زنگتفریح شمارهٔ ۱۶۴
پیش از بحث دربارهی دالامبر در ریاضیات، بهتر است به بررسی شخصیت او که تاثیر زیادی بر شکوفایی کارهای علمی او داشت بپردازیم. نخست اینکه زندگی دالامبر زندگی پرماجرایی نبود. او زیاد سفر نکرد و سراسر عمرش را به کار در فرهنگستان علوم پاریس و فرهنگستان فرانسه گذراند. از طرف دیگر، زندگی وی سراسر به بحث و جدل تقریبا با تمامی اطرافیانش سپری شد. به-طوریکه دربارهی دالامبر گفتهاند، اطراف او همیشه پر از مجادله بود. او به میلهی برقگیری شبیه بود که برق همه مخالفان فلسفهی علمی را میگرفت و متاسفانه او نسبت به تحقیقات علمی خود ستیزه جویانه برخورد میکرد. وقتیکه درگیر مجادله می-شد، این کار را با خشونت و سرسختی پی میگرفت و هرگز به ذهن خود راه نمیداد که شاید اشتباه میکند.
با وجود تمایل به بحث و مجادله با همه اطرافیان، سهم او در پیشرفت علم واقعا برجسته بود. دالامبر در اثری که به سال 1743 میلادی با عنوان Traite de Dynamique منتشر ساخت، تناقض موجود در فیزیک ریاضیاتی مربوط به بقای انرژی جنبشی را با بهسازی تعریف نیوتنی نیرو حل کرد. این اثر که شامل اصول مکانیک دالامبر نیز هست، کار مهمی است که وی در مقدمه آن، ضمن اظهاراتی واضح کوشیده است مبانی متقنی برای دانش مکانیک ارائه دهد. در واقع دالامبر فیزیکدان نبود. او یک ریاضیدان بود و به اعتقاد وی دانش مکانیک همانند هندسه یا جبر بخشی از حوزهی ریاضی محسوب میشد. به اعتقاد دالامبر لازم بود که مکانیک به صورت یک سامانهی ریاضی کاملا منطقی بنا شود.
از تولد تا مرگ
دالامبر در هفدهم نوامبر سال 1717 میلادی (26 آبان 1096 شمسی) به دنیا آمد. زمانی که نوزاد پا به عرصه حیات گذاشت، پدرش (لویی کاموس دتوشه) که از افسران توپخانه بود، در خارج از کشور به سر میبرد و مادر پر مشغلهی او نیز کودک تازه به دنیا آمده را پای پلههای کلیسای سنژان لرون در پاریس رها کرد تا مجددا فعالیتهای اجتماعی خود را دنبال کند (مادرش در ابتدا راهبه بود که با دریافت اجازه نامه از پاپ اعظم در سال 1714 میلادی مجاز به فعالیت در برخی امور دنیوی شد). به زودی نوزاد را از سر راه برداشتند و به سرای کودکان بیسرپرست سپردند. سپس او را غسل تعمید دادند و براساس نام کلیسایی که وی را اولین بار روی پلههای آن یافته بودند، ژان لرون نام گذاردند.
زمانی که پدرش به پاریس بازگشت، نشانی او را پیدا کرد و ترتیبی داد تا همسر یک شیشهبر، کار نگهداری او را برعهده بگیرد. دالامبر همواره این زن را که مادام روسو نام داشت، به چشم مادر خود نگریست و تا سنین میانه عمر در خانهی او زندگی میکرد. در مقابل، مادر واقعیاش هیجگاه وی را به عنوان فرزندش نپذیرفت.
دالامبر ابتدا با نظارت پدرش به یک مدرسهی خصوصی رفت و آموزش را از آنجا آغاز کرد. چندی بعد در سال 1726 زمانی که 9 سال داشت، پدرش درگذشت. پدرش آنقدر پول برای فرزندش گذاشت که او دیگر دغدغهی مشکلات مالی را نداشته باشد. خانوادهی دتوشه نیز نظارت بر تعلیم و تربیت او را ادامه دادند. به این ترتیب ژان راهی کالج دکواترهناسیون و با نام ژان باپتیست دارمبرگ در آنجا ثبت نام کرد. ولی چندی بعد نام خود را به ژان دالامبر تغییر داد. این کالج مکانی عالی برای دالامبر بود تا در آن به آموختن ریاضیات بپردازد. گرچه دورهی ریاضی آنجا مقدماتی محسوب میشد، ولی او میتوانست از کتابخانهی عالی کالج در زمینهی ریاضیات استفاده کند و از محضر پروفسور کارون که مدرس این رشته بود، بهرهمند شود. ژان در آنجا علاوهبر ریاضیات، با اندیشههای فیزیکی دکارت نیز آشنا شد ولی سالها بعد زمانی که اندیشههای شخصی خود را سامان داد نظرات دکارت را نپذیرفت. او بعدا وارد فرهنگستان علوم پاریس شد هر چند ورود او به آنجا به سهولت انجام نشد.
دالامبر پس از یک دوره بیماری در سال 1765، از این نکته شکایت داشت که دیگر ذهنش یارای تمرکز بر ریاضیات را ندارد. به همین دلیل نامهای که او به لاگرانژ در سال 1777 میلادی نوشته است آکنده از اندوه و افسوس است. او میگوید: "آنچه مرا بیش از هر چیز میآزارد، این حقیقت است که دیگر نمیتوانم به هندسه یعنی تنها مشغولیتی که واقعا مرا سرگرم میسازد، بپردازم. تمام آنچه که در زمینهی ادبیات انجام میدهم، با آن که در جلسات عمومی ما در فرهنگستان فرانسه با استقبال مواجه شده است برای من در نبود کار بهتر دیگری که بتوانم از عهده انجام آن برایم، تنها حکم راهی را برای پرکردن وقت را دارد".
دالامبر تا چندین سال از وضع بد جسمانی رنج برد و سرانجام در 29 اکتبر سال 1783 میلادی (7 آبان 1162 شمسی)، در پاریس درگذشت.