کسی که روحيه شاگرد اول بودن را در خودش می كشد اين فرد در بلند مدت موفق می شود
در حال حاضر تقريباً همه كساني كه در آزمون ورودی دانشگاهها شركت ميكنند پذيرش مي شوندمصاحبه و گزارش با آقای«سهراب راهوار»-قسمت دوم
کسی که روحيه شاگرد اول بودن را در خودش میكشد
اين فرد در بلند مدت موفق میشود
قسمت اول
|قسمت دوم
در آمريكا يكي از موفقترين تستهايي كه در آموزش انجام شد اين است كه گروههاي دانشآموزي و يا دانشجويي به صورت فعال يا (active learning) در كنار هم مينشستند و بحث ميكردند و يك معلم هدايت كنندهي بحث بود، نظرتان درباره چنين شيوه آموزشي چيست؟ و آيا چنين شيوهاي را ما در آموزش عالي داريم؟
اين مسئله ميتواند به صورت غيررسمي باشد يعني به صورت دوستانه، چند نفر كه در علم علائق مشترك دارند بحث كنند. اين از قديم بوده، شما اگر حتي در تولد شاخههاي مختلف علوم نگاه كنيد چند نفر بودند كه مدتهاي طولاني با هم صحبت و بحث كردند تا از بين آن بحثها آن علم متولد شد.
درست مثل زماني كه بوهر و انيشتين كنار هم بودند
در كتاب «جزء و کل» هايزنبرگ ميتوانيد نمونهاش را ببينيد.
نظرتان درباره كنكور چيست؟ واقعاً به عنوان يك شيوه غربال كردن تا چه حد ميتواند درست باشد؟
کنکور چيزي است كه از قديم بوده، ولي اگر بخواهيم روش جديدي بياوريم كسي بايد روش عملي جديدي را پيشنهاد كند. به نظر من اين يك اصل است كه نبايد هر چيز بدي را تعويض كرد تا زماني كه بهتر از آن ارائه نشده است. در مورد كنكور هم من روش بهتري نميدانم ولي اين روش خوبي نيست.
در واقع به قول خود بچههايي كه در بخش مشاوره ميآيند در يك مدت كوتاه خواندن و حفظ كردن يكسري از دروس برای کنکور و دور شدن از علائق است.
در حال حاضر تقريباً همه كساني كه در آزمون ورودی دانشگاهها شركت ميكنند پذيرش ميشوند.
شما در زمينهي فيزيك امتياز خاصي داشتيد؟ يعني جزو افراد ممتاز به حساب ميآمديد يا اينكه شما هم يك پروسهي معمولي را طي كرديد تا به اينجا رسيديد؟
كاملاً معمولي بود. در دبيرستان آدم شاخصي نبودم. هيچوقت هم شاگرد اول نبودم، جزء دانشآموزان خوب بودم اما علاقهاي نداشتم كه شاگرد اول باشم.
واقعاً مهم است؟
نه، تجربه نشان داده که کسی که روحيه شاگرد اول بودن را در خودش میكشد اين فرد در بلند مدت موفق میشود چون اگر ممتاز هم نشود پشتکار خود را از دست نداده و به کار خود ادامه میدهد و اين بسيار خوب است و اصولاً بازدهي بلند مدت مهم است نه كوتاه مدت. بطور مثال ترم پيش من به حدود 200 نفر از دانشجويان برق كه تازه از دبيرستان آمده بودند و همهي آنها نفرات اول، پنجم، دهم و ... بودند فيزيك درس ميدادم در نهايت اين دانشجويان ممتاز هم بايد گروهبندی میشدند.
و از بين آنها بالاخره يك نفر شاگرد آخر ميشد در حالي كه هميشه آن شخص اول بوده و حالا اين شخص اگر همچنان روحيه شاگرد اولی را داشته باشد يعنی روحيه پذيرش شاگرد آخری را نداشته باشند از نظر روحي خرد ميشود و بعضي از آنها حتی ممکن است که كارشان به جاهاي خيلي بدي بكشد.
شما در چه حوزه غير تخصصي كار كردهايد؟ غير از فيزيك دوست داريد به چه چيزهايي بپردازيد و تا حالا پرداختيد؟
من به موسيقي علاقه دارم و ويولون ميزنم. البته هر آدمی با تشكيل خانواده و مسائل آن بتدريج فرصتهايش خيلي محدودتر میشود پس بنابراين بايد علائقش را خيلي محدود (باريك) كند.
من در دورهي كارشناسي كه مجرد بودم زياد كوه ميرفتم بطوری که در سال دو بار به كوههاي مرتفع ميرفتم و نزديك 9 سال هم در شنا عضو تيم منتخب استان بودم البته عضو تيم دانشگاه هم بودم ولي در حال حاضر ديگر نيستم، چون وقتم را بايد روي كارهاي خاصي متمركز كنم.
براي دانشآموزان تا چه حد اين امر ميتواند صادق و مؤثر باشد؟ مثلاً چون دانشآموز ميخواهد مهندسي برق بخواند حتماً بايد فقط درس بخواند يا از مسائل مختلف ديگر هم استفاده كند؟
به نظر من خير، بايد واقعاً روي كاري كه ميخواهد انجام بدهد متمركز شود ولي آدم هميشه وقت اضافه دارد و بايد با انجام كارهاي ديگر بتواند از وقت اضافه استفاده كند، بعضي مواقع اوقات فراغت به كار آدم غلبه ميكند كه اين خيلي بد است چون من در اين دانشكده معاون دانشجويي هم هستم ميبينم زماني كه دانشجوها ميخواهند اوقات فراغتشان را پر كنند آنقدر بزرگش ميكنند كه ديگر خود كارشان و وقتشان پر و گرفته ميشود.
يعنی تمام وقتشان اوقات فراغت ميشود؟
بله، و اينطوري اصلاً خوب نيست، هميشه و هر بيست و چهار ساعت، يك ساعت آدم وقت اضافه دارد و ميتواند كارهاي اضافه ديگر هم انجام دهد؛ مثلاً ورزش كند يا كار هنري انجام دهد.
آيا با نيازهاي آموزشي بچههاي دبستاني، راهنمايي و دبيرستاني آشنايي داريد؟ و به نظر شما اکنون وضعيت ما چگونه است؟
به نظر من آنها به يكسري از نيازهاي آموزشي كلاسيك كه همان دروسشان است و همه جاي دنيا آن را ميخوانند، لازم دارند. البته آنها به يكسري نيازهايي هم مانند مهارتهاي زندگي يا آموزش روانشناسي در سطحي بسيار ساده تا جايی که از آنها حتی امتحانی گرفته نشود بلكه فقط در مورد آن صحبت و بحث كنند و جلسه داشته باشند نيز نياز دارند كه متأسفانه سيستم آموزشي ما نه تنها به آن نپرداخته بلکه اصلاً اين مسائل در آن وجود ندارد.
و با توجه به تحولات مختلفي که در روح و جسم يك نوجوان و جوان اتفاق ميافتد نبايد آنها، در جامعه رها باشند چون ممكن است به هر سمتي كشيده شوند در نتيجه بايد به اين افراد بهصورت كنترل شده آموزش داد تا بتوانند تحولات درونيشان را خود كنترل كنند و جلو روند. چون ممکن است که بعضي از آنها كنترل از دستشان خارج شود و مسير زندگيشان كاملاً متحول گردد.
اين موضوع به اندازه همان رياضي كه ميخوانند، مهم است.
به نظر شما نوجوانی كه در سنين دبيرستان و در اوج تغييرات روحي و رواني است چطور ميتواند اين مهارتها كه لازمه يك زندگي است و در سيستم آموزشيمان وجود ندارد و حتی ممکن است بسياري از خانوادهها هم نحوه آموزش آن را ندانند، را به دست آورد. آيا شما پيشنهاد خاصي داريد؟
من شخصاً نميدانم، چون متخصص اين كار نيستم. ولي پيشنهاد ميكنم كه به صورت سيستماتيك توسط سيستم آموزشي يعني از طرف آموزش و پرورش و همچنين وزارت علوم در دانشگاهها به آن توجه شود. اين موضوع ميتواند زندگي آنها را بسيار تحت تأثير قرار دهد.
شما حتماً بچههايي را كه درسشان عالی بوده اما به يكباره افت كردهاند را ديدهايد و دليل آن هم، اين است که قطعاً برايشان اتفاقاتي افتاده است که بايد مورد بررسی قرار گيرد.
به نظر شما تيزهوش يا نخبه تعريف خاصي دارد؟ نيازهاي آموزشي اينگونه افراد چيست؟ و آيا نيازهايشان با ديگر افراد كه به صورت معمولي درس ميخوانند متفاوت است؟
ممكن است بعضيها قدرت ذهنيشان كمي بيشتر باشد ولي من فكر ميكنم تفاوت بين قدرت ذهني از تفاوت بين قدرت جسماني كمتر است؛ يعني اگر مثلاً ما قدمان واريانس پنج درصد با هم اختلاف داشته باشد تفاوت ذهني ما شايد يك درصد باشد. اين مهم است كه ذهن چگونه آموزش ديده و پرورش يافته، اختلاف واقعي اينجاست.
در واقع اختلاف نرمافزاري است نه سخت افزاري و اگر بپذيريم كه نرم افزاري است آموزش و پرورش ميتواند از اول آن نرمافزار را در ذهن بچهها درست نصب و هدايت كند.
حال اگر به دلايلي اينطور نشده و سيستم آموزشي ما آدمها را سياه و سفيد ميكند به نظر من اين کار اشتباه و خيلي مضر است، چون وقتی كه يك عده از بچهها را از بقيه جدا میکنند و به آنها اتيكت يا برچسب نخبه ميزنند اين مسئله خود موجب ديد منفی ديگر بچهها به آنان میشود بطوری که بقيه فکر میکنند که آنها بالا ايستاده و خودشان پايين قرار دارند، خود آن افراد هم توهم خود بزرگبيني به نام تيزهوش پيدا ميكنند و اين اصلاً خوب نيست.
و اما از ديگر مضرات اين است که زمانی که آن افراد وارد جامعه ميشوند ميبينند كه كس خاصي نيستند.
كاش همه جاي سيستم آموزشي ما خوب بود، يك عده را شارژ نميكردند كه اينها بزرگ شوند بعد آن طرف جامعه را رها كنند.
در واقع يك مرزبندي وجود نداشته باشد؟
بله، آنوقت همه استعدادها ميتوانند رشد كنند و جذب شاخههايي كه علاقه دارند، شوند.
شما چه منابعي را به بچهها معرفي ميكنيد براي آنهايي كه دانشآموزند به خصوص كساني كه از دورهي راهنمايي شروع ميكنند و ميخواهند با فيزيك و نجوم آشنا شوند تا دوره دانشگاه، چه كتابهاي فرعي غير از كتابهاي درسي وجود دارد؟
من كتاب خاصي را نميدانم هر كتابي در مورد فيزيك يا نجوم كمك كننده است البته مجلات هم مؤثرند. به طور مثال خود من مجله دانستنيها را خيلي دوست داشتم و برايم خيلي جالب بود. از مجلات ديگر هم میتوانم مجلهی دانشمند را نام ببرم.
به نظر شما آيا متغير تفاوت جنسيت (دختر يا پسر بودن) در نوع آموزشهاي ارائه شده تفاوت ايجاد ميكند؟
تجربهی من در زمينه علومی که كار كردهام میگويد که در زمينهی علوم خير. علم علم است و فرقي نميكند که فرد سياه باشد يا سفيد، زردپوست باشد يا مؤنث و يا مذكر. ولي در مورد مهارتهاي اجتماعي كه گفتم بله ميتواند متفاوت باشد.
چه نهادهايي از جامعه فيزيك، انجمن فيزيك، IPM ، پروژههاي تحقيقاتي، از يك دانشجوي فيزيك بهخصوص در مقطع فوق ليسانس و دكترا يا كسي كه به فيزيك علاقه دارد حمايت ميكند؟
بايد ديد كه روال آن در تجربهي دنيا چيست؟ تجربهي دنيا اينست كه اگر كسي دانشجوي فوق ليسانس يا دكتراست و پروژهاي دارد و دنبال پول است اين را استاد راهنمايش با بستن قرارداد با جايي بايد تهيه كند. مثلاً در آمريكا دانشجوي دكترا براساس بورسيهاي (grant) كه آن استاد راهنما ميآورد تعريف ميشود، يعنی براساس آن بورسيه و مقدار پولی که میگيرد آن استاد میتواند يك، دو يا n تا دانشجو داشته باشد. در واقع هيچ نهادي وجود ندارد.
ولي طبق روال ساير كشورها قرارداد با دانشگاه بسته میشود اين مسئله در ايران هم شروع شده و در دانشگاه اجرا ميشود؛ به طور مثال آنهايي كه فيزيك بنيادي كار ميكنند يعنی رشتهي علوم پايه هستند و قرارداد ندارند قراردادشان در اين دانشگاه با معاونت پژوهشي است و از طريق آن به دانشجويان حقوق و پول داده ميشود. كساني كه كار تجربي ميكنند و با سند قرارداد ميبندند استاد راهنمايشان و يا كساني كه فني هستند ابتدا با سند قرارداد ميبندند بعد بودجه ميآورند آن بودجه هم حقوق و وسايلي كه براي كار آن دانشجو لازم است را تأمين ميكند.
خيلي از بچههاي مهندسي برق يا مكانيك يا هر رشتهي ديگري فكر ميكنند كه فيزيكيها بيشتر رياضيات ميخوانند در حاليكه ميدانيد ما مباني دروس آنها را خيلي قويتر ميخوانيم و آنها مطالب تخصصي و تجربي بيشتري را دارند. آيا ديگران و بهخصوص صنعتگران اين را ميدانند و شناخت كافي از فيزيك دارند؟
كسي نميآيد آدم را بشناسد در نتيجه اين خود فرد است که بايد به خودشناسی برسد؛ به طور مثال همكاران من در اينجا، برای ساخت sensor با مبالغ كلان قرارداد بستهاند و روي چيزهاي مختلف در حال كار هستند. اينست كه شخص بايد خودش برود و كارش را معرفي كند اينطور نيست كه آدم در اتاقش بنشيند و مردم به سراغش بيايند. در واقع هيچ جاي دنيا اينطور نيست.
آيا شما براي تدريس، روشهاي خاصي داريد يا در ذهنتان روشي براي تدريس يك درس خاص داريد؟
در كل من درس را با سؤال شروع ميكنم، هر مبحثي كه ميخواهم بگويم سؤالات مربوط به آن را مطرح ميكنم تا دانشجويان بتوانند به ذهن خود فشار بياورند و سعي كنند تا جواب را پيدا كنند، بعد در مورد آن موضوع و راهحل آن بحث ميكنم. يعني در واقع قبل از اين كه دانشجو به كتاب مراجعه كند بايد در مورد آن مسئله فكر كند و با اطلاعات کسب شدهاش ببيند که ميتواند به آن سؤال پاسخ دهد يا نه.
در واقع به طريقي پرسش و پاسخ ايجاد ميكنيد و اعتماد به نفس آنها را هم بالا ميبريد؟
بله، و بعد از اين مرحلهی پرسش و پاسخ درس را به روش استاندارد ميگويم.
از چه موقع تصميم به خواندن فيزيك و ادامه دادن آن در دانشگاه گرفتيد؟
در حقيقت چون من ميخواستم كار نجوم بكنم بايد فيزيك ميخواندم.
در كلاسها شيوه گزينش يا سنجشتان به چه شكل است؟ آيا روال تشويق و تنبيههاي متناوب داريد؟
من فكر ميكنم براي كسي كه دانشگاه آمده تنبيه معني ندارد. بلکه بايد علاقه را در آن ايجاد كرد. اصلاً تنبيه توهين به شعور انسان است. فرض كنيد من يك دانشجوي دكترا دارم كه 28-27 ساله است اگر ببينم که او مسير را اشتباه ميرود ميتوانم راهنمائيش كنم يا حتی در بعضي مواقع ممكن است مقداري لحنم را عوض كرده و تندتر حرف بزنم. به نظر من تنبيه نه تنها براي اين شخص بلکه برای بچهها هم اصلاً درست نيست.
در شيوه گزينشتان چطور؟ آيا پس از امتحانات به كاركرد دانشجو در طول ترم هم نگاه ميكنيد و اينكه آيا فهميده چه كار كرده؟
من معمولاً به دانشجوها در طول ترم پروژه ميدهم تا كار كنند و يك امتحان پايان ترم هم ميگيرم، در واقع پروژههاي شخص نشان ميدهد كه اين شخص چقدر كار كرده و چقدر مطالب را درك كرده است.
آيا كساني كه موفقيتي كسب كردهاند بايد دچار غرور شوند؟
مقابل واژه غرور کلمهی اعتماد به نفس وجود دارد. ميتوانيم از موفقيت اعتماد به نفس كسب كنيم كه اگر يك قدم برداشتيم قدم بعدي را هم بتوانيم برداريم. ميتوان با اين احساس به سمت هدف قدم برداشت ولي اين را بايد دقت كرد كه با غرور آميخته نشود.
اگر انسان هدف را بزرگتر و بلندتر ببيند غرور پيدا نميكند. شبيه كوهنوردي كه در مه كوهنوردي ميكند و تا دو سه قدمياش را بيشتر نميتواند ببيند و نميداند قله كجاست ولي كسي كه از اول قله را ميبيند ميداند كه هدفش رفتن به آن قله است و هر قدمي كه برميدارد به قله نزديكتر ميشود.
خودتان در اين زمينه تجربهای داشتيد؟
انسان هميشه در حال خطاست ولی بايد اشتباهاتش را اصلاح كند. پس نبايد خود را خيلي بزرگ ديد و بقيه را كنار گذاشت. اين مسائل را آدم در طول زمان ياد ميگيرد البته هر چه زودتر ياد بگيرد بهتر است.
تا چه حد برنامهريزي دانشگاه يا محيط آموزشي تأثير داشته است؟
آموزش و محيط آموزشی خيلي تأثيرگذار بوده و هست و بايد جدي گرفته شود. متأسفانه بعضي دانشگاهها كه از آموزش محور به سمت پژوهش محور ميروند آموزش را فراموش ميكنند البته ضرر اين مسئله در بلند مدت به خود ما برميگردد. دانشكدهها و دانشگاهها نبايد مسئله آموزش را در حاشيه بگذارند و بگويند كه ما پژوهش محور هستيم چون آموزش هم به اندازه پژوهش اهميت دارد و نبايد در درجه دوم قرار گيرد.
علت اين كه در حال حاضر عدهاي توانستهاند كارهاي پژوهشي انجام دهند اينست كه آن زمان ايشان به آموزش خوب توجه كردهاند.
به نظر شما محتوای آموزشی کتابهای فيزيک در دبيرستان چگونه است؟
اطلاعی ندارم. ولی اين که ما بخواهيم سيستم آموزشی را در دبيرستان بطور کلی عوض کنيم کار بسيار خطرناکی است تصحيحات بايد خيلی جزئی باشد.
اين يکی از چيزهايی است که آدم در کار اجتماعی ياد میگيرد هيچ وقت نبايد تغييرات را خيلی شديد انجام داد. اگر سيستم آموزشی در جايی اشتباه داشت بايد آن را تصحيح کرد بعد ديد که پاسخ آن تغيير چيست اگر پاسخ آن تصحيح مثبت بود کار را همچنان ادامه میدهيم يعنی بايد دائماً فيد بک داشته باشد تا ببينيم تغييرات چقدر مفيد بوده است.
اما اگر پاسخ تغييرات بد بود دوباره به سر جای اول برگرديم.
جامعه از ارتباط فيزيک با فنآوری و صنعت و کاربرد و بازخورد فيزيک اطلاعی دارد؟
اگر آموزش علوم در سطح عموم بيشتر شود يعنی آگاهی عمومی از طريق برنامههای علمی تلويزيون و ... بيشتر شود ديگر کسی فيزيک را اتفاقی و از روی شانس و برگهی کنکور که فقط میتواند اين رشته را بخواند، آن را تعيين نمیکند و مردم نيز از کاربرد آن آگاه خواهند شد.
شيوه ارزشيابي و سنجش تا چه حد ميتواند براي بچهها مهم باشد؟ اين كه معلمي يا هر شخصي براي خودش شيوهاي را در نظر ميگيرد و آن شيوه را پيش ميبرد، مدرسين همه جا آزمون و خطا انجام ميدهند به خصوص در بخشهاي آموزشي كه در حال انجام تحقيق هستند بعد حالا تا چه حد اينجا انجام ميشود و تا چه حد مهم است؟
در يک قالب درس دادن كه خوب نيست. درس دادن مثل يك كار هنري است، قالبش يكي است ولي اين كه بيانش چطور باشد در مورد هر كس متفاوت است. ولي مدارس و وزارت آموزش و پرورش ميتوانند كلاسهايي بگذارند و شيوههاي جديد تدريس را به مدرسين آموزش بدهند تا در نهايت هر كدام از آنها که تمايل داشتند از روشهای جديد استفاده كنند، فرض کنيد در يک درس بهتر است که اسلايد تهيه شود در پاور پوينت و ... البته بستگی به بودجه آموزش و پرورش دارد بايد از حالت سکون خارج شود ولي اينكه ديكته شود بايد به فلان روش درس بدهيد روش خوبی نيست.
شما چند ساعت در روز براي خودتان و چند ساعت براي كارهاي دانشگاه و كلاس، فيزيك مطالعه ميكنيد ؟
اين ديگر خواندن نيست، كار كردن است. من هفتهاي دو روز در دو تا كلاس درس ميدهم و بقيهاش را با دانشجوها در وقتهاي مشخصي كار ميكنيم. اما در کل، وقت مشخصي ندارد يك موقع نصف شب بلند ميشوم و كار ميكنم يعنی به جز زمانی که صرف خوابيدن و غذا خوردن میشود تقريباً بقيهی وقتم، كار است و كار هم كه تمام شدن ندارد.
براي دانشآموزان چطور؟
در دوره دانشآموزي آدم بايد خيلي سعي و تلاش كند و از وقتش براي يادگيری و تفريح هم استفاده كند يعنی بايد وقتش را تقسيم بندي كند و به سراغ ورزش، هنر، سينما، تئاتر، کوه و ... هم برود. بطور مثال با جامعه هنري برخورد داشته باشد چون آنها چيزهايي دارند كه جامعه علمي ندارد و بالعكس. بطور مثال من خودم از جامعه هنرمندان - که يك ديد خيلي general به تمام جامعه دارند- چيزهايي ياد گرفتم. مخصوصاً اگر آدم در دورهی جواني با اينها كار كند و از صحبتهايشان استفاده كند برايش بسيار كمك كننده است. پس در نتيجه دانشآموزان نبايد تمام وقتشان را فقط به درس خواندن، ضرب و تقسيم كردن بگذرانند. حيف است كه آدم خودش را در خانه حبس كند چون هر آدمی فقط يك بار به دنيا ميآيد.
يعني واقعاً نميتوان قالب خاص تعيين كرد؟
خير، زيرا وقتي که ميگويم به جز اين زمانها - خوابيدن و غذا خوردن- دنبال كار هستم براي اين است كه اين شغل من است. من هم زماني از اين چيزها استفاده كردهام يعني اينطوري نبود كه هميشه در حال درس خواندن باشم. بچههاي دبيرستاني بايد از طبيعت استفاده كنند.
چرا شما براي ادامه تحصيل به خارج از کشور نرفتيد؟
من حدود دو سال در رفت و آمد بودم.
چرا نخواستيد بمانيد؟
آنجا در حقيقت برايم نه تنها جذاب نبود و نيست بلکه خسته كننده هم هست.
دانشگاه كه اينطوري نيست؟
اگر در آن جامعه بخواهي زندگي كني اينگونه است. همه اين نظر را دارند اما جرأت گفتنش را ندارند و تا آخر عمر زجر ميكشند و اكثر ايرانيها اگر مدت زيادي در آنجا بمانند حالشان بد ميشود.
چرا مگر چه چيزي آنجاست كه فرد را دلزده ميكند؟
فضايي كه آنجاست با ما متفاوت است، خيلي خشك، بيروح و مكانيكي است و اين براي ايرانيها كه دوست دارند دائماً حرف بزنند و با هم رابطه داشته باشند خيلی سخت است در نتيجه در آنجا افسرده ميشوند و كارشان به هم ميريزد.
خيلي به ندرت پيدا ميشود ايرانيای كه 10 سال در فرنگ است و قرصهاي افسردگي و آرامبخش و ... نميخورد، اين افراد با قرص و ... ميتوانند خودشان را نگه دارند وگرنه زندگي برايشان خيلي سخت ميشود.
وضع اقتصادي فيزيكيها چگونه است؟
بستگي به اين دارد كه شما سطح زندگي را كجا ببينيد و اين كه خطتان را كجا ميگذاريد. اگر آدم قانعي باشيد، براي يک زندگي معمولي خوب است اگر نباشيد، نه!!!
در مقايسه با رشتههاي ديگر چطور؟
خُب در رشتههاي ديگر مثل مهندسي درآمد بيشتر است. ولی همه چيز كه پول نيست، اين بستگي به فلسفه زندگي آدمها دارد و اين که هر فرد يك مينيممي را در نظر ميگيرد.
به نظرتان كسانيكه به فيزيك، شيمي و ... علاقه دارند از كجا و چگونه شروع كنند؟
بايد از دوران دبيرستان و بعد از آن، به علوم علاقهمند شوند بدين ترتيب که، دنبال مطالب بگردند تا ببيند اصلاً به آن علاقهمند هستند يا خير؟ البته در حال حاضر تلويزيون، مخصوصاً شبكه چهار برنامههايش خيلي خوب است.
دانشگاهها و اساتيد در اين مورد با دانشآموزان همكاري ميكنند؟ مثلاً اجازه استفاده از كلاسها را به آنها میدهند؟
من که خودم خيلي دوست دارم و از اين موضوع استقبال میکنم يعنی كلاسهايم آزاد است و هر كس بخواهد ميتواند بيايد بنشيند و استفاده کند.
در واقع هيچ محدوديت خاصي وجود ندارد؟
بله، البته ببينيد ممكن است يكي اصلاً از موضوع پرت باشد مثلاً درس كيهانشناسي 1 كه مربوط به دكتراست اصلاً به درد دانشآموزان نميخورد ولي برای كسي كه ليسانس فيزيك دارد و علاقهمند است که كيهانشناسي ياد بگيرد ميتواند بيايد و بنشيند. ولی در کل اكثراً ميتوانند بيايند و استفاده كنند حداقل در اين دانشكده كسي محدوديت نميگذارد.
پس ما نيازمند ياري سبزتان هستيم.