|
خود شما براي ارزشيابي دانشجويانتان از چه روش هايي استفاده مي کنيد؟
|
چيزي که برايم مهم است اين است که خيلي کم تر از دانشجويانم امتحان بگيرم و چيزي كه بيشتر مهم است اين است که وقتي مي آيند و صحبت مي کنند چهطور صحبت ميکنند و وقتي با خودم صحبت ميکنند بهتر ميفهمم که چقدر مطالب را فهميدهاند.
|
در روز چند ساعت را به مطالعه در حوزهي تخصصيتان اختصاص ميدهيد؟
|
خيلي سخت است که بگويم، اين نيست که بگويم روزي 5 ساعت روي رشتهي تخصصيم کار ميکنم.
بعضي مواقع بيشتر است و بعضي مواقع کمتر است .
آنقدر گرفتاري کارهاي مختلف دارم كه نميتوانم زمانبندي خاصي را بگويم.
نه فقط اجرايي، همين که با افراد مختلف در تماسم و چون رشتههاي مختلف کار ميکنم و با دانشجويان طرف هستم زمان دادن خيلي سخت است.
بهخصوص اينکه خيلي وقتها کارهاي تدريسي با کارهاي تحقيقي مخلوط است و اينها را 100% نميتوان از هم جدا کرد.
من هميشه سعيم اين بوده که درس طوري باشد که جنبهي تحقيق هم داشته باشد و در واقع مثل اين است که در حال تحقيق هم هستند گرچه مطالبي است که قبلاً کشف شده ولي طوري است که حالت کشفي دارد و هميشه آدم چيزهاي جديد هم ياد ميگيرد بنابراين جدا کردن اين چيزها از هم خيلي سخت است.
|
چه پيشنهادي براي بچههاي دبيرستاني داريد که در روز چهقدر مطالعه کنند؟
|
بالاخره همه احتياج دارند بازي هم بکنند، مطالعه هم بکنند، چيزي که مهم است اين است که در اين چند ساعت چه طور مطالعه ميکنند.
چيزي که من واقعاً روي آن تأکيد ميکنم اين است که وقتي مطالعه ميکنند مطالعهاشان خيلي به طور فعال باشد.
اين نباشد که بگويند کتاب اين را گفته پس بايد همين را حفظ کنم و ياد بگيرم و نمرهي خوب بگيرم .
اين طوري کار نکنند بيشتر سعي کنند مسائل را خوب بفهمند تا برايشان يك نوع حالت ارضاء و لذت داشته باشد و از اين هم نترسند که آزمايش کنند و كارشان غلط شود آدم از غلطهايش هم چيزهايي ياد ميگيرد.
تازه بفهمد چيزي درست کار نميکند، اين خوب است چون موجب ميشود فعال گردند و همينطوري چيزي را قبول نكنند.
کمي به خودشان آزادي بدهند که چيزهاي مختلف را آزمايش کنند که ببينند چهطور کار ميکند و چه ميشود؛ اين آزمايش کردن و فکر کردن باعث ميشود آدم خيلي چيزها را بهتر بفهمد.
در رياضي کاملاً معني دارد شما وقتي يک مسئلهي جديد ميبينيد نميدانيد چه کار بايد کرد و در کتاب هم نوشته نشده در اين فصل، بنابراين از روش اين فصل بايد استفاده کرد و در واقع کسي به شما نميگويد.
ممکن است پنجتا راه برويد و نتيجه نگيريد اما راه ششم به نتيجه برسيد.
خب اين کارها را بايد انجام بدهيد خيلي چيزهاي رياضي هم به صورت آزمايشي کشف شده، نه اينکه برويم در آزمايشگاه و در دستگاه بگذاريم و اندازه بگيريم بلکه با روشهاي مختلف نتايجي را به دست ميآوريد که کمکم ميبينيد که واقعاً چه اتفاقي در حال وقوع است و يک باره همه چيز برايتان باز ميشود.
در واقع مسئله اين است که دانشجويان از بازي با مسائل مشکل نترسند و ياد بگيرند که بيخودي ريسک نکنند و همهي اين چيزها يک مقدار ريسک هم دارد، خودشان را محدود به آنچه در کتاب است نکنند، در اينترنت بگردند و چيزهاي مربوط به آن را پيدا کنند و بفهمند که چه ميشود و ديگر اين که خودشان فکر کنند.
|
چهقدر به مسائل مذهبي باور داريد و چه ميزان اعتقادات در موفقيت شما تأثيرگذار بوده است؟
|
مسائل مذهبي را اصلاً نميخواهم در موردش صحبت کنم.
اين مسئله به نظر من شخصي است و هيچوقت هم با دانشجوها در اين مورد بحث نکردم و هيچ علاقهاي هم ندارم که بحث کنم چون فکر ميکنم افراد بايد به طور شخصي با آن برخورد کنند.
|
آقاي دکتر آيا در حين تحصيل و يا تحقيق با مشکلاتي مواجه بوديد؟ با اين مشکلات چگونه برخورد کرديد؟
|
بالاخره همه با مشکلات مواجه هستند من نميدانم منظورتان از مشکلات چيست؟
|
مثلاً بچهها گاهي مشکلات محيطي برايشان به وجود ميآيد پدر يا مادر فوت ميکند، از لحاظ مالي دچار شکست ميشوند يا حوادث مختلف.
|
مسلم است، اين مسائل براي هر کسي وجود دارد براي بعضيها هم متأسفانه اتفاقات بدي افتاده که تأثيرات خيلي بدي در زندگيشان گذاشته و همين طور موقعيتهايي خوبي هم ممکن است پيش بيايد و کسي بتواند استفاده کند.
بالاخره ما در دنيايي زندگي ميکنيم که آينده خيلي مشخص نيست و اتفاقات در زندگيامان تأثير دارد.
معلوم نيست يک نفر که موفقيت بيشتري دارد لزوماً از کسي که موفقيت کمتري دارد حتماً باهوشتر است.
اصلاً باهوشتر يعني چه؟ يک اصطلاح انگليسي هست که ميگويد« To be in the right place at the right time »يعني در جاي درست زمان درست باشد و اين خيلي مهم است.
تصادفاتي در زندگي همهي آدمها وجود دارد كه ممكن است خوب باشد و يا بد.
افراد موفق کساني هستند که نه تنها اتفاقات خوب برايشان افتاده بلکه وقتي اتفاق خوب هم ميافتد ميدانند چهطور از آن استفاده کنند.
خوب است که آدم زود دکوراژه نشود چون باعث ميشود که بالاخره دير يا زود اگر که يک اتفاق خوب افتاد بتواند از آن استفاده کند.
|
به نظر شما نهادهاي متولي در امر نخبگان بر روي چه موارد اساسي براي اين قشر و مردم تکيه ميکند؟
|
نفهميدم.
|
فرض کنيد الان بنياد نخبگان درست شده اين بنياد براي بچههاي نخبه بايد چه کار کند؟ چه برنامهريزيهايي بايد انجام بدهد؟ اگر شما خودتان مسئول چنين بنيادي بوديد و بودجه و امکانات کافي داشتيد چه ميکرديد؟
|
در همهي رشتهها مشکل است که بچهها نشان بدهند چه کارهايي ميتوانند انجام بدهند.
در بعضي رشتهها از نظر زماني زود نشان ميدهد، رشتههايي که زود خود را در آنها ميتوانند نشان بدهند رياضي، موسيقي و ... است يعني خيلي زود ميتوانند بقيه را قانع کنند که در اين رشته استعداد بهخصوصي دارند.
در رشتههاي ورزشي هم همينطور است، بعضي افراد خيلي جوان در آن ها شرکت دارند کاري که ميتوان کرد اين است که طوري باشد که اينها بتوانند خودشان را پرورش بدهند.
در هر رشتهاي که باشد محيطهاي پرورشي برايشان ايجاد کرد.
بعضيها ممکن است در کارهاي آزمايشي خيلي خوب باشند آنها کمي مشکلتر است و فرمول کلي ندارند ولي فقط اينکه آن چيزهايي که قبلاً هم گفتم برايشان محيط باشد که چيزهاي تازه ياد بگيرند و آزمايش کنند و خودشان بتوانند مستقل فکر کنند.
تشويق بشوند که مستقل فکر کنند، اصلاً از برخورد عقايد نترسند هيچ اشکالي ندارد که دو نفر عقايدشان با هم فرق داشته باشد يا اينکه با هم بحث کنند هميشه باعث ميشود چيزهاي جديد پيدا شود و افراد از هم چيز ياد بگيرند.
|
پيام شما براي المپياديهاي ناموفق که در آزمون قبول نشدهاند چيست؟
|
همان چيزي که اول گفتم اين بوده که تمام افراد المپيادي که موفق بودند خوب بودند .
هيچ کس را يادم نميآيد که موفق بوده و خوب هم نبوده و همين قدر هم افرادي را در المپياد ديدم که به درجهي آنها نرسيدند ولي به همان خوبي بودند.
بنابراين فکر نکنم المپياد معيار مطلقي است که نشان بدهد کساني که خوبند، خوبند و آنهايي که موفق هستند خوب هم نيستند اصلاً اين طوري نيست.
من خيلي رياضيدانهاي مشهور را ميدانم که در اين امتحانات اصلاً خوب نبودند و همانقدر هم موفق بودند و کارهايي هم که کردند خيلي در پيشرفت علم مؤثر بوده.
بنابراين اصلاً اينطوري فکر نکنند که المپياد امتحاني است که کاملاً سرنوشتشان را معين ميکند و خيلي مهم است که دانشگاهها و دبيرستانها براي دانشجوها روشن کنند که موفق بودن در المپياد خيلي خوب است ولي اصلاً دليل اين نيست که اگر در المپياد موفق نشديد ديگر آيندهاي نداريد.
|
آيا به فعاليتهاي فوقبرنامه مثل ورزش، تفريح و غيره اهميت ميدهيد؟
|
بله، من فکر ميکنم كه فعاليتهاي خارج از برنامه موقعيتهايي را به افراد ميدهد که اعتماد به نفس خود را بالا ببرند و ياد بگيرند چهطور با افراد ديگر کار کنند و اينها خيلي مهم است و اصلاً از نظر فرهنگي خودشان را غني کنند.
فقط خودشان را محدود به خواندن کتابهاي دبيرستان نکنند، انواع و اقسام کارهاي ديگر در اين دنيا هست که خيلي مهم است ياد بگيرند که اين کارها را انجام بدهند.
فعاليتهاي فرهنگي و دانشگاهي و ... قسمتي از فعاليتهاي دنياست، خيلي چيزهاي ديگر هم هست که افراد با برنامههاي فوق برنامه ياد ميگيرند و به اهميتش واقف ميشوند و بايد مسلماً اينها را در نظر بگيرند.
|
فعاليتهاي فوقبرنامه چه تأثيري روي يادگيري دارد؟
|
بستگي دارد که چه نوع فعاليت فوقبرنامهاي باشد.
فوقبرنامه ميتواند کار ورزشي باشد، هنري باشد، کارهاي تجاري باشد مثلاً بخواهند شرکتي را راه بيندازند و در سطح کوچک کار کنند و خودشان تجربه کنند و ببينند چه چيزهايي لازم است و هم ميتواند اين باشد که به کتاب و درس قانع نباشند و بروند و چيزهايي را خودشان پيدا کنند و بخوانند.
همهي اين نوع کارها به نظر من خيلي مهم است چون هم براي افراد اعتماد به نفس ايجاد ميکند و هم افراد با واقعيت طرف ميشوند.
|
ببراي ادامهي فعاليتهاي علمي وتحقيقاتي خودتان چه برنامهاي داريد؟
|
يعني چي چه برنامههايي دارم، الان من چندتا برنامهي بهخصوصي دارم.
|
مثلاً قصد ادامهي تحصيل در خارج از کشور داريد يا ميخواهيد در حوزههاي خاصي تحقيق کنيد. |
نه من ديگر سنم بالا رفته است و مرتب به خارج از کشور ميروم و با افرادي که آشنا هستم و ميشوم در تماس هستم.
به کارهاي علميام ادامه ميدهم. نميدانم ديگر چه چيزي ميتوانم بگويم.
|
چرا شما مشمول فرار مغزها نشديد و در ايران هستيد و خدمات خودتان را به کشورتان ارائه ميکنيد؟
|
من بيشتر عمرم را خارج بودم، من فکر ميکنم که خيلي مهم است که ما از اين موضوع نترسيم و افراد بتوانند خارج بروند.
مسئله فقط فرار مغزها نيست ما ميتوانيم با افرادي که ميروند رابطه داشته باشيم و هر چقدر بيشتر رابطه داشته باشيم آنها بيشتر تشويق ميشوند براي اين که من بيشتر افرادي را که ديدم همهي آنها يک رابطهي عاطفي با ايران دارند.
بالاخره اينجا بزرگ شدند، خانواده دارند و حاضرند کمک کنند.
ما بايد اين روابط را تقويت کنيم و از اينکه افراد بروند خارج نترسيم براي اينکه يک علم در دنيا بيشتر نيست.
اين نيست که علم در اينجا با جاي ديگر فرق دارد و هر چه اين رابطهها بيشتر باشد براي پيشرفت علم خيلي بهتر است و ما موفقتر خواهيم بود.
بنابراين به نظر من بايد درها را باز گذاشت که رفت و آمد بيشتر باشد هم از خارج بيايند و هم از اينجا بروند تا بتوانيم وارد جامعهي بينالمللي امروز بشويم نه اينکه سعي کنيم درها را ببنديم و فکر کنيم مسئلهي بهخصوصي است.
|
شما چرا تخصص خودتان را در ايران ثبت ميکنيد؟ |
متوجه نشدم.
|
شما الان اينجا تشريف داريد و کارهاي تحقيقاتي انجام ميدهيد (داخل کشور) چرا داخل کشور اين کار را انجام ميدهيد در حاليکه خيليها حاضر نيستند تخصص خودشان را داخل ايران خرج کنند.
|
نه من فکر ميکنم خيليها حاضرند.
مسلماً اشکالاتي وجود دارد مثلاً بعضيها ممکن است بگويند من آنجا خانوادهاي دارم که نميتوانم آنها را رها کنم بيايم اينجا که خيلي طبيعي است.
ولي خيليها هم حاضرند کمک کنند و همکاري کنند و ميآيند، بعضيها مي آيند هم کاري ميکنند و ميروند و هر چه اين ارتباطات بيشتر باشد خيلي بهتر است.
|
زماني که شما دانشآموز بوديد در ذهن خودتان چه اهدافي را ترسيم ميکرديد؟ آيا دوست داشتيد در همين رشته رياضي فعاليت کنيد ؟
|
بله، از همان موقع دنبال رياضي بودم.
|
چه چيزي براي خودتان از رياضي ترسيم ميکرديد؟ آيا به آن چيز رسيديد؟
|
الان يادم نميآيد چه تصوراتي داشتم بايد فکر کنم تا يادم بيايد.
|
آيا رياضي که در دانشگاه با آن برخورد کرديد همان رياضي بود که در دبيرستان به آن علاقه داشتيد؟ |
نه خب ماهيتش خيلي فرق دارد.
براي اينکه آن زمان برايم قابل تصور نبود که با چه چيزهايي در تماس هستم، به تدريج ياد گرفتم و به تدريج متوجه شدم که چقدر اين رشته عميقتر از آن چيزي بود که من فکر ميکردم.
مسلماً هيچ راهي نداشتم در دبيرستان که اين چيزها را بدانم.
|
کسي که در رشتههاي علوم شيمي، رياضي، فيزيک و ... مطالعه و تحقيق ميکند چه آيندهاي در انتظارش است؟
|
ميتواند آيندهاش خيلي عالي باشد.
فقط بايد رشتهاش را خوب انتخاب کند .
دنبال رشتههايي برود که مسائل اساسي در آن است و خودش قانع شود که مسائل اساسي است و بخواهد كه دنبال آن رشتهها برود.
معنيش اين نيست که آدم ميتواند شخصاً مسائل اساسي را حل کند ولي وقتي در جهت مسائل اساسي برود مسائل جانبي زيادي هم پيدا ميشود که آنها هم با ارزش هستند.
اگر دنبال حل اين نوع مسائل برود چيزهايي را ياد ميگيرد و ميبيند در دنيا چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است. پس ميتواند آيندهي خيلي خوبي داشته باشد.
|
اوضاع اقتصادي کساني که در رشتههاي علوم ميروند به چه صورت خواهد بود؟ |
من نميدانم، از من ميپرسيد که در ايران چه وضع اقتصادي خواهند داشت؟
|
نه، منظورم اين است که بعضي از بچههاي رشتههاي علوم از لحاظ اقتصادي خودشان را با رشتههاي مهندسي مقايسه ميکنند و ميخواهند وارد رشتههاي مهندسي يا پزشکي بشوند.
|
اين درست است کساني که به دنبال رشتههاي علمي محض ميروند معمولاً از لحاظ درآمد پايينتر از کساني هستند که به دنبال رشتههايي مثل پزشکي ميروند .
اتفاقاً همه جاي دنيا هم همينطور است ولي چه کار ميتوان کرد؟
|
الان متغير وضع اقتصادي عامل مهمي در انتخاب رشته شده يعني نخبههاي ما به سراغ رشتههاي مهندسي يا پزشکي ميروند.
|
نه همهي آنها هم نميروند.
من در کلاسهايم ديدهام دانشجويان المپيادياي که خيلي هم خوب بودند و رشتههاي مهندسي رفتند اما رها کردند و به رشتهي رياضي آمدند.
آنها ميگفتند چون حوصلهي آن رشته را نداشتهاند.
رشتههاي علمي محض کمتر ميتواند افراد را جمع کند براي اين که کارهاي علمي محض مهم هم کمتر است و کارهاي مهندسي کاربردي است.
يعني خيلي بيشتر است و افراد بيشتري از آن استقبال ميکنند، درآمد بيشتري هم دارد و مسلماً افراد بيشتري هم دنبال آن ميروند.
در نتيجه کاري نميتوان کرد چون واقعاً اوضاع همين است.
|
براي دانشآموزان علاقهمند به فراگيري علم چه توصيهاي داريد؟ |
اگر علاقهمنديد به دنبال علاقهتان برويد و سعي کنيد ياد بگيريد و در مورد آن جدي باشيد.
کاري کنيد که خودتان در مورد خوبي و درستي آن قانع شويد، اين مهمترين چيز است.
|
پيشنهاد شما در مورد بخشهاي ديگر سايت چيست؟
|
پيشنهاد بهخصوصي ندارم. فقط توصيه ميكنم به رشتههاي جديد توجه كنند.
|
آقاي دكتر گرايشهاي رياضي را ميتوانم بپرسم؟
|
در رياضي آنطور كه من متوجه شدم اين است كه در اينجا بچهها فكر ميكنند كارهاي آزمايشگاهي درجهي 2 است.
يعني كارهاي آزمايشگاهي خوب نيست و كارهاي تئوري خوب است ولي اينطور نيست.
تئوريهاي خوب از آزمايش بهدست آمدهاند.
پيشنهاد ميكنم كه بچهها دنبال كارهاي آزمايشي باشند.
كارهاي آزمايشي معني كلي دارد تئوري همينطوري بهوجود نميآيد فكر نكنند كارهاي آزمايشي كردن سطحش پائين است مثلاً اگر من ميخواستم از اول درس بخوانم (در رشته فيزيك)، مسلماً دنبال كارهايي كه جنبهي آزمايشي دارد ميرفتم خيلي چيزها از آنجا بهدست آمده است چون تئوري به تدريج از آزمايش بدست ميآيد.
|
در سايت قرار است بخشي راهاندازي بشود بهنام پروژههاي علمي يعني موضوعهايي را بچهها بدهيم تا بروند و راجع به آنها تحقيق بكنند. نظرتان در اين مورد چيست؟
|
خيلي خوبه كه يك موضوعهايي را به بچهها بدهيد تا بروند دنبالش و تحقيق كنند بدين ترتيب تشويق ميشوند كه مستقل كار و فكر كنند و در مورد چيزهايي كه پيدا ميكنند.
بحث و صحبت كنند و در كلاس ارائه بدهند و از هم انتقاد كنند و در نهايت نتايج بهدست آمده را در اختيار هم قرار بدهند.
به نظر من اين خيلي خوب است.
|
در اين زمينه ميتوانيم از شما كمك فكري بگيريم؟
|
بهتر است به زمان ديگري موكول كنيم.
|