‌اي داريد؟ شما شامل مسأله‌ي فرار مغزها
نيستيد؟!
در اين مورد فكر كرده‌ام اما اقدامي نكرده­ام. از اين جهت كه بتوانم رفاه و امنيت خوبي به‌دست آورم و كار فيزيكي انجام دهم. ‌خوب مي‌روم سراغ يكي از اين كشورها.

اما اين به‌معناي حل شدن تمام مشكلات نيست. چون بعضي‌ها ممكن است فقط اوضاع را مطلوب ندانند، بخواهند از آن خارج شوند ولي اين‌كه آن‌جا آينده‌اي دارند مجهول است.

در واقع يك قاعده‌ي مهم وجود دارد به‌نام «قانون بقاي مشكلات». يعني نبايد انتظار داشت روشي وجود داشته باشد كه تمام مشكلات حل شود بلكه مشكلات قابل تبديل هستند يعني با حل يك‌سري مشكلات و تغيير شرايط مي‌توان جا را به مشكلات جديد داد. مهم آن است كه بتوان مشكلات را به مشكلات قابل تحمل تبديل كرد.

شما در آزمون کنکور کارشناسی ارشد فيزيک امسال اول شديد. چگونه
دانشجوِيی بوديد که توانستيد اول شويد؟
راستش من در دوره‌ي ليسانس چندان دانشجوی خوبی نبودم، البته نمی­شود گفت دانشجوی بدی بودم، یک چيز متوسط بودم.

البته دوران ليسانس من پر از فراز و نشيب­های مختلفی بوده. گاهی پر از انگيزه و اشتياق فعاليت می­کردم و گاهی حتی حال شرکت سر جلسه امتحان را هم نداشتم.

يکی از ضعف­های بزرگ من آن است که تا از کاری لذت نبرم آن را انجام نمی­دهم و چندان آینده­نگری ندارم. صرفاً «حال» را غنيمت می­شمرم.

خوشبختانه چند ماه ماقبل کنکور ارشد، بعد از يک ترم بسيار بد، حسابی حال درس خواندن داشتم. من ليسانس را پنج‌ساله تمام کردم در حالي که می­شد به‌راحتی چهارساله تمامش کرد. آن‌چه مهم است اين است که هيچ­وقت دير نيست.

در نهايت برای دانش‌اموزان علاقه­مند چه توصيه­­ای داريد؟
در يک کلمه می­شود گفت «خودشناسی» به‌معنای عام و خاصش:

- «عام» يعنی آن‌که کی هستند، چه ضعف­هايی دارند، چه نقاط قوتی، در چه زمينه­هايی استعداد دارند و ...،

- در حالت «خاصش» اگر مثلاً: به فيزيک علاقه دارند حد استعدادشان در اين زمينه چقدر است. بايد واقع­بين بود. البته اين چيزي است که آدم طی فرايند بالغ شدن به آن می­رسد.

  
به‌نظر من اين می­تواند غايت ايده‌ال هر نظام آموزشی درستی باشد. متأسفانه در کشور ما دانشجويان تا مقاطع بالای تحصيلی با مشکل مواجه‌اند و بعضاً تغيير رويه­های اساسی می­دهند.

البته اگر در نهايت به خود واقعی­شان برسند، بسيار عالی می­شود، منتها ممکن است آخرش شيوه­­ای به‌اصطلاح «غريزی» را پی بگيرند.

توصيه من اين است: خودشناسی آن‌گونه که در تصميم­گيری­ها دچار مشکل بحرانی نشويد.

تشكر مي‌كنيم كه وقت‌اتان را در اختيار ما قرار داديد اميدواريم در تمام
عرصه‌هاي زندگي موفق باشيد و به‌شكرانه‌ي اين موفقيت دستگير ديگران اين مرزوبوم باشيد.

 

سردبير
براي طرح سؤال و كسب اطلاعات بيش‌تر از «میر محمد کوچکی» مي‌توانيد با ‌نشاني‌ ذيل تماس بگيريد:

Homepage: http://mehr.sharif.edu/~koochakie

 

1384/11/2 لينک مستقيم

فرستنده :
محيا HyperLink HyperLink 1391/6/1
مـتـن : خيلي مصاحبه با محتوا وخوبي بود ممنونم

فرستنده :
ادیب HyperLink HyperLink 1391/6/1
مـتـن : در کدام مدرسه درس خواندند با تشکر

فرستنده :
سيما HyperLink HyperLink 1386/8/20
مـتـن : ميشه كتاب هاي عالي براي كنكور معرفي كنيد
پاسـخ : سيما جان!
در زمينه‌ي كنكور و كتاب هاي مناسبش اطلاعاتي نداريم. ولي اگر از المپياد سؤال داري مي‌توني از بخش «مشاوره» بپرسي.
انشاءالله موفق باشي.

فرستنده :
مریم مجیدیان دانشجوی ارشد حقوق HyperLink HyperLink 1386/8/20
مـتـن : به فکر علایق خودت باش و به چرندیات دیگران توجهی نکن.
پاسـخ : مريم جان!
توجه به علايق خيلي خوبه ولي گاهي اوقات علايق‌مان رو خودمون نمي‌تونيم تشخيص بديم وقتي تو رشته‌اي جلو مي‌ريم مي‌بينيم كه با علايق‌مان تطبيق نداره.
ضمن اين‌كه در حالت كلي صحبت‌هاي شما درسته.

فرستنده :
مینا مهدوی HyperLink HyperLink 1386/8/20
مـتـن : با عرض سلام از شما تقاضا دارم که اطلاعاتی راجع به رشته تهصیلی علوم ازمایشگاهی از ابتدای ثبت نام تا انتهای طرح در اختیار دانشجویان ان قرار دهیدتا انها دچار سردرگمی نشوند واحتمالا اشتباهی مرتکب نشوند که قابل جبران نباشد از ما که گذشت......
پاسـخ : yadamamadkeshabi@yahoo.com
مينا جان!
متأسفانه راجع به رشته‌ِ مذكور اطلاعات زيادي نداريم ممنون مي‌شيم اگه شما اطلاعاتي داري كه به‌درد بچه‌ها مي خوري همين‌جا مطرح كني.
از مشاركتت تشكر مي‌كنيم.

فرستنده :
بهنام HyperLink HyperLink 1386/8/20
مـتـن : من یک خانواده ی معمولی دارم من شخصا فیزیک اول دبیرستان را دوست دارم چون اول هستم. بهنظر شما میتونم به المپیاد فیزیک برم
پاسـخ : behnam_zahed@yahoo.com
بهنام جان!
اگر درست فهميده باشم منظور از معمولي خانواده‌اي است كه امكانات ماديش در سطح بالايي نيست.
اگر اين‌جوري باشه حسابي اشتباه كردي. بحث امكانات مادي براي پيشرفت در يك رشته‌ي علمي شرط كافي نيست حتي مي‌تونه در مواردي خيلي لازم هم نباشه!
اگر به زندگي دانشمندان نگاه كني مي بيني كه اكثراً در سختي‌ها رشد كردنو استعدادهاي باطني خودشون رو بارور كردن.
البته كه مي‌توني در المپياد فيزيك شركت كني. مي توني تو اين زمنيه از دوستانمون در بخش «مشاوره» كمك بگيري.
اميدوارم موفق باشي!

فرستنده :
ارش HyperLink HyperLink 1386/8/20
مـتـن : عالی
پاسـخ : آرش جان!
از اظهار لطفت ممنون هستيم.

فرستنده :
سعید HyperLink HyperLink 1386/8/20
مـتـن : ايميل: saeed.taghvaee@gmail.com

مصاحبه ی بسیار جالب و پر نکته ای بود.اما سر یه قسمت هاییش مشکل دارم البته نه با مصاحبه ی شما ها با خودم ! من هم تقریبا سرنوشتی این چنین داشتم و با کتاب فیزیک پایه و مطالعات آزاد شروع کردم به فیزیک و روز به روز به مباحثش بیشتر علاقه مند شدم که این موضوع با این که خوبه اما مشکل من با رشته دانشگاهی هست!! من قبل از این خیلی به رشته های مهندسی با آینده مالی روشنشون فکر میکردم اما الان که استعداد و علاقه و مهارت خود رو تو فیزیک میبینم اصلا معادلاتم بهم خورده بدفرم. همه شرایط برای این که این رشته رو انتخاب کنم فراهمه اما آینده مالی ضعیفی که داره و یا این که ته تهش میشم دبیر فیزیک بسیار منو دلسرد میکنه. من فیزیک رو دوس دارم بخاطر فلسفه و زیبایی و کاربردش برای پول نیست ولی بقول دکتر نیاز ها همیشه مشکل آفرینند. از طرفی دوس دارم کار های پژوهشی و تحقیقاتی کنم ولی بازم میبینم تو ایران حتی اگه هم بشه این کارا رو کرد بازهم اینا نمیشه آب و نون. بطور کل دوس دارم بدونم تجسم من از آینده این رشته درسته یا اوضاع بهتره یا بدتر ...... ؟
پاسـخ : سعيد جان!
توصيه مي‌كنيم در همون رشته‌اي كه علاقه داري فعاليت حرفه‌اي خودت رو شروع كن! اگر مي‌خواهي در رشته‌ي دانشگاهي ديگري هم - كه به‌قول خودت آينده داره - مشغول بشي عيبي نداره ولي در زندگيت براي همه‌چيز برنامه‌ريزي كن با هدف: «تقويت مطالعه‌ و تحقيق در زمينه‌ي فيزيك».
به‌عنوان مثال: اگر در رشته‌ي دانشگاهي‌اي مشغول شدي كه ربطي به فيزيك نداره در حد معمولي فعاليتت رو تو اون رشته ادامه بده ولي وقت‌هاي آزادتو صرف مطالعه‌‌ي فيزيك بكن.
سعي كن با افراد محقق در زمينه‌ي فيزيك و علاقه‌مندان اين رشته آشنا بشي. به‌طوري كه با جمعي از اين دوستان - كه بحث‌هاي علمي فيزيكي هرچند كوچكي دارند - به‌طور فعالانه در بحث‌هاي فيزيكي شركت بكني.
مثلاً: يك جلسات هفتگي با اون‌ها داشته باش و در اون جلسه‌ها مثلاً: از يكي اساتيد دعوت كنيد و مثلاًً: فضاي بحث آزادي رو راه بياندازيد و از اون استاد بخواهيد راجع به سؤال يكي از شماها بالبداهه جواب بگه و شما سررشته‌ي بحث‌ها رو از اون استاد به‌دست بگيريد و منابع مرتبط را بپرسيد و تهيه و مطالعه كنيد.
و از اين دست فعاليت‌ها. بدين‌ترتيب استادهاي علاقه‌مندي رو كه حاضرند براي شما وقت بگذارند مي‌شناسيد و رشته‌ي مورد علاقه‌تون در فيزيك هم مشخص مي‌شه.
اون موقع زمان اينه كه خودتون رو تو فيزيك حسابي حرفه‌اي بكنين. اون‌قدر جلو بريد و بعد از مدتي در كنارش خودتون جلساتي رو راه بياندازيد و بچه‌هاي جوون و علاقه‌مند رو جذب كنين.
بعد از مدتي مي‌بينيد كه حسابي در ك زمينه‌ي فيزيكي از حتي اساتيدتون هم حرفه‌اي‌تر پي رفتيد.
يادتون باشه رمز كار فقط «حرفه‌اي بودنه».

فرستنده :
ندا HyperLink HyperLink 1385/6/17
مـتـن : سلام من ندا هستم.از شانس بدم تو مدرسه ی نمونه هستم.گفتین شما مشاور برو بکس تیز هوشید اما به نظر من دیگه تو این ایران دیگه هیچ مخی نمونده . تیزهوش می سازند میدونین کیا؟! همین معلمایی که از مهد کودک تا موقع امتحان سمباد مخ یارو رو می زنن. ببخشید که اینا رو می گم اخه من بینشون هستم واز نزدیک این تیز هوشای ازمایشگاهی رو دیدم. فکر می کردم بچه های اینجا خیلی مخند اما چشمتان روز بد نبیند وقتی وارد این مدرسه ی نمونه شدم دیدم تا یک روز سرنگ معلم خصوصی و در به دری در اموزشگاههای بالای شهر بهشون تزریق نشه کارشون لنگه لنگه.واز اون جالب تر که همه شون بچه ی مهندس ودکترهاند.وخلاصه بولدارند یعنی بدبخت بیچاره ها هیچ وقت تیز هوش نمیشن؟اما من فکر نکنم همه چیز رو بول و رشوه میچرخه.
اما حرف من فقط این نیست این مدرسه ی نمونه تمام رویاهایم را به یک کابوس شبانه تبدیل کرد من الان سال دوم رشته ی تجربی هستم میخواستم برم رشته ی ریاضی در خرداد همین امسال در یک روز هم امتحان امار دادم هم ادبیات.اما حالا که مدرسه مون از تابستان شروع شده مدیر مون نذاشت برم سر کلاس ریاضی میگفت ظر فیت 35 نفره ی کلاس ریاضیها اگهبشه 36 نفر اسمون به زمین می اید!فقط همین سر نوشت من باید فدای همین یه جمله می شد.به اداره رفتم به هر کی بگید گفتم اما هیچ کس کمکم نکرد همه تابع قانون بودند البته فقط در این یک مورد ؟ دیگه دارم دیوونه میشم هر روز کابوس اون مدیر بی رحممو میبینم .از این جامعه متنفرم هیچ کس حاضر نشد به من کمک کنه خواهش می کنم اقلا شما یه چیزی بگید.!
پاسـخ : سلام ندا خانم...
خيلي ممنونم كه مساله خودت رو با ما مطرح كردي.
ما فقط مي‌تونيم اين رو تو سايت انعكاس بديم.
ولي از نظر قانوني اختياري نداريم.
در قسمت مشاوره تيزهوشان همين سايت هم اگر يه سري بزني شايد بد نباشه.
اونجا اين بحثها زيادتر مطرح ميشه.
شاد و پيروز باشي.

فرستنده :
ندا HyperLink HyperLink 1385/6/17
مـتـن : سلام من ندا هستم.از شانس بدم تو مدرسه ی نمونه هستم.گفتین شما مشاور برو بکس تیز هوشید اما به نظر من دیگه تو این ایران دیگه هیچ مخی نمونده . تیزهوش می سازند میدونین کیا؟! همین معلمایی که از مهد کودک تا موقع امتحان سمباد مخ یارو رو می زنن. ببخشید که اینا رو می گم اخه من بینشون هستم واز نزدیک این تیز هوشای ازمایشگاهی رو دیدم. فکر می کردم بچه های اینجا خیلی مخند اما چشمتان روز بد نبیند وقتی وارد این مدرسه ی نمونه شدم دیدم تا یک روز سرنگ معلم خصوصی و در به دری در اموزشگاههای بالای شهر بهشون تزریق نشه کارشون لنگه لنگه.واز اون جالب تر که همه شون بچه ی مهندس ودکترهاند.وخلاصه بولدارند یعنی بدبخت بیچاره ها هیچ وقت تیز هوش نمیشن؟اما من فکر نکنم همه چیز رو بول و رشوه میچرخه.
اما حرف من فقط این نیست این مدرسه ی نمونه تمام رویاهایم را به یک کابوس شبانه تبدیل کرد من الان سال دوم رشته ی تجربی هستم میخواستم برم رشته ی ریاضی در خرداد همین امسال در یک روز هم امتحان امار دادم هم ادبیات.اما حالا که مدرسه مون از تابستان شروع شده مدیر مون نذاشت برم سر کلاس ریاضی میگفت ظر فیت 35 نفره ی کلاس ریاضیها اگهبشه 36 نفر اسمون به زمین می اید!فقط همین سر نوشت من باید فدای همین یه جمله می شد.به اداره رفتم به هر کی بگید گفتم اما هیچ کس کمکم نکرد همه تابع قانون بودند البته فقط در این یک مورد ؟ دیگه دارم دیوونه میشم هر روز کابوس اون مدیر بی رحممو میبینم .از این جامعه متنفرم هیچ کس حاضر نشد به من کمک کنه خواهش می کنم اقلا شما یه چیزی بگید.!
پاسـخ : سلام ندا خانم...
خيلي ممنونم كه مساله خودت رو با ما مطرح كردي.
ما فقط مي‌تونيم اين رو تو سايت انعكاس بديم.
ولي از نظر قانوني اختياري نداريم.
در قسمت مشاوره تيزهوشان همين سايت هم اگر يه سري بزني شايد بد نباشه.
اونجا اين بحثها زيادتر مطرح ميشه.
شاد و پيروز باشي.

فرستنده :
soodi HyperLink HyperLink 1385/3/24
مـتـن : سلام...
با عرض خسته نباشید...
چطور میشه باایشون در ارتباط بود؟
ممنون...
پاسـخ : سلام،
خوبين؟
لطفا اول مطالب و نكات مورد نظر خودتون رو از طريق سايت مطرح فرماييد. در صورتي كه آقاي دكتر صلاح بدانند ارتباط نزديكتر هم فراهم خواهد آمد.
شاد و پيروز باشيد.
فريد اميرغياثوند

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما