مصاحبه و گزارش - موضوعي
  پیشرفتم به‌خاطر دعای خیر پدر و مادرم است - قسمت دوم (مصاحبه و گزارش شماره‌ي 31)
پیشرفتم به‌خاطر دعای خیر پدر و مادرم است - قسمت دوم (مصاحبه و گزارش شماره‌ي 31)
- شما وقتی برای چیزی تلاش می‌کنید که عاشق آن باشید.

دکتر حسین کاظمیان:
مهم‌ترین چیزی که باعث پیشرفتم بوده
دعای خیر پدر و مادرم است
قسمت دوم


اگر ممکن است یک مقدار از زمان دبیرستان و دانشگاه خودتان بگویید؟

من در یک شهر کوچک بزرگ شدم و علاقه‌ی شدیدی به رشته‌ی ریاضي، فیزیک داشتم اما از بین یازده نفر دانش‌اموز کلاس ما تنها من می‌خواستم وارد این رشته‌ی مورد علاقه‌ام شوم و به‌همین دلیل نتوانستم به رشته‌ی مورد علاقه‌ام بروم و مجبور شدم رشته‌ی تجربی را انتخاب کنم.

از بین یازده نفر، من شاگرد اول بودم و همه‌ی سال‌های دبیرستان را با معدل‌های خیلی خوب پشت سر گذاشتم و در سال چهارم دبیرستان در حدود سه‌ماه جبهه بودم و سه‌ماه هم به‌علت علاقه‌ی من به تئاتر، بازیگری می‌کردم اما چون به درس خیلی علاقه داشتم قبول شدم و جالب است که من تنها قبولی از بین یازده نفر بودم که فکر می‌کنم به‌دلیل اعتماد به نفسی بود که داشتم.

پدر و مادر من بی‌سواد هستند. پدرم کشاورز و مادرم خانه‌دار است. احترام بسیار زیادی برای آن‌ها قایل هستم چون مهم‌ترین چیزی که باعث پیشرفتم بوده دعای خیر آن‌ها است.

این توصیه را به همه می‌کنم: کسانی که پدر و مادر دارند قدر آن‌ها را بدانند و آن‌هایی که پدر و مادر خود را از دست داده‌اند همیشه قدرشناس آن‌ها باشند.

به اعتقاد من اگر کسی دعای خیر پدر و مادر داشته باشد «یکِ» آن «دو» نمی‌شود بلکه «هزار» می‌شود.

به هر حال سال چهارم را تمام کردم و به‌خاطر دارم در آن زمان یک نشریه به‌نام «رزمندگان اسلام» چاپ می‌شد که کتابچه‌ی تست بود و از طریق برادرم در یزد، یک هفته قبل از کنکور به‌دستم رسید و تازه فهمیدم تست زدن چگونه است.

تنها یکی از معلم‌هایم به من گفت که آن سال کنکور ندهم و تا سال بعد صبر کنم تا «پزشکی» قبول بشوم. به هر حال شرکت کردم و رشته‌ی پزشکی را زدم و بعد از آن «دبیری شیمی» اصفهان را انتخاب کردم و جالب این که آن سال در شهرمان از بین دانش‌اموزان رشته‌ی تجربی تنها نفری بودم که قبول شدم.

در سال 1365 برای اولین بار، تنها به اصفهان آمدم. چهار سال دوره‌ی لیسانس را با معدل نسبتاً خوب به پایان رساندم. در یکی، دو سال اول تنها به‌دلیل احساس سرخوردگی و به‌دلیل قبول نشدن در رشته‌ی پزشکی بعضی از درس‌هایم خوب نبود چون فکر می‌کردم باید «پزشکی» قبول می‌شدم.

اما این افتخار را داشتم که با بعضی از اساتیدم که تعدادی از آن‌ها دانشجوی فوق‌لیسانس بودند ارتباط خوبی را برقرار کنم و جنگ هم تمام شده بود و بهانه‌ی جنگ هم نداشتم چون به جبهه می‌رفتم و درس نمی‌خواندم.

اما از ترم هفتم یکی از استادهایم من را صدا زد و در اتاقش نشستم و به من گفت: دیگر جنگ تمام شده و اگر رزمنده هستی الان باید درس بخوانی. چون دبیری بودم شعار می‌دادم که پول مالیات مردم خرج من شده است و بچه‌های همشهری من در دهات‌ها منتظرند تا بروم و دبیر آن‌ها بشوم.

اما دکتر «فیروز» - که مدتی رئیس دانشگاه شهرکرد بودند - به من گفتند: الان جبهه‌ی تو درس خواندن است. اگر می‌خواهی به دهات بروی و چندتا دانش‌اموز را پرورش بدهی با این‌که خیلی قابل‌احترام است اما تو توان این را داری که استاد دانشگاه بشوی و صدها معلم را تربیت کنی و آن‌ها به دهات‌ها بروند و تدریس کنند.

آن حرف‌ها باعث شد که از آن روز به بعد من فقط در کتابخانه بودم و خدا را شکر می‌کنم که این دوستان را داشتم. صبح‌ها اولین نفری بودم که به کتابخانه می‌رفتم و شب‌ها هم وقتی بیرون می‌آمدم که چراغ‌ها خاموش شده بود.

شاید حدوداً دو ترم درس را جدی خواندم و خدا را شکر فوق‌لیسانس را در رشته‌ی شیمی گرایش تجزیه و در همان دانشگاه اصفهان قبول شدم.

در آن زمان اولین کسی بودم که دوره‌ی فوق‌لیسانسم را در دو سال تمام کردم. در آن دوره با زئولیت آشنا شدم و آن‌قدر برای من جذاب بود که از همان موقع عنوان تز دکترایم را انتخاب کرده بودم. می‌دانستم که برای دکترا می‌خواهم چه کار بکنم و الان شرط این‌که کسی بخواهد در کارشناسی ارشد با من کار کند این است که تز دکترایش را تا پایان دوره‌ی فوق‌لیسانس تعریف کند یعنی از هدف خود آگاه باشد.

آن زمان دانشگاه اصفهان دکترا ارائه نمی‌داد و حدود شش ماه فاصله افتاد که در آن فاصله عضو هیأت علمی پیام نور اردکان یزد بودم.

من در رشته‌ی خودم تلاش کردم و سختی‌های زیادی را هم متحمل شدم. قصه‌ی انسان‌های زرنگ مثل قصه‌ی کسی است که تا شطرنج یاد نگرفته همه به او یاد می‌دهند اما به‌محض این‌که در شطرنج حرفه‌ای شد همه می‌خواهند او را شکست دهند. این افراد همیشه مخالف دارند یعنی کسانی هستند که تلاش می‌کنند برای شکست دادن او که اتفاقاً خیلی هم جذاب است (البته من فقط یک معلم علاقه‌مند و عاشقم و نه یک انسان بزرگ).



در همان دانشگاه اردکان یک کتابخانه‌ی شبانه‌روزی راه انداختم و هزینه‌ی ساخت آن تماماً با پول دانشجویان بود و حتی یک تومان هم از دانشگاه کمک نگرفتیم. دکترای من محصول آن کتابخانه است و اسم آن «کتابخانه‌ی علوم» بود که اولین کتابخانه‌ی شبانه‌روزی یزد محسوب می‌شد البته بنا به‌دلایلی بیش‌تر از شش ماه دوام نداشت!!

در اصفهان امتحان دکترا دادم و به یزد برگشتم. یک روز یکی از دوستانم از اصفهان زنگ زد و گفت برای مصاحبه‌ی دکترا به اصفهان بروم. من باورم نمی‌شد و فکر می‌کردم او شوخی می‌کند. بعد از آن «آقای فیروز» زنگ زد و فهمیدم که واقعاً قبول شده‌ام. به اصفهان رفتم و مصاحبه‌ی خوبی دادم و یکی، دو ماه بعد اسامی را اعلام کردند و قبول شده بودم.

قرار بود از بهمن 1373 دکترا را شروع کنم و این در حالی بود که در مهر همان سال بورس «سازمان انرژی اتمی» شده بودم چون به ایده‌های من برای پساب‌های رادیواکتیو با زئولیت‌ها احتیاج داشتند.

دکترا را هم در چهار سال تمام کردم و اولین نفری در دانشگاه اصفهان بودم که در رشته‌ی شیمی تجزیه فارغ‌التحصیل شدم. آن زمان حدود دوازده مقاله داشتم و الان با یک وضعیت خیلی خوبی ادامه می‌دهم و تاکنون حدود بیست دانشجوی فوق‌لیسانس و دکترا را فارغ‌التحصیل کرده‌ام و بیش از یکصد و بیست مقاله‌ي علمی و دو کتاب منتشر کرده‌ام.


تزهای شما در فوق‌لیسانس و دکترا چه بوده است؟

تز فوق‌لیسانسم «شناسایی زئولیت طبیعی منطقه‌ی عرب‌آباد طبس» بود که خیلی کاربرد صنعتی ندارد اما خیلی مفید بود به‌دلیل این‌که مسیر من را باز کرد.

تز دکترايم هم «حذف سزیم و استرانسیوم از پساب‌های رادیواکتیو به‌وسیله‌ی زئولیت‌های طبیعی ایران» بود.



رمز موفقیت خودتان را چه می‌دانید؟

اول پشتکار خودم که شک نکنید نقش بسیار زیادی داشت. من در دوره‌ی دیپلم همه‌ی تابستان‌ها تمام پنجشنبه و جمعه‌ها کار می‌کردم. هر کاری هم که فکر کنید انجام دادم مثل: چوپانی، کارگری و ...

سخت‌ترین دورانم در راهنمایی و اوایل دبیرستان بود که سر کوره‌ی آجرپزی می‌رفتم و یادم است آن‌قدر سخت‌کوش بودم که به من «ماشین آجرزنی» می‌گفتند.

یکی از ویژگی‌های من این است که وقتی به یک کاری وارد می‌شوم آن‌قدر تلاش می‌کنم تا به آخر آن کار برسم. تمام سعی من در طول زندگی‌ام این بود که در سطح درک و فهم‌ام از «اخلاقیات» دور نشوم. اخلاقیات خیلی ربطی به دین ندارد چون در تمام ادیان الهی مشترک است.

برای هدفم هم هیچ تلاشی را دریغ نمی‌کنم. من شاید از لحاظ مالی از خیلی از دوست‌هایم عقب باشم اما فکر می‌کنم چیزهایی دارم (مثلاً: دوستان بسیار خوب) که خیلی‌ها حسرت داشتن آن‌ها را می‌خورند.

دوم خواست خدا بوده که همیشه شامل حال من بوده است و سوم هدایت بعضی از اساتیدم که خیلی به من کمک کردند.

همیشه این عقیده را داشتم که اگر در بهاباد باشم در نهایت یک بهابادی هستم اما اگر یزد باشم نه‌تنها بهابادی هستم بلکه یزدی هم هستم؛ منظورم این است که نه‌تنها نفعم به یزدی‌ها می‌رسد بلکه به بهابادی‌ها هم می‌رسد.

در کارنامه‌ی کاری من شاید بیش از 120 مقاله باشد که برخی از آن‌ها در مجله‌های معتبر دنیا چاپ شده و همه‌ی این مقاله‌ها در مورد زئولیت است. تیم من تنها تیم ایرانی است که «فقط روی زئولیت» کار می‌کند.

این در حالی است که حدود 50 تیم دیگر در ایران نیز روی زئولیت‌ها هم کار می‌کنند که شاید خیلی بهتر از من کار کنند اما فعالیت آن‌ها به‌طور تخصصی روی زئولیت نیست.

توصیه‌ي من این است که به انسان‌های موفق دنیا و شکست‌خورده‌های اطراف‌اتان نگاه کنید. ببینید شکست‌خورده‌ها چه ضعفی داشتند که به این روز افتادند و در انسان‌های موفق ببینید چه عواملی باعث پیروزی‌اشان شده است.

در زمینه‌ی علمی دانشمندان و اساتید برجسته‌ی دنیا - که هزاران مقاله و همایش داشته‌اند - تنها عاملی که باعث سرشناسی آن‌ها شده است این است که روی یک موضوع کار می‌کردند.

به‌عقیده‌ی یکی از دانشمندان که من هم به آن اعتقاد دارم 95 درصد موفقیت تلاش است و تنها 5 درصد آن نبوغ است. پس هیچ‌موقع بچه‌ها به هوش خودشان غره نشوند. با این‌که IQ بالا خیلی خوب است اما اگر از آن استفاده نکنند هیچ فایده‌ای ندارد. اگر شما هوش زیادی دارید و پدر و مادرتان می‌گویند شما با این هوش باید به ریاضی بروید اما شما به ادبیات علاقه دارید به ریاضی نروید (البته احترام به والدین واجب و توجیه آن‌ها ضروری است). اگر شما ادبیات بخوانید و حکیم بزرگی مثل: شهریار بشوید بهتر است. شهریار پزشکی می‌خوانده است آن را رها کرده و شهریار شده است.

شما وقتی برای چیزی تلاش می‌کنید که عاشق آن باشید.

به‌نظر من زئولیت‌ها آن‌قدر خوب هستند که هر کسی عاشق‌اشان می‌شود.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم - سرزنش‌ها گر کنند خوار مغیلان غم نخور.

و این برای پدرها و مادرها خیلی سخت است. الان دارم با خودم مبارزه می‌کنم که اگر روزی پسر و دخترم خواستند رشته‌ای غیر از رشته‌ی من و راهی غیر از راه من بروند با آن‌ها مقابله نکنم.

توصیه‌ی دیگر من این است که دوست خوب انتخاب کنید. یکی از معضلات بچه‌ها نداشتن دوست خوب است. به حرف بزرگ‌ترها گوش کنید چون بیش‌تر دوست‌ها همیشگی نیستند و شما به کسی احتیاج دارید که همیشه بتوانید روی او حساب کنید که والدین از آن جمله هستند.

هر روزی که شما با وجدان خود خلوت کردید و فهمیدید که حرف بزرگ‌تر شما درست است و شما عمل نکردید، آن روز، روز افت شما خواهد بود.

به‌طور خلاصه همیشه کاری را انجام بدهید که سربلند باشید. جمله‌ای از «لویی پاستور» - که همیشه در پایان اولین جلسه‌ی کلاس‌هایم به دانشجویان می‌گویم - این است که: اگر در دنیا تلاشی کردید و پاداش آن را نگرفتید نگران نباشید؛ باید جوری کار کرده باشید که حق این را داشته باشید که فریاد بزنید: من هر آن‌چه در توان داشتم انجام دادم. تصمیمی را بگیرید که این تصمیم باعث سربلندی شما بشود. همیشه کار کنیم برای زندگی‌امان نه زندگی کنیم برای کارمان.



سردبیر

برای کسب اطلاعات بیش‌تر از «اولين همايش ملي زئوليت ايران» و مشاهده‌ي سايت اختصاصي «دکتر کاظمیان» می‌توانید به‌ترتيب از لینک‌های ذيل دیدن فرمایید:


- سايت همایش

- سايت شخصي


پایان قسمت دوم



















کسانی که پدر و مادر دارند قدر آن‌ها را بدانند و آن‌هایی که پدر و مادر خود را از دست داده‌اند همیشه قدرشناس آن‌ها باشند.
















صبح‌ها اولین نفری بودم که
 به کتابخانه می‌رفتم و شب‌ها
 هم وقتی بیرون می‌آمدم که
 چراغ‌ها خاموش شده بود.


















دکترای من محصول کتابخانه‌اي است كه در دانشگاه اردكان راه انداختم.


















رمز موفقيت من پشتکارم است. شک نکنید نقش بسیار زیادی داشته است.


















تمام سعی من در طول زندگی‌ام
این بود که در سطح درک و فهم‌ام از «اخلاقیات» دور نشوم.


















برای رسيدن به هدفم از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنم.

1386/4/17 لينک مستقيم

فرستنده :
لعیا HyperLink HyperLink 1386/8/19
مـتـن : فقط میتونم بهشون تبریک بگم...
پاسـخ : ايميل فرستنده: yal1102008@yahoo.com
لعيلا جان!
اولاً: به‌خاطر ابراز لطف شما ممنون هستيم
ثانياً: ما هم براي شما آرزوي موفقيت مي‌كنيم.
انشاءالله در يك زمينه‌ي علمي - كه مورد علاقهتون هم باشد - به‌صورت كاملاً حرفه‌اي فعاليت را شروع كن و اون مسير را تا آن‌جايي طي كن كه پشت سرت هم هيچ فردي پيدا نشه!

فرستنده :
امیرحسین HyperLink HyperLink 1386/8/19
مـتـن : سایت بسیار عالیی است ولی در بخش المپیادها مثلا در بخش اموزش المپیاد شیمی بعضی از گزینه ها خاموش است (مثلا دستگاه طیف سنج جرمی)
پاسـخ : ايميل فرستنده: amirhosseinnadri@yahoo.com
از اظهار لطفت ممنون هستيم. راستي نگفتي از كدام بخش‌هاي بيش‌تر رضايت داشتي و چرا؟
از اين‌كه اشكالات ما را گوشزد مي‌كني ممنون هستيم. به‌نظر ما بهترين ناظر و مشوق ما شما دوستان خوب هستيد. انشاءالله در همه‌ِ صحنه‌هاي زندگي موفق و مؤيد باشي.

نظر شما پس از تاييد در سايت قرار داده خواهد شد
نام :
پست الکترونيکي :
صفحه شخصي :
نظر:
تایید انصراف
 فعاليت‌هاي علمي رشد

 

     

 

 

صفحه‌ي اصلي

     

 

راهنماي سايت

     

 

 

آموزش

     

 

بانك سوال

     

 

 

مسابقه

     

 

 

زنگ تفريح

     

 

 

مصاحبه و گزارش

     

 

 

معرفي كتاب

     

 

 

مشاوره

     

 

 

پرسش‌و‌پاسخ‌علمي

     

 

اخبار

     

 

فعاليت‌هاي علمي

 تماس با ما