1- در كلام امام علی عليهالسلام
به دنبال امتناع امام علی
عليهالسلام از بيعت با ابوبكر، ميان آن حضرت و ابوبكر بحث و گفتگويی درگرفت.
ابوبكر با تمسك به حديثی از رسول خدا درصدد توجيه كار خويش بود و در مقابل امام
علی عليهالسلام با او احتجاج میكرد و از او در مورد شايستگيهای خود اعتراف
میگرفت و شبيه همين احتجاج را آن حضرت با اصحاب شوری بعد از مرگ عمر نيز داشت.
هر دو حديث به حديث منا شده معروف است و در هر دو جا آن حضرت به واقعه مباهله و
همراهی خود و همسر و دو فرزندش با رسول خدا صلیالله و علیه و آله اشاره میكند
و آنها سخن او را تأييد میكنند.
در حديث اول آمده است: «فانشدك بالله أبی
برز رسول الله و بأهلی و ولدی في مباهلة المشركين ام بك و باهلك و ولدك» قال
ابوبكر: «بل بكم». (1)
و در حديث دوم آمده است:
«نشدتكم بالله هل فيكم
احد اخذ رسول الله صلی الله عليه وآله وسلم بيده ويد امرأته و ابنيه حين اراد
ان يباهل نصاری اهل نجران غيری؟ قالوا: لا. (2)
حديث نقلشده در مورد دوم
بدين تعبير نيز وارد شده است:
«افتقرون أن رسول الله صلی الله عليه و آله
حين دعا اهل نجران الی المباهلة انه لم يأت الا بی و بصاحبتی و إبنی؟ قالوا
اللهم نعم». (3)
در روايت معروف دارقطنی كه ابن حجر در الصواعق المحرقه نيز
آورده است، حديث منا شده چنين نقل شده است:
«انشدكم الله هل فيكم احد اقرب
الی رسول الله في الرحم منی و من جعله نفسه و ابناءه ابناءه و نسائه نسائه
غيری؟ قالوا اللهم لا». (4)
غير از حديث منا شده در موارد ديگر نيز
اميرالمؤمنين (ع) به واقعه مباهله اشاره كرده است و از آن موارد است كه
آوردهاند جماعتی نزد آن حضرت آمدند و گفتند از بالاترين مناقب خود برای ما بگو
پس حضرتش به ترتيب از واقعه «سدالابواب»، مباهله، ابلاغ سوره برائت بر مشركين،
تعبير قرآن از او به «اذن» [در آيه «و تعيها اذن واعية» (الحاقة / 12])
نزول
آيه «اجعلتم سقاية الحاج...» (توبه/ 19) در حق او و واقعه غدير خم ياد میكند و
در ضمن شرح واقعه مباهله میفرمايد كه رسول خدا صلیالله عليه و آله و سلم دست
من و حسن و حسين و فاطمه را گرفت و برای مباهله بيرون رفت. (5)
در روايتی
ديگر كه شبيه بدين روايت است امام صادق عليهالسلام میفرمايد: از اميرالمؤمنين
علیهالسلام در مورد فضائلش سؤال شد، آن حضرت برخی را شمرد. بدو گفتند بيشتر
بگو. حضرت فرمود دو پيشوای دينی از مسيحيان نجران به نزد رسول خدا صلیالله
عليه و آله و سلم آمدند و در مورد عيسی با آن حضرت سخن گفتند. آنگاه خداوند اين
آيه را فرستاد «ان مثل عيسی عندالله كمثل آدم...» سپس پيغمبر وارد خانه شد و
دست علی و حسن و حسين و فاطمه «سلام الله عليهم اجمعين» را گرفت و بيرون آمد و
كف دستش را به سوی آسمان گرفت و انگشتانش را باز كرد. آنها را به مباهله
فراخواند . (6)
در حديث مفصلی كه آن حضرت هفتاد منقبت از مناقب خود را
میشمارد بهعنوان سی و چهارمين منقبت خود میفرمايد: نصاری چيزی را ادعا
كردند، پس خداوند در مورد آنان اين آيه را فرستاد «فمن حاجك فيه...» پس نفس من
نفس رسول خداست و «نساء» همان فاطمه است و «ابناء» حسن و حسين میباشند سپس آن
قوم پشيمان شدند و از رسول خدا صلیالله عليه و آله و سلم خواستند كه آنان را
از مباهله معاف دارد و رسول خدا صلیالله عليه و آله و سلم آنها را معاف داشت.
قسم به خدايی كه تورات را بر موسی و فرقان را بر محمد صلیالله عليه و آله و
سلم فرستاد اگر با ما به مباهله برمیخاستند هر آينه بهصورت ميمونها و
خوكهايی مسخ میشدند. (7)
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
2- در كلام امام حسن بن علی عليهالسلام
آن حضرت بعد از صلح با معاويه در حضور او خطبهای خواند و در ضمن آن فرمود: جدم
در روز مباهله از ميان جانها، پدرم و از ميان فرزندان، مرا و برادرم حسين را و
از ميان زنان، فاطمه، مادرم را آورد پس ما اهل او و گوشت و خون او هستيم. ما از
او هستيم و او از ماست.
عبارت آن حضرت چنين بود «ايها الناس انا ابن البشير
و انا ابن النذير و انا ابن السراج المنير... فاخرج جدی يوم المباهلة من الانفس
ابی و من البنين انا و اخی الحسين و من النساء فاطمة امی فنحن اهله و لحمه و
دمه و نحن منه و هو منا». (8)
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
3- در كلام امام حسین بن علی عليهالسلام
در جريان مراسم حج و در صحرای منی، امام حسین بن علی علیهالسلام، بنیهاشم و
بزرگان از اصحاب رسول خدا را جمع كرد و در اثنا خطبهای كه خواند از آنان در
مورد فضائل پدرش علی بن ابیطالب اقرار گرفت. در اين خطبه مفصل نيز به واقعه
مباهله و حضور امام علی علیهالسلام و همسرش فاطمه سلامالله و دو فرزندش اشاره
شده است و چنين آمده است:
قال انشدكم الله أ تعلمون ان رسول الله صلی الله
عليه وآله وسلم حين دعا النصاری من اهل نجران الی المباهلة لم يأت إلا به و
بصاحبته و إبنيه؟ قالوا اللهم نعم. (9)
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
4- در كلام امام صادق
عليهالسلامابوجعفر احول از امام صادق عليهالسلام نقل میكند كه به آن
حضرت برخی از اموری را كه مردم در حق آنها منكرند، گفتم. حضرت فرمود: بدانان
بگو كه قريش میگفتند ما آن «اولوالقربی» هستيم كه غنيمت برای آنهاست. (10)
سپس [در پاسخ] بدين منكرين گفته شد كه رسول خدا در روز بدر برای جنگ جز اهلبیت
خويش را حاضر نكرد و به هنگام مباهله [كه انتظار میرفت عذاب بر يكی از دو طرف
نازل شود] علی و حسن و حسين و فاطمه سلامالله عليهم اجمعين را آورد. پس آيا
برای آنها [يعنی اهلبیت كه در بدر و در مباهله حاضر بودند] تلخی و برای
اینها [يعنی قريش] شيرينی باشد. (11)
نكته قابل توجه در اين روايت آن است
كه حضور اهلبیت در واقعه مباهله به مانند حضور خويشان رسول خدا در بدر دانسته
شده است.
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
5- در كلام امام موسی بن جعفر عليهالسلامدر گفتگوی
هارونالرشيد با امام موسی بن جعفر عليهالسلام آمده است كه هارون پرسيد چرا
شيعيان شما از تعبيرشان در مورد شما به «يابن رسولالله» دست برنمیدارند
درحالیکه شما فرزند علی و فاطمه هستيد و فاطمه ظرف تولد فرزند بود. در واقع
فرزند به پدر منسوب میگردد نه مادر. آن حضرت پس از استشهاد به آيه 84 سوره
انعام (و وهبنا له اسحق و يعقوب كلا هدينا و نوحا...) اضافه فرمودند كه همه امت
اسلام از نيكوكار و بدكار اتفاق دارند كه چون آن شخص نجرانی را پيغمبر به
مباهله فراخواند در كساء او جز علی و فاطمه و حسن و حسين كس ديگری نبود و
خداوند فرمود «فمن حاجك فيه من بعد...» پس تأويل «ابنائنا» حسن و حسين و تأويل
«نسائنا» فاطمه و تأويل «انفسنا» علی بن ابیطالب بود. (12)
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
6- در كلام
امام علی بن موسیالرضا عليهالسلامچون حضرت رضا عليهالسلام در مجلس مأمون
عباسی حاضر شد مأمون از او سؤالاتی كرد و حضرت يكايك پاسخ میداد؛ تا سخن بدین
جا رسيد كه مأمون پرسيد آيا خداوند در جايی از قرآن «اصطفاء» را تفسير كرده
است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود خداوند اصطفاء عترت را در دوازده موضع از كتاب خويش
بيان فرموده است. سپس آن حضرت در بيان سومين موضع فرمودند: در واقعه مباهله كه
آيه شريفه «فمن حاجك فيه من بعد...» نازل شد، پيامبر خدا، علی و حسن و حسين و
فاطمه (سلامالله عليهم اجمعين) را احضار كرد و جان آنها را قرين جان خود قرار
داد. پس آيا میدانيد معنای «وانفسنا و انفسكم» چيست؟ علمای مجلس گفتند مراد از
آن نفس پيامبر خدا است. آن حضرت فرمود به غلط افتاديد. خداوند در «انفسنا» نفس
علی عليهالسلام را قصد كرده است و دال بر اين امر سخن پيغمبر خداست كه فرمود
«لتنتهين بنو وليعه او لأبعثن اليهم رجلا كنفسی يعنی علی بن ابی طالب» و اين
خصوصيتی است كه پيش از اين و پس از اين هیچکس بدان نخواهد رسيد زيرا آن حضرت،
نفس علی را همانند نفس خود قرار داد. (13)
در روايت ديگری آمده است كه مأمون
روزی به امام رضا عليهالسلام گفت: بزرگترین فضيلتی را كه برای اميرالمؤمنين
است و قرآن بر آن دلالت دارد برای من بگو. حضرت فرمود: فضيلت او در مباهله است
كه در آيه شريفه «فمن حاجك فيه من بعد ماجاءك...» اشاره شده است. آنگاه رسول
خدا، حسن و حسين را فراخواند پس آنها دو پسر او بودند و فاطمه را خواند پس او
در موضع «نساءه» است و اميرالمؤمنين را خواند پس به حكم خداوند عزوجل او نفس
رسول خدا است و چون هيچكس از مردمان بالاتر و برتر از رسول خدا نيست پس به حكم
الهی بايد هيچكس برتر و بالاتر از نفس رسول خدا نباشد. مأمون گفت: مگر نه اين
است كه خداوند «ابناء» را به لفظ جمع آورده و رسول خدا تنها دو پسرش را
فراخواند و «نساء» را به لفظ جمع آورد، درحالیکه رسول خدا فقط دخترش را آورد
پس چرا جايز نباشد كه آن حضرت از نفس خودش دعوت بكند نه از ديگری بنابراين فضلی
را كه برای اميرالمؤمنين میگويی ثابت نيست. امام هشتم در پاسخ فرمود: آنچه
گفتی صحيح نيست زيرا داعی بايد غير از خودش را دعوت كند، چنانکه آمر بايد به
غير خودش دستور بدهد و صحيح نيست كه رسول خدا در حقيقت خودش را دعوت كند
چنانکه نمیتواند به حقيقت آمر به نفس خود باشد و هرگاه ثابت شود كه رسول خدا
در مباهله هيچكس جز اميرالمؤمنين را نخوانده است، ثابت میشود كه او نفس رسول
خدا است كه خداوند در كتابش بدو نظر داشته و در قرآنش بدو حكم كرده است. (14)
و نيز از جمله مناظرات آن حضرت با مأمون آوردهاند كه مأمون به آن حضرت گفت: چه
دليلی بر خلافت جد شما [علی بن ابیطالب] است؟ حضرت فرمود «انفسنا» پس مأمون
گفت «لولا نسائنا» پس حضرت فرمود «لولا ابنائنا» آنگاه مأمون ساكت شد. (15)
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
تفسیر آیه مباهله در کتاب تفسیر نمونه «فَمَنْ حَاجَّكَ
فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ
أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ
أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی
الْكاذِبِينَ» (آل عمران-61)
ترجمه:هرگاه بعد از علم و دانشی كه
(درباره مسيح(ع)) به تو رسيده، (باز) كسانی با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به
آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما
زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما
هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهيم .
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
شأن نزول:گفتهاند كه اين آيه و آيات قبل از آن، درباره هیئت نجرانی
مركب از عاقب و سيد و گروهی كه با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پيامبر
(صلیالله عليه و آله و سلم) رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديدهای فرزندی بدون
پدر متولد شود، در اين هنگام آيه (ان مَثَلَ عيسی عِندَ الله ...) نازل شد و
هنگامیکه پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) آنها را به مباهله دعوت كرد،
آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه به شخصيتهای
نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلیالله عليه و
آله و سلم) نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله
با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزی در بساط
ندارد، فردا كه شد پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) آمد در حالی كه دست علی
بن ابیطالب (عليهالسلام) را گرفته بود و حسن و حسين (عليهماالسلام) در پيش
روی او راه ميرفتند و فاطمه (عليهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نيز بيرون آمدند
در حالی كه اسقف آنها پيشاپيششان بود هنگامیکه نگاه كرد، پيامبر (صلیالله
عليه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سؤال كرد به او گفتند:
اين پسر عمو و داماد او و محبوبترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان
دختر او از علی (عليهالسلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (عليهاالسلام)
است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديكترين افراد به قلب او است ...
سيد به
اسقف گفت: برای مباهله قدم پيش گذار.
گفت: نه، من مردی را ميبينم كه نسبت
به مباهله با كمال جرئت اقدام میكند و من ميترسم راستگو باشد، و اگر راستگو
باشد، به خدا يك سال بر ما نميگذرد در حالی كه در تمام دنيا يك نصرانی كه آب
بنوشد وجود نداشته باشد.
اسقف به پيامبر اسلام (صلیالله عليه و آله و سلم)
عرض كرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نميكنيم بلكه مصالحه ميكنيم، با ما
مصالحه كن. پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) با آنها مصالحه كرد كه دو هزار
حله (يك قواره پارچه خوب لباس) كه حداقل قيمت هر حلهای چهل درهم باشد، و عاريت
دادن سی دست زره، و سی شاخه نيزه، و سی رأس اسب، در صورتی كه در سرزمين يمن،
توطئهای برای مسلمانان رخ دهد، و پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) ضامن اين
عاريتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهدنامهای در اين زمينه نوشته شد.
و در روايتی آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت: من صورتهایی را ميبينم كه
اگر از خداوند تقاضا كنند كوهها را از جا بركند، چنين خواهد كرد؛ هرگز با
آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانی تا روز قيامت بر صفحه زمين
نخواهد ماند.
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
مباهله با مسيحيان نجراناين آيه به دنبال
آيات قبل و استدلالی كه در آنها بر نفی خدا بودن حضرت مسيح (عليهالسلام) شده
بود، به پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) دستور میدهد: هرگاه بعد از علم و
دانش كه (درباره مسيح(ع)) برای تو آمده (باز) كسانی با تو در آن به محاجه و
ستيز برخاستند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت ميكنيم و شما هم
فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مينماييم، شما هم زنان خود را، ما از
نفوس خود (كسانی كه به منزله جان هستند) دعوت ميكنيم، شما هم از نفوس خود دعوت
كنيد، سپس مباهله ميكنيم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار ميدهيم (فَمَنْ
حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ
أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ
أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی
الْكاذِبِينَ)
ناگفته پيدا است منظور از مباهله اين نيست كه اين افراد جمع
شوند و نفرين كنند و سپس پراكنده شوند زيرا چنين عملی به تنهايی هيچ فايدهای
ندارد، بلكه منظور اين است كه اين نفرين مؤثر گردد، و با آشكار شدن اثر آن،
دروغگویان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبير ديگر، گرچه در اين
آيه به تأثير و نتيجه مباهله تصريح نشده اما از آنجا كه اين كار بهعنوان آخرين
(حربه)، بعد از اثر نكردن منطق و استدلال، مورد استفاده قرار گرفته دليل بر اين
است كه منظور ظاهر شدن اثر خارجی اين نفرين است نهتنها يك نفرين ساده .
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
نكتهها1- دعوت به مباهله يك دليل روشن بر حقانيت پيامبر اسلام (صلیالله
عليه و آله و سلم)در آيه فوق خداوند به پيامبر خود دستور میدهد كه هرگاه
پس از استدلالات روشن پيشين، كسی درباره حضرت عيسی(ع) با تو گفتگو كند، و به
جدال برخيزد، به او پيشنهاد مباهله كن كه فرزندان و زنان خود را بياورد و تو هم
فرزندان و زنان خود را دعوت كن و دعا كنيد تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.
مسئله (مباهله ) به شكل فوق شايد تا آن زمان در بين عرب سابقه نداشت و راهی بود
كه صددرصد حكايت از ايمان و صدق دعوت پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم)
میشد.
چگونه ممكن است كسی كه به تمام معنی به ارتباط خويش با پروردگار
ايمان نداشته باشد وارد چنين ميدانی گردد؟ و از مخالفان خود دعوت كند بياييد با
هم به درگاه خدا برويم و از او بخواهيم تا دروغگو را رسوا سازد، و شما بهسرعت
نتيجه آن را خواهيد ديد كه چگونه خداوند دروغگویان را مجازات میكند. مسلماً
ورود در چنين ميدانی بسيار خطرناك است زيرا اگر دعای او به اجابت نرسد و اثری
از مجازات مخالفان آشكار نشود نتيجهای جز رسوایی دعوتكننده نخواهد داشت.
چگونه ممكن است آدم عاقل و فهميدهای بدون اطمينان به نتيجه، در چنين مرحلهای
گام بگذارد؟ از اينجا است كه گفتهاند دعوت پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم)
به مباهله، يكی از نشانههای صدق دعوت و ايمان قاطع او است، قطع نظر از نتايجی
كه بعداً از مباهله به دست آمد.
در روايات اسلامی وارد شده هنگامی كه پای
مباهله به ميان آمد نمايندگان مسيحيان نجران از پيامبر (صلیالله عليه و آله و
سلم) مهلت خواستند تا دراینباره بينديشند، و با بزرگان خود به شور بنشينند،
نتيجه مشاوره آنها كه از يك نكته روانشناسی سرچشمه میگرفت اين بود كه به
نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده كرديد محمد (صلیالله عليه و آله و سلم) با
سروصدا و جمعيت و جاروجنجال به مباهله آمد با او مباهله كنيد و نترسيد، زيرا
حقيقتی در كار او نيست كه متوسل به جاروجنجال شده است، و اگر با نفرات بسيار
محدودی از خاصان نزديك و فرزندان خردسالش به ميعادگاه آمد بدانيد كه او پيامبر
خداست و از مباهله با او به پرهيزيد كه خطرناك است !
آنها طبق قرار قبلی به
ميعادگاه رفتند؛ ناگاه ديدند كه پيامبر فرزندانش حسن و حسين (عليهماالسلام) را
در پيش رو دارد، و علی (عليهالسلام) و فاطمه (عليهاالسلام) همراه او هستند و
به آنها سفارش میكند هرگاه من دعا كردم شما آمين بگوييد، مسيحيان هنگامی كه
اين صحنه را مشاهده كردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خودداری
كرده، حاضر به مصالحه شدند و به شرايط ذمه و پرداختن ماليات (جزيه) تن در
دادند.
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
2- مباهله سند زندهای برای عظمت اهلبيت (عليهمالسلام)غالب
مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كردهاند كه آيه مباهله در حق اهلبیت
پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) نازل شده است و پيامبر تنها كسانی را كه
همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين (عليهماالسلام) و دخترش فاطمه
(عليهاالسلام) و علی (عليهالسلام) بودند، بنابراين منظور از (ابناءنا) در آيه
منحصراً حسن و حسين (عليهماالسلام) هستند، همانطور كه منظور از نساءنا فاطمه
(عليهاالسلام)، و منظور از (انفسنا) تنها علی (عليهالسلام) بوده است و احاديث
فراوانی در اين زمينه نقل شده است .
ولی بعضی از مفسران اهل تسنن كه كاملاً
در اقليت هستند، كوشيدهاند كه ورود احاديث را در اين زمينه انكار كنند، مثلاً
نويسنده تفسير المنار در ذيل آيه میگويد: اين روايات همگی از طرق شيعه است، و
هدف آنها مشخص است، و آنها چنان در نشر و ترويج اين احاديث كوشيدهاند كه
موضوع را، حتی بر بسياری از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساختهاند!!
اما
مراجعه به منابع اصيل اهل تسنن نشان میدهد كه علیرغم پندارهای تعصبآلود
نويسنده المنار بسياری از طرق اين احاديث به شيعه و كتب شيعه هرگز منتهی
نمیشود، و اگر بنا باشد ورود اين احاديث را از طرق اهل تسنن انكار كنيم ساير
احاديث آنها و كتبشان نيز از درجه اعتبار خواهد افتاد.
برای روشن شدن اين
حقيقت قسمتی از روايات آنان را در اين باب با ذكر مدارك در اينجا میآوريم:
قاضی نورالله شوشتری در جلد سوم از كتاب نفيس "احقاق الحق" طبع جديد صفحه 46
چنين میگويد: مفسران در اين مسئله اتفاقنظر دارند كه (ابناءنا) در آيه فوق
اشاره به حسن و حسين (عليهماالسلام) و (نساءنا) اشاره به فاطمه (عليهاالسلام) و
(انفسنا) اشاره به علی (عليهالسلام) است . سپس (در پاورقی كتاب مزبور) در حدود
شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذكر شدهاند كه تصريح نمودهاند آيه مباهله درباره
اهلبيت (عليهمالسلام) نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه
46 تا 76 مشروحاً آورده است .
از جمله شخصيتهای سرشناسی كه اين مطلب از
آنها نقل شده افراد زير هستند:
1- (مسلم بن حجاج نيشابوری) صاحب (صحيح)
معروف كه از كتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد 7 صفحه 120 (چاپ
محمدعلی صبيح – مصر).
2- (احمد بن حنبل) در كتاب (مسند) جلد 1 صفحه 185 (چاپ
مصر).
3- (طبری) در تفسير معروفش در ذيل همين آيه جلد سوم صفحه 192 (چاپ
ميمنية – مصر).
4- (حاكم) در كتاب (مستدرك) جلد سوم صفحه 150 (چاپ حیدرآباد
دكن ).
5- (حافظ ابو نعيم اصفهانی) در كتاب (دلائل النبوة) صفحه 297 (چاپ
حیدرآباد).
6- (واحدی نيشابوری) در كتاب (اسباب النزول) صفحه 74 (چاپ
الهندية مصر).
7- (فخر رازی) در تفسير معروفش جلد 8 صفحه 85 (چاپ البهيه
مصر).
8- (ابن اثير) در كتاب (جامع الاصول) جلد 9 صفحه 470 (طبع السنة
المحمدية - مصر).
9- (ابن جوزی) در (تذكرة الخواص) صفحه 17 (چاپ نجف).
10- (قاضی بيضاوی) در تفسيرش جلد 2 صفحه 22 (چاپ مصطفی محمد مصر).
11-
(آلوسی) در تفسير (روح المعانی) جلد سوم صفحه 167 (چاپ منيريه مصر).
12-
(طنطاوی) مفسر معروف در تفسير (الجواهر) جلد دوم صفحه 120 (چاپ مصطفی البابی
الحلبی - مصر).
13- (زمخشری) در تفسير (كشاف) جلد 1 صفحه 193 (چاپ مصطفی
محمد - مصر).
14- (حافظ احمد بن حجر عسقلانی) در كتاب (الاصابة) جلد 2 صفحه
503 (چاپ مصطفی محمد - مصر).
15- (ابن صباغ) در كتاب (الفصول المهمة) صفحه
108 (چاپ نجف).
16- (علامه (قرطبی) در تفسير (الجامع لاحكام القرآن) جلد 3
صفحه 104 (چاپ مصر سال 1936).
در كتاب (غاية المرام) از صحيح مسلم در باب
فضائل علی بن ابیطالب نقل شده كه: روزی معاويه به سعد بن ابی وقاص گفت: چرا
ابو تراب (علی (عليهالسلام)) را سب و دشنام نميگويی؟! گفت: از آن وقت كه به
ياد سه چيز كه پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) درباره علی (عليهالسلام)
فرمود افتادم از اين كار صرفنظر كردم ... (يكی از آنها اين بود كه) هنگامی كه
آيه مباهله نازل گرديد پيغمبر (صلیالله عليه و آله و سلم) تنها از فاطمه و حسن
و حسين و علی (عليهماالسلام) دعوت كرد و سپس فرمود: اللهم هؤ لاء اهلی: خدايا!
اینها خاصان نزديك مناند.
نويسنده تفسير (كشاف) كه از بزرگان اهل تسنن است
در ذيل آيه میگويد: اين آيه قويترين دليلی است كه فضيلت اهل كساء را ثابت
میكند.
مفسران و محدثان و مورخان شيعه نيز عموماً در نزول اين آيه درباره
اهلبيت (عليهمالسلام) اتفاقنظر دارند، در تفسير نور الثقلين روايات فراوانی
در اين زمينه نقل شده است .
از جمله به نقل از كتاب (عيون اخبار الرضا)
درباره مجلس بحثی كه مأمون در دربار خود تشكيل داده بود، اینچنین مينويسد:
امام علی بن موسیالرضا (عليهماالسلام) فرمود: خداوند پاكان بندگان خود را در
آيه مباهله مشخص ساخته است و به پيامبرش چنين دستور داده: فمن حاجك فيه من بعد
ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا...
و به دنبال نزول اين آيه ،
پيامبر، علی و فاطمه و حسن و حسين (عليهماالسلام) را با خود به مباهله برد...
اين مزيتی است كه هیچکس در آن بر اهلبیت (عليهمالسلام) پيشی نگرفته، و فضيلتی
است كه هيچ انسانی به آن نرسيده، و شرفی است كه قبل از آن هیچکس از آن
برخوردار نبوده است .
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
3- پاسخ به يك سؤالدر اينجا سؤال معروفی است
كه فخر رازی و بعضی ديگر درباره نزول آيه در حق اهلبیت (عليهمالسلام) ذكر
كردهاند كه چگونه ممكن است منظور از (ابناءنا) (فرزندان ما) حسن و حسين
(عليهماالسلام ) باشد، در حالی كه ابناء جمع است و جمع بر دو نفر گفته نمیشود،
و چگونه ممكن است (نسائنا) كه معنی جمع دارد تنها بر بانوی اسلام فاطمه
(عليهاالسلام) اطلاق گردد؟ و اگر منظور از (انفسنا) تنها علی (عليهالسلام) است
چرا به صيغه جمع آمده است؟!
پاسخ :
اولاً - همانطور كه قبلاً بهطور
مشروح ذكر شد اجماع علمای اسلام و احاديث فراوانی كه در بسياری از منابع معروف
و معتبر اسلامی اعم از شيعه و سنی در زمينه ورود اين آيه در مورد اهلبیت
(عليهمالسلام) به ما رسيده است و در آنها تصريح شده پيغمبر (صلیالله عليه و
آله و سلم) غير از علی (عليهالسلام) و فاطمه (عليهاالسلام) و حسن و حسين
(عليهماالسلام) كسی را به مباهله نياورد، قرينه آشكاری برای تفسير آيه خواهد
بود، زيرا ميدانيم از جمله قرائنی كه آيات قرآن را تفسير میكند سنت و شأن
نزول قطعی است .بنابراين ، ايراد مزبور تنها متوجه شيعه نمیشود. بلكه همه
دانشمندان اسلام بايد به آن پاسخ گويند.
ثانياً - اطلاق صيغه جمع بر مفرد يا
بر تثنيه تازگی ندارد، و در قرآن و غير قرآن از ادبيات عرب و حتی غير عرب اين
معنی بسيار است .
توضيح اينكه: بسيار میشود كه به هنگام بيان يك قانون، يا
تنظيم يك عهدنامه، حكم بهصورت كلی و به صيغه جمع آورده میشود، و مثلاً در
عهدنامه چنين مينويسند كه: مسئول اجرای آن امضاء کنندگان عهدنامه و فرزندان
آنها هستند، در حالی كه ممكن است يكی از دو طرف تنها يك يا دو فرزند داشته
باشد،
خلاصه اينكه: ما دو مرحله داريم (مرحله قرارداد) و مرحله اجرا در
مرحله قرارداد، گاهی الفاظ بهصورت جمع ذكر میشود تا بر همه مصاديق تطبيق كند،
ولی در مرحله اجرا ممكن است مصداق، منحصر به يك فرد باشد، و اين انحصار در
مصداق منافات با كلی بودن مسئله ندارد.
به عبارت ديگر پيغمبر اكرم (صلیالله
عليه و آله و سلم) موظف بود طبق قراردادی كه با نصارای نجران بست همه فرزندان و
زنان خاص خاندانش و تمام كسانی را كه به منزله جان او بودند همراه خود به
مباهله ببرد، ولی اینها مصداقی جز دو فرزند و يك زن و يك مرد نداشت (دقت
كنيد).
اضافه بر اين در آيات قرآن موارد متعددی داريم كه عبارت بهصورت صيغه
جمع آمده اما مصداق آن به جهتی از جهات منحصر به يك فرد بوده است: مثلاً در
همين سوره آيه 173 میخوانيم: الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم
فاخشوهم: كسانی كه مردم به آنها گفتند دشمنان (برای حمله به شما) اجتماع
كردهاند از آنها بترسيد.
در اين آيه منظور از (الناس) (مردم) طبق تصريح
جمعی از مفسران (نعيم بن مسعود) است كه از ابوسفيان اموالی گرفته بود تا
مسلمانان را از قدرت مشركان بترساند!
و همچنين در آيه 181 میخوانيم: لقد
سمع الله قول الذين قالوا ان الله فقير و نحن اغنياء: خداوند گفتار كسانی را كه
ميگفتند: خدا فقير است و ما بينيازيم (و لذا از ما مطالبه زكات كرده است !)
شنيد.
منظور از (الذين) در آيه طبق تصريح جمعی از مفسران (حی بن اخطب) يا
(فنحاص) است .
گاهی اطلاق كلمه جمع بر مفرد بهعنوان بزرگداشت نيز ديده
میشود، همانطور كه درباره ابراهيم (علیهالسلام) میخوانيم: ان ابراهیم كان
امة قانتا لله: ابراهيم امتی بود خاضع در پيشگاه خدا. در اينجا كلمه امت كه اسم
جمع است بر فرد اطلاق شده است .
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
4- نوههای دختری فرزندان ما هستند.
ضمناً از آيه مباهله استفاده میشود كه به فرزندان دختر نيز حقیقتاً ابن گفته
میشود برخلاف آنچه در جاهليت مرسوم بود كه تنها فرزندان پسر را فرزند خود
ميدانستند، و ميگفتند:
بنونا بنو ابنائنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال
الاباعد
يعنی ، فرزندان ما تنها پسرزادههای ما هستند اما دخترزادههای ما -
فرزندان مردم بيگانه محسوب میشوند نه فرزندان ما! اين طرز تفكر، مولود همان
سنت غلطی بود كه در جاهليت عرب دختران و زنان را عضو اصلی جامعه انسانی
نميدانستند و آنها را در حكم ظروفی برای نگاهداری پسران میپنداشتند! چنانكه
شاعر آنها میگويد:
** و انما امهات الناس اوعية مستودعات و للانساب
اباء***
مادران مردم، حكم ظروفی برای پرورش آنها دارند - و برای نسب تنها
پدران شناخته میشوند! ولی اسلام اين طرز تفكر را بهشدت در هم كوبيد و احكام
فرزند را بر فرزندان پسری و دختری يكسان جاری ساخت .
در سوره انعام آيه 84 -
85 درباره فرزندان ابراهيم (علیهالسلام) میخوانيم :و من ذريته داود و سليمن و
ايوب و يوسف و موسی و هرون و كذلك نجزی المحسنين و زكريا و يحيی و عيسی و الياس
كل من الصالحين؛ از فرزندان (ابراهيم )، داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسی و
هارون بودند و اینچنین نيكوكاران را پاداش ميدهيم و نيز زكريا و يحيی و عيسی
و الياس كه همه از صالحان بودند.
در اين آيه حضرت مسيح از فرزندان ابراهيم
شمردهشده در حالی كه فرزند دختری بود و اصولاً پدری نداشت .
در رواياتی كه
از طرق شيعه و سنی درباره امام حسن و امام حسين (عليهالسلام) واردشده اطلاق
كلمه (ابن رسولالله) (فرزند پيغمبر) كراراً ديده میشود.
در آيات مربوط به
زنانی كه ازدواج با آنها حرام است میخوانيم : و حلائل ابنائكم (يعنی همسران
پسران شما) در ميان فقهای اسلام اين مسئله مسلم است كه همسران پسرها و نوهها،
چه دختری باشند و چه پسری بر شخص حرام است و مشمول آيه فوق میباشند.
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
5- آيا مباهله يك حكم عمومی است؟شكی نيست كه آيه فوق يك دستور كلی برای
دعوت به مباهله به مسلمانان نميدهد بلكه روی سخن در آن تنها به پيامبر اسلام
(صلیالله عليه و آله و سلم) است، ولی اين موضوع مانع از آن نخواهد بود كه
مباهله در برابر مخالفان يك حكم عمومی باشد و افراد باایمان كه از تقوا و
خداپرستی كامل برخوردارند به هنگامی كه استدلالات آنها در برابر دشمنان بر
اثر لجاجت به جایی نرسد از آنها دعوت به مباهله كنند.
از رواياتی كه در
منابع اسلامی نقل شده نيز عموميت اين حكم استفاده میشود: در تفسير نور الثقلين
جلد 1 صفحه 351 حديثی از امام صادق (عليهالسلام) نقل شده كه فرمود: اگر سخنان
حق شما را مخالفان نپذيرفتند آنها را به مباهله دعوت كنيد.
راوی میگويد:
سؤال كردم چگونه مباهله كنم؟
فرمود: خود را سه روز اصلاح اخلاقی كن و گمان
ميكنم كه فرمود: روزه بگير و غسل كن، و با كسی كه ميخواهی مباهله كنی به صحرا
برو، سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بيفكن و از خودت آغاز كن و
بگو: خداوندا! تو پروردگار آسمانهای هفتگانه و زمينهای هفتگانهای و آگاه
از اسرار نهان هستی، و رحمان و رحيمی، اگر مخالف من حقی را انكار كرده و ادعای
باطلی دارد بلائی از آسمان بر او بفرست، و او را به عذاب دردناكی مبتلا ساز!
و بعد بار ديگر اين دعا را تكرار كن و بگو: اگر اين شخص حق را انكار كرده و
ادعای باطلی میكند بلائی از آسمان بر او بفرست و او را به عذابی مبتلا كن! سپس
فرمود: چيزی نخواهد گذشت كه نتيجه اين دعا آشكار خواهد شد، به خدا سوگند كه
هرگز نيافتم كسی را كه حاضر باشد اين چنين با من مباهله كند.
ضمناً از اين
آيه معلوم میشود كه بر خلاف حملات بيرويه افرادی كه میگويند اسلام عملاً آيين
مردان است و زنان در آن به حساب نيامدهاند زنان در مواقع حساس به سهم خود در
پيشبرد اهداف اسلامی همراه مردان در برابر دشمن ميايستادهاند، صفحات درخشان
زندگی فاطمه بانوی اسلام (عليهاالسلام) و دخترش زينب كبری (عليهاالسلام) و زنان
ديگری كه در تاريخ اسلام، گام بر جای گامهای آنها نهادهاند، گواه اين حقيقت
است.
بازگشت به موضوعات اصلی مقاله
پی نوشت :
1-شيخ طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 118.
2- همان، ج 1، ص 139،
قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 3، ص 46 به نقل از الصواعق المحرقة؛ عابدين
مؤمنی، مقاله علی عليهالسلام نفس رسول خدا در كتاب مجموعه گفتارهای موسوم به
شناخت نامه علی عليهالسلام، ص 189 به نقل از الصواعق المحرقة.
3- محمديان،
محمد، حياة اميرالمؤمنين عن لسانه، ص 53 به نقل از كتاب سليمبن قيس، امالی
طوسی، تاريخ دمشق، خصال شيخ صدوق و احتجاج طبرسی.
4- علامه مجلسی،
بحارالانوار، ج 35، ص 267.
5- قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج 1، ص 16.
6-
تفسير عياشی، ذيل آيه مباهله؛ علامه طباطبائی، الميزان، ذيل آيه مباهله.
7-
ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج 8، ص 9، و ص 240 به نقل از
كتاب خصال.
8- سليمانبن ابراهيم، ينابيع المودة، ج 1، ص 40؛ شيخ طوسی،
الامالی، ص 561.
9- ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابیطالب، ج 8، ص
272.
10- اشاره است به آيه «واعلموا انما غنتم من شی ء فان لله خمسه و
للرسول ولذی القربی» (انفال، 41) كه با تأويل آن گروهی از مردم معتقد بودند كه
خمس تنها به فرزندان رسول خدا تعلق ندارد.
11- تفسير عياشی، ذيل آيه مباهله.
12- شيخ مفيد، الاختصاص، ص 54؛ شروانی، ما روته العامة من مناقب اهل البيت، ص
85، به نقل از الصواعق المحرقه، و نظير اين حديث در عيون اخبار الرضا نقل شده
است كه علامه طباطبائی در الميزان، ذيل آيه مباهله آن را ذكر كرده است و نيز
علی بن عيسی الاربلی، كشف الغمة، ج 2، ص 778.
13- سليمان بن ابراهيم
القندوزی، ينابيع المودة، ج 1 ، ص 131؛ ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن
ابیطالب، ج 7، ص 10 به نقل از عيون اخبار الرضا و الامالی للصدوق؛ علامه
طباطبائی، الميزان، ذيل آيه مباهله.
14- شيخ مفيد، الفصول المختارة من
العيون و المحاسن، ص 38؛ آيت الله ميلانی، قادتنا كيف نعرفهم، ج 1، ص 435 به
نقل از شيخ مفيد، علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 35، ص 257.15- ری شهری، محمد،
موسوعة الامام علی بن ابیطالب، ج 8، ص 10 به نقل از طرائف المقال؛ علامه
طباطبائی، الميزان، ذيل آيه مباهله.