فضیلت اهلبیت (ع) در آیه مباهله
چکیده:
همواره در برابر مسائل دینی دو گروه صفآرایی میکنند؛ گروهی از آن حمایت
کرده و درصدد اثبات آن هستند و گروهی با آن مخالفت کرده و برای ابطال آن تلاش
میکنند. در نتیجه میان این دو دسته بحث و گفتوگو صورت میگیرد. مدعی حق، برای
اثبات رأی خود از استدلال منطقی که راهی استوار و تضمین شده است استفاده
میکند، اما گاهی طرف مقابل او آنچنان لجوج و متعصب است که وی را وادار میکند
از راهی دیگر استفاده کند. یکی از روشهایی که در این مواقع مدعی حق میتواند
از آن استفاده نماید تا طرف مقابل راهی جز پذیرش حق نداشته باشد، مباهله
است.پیامبر (ص) نیز در گفتوگوهای خود با افراد لجوج و متعصب از این شیوه
استفاده میکرد. مهمترین مباهله حضرت، با مسیحیان نجران صورت گرفت که در یکی
از آیههای قرآن به این ماجرا اشاره شده و آن آیه به نام «آیه مباهله» معروف
است. مهمترین مبحث مطرح شده ذیل این آیه شریفه آن است که این آیه بهطور گویا
به فضایل اهلبیت علیهمالسلام اشاره دارد. در این مقاله نویسنده سعی کرده به
ذکر و بیان مختصری پیرامون هر یک از این فضایل بپردازد که اینک باهم آن را از
نظر میگذرانیم.
بیش از چهل منبع مختلف اهل سنت، تصریح کردهاند که این آیه در شأن علی
علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام و حسنین علیهماالسلام نازل شده است (برای
نمونه ر.ک به: واحدی نیشابوری، [بی تا]، ص 91/ جبری، 1408 ق، ص 247-248/
حسکانی، 1411 ق، ج 1، ص 156 و نیز: شرفالدین، 1404 ق، ص 75-76)؛ از این رو
عموم مفسران، محدثان و مورخان، این آیه را فضیلتی بزرگ برای اهلبیت
علیهمالسلام شمردهاند (برای نمونه ر.ک به: آلوسی، 1414 ق، ج 3، ص 310/ گنجی
شافعی، [بی تا]، ص 142-144/ مفید، 1414، «ب» ج1، ص 170). زمخشری و بیضاوی در
ذیل این آیه، به همراه آمدن عزیزترین و نزدیکترین اشخاص پیامبر صلیالله علیه
و آله با ایشان اشاره کردهاند و این واقعه را محکمترین دلیل بر فضل اصحاب
کساء شمردهاند (زمخشری، 1415 ق ج 1، ص 370/ بیضاوی، 1410، ج 1، ص 260-261).
ابن حجر و دیگران از تمسک امام علی علیهالسلام به این آیه برای اثبات فضل خویش
در جلسهی انتخاب عثمان به خلافت و اذعان همهی حاضران به آن خبر دادهاند (ابن
حجر، [بی تا]، ص 93/ بحرانی، 1415 ق، ج 1، ص 631). قندوزی در روایتی از پیامبر
صلیالله علیه و آله نقل میکنند: «خداوند مرا دستور داده به همراه این چند نفر
که افضل مخلوقاتاند به مباهله برخاسته و او به وسیله آنان مرا بر یهود و نصاری
پیروز گردانید و اگر خداوند بندگانی برتر از آنها داشت، مرا دستور به همراه
آوردن آنان میداد» (قندوزی، 1416 ق، ج 2، ص 266).
آلوسی، روایت ضعیفی که
همراهان پیامبر صلیالله علیه و آله را ابوبکر و عمر عثمان و فرزندانشان
میشمرد، خلاف نظر جمهور مسلمانان دانسته است و پس از نقل سخن گروهی که این آیه
را فضیلتی برای اهلبیت علیهمالسلام نشمردهاند، آن را نوعی هذیانگویی توصیف
میکنند (آلوسی، 1414 ق، ج 3، ص 303). رشید رضا و ابن عاشور نیز به طرح این
اشکال پرداختهاند که زنان و کودکان نجرانیان در مباهله با ایشان نبودند و لذا
پیامبر صلیالله علیه و آله نیز دلیلی نداشته که زنان و فرزندانش را با خود
ببرد و بنابراین تطبیق این آیه بر خصوص امام علی علیهالسلام، حضرت فاطمه
علیهاالسلام و حسنین علیهماالسلام قطعی نیست؛ اما این دسته سرانجام بر اساس
اجماع روایات، معترفاند هیچکس جز علی و فاطمه و حسنین علیهمالسلام در مباهله
شرکت نداشته است (رشید رضا، ج 3، ص 322-323/ ابن عاشور، ج 3، ص 265-266)؛ هرچند
اثبات همراه بودن زنان و فرزندان پیامبر صلیالله علیه و آله با ایشان، منوط به
همراهی زنان و فرزندان مسیحیان با ایشان نمیباشد، با این حال گفتنی است برخی
از گزارشها از حضور دختران و پسران مسیحیان نجران در مباهله خبر دادهاند
(یعقوبی، 1415 ق، ج 2، ص 2/ مجلسی، 1983 م، ج 21، ص 321).
برخی در تطبیق
تعابیر «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» بر حسنین و فاطمهی زهرا علیهمالسلام
و امام علی علیهالسلام، چنین اشکال کردهاند که این تعابیر بهصورت جمع
آمدهاند و جمع در زبان عربی شامل بیش از دو نفر میشود؛ درحالیکه «ابنائنا»
تنها شامل دو نفر و دو تعبیر دیگر تنها شامل یک نفر است و این، از جهت قواعد
زبان عربی درست نیست.
در پاسخ به این اعتراض گفتهاند: سبک بیان قرآن
معمولاً چنین است که مطالب خود را بهصورت گزارههای کلی و عمومی بیان میکند و
شأن نزول است که مصداق این گزاره را برای ما روشن میسازد و این سبک در آیات
متعدد دیگری در قرآن نیز بهکاررفته که در آنجا نیز به اتفاق همهی مفسران، در
شأن یک نفر مشخص است؛ اما تعبیر قرآن به صیغهی جمع آمده است (برای نمونه ر.ک
به: مجادله 2-3/ آلعمران: 173 و 181/ بقره: 219)؛ به عبارت دیگر، خداوند در
بیانی کلی به پیامبر صلیالله علیه و آله میگوید: فرزندان و زنان و جان خود را
در مباهله همراه خود کن و پیامبر صلیالله علیه و آله نیز در تطبیق فرمان
خداوند، تنها دختر و داماد و فرزندانشان را با خود همراه ساخت؛ بنابراین فضیلت
این اشخاص از گزینش آنها توسط پیامبر صلیالله علیه و آله از میان زنان و
فرزندان و پیروانشان برای انجام این امر ثابت میشود و عموم مفسران و مورخان در
این اتفاقنظر دارند که تنها این چهار نفر به همراه پیامبر صلیالله علیه و آله
بودهاند (طباطبایی، 1417، ج 3، ص 258/ فضلالله، 141 ق، ج 6، ص 70).
متکلمان شیعه افزون بر فضیلت اهلبیت علیهمالسلام به افضلیت آنها بر همهی
آفریدهها به جز پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله باور داشته و نیاز پیامبر
صلیالله علیه و آله به این چهار تن را در مباهله، دلیل بر این باور شمردهاند
(سیوری، 1370 ش، ص 50). شیخ طوسی در این باره میگوید: «از آنجا که مباهله برای
تمییز حق از باطل صورت گرفته است، پس الزاماً شرکتکنندگان آن در جبههی حق،
باید معصوم و بهترین مردمان نزد خداوند باشند» ( طوسی، [بی تا]، ج 2، ص 485).
در فقرهی پایانی آیه مباهله، لعنت خدا شامل دروغگویان شده است: «فنجعل لعنه
الله علی الکاذبین». علامه طباطبایی از تعبیر «کاذبین» بهصورت صیغهی جمع چنین
برداشت میکند که: مجموعه افراد همراه با پیامبر صلیالله علیه و آله در انجام
مباهله، شریک و همسان وی بودهاند؛ بنابراین آنان نیز باید در موضوع مورد
اختلاف -که دعوت به اسلام است- شریک یکدیگر باشند؛ زیرا اسناد دروغ به
خویشاوندانی که تنها رابطهی خویشی با انسان دارند و خود در موضوع مورد مباهله
دخالتی ندارند، نادرست است و شمول لعنت و عذاب خدا بر آنها در صورت دروغگویی،
بیآنکه اساساً دخالتی در دعوت به اسلام داشته باشند، برخلاف عدالت خداوند است.
نتیجهی این استدلال آن است که: اهلبیت پیامبر صلیالله علیه و آله در اصل
دعوت و تبلیغ آیین اسلام، نقش و جایگاهی ویژه دارند و آیین اسلام با تلاشهای
مشترک پیامبر صلیالله علیه و آله و ایشان استوار و قائم گشت (طباطبایی، 1417
ق، ج 3، ص 259-262)؛ البته مشارکت اهلبیت پیامبر صلیالله علیه و آله در
وظیفهی تبلیغ رسالت به معنای مشارکت آنها در نبوت پیامبر صلیالله علیه و آله
نیست (همان، ص 262).
افزون بر فضایل عمومی اهلبیت علیهمالسلام در این آیه،
فقرات خاص آن نیز هر یک، به فضیلتی برای یکی از ایشان اشاره دارد. ابن ابی علان
معتزلی بنا به این پیشفرض که رسیدن به سن تکلیف از شرایط حضور در مباهله است،
با استناد به این آیه، از بلوغ شرعی و کمال عقلی حسنین علیهماالسلام در سن
کودکی خبر داده است (طبرسی، 1415 ق، ج 2، ص 311/ طوسی، [بی تا]، ج 2، ص 485 ).
طبرسی و طوسی نیز کمال فوقالعادهی عقلی را برای حسنین علیهمالسلام در سن
کودکی ثابت نموده و طبرسی قول به بلوغ شرعی آن دو را در انجام مباهله لازم
نشمرده است (همان). فخر رازی و دیگران نیز از تعبیر «ابنائنا» در این آیه
استفاده کردهاند که: حسنین علیهماالسلام فرزندان پیامبر صلیالله علیه و آله
به شمار میروند (جصاص، [بی تا]، ج 2، ص 23/ فخر رازی، 1415 ق، ج 3، ص 248)؛
همچنین از تعبیر «ابنائنا» در این آیه استفادهشده که: انتساب فرزندان دختری به
پدربزرگ آنها صحیح است (فضلالله، 1419 ق، ج 6 ص 71) و درنتیجه کسانی که تنها
از جانب مادر، سید هستند، جزو سادات بهحساب آمده و میتوانند از حقوق مالی
سادات بهرهمند باشند (صادقی، 1365 ش، ج 3 و 4، ص 174-181) (2)
با استناد به
فقرهی «نسائنا» که روایات متواتر، آن را بر فاطمه زهرا علیهاالسلام تطبیق
میکند. حضرت زهرا علیهاالسلام برترین بانوی جهان شناسانده شده است (طبرسی،
1415 ق، ج 2، ص 311)؛ افزون بر آن، برخی از مفسران علیرغم اذعان به اینکه جز
حضرت زهرا علیهاالسلام زن دیگری در مباهله حضور نداشته است؛ در اطلاق «نساء» بر
فرزند دختر تردید نموده و این تعبیر را تنها شامل همسران پیامبر صلیالله علیه
و آله شمردهاند (رشیدرضا، ج 3، ص 322/ ابن عاشور، ج 3، ص 265-266). این در
حالی است که «نساء» به معنای «زنان» است و شامل هر زنی میشود که نسبت به انسان
داشته باشد (فضلالله، 1419 ق، ج 6، ص 64)؛ بهعلاوه اطلاق کلمهی «نساء» بر
دختران در قرآن مرسوم است (ر.ک به: قصص: 4/ جوادی، 1378 ش، ج 1، ص 111)؛ همچنین
از حضور حضرت زهرا علیهاالسلام در این واقعه، بر ضرورت حضور زنان در برخی
عرصههای اجتماعی و سیاسی استدلال شده است (رشیدرضا، [بی تا]، ج 3، ص 323).
مفسران شیعه و سنی به استناد روایات فراوان (برای نمونه ر.ک به: حویزی، 1415 ق،
ج 1، ص 349/ مشهدی، 1410 ق، ج 3، ص 118-122) «أنفسنا» را در این آیه، بر امام
علی علیهالسلام تطبیق دادهاند (برای نمونه ر.ک به: ابوحیان، 1413 ق، ج 3، ص
191/ طبرسی، 1415 ق، ج 2، ص 311). برخی نیز منظور از «أنفسنا» را در این آیه،
شخص پیامبر صلیالله علیه و آله دانسته و امام علی علیهالسلام را داخل در
«ابنائنا» شمردهاند (آلوسی، 1414 ق، ج 3، ص 301)؛ اما واضح است که انسان
هیچگاه خود را برای حضور در جایی دعوت نمیکند؛ بهویژه آنکه تعبیر «انفسنا»
پس از ذکر فرزندان و زنان آمده است؛ و اگر منظور از آن، شخص پیامبر صلیالله
علیه و آله بود، باید بهطور طبیعی ابتدا از ایشان نامبرده میشد و سپس از
فرزندان و زنان (مفید، 1414 ق، «ج» ص 22/ طبرسی، 1415 ق، ج 2، ص 311)؛ در واقع
تعبیر «أنفسنا» حاکی از جایگاه ویژهی امام علی علیهالسلام نزد پیامبر
صلیالله علیه و آله است و اینکه آن حضرت در نزاع میان حق و باطل، تجسم کامل و
عینی پیامبر صلیالله علیه و آله به شمار میآید (فضلالله، 1419 ق، ج 6، ص
64).
متکلمان شیعه از آیهی مباهله بر افضلیت امام علی علیهالسلام
نسبت به همگان به جز پیامبر صلیالله علیه و آله استدلال کردهاند (سیوری، 1370
ش، ص 50)؛ یعنی از آنجا که پیامبر صلیالله علیه و آله برترین مخلوق خدا در
جهان بوده و در این آیه از امام علی علیهالسلام بهعنوان نفس پیامبر صلیالله
علیه و آله یاد شده است، پس ایشان از همهی وجوه به جز نبوت با پیامبر صلیالله
علیه و آله شباهت دارد (مفید، 1414 ق، «ج» ص 20-22/ سیوری، 137 ش، ص 50/ حلی،
1417 ق، ص 525). درنتیجه، ایشان از همهی اصحاب و همهی پیامبران و حتی از
همهی مخلوقات به جز شخص پیامبر صلیالله علیه و آله برتر و بالاتر است (همان).
متکلمان شیعه همچنین از این آیه بر محقتر بودن ایشان به خلافت استدلال
کردهاند و انتخاب دیگران به خلافت، هنگام حضور امام علی علیهالسلام را نادرست
و باطل شمردهاند (سیوری، 1370 ش، ص 49).
اهل سنت علیرغم اعتقاد به افضلیت
امام علی علیهالسلام بر همه یا دستکم برخی از دیگر صحابه (ابن ابی الحدید،
1415 ق، ج 1، ص 15-17) استدلال شیعه بر محقتر بودن ایشان به خلافت را
نمیپذیرند. فخر رازی در رد استدلال مذکور از اجماع مسلمانان در برتری پیامبران
بر غیر پیامبران یادکرده و بر اساس آن افضلیت امام علی علیهالسلام بر پیامبران
دیگر را نیز همانند پیامبر اسلام نادرست شمرده است؛ اما وی به نقل این اجماع
بسنده کرده و هیچ دلیل و مستندی بر این ادعا نمیآورد (فخر رازی، 1415 ق، ج 3،
ص 248).
گروهی دیگر سعی کردهاند دلالت «انفسنا» بر امام علی علیهالسلام را
محل تردید قرار دهند و استعمال «انفس» را به معنای خویشاوند، همنژاد و همکیش
شمردهاند؛ درنتیجه این آیه را الزاماً دلیل بر افضلیت امام علی علیهالسلام بر
همگان ندانستهاند (آلوسی، 1414 ق، ج 3، ص 302-303). این در حالی است که همراه
آوردن یک خویشاوند و یا همنژاد و یا همکیش اضافه بر حضرت زهرا علیهاالسلام و
حسنین علیهماالسلام ضرورتی نداشته و بهعلاوه، مشارکت با پیامبر صلیالله علیه
و آله در چنین امر مهمی -که بهمنظور تمییز حق از باطل صورت گرفته است- خود
بیانگر وجه اطلاق نفس پیامبر صلیالله علیه و آله بر امام علی علیهالسلام است
(طوسی، [بی تا]، ج 2، ص 485).
عرفا از تعبیر «انفسنا» در این آیه بر اتحاد
نفس امام علی علیهالسلام با پیامبر صلیالله علیه و آله استدلال کردهاند و از
سوی دیگر نفس پیامبر صلیالله علیه و آله نیز به هنگام مباهله با روحالقدس
متصل شده و همین امر موجب هراس نجرانیان شد (قاسمی، 1398 ق، ج 3، ص 113)؛
بنابراین حقیقت محمدی در جریان مباهله، در صورت ولایت علوی تجلی یافت که ختم
ولایت مطلقهی کلیه به شمار میآید (قمشهای، 1375، ص 446 – 452).