| ذرهاي كه نام برديد بهعنوان يك ذرهي جديد پذيرفته شده است؟! |
وجود اين ذره اثبات نشده و هنوز در حد يك فرضيه است. بنا به مدل اين ذره با نوترينوهاي معمولي (Neutrinos) فرق دارد؛ بهخاطر اينكه حتي بر همكنش ضعيف هم ندارد. بههمين خاطر هم به آن «استرايل» (Sterile) ميگويند يعني ذرهاي كه هيچگونه برهمكنشي ندارد. زماني كه روي يك مقاله كار ميكردم ايدهاي بهذهنم رسيد كه برطبق آن ميتوانيم توضيحي بيان كنيم كه نتايج «ال. اس. ان. دي.» (Liquid Scintillator Neutrino Detector) (LSND) و «مينيبون» (MiniBoone) را بهطورهمزمان توضيح دهد. جزويات اين ايده در مقاله بيان شده است.
مدتي روي اين مسأله كار كردم تا متوجه شدم براي انجام اين پروژه به پردازش يكسري از دادهها نياز دارم و من تكنيكهاي پردازش داده را بلد نيستم!
ما در دورهي ليسانس و كمي هم در دورهي دكترا با علم تكنيكهاي پردازش دادهها آشنايي پيدا ميكنيم!
اما در مورد اين آزمايش با توجه به كم بودن تعداد دادهها به تكنيكهاي پيشرفتهتري احتياج بود كه من در آنها تخصصي نداشتم. يادگيري اينگونه تكنيكها زمان زيادي ميبرد و نياز به نگارش كدهاي كامپيوتري پيچيده داشت.
|
«توماس شوئتز» (Thomas Schwetz) |
|
|
«آزمايشگاه سرن» (Cern Lab) |
يكي از همكارانم بهنام «توماس شوئتز» (Thomas Schwetz) - كه اتريشي است و در حال حاضر در بخش تئوري آزمايشگاه «سرن» (CERN) است - تا بهحال خيلي روي آناليز دادهها كار كرده است. من ايشان را در كنفرانسهاي مختلف ايشان را ديده و با كارهايشان آشنا بودم.به ايشان ايميل زدم و ضمن توضيح راجع به ايدهام از ايشان پرسيدم:
آيا مايل هستند كه با هم روي اين پروژه كار كنيم؟
ايشان پس از 2 الي 3 ساعت پس از فرستادن ايميل طي يك نامهي الكترونيكي ديگر جواب من را دادند.
اين توضيح را هم بدهم كه خواندن كامل متن حاوي اين ايده 2 الي 3 ساعت زمان ميبرد! يعني ايشان واقعاً بلافاصله بعد از خواندن آن نامه جواب من را داده بودند! به هنگام همكاري با ايشان بود كه معناي «كار گروهي» بهمعناي واقعي كلمه را فهميدم.
ايشان گفتند:
«در ايدهي تو سهنكته وجود دارد ...»
و آن سه نكته را بيان كردند. بعد پرسيد:
«آيا من درست متوجه شدهام»؟! (اين يكي از روشهاي ارتباط برقرار كردن در هنگام كار گروهي است).
من در جواب گفتم بله كاملاً درست متوجه شدهايد و ايشان هم براي همكاري با من در اين زمينه ابراز علاقه كردند.
روز بعد چند پلات برايم فرستاد كه اگر خودم ميخواستم اين پلاتها را رسم كنم بايد چندينماه براي يادگيري و نوشتن كدهاي كامپيوتري مربوطه وقت صرف ميكردم.
ايشان گفتند:
«من اين پلاتها را برطبق ايدهي تو نوشتهام و ظاهراً اين ايده ميتواند بهدرستي نتايج هر دو آزمايش را توضيح دهد».
البته بر ايدهي من از نظر «تئوري» ايرادهايي وارد بود. متغيرهاي جديدي كه من معرفي كرده بودم بهطور كلي به «انرژي» بستگي داشت و با «انرژي» تغيير ميكرد و براي اين مسأله توجيه تئوريك نداشتيم.
اگر همچنين توجيهي وجود داشت ما آن را بلد نبوديم!
|
«آزمايشگاه سرن» (Cern Lab) |
|
|
«آزمايشگاه سرن» (Cern Lab). |
|
|
«آزمايشگاه سرن» (Cern Lab) |
ايشان اين ايراد را به من گفتند و من هم در جواب گفتهي ايشان را تاًييد كرده و گفتم: «بله! اين ايراد وجود دارد ولي از آنجايي كه اين تئوري به طبيعت بستگي دارد شايد طبيعت واقعاً اين موضوع را پذيرفته باشد».
بهاين ترتيب كار را شروع كرديم. در ابتدا بيشتر روي دادهها كار كرده و آزمايشهاي مختلفي انجام ميداديم. با طرح اين آزمايشها ميخواستيم بدانيم آيا اين ايده در آن آزمايشها تأثيرگذار است يا خير.
ماه گذشته (اين مصاحبه ابتداي سال 1387 انجام شده است). من براي همايش به «ونيز» رفتم. در اين همايش، سخنرانياي ارائه شده و در آن راجعبه آزمايشي صحبت بهميان آمد كه طي آن متوجه شدم مدل من در اين زمينه هم تأثيرگذار است.
اين موضوع را هم به مقاله اضافه كرديم و بههمين صورت كمكم مطالبي اضافه ميشد.
بعد از مدتي موضوع را با استاد راهنماي قبليام درميان گذاشتم و از او پرسيدم:
«آيا مايلايد نظرتان را راجعبه اين موضوع بيان كنيد»؟!
|
«الكسي اسميرنف» (Alexy Smirnov) |
استاد راهنماي سابق من آقاي «الكسي اسميرنف» (Alexy Smirnov)بسيار فعال است و مقالههاي زيادي مينويسد. بههمين دليل معمولا وقت آزاد زيادي ندارد و بهندرت براي همكاري در يك مقاله موافقت ميكند. همچنين ايشان آنقدر پايبند اخلاق علمي است كه وقتي در نوشتن مقاله نقش بهسزايي نداشته باشد نميخواهد اسمش روي مقاله نوشته شود.خوشبختانه استاد ايدهي من را پسنديد و عليرغم مشغلهي كارياش قبول كرد در پيشبرد كار به ما كمك كند.
استاد با توجه به تجربهاي كه دارد پس از مدتي كار روي پروژه به موضوع مهمي اشاره كرد كه ما به آن توجهي نكرده بوديم. اين مطلب جديد را هم به مقالهيمان اضافه كرديم و توانستيم با يك همكاري سهنفره مقاله را بهاتمام برسانيم و ويرايش اوليهي آن را به آرشيو الكترونيكي «فيزيك انرژيهاي بالا» ارسال كنيم.
البته اكنون در حال كاملتر كردن مقاله هستيم و تا چند روز ديگر دوباره آن را ارسال ميكنيم (اين مصاحبه ابتداي سال 1387 انجام شده است). البته قصد داريم براي كاملتر شدن كار، مطلب ديگري را هم به آن اضافه كنيم كه هنوز مشغول كار روي آن هستيم.
|
«بيل لوييس» (Bill Louis) |
اين مطلب جديد مربوط است به «بيل لوييس» (Bill Louis) كه از افراد كليدي آزمايش «ال. اس. ان. دي.» (Liquid Scintillator Neutrino Detector) (LSND) است. ايشان مقالهي ما را ديده بود و چند روز قبل طي يك نامهي الكترونيكي از ما بهخاطر نوشتن چنين مقالهاي تشكر كرد. ايشان به مطلب جديدي اشاره و پيشنهاد داشت تا در مورد آن موضوع هم آزمايشهايي ترتيب دهيم و ما هماكنون مشغول كار روي همان موضوع هستيم. اين تقريباً روند كار نوشتن يك مقاله است.