من در دوران تحصيلم خيلي حركت زيگزاكي نداشتم، شايد خوب بوده شايد هم بد_مصاحبه و گزارش با دکتر«محمد قدسی»_قسمت چهارم
براي هر آدمی يك روند
گذشته وجود دارد
قسمت اول|قسمت دوم|قسمت سوم
|قسمت چهارم
آقاي دكتر خودتان سر كلاس به چه صورت عمل ميكنيد؟ البته قبلاً فرموديد كه من طوري عمل ميكنم كه بچهها ياد بگيرند، خودشان چگونه ياد بگيرند؟
البته اين يک تلاش است ممكن است موفق نباشد. من مطالبي را که می خواهم به بچهها بگويم با زدن چند مثال آغاز میکنم تا انگيزهي آنها براي يادگيري بيشتر بشود، مثلاً يك سري مسئله به آنها ميدهم و ميگويم ميتوانيد اين مسائل را حل كنيد؟ وقتي بچهها سر كلاس مقداري روي آن مسائل فكر ميكنند و به نتيجه نميرسند با گفتن راه حلهايشان ميبينم که بهتر درك ميكنند و متوجه ميشوند.
حداقل در زمينهي تدريسم که بيشتر الگوريتم است سعی میکنم مسائل مختلفي را حل ميكنم و يا از يك مسئلهي که كاربرد واقعي در اجتماع دارد يك چيزي درميآورم كه فشرده شده و مجرد شدهاش مسئلهاي ميشود كه به دردشان ميخورد.
چه روشهايي را براي مطالعه و يادگيري خودتان به كار ميبريد؟
در حال حاضر كاري كه من انجام ميدهم با دوران دانشآموزي و دانشجويي فرق دارد. فرض كنيد من اکنون در حال تحقيق در يك زمينهای هستم، اولاً موضوع تحقيق را با دانشجوي دكتراي خودم درمي آورم، ثانياً سعي ميكنم paper هاي مربوطه را به دست بياورم در نتيجه روش من اصلاً قابل استفاده براي دانشآموزان نيست به اين دليل است كه من توصيهي خاصي را براي آنها در اين زمينه ندارم.
چه چيزي باعث شد كه در زمينهي تخصصيتان پايدار باشيد يا به عبارت ديگر انگيزهي شما از فعاليتهاي پژوهشي چيست؟
براي هر آدمی يك روند گذشته وجود دارد و برای من هم وجود داشت كه مرا به اين سمت سوق داد.
من در دوران تحصيلم خيلي حركت زيگزاكي نداشتم، شايد خوب بوده شايد هم بد، و شايد به همين دليل ميتوانم بگويم در يك زمينهي خاصي پايدارم و كار ميكنم. اين يك روند طبيعي از 20 سال پيش تا اکنون است، احساس ميكنم كه من خيلي از اين مسير دور نشدم.
چه چيزي باعث شده که ثابت قدم باشيد؟
ثابت قدم يك کلمه ارزشی است من نميخواهم براي كارم ارزش خيلي والايي را تصور كنم ولي اين كه من انتخابي داشته باشم و به اين ترتيب عمل كنم که در آن پيشرفتی داشته باشم شايد بوده به هر حال علاقهاي از 20 سال پيش مثلاً در الگوريتم در من به وجود آمد و من سعي كردم که اين علاقه را دنبال كنم و ديدم به جاهايي ميرسم كه شايد بتوانم كاري بكنم اگر به زمينهي ديگري رفته بودم شايد حالا به اين ترتيب نبود، يعني جايگاه هر کسی ممكن است كه با يك تَلنگُر ايجاد بشود خيلي ساده نيست که بتوان تعليل كرد. مثلاً يک مدرس خوب که بسيار تأثيرگذار است ممکن است براي خود آدم شروع يك حركت باشد. نميتوانم برگردم ببينم كه چه چيز موجب شد که من به اين سمت بروم.
به نظر شما تشويق و يا تنبيه چقدر روي پيشرفت خود شما تأثير داشته است؟
در دوران دانشآموزي و دانشگاهي من، به آن صورتي كه در حال حاضر تشويق و تنبيه (معافيت از كنكور، معافيت از سربازي و ...) هست، نبود. در نتيجه من مسيري را طي كردم كه همهي دانشجوهاي ديگر رفتند ولي نميدانم اين چه فرايندي بود كه باعث شد من به اين سمت بروم.
به نظر شما عزت نفس چقدر ميتواند در بحث تعميق آموزش و يادگيري مثلاً همين موفق بودن بچههاي المپيادي اثر داشته باشد؟
من فكر ميكنم كه عزت نفس يكي از ويژگيهاي خيلي خوب است كه در آن شكي نيست يعني همان چيزي كه در واقع من به آن اشاره كردم و اعتقاد دارم كه شما وقتي دانشمند هستي كه بداني كه خيلي مطلب هست كه هنوز نميداني و با اين تعريفي كه شما از عزت نفس مطرح كرديد كسي ميتواند چنين تصوري داشته باشد كه عزت نفس بالايي داشته باشد و البته عزت نفس هم از آموزش و پرورش بيرون نميآيد بلكه از خانواده، معلم و از رابطهي انساني كه آدم با دوستانش دارد بيرون ميآيد، خلاصه اين كه از جاي ديگري فرد آن را كسب ميكند ممكن است بعضي از اينها ژنتيكي باشد اين كه شما در چه خانوادهاي بزرگ شدهاي؟ اگر خانوادهي شما خيلي فرصتطلب و ... باشد به احتمال خيلي زياد فرزند هم اين چنين خواهد شد و اگر خانوادهاي با ثبات و معتقد و داراي ارزش باشد و به ارزشها بها بدهد قطعاً به چنين ارزشي هم بها ميدهد.
آيا محتواي آموزشي كتابهاي درسي را در زمينهي آموزش مطالعه كرديد؟ راجع به بحث كيفي و كمّي
راستش زياد نه. بايد بگويم كه خيلي نسبت به مطالب دورم. اتفاقاً كتابهاي شما را براي ما فرستادند كه نظر بدهم. اينجا ما همكاري داريم به نام آقاي مهندس ابطحي كه خيلي به اينطور چيزها علاقه مند است و من چون وقت نميكردم اين كار را به ايشان ارجاع دادم فكر كنم ايشان نظرشان را براي شما فرستادند.
من خيلي نميدانم كه كتابها مثلاً نسبت به زمان خودمان چه تغييراتي كرده، از دور مطلع هستم ولي از نزديك كه بتوانم با دقت زياد نظر بدهم مطلع نيستم در نتيجه خودم را در اين زمينه صاحبنظر نميدانم.
به نظر شما براي ارزشيابي ميزان تعميق آموزش و يادگيري چه فعاليتهايي توسط معلم، مدرسه، استاد و غيره بايد انجام بشود؟ همين آزمونهايي كه نمونهاش المپياد است به نظرتان در تعميق آموزش چقدر مؤثر است؟
قطعاً بايد فعاليتهاي اضافه بر آموزشهاي رسمي انجام گيرد تا آموزش عميق گردد. در حال حاضر متأسفانه، اين مثالي كه شما ميزنيد آدم ياد رياضي و فيزيك و كامپيوتر و ... ميافتد در صورتي كه آموزش فقط اينها نيست، آموزش در مسائل اجتماعي، يعني فرد رفتار اجتماعي بلد باشد.
اينها آموزشهايي است كه فرد بايد در دوران تحصيلش پيدا كند و به آن برسد متأسفانه ما از اين آموزشها كاملاً غافليم كه دانشآموزي كه ميآيد اين جنبهها را هم دارد كه بايد تقويت بشود، فكر ميكنم اگر بنشينيم و مسائل خيلي سخت براي بچهها بگذاريم در واقع اين تعميق آموزشي است درست است كه تعميق آموزشي است ولي در يك جنبهي خاص است. من شخصاً معتقدم بچهها بايد خيلي از جنبههايشان را نشان بدهند و قطعاً ما كسي را نداريم كه در همهي جنبهها بياستعداد باشد.
افراد در زواياي مختلف انساني خودشان در بعضي از زمينهها به شدت علاقهمند هستند و استعداد دارند حال اين نقش مدرسه است كه در دانشآموزان اين جنبهها را كشف و هدايت كند. ولي ما متأسفانه غافليم فقط فكر ميكنيم اگر هفتهاي يك امتحان سخت رياضي بگيريم دانش رياضي را عميق كردهايم البته واقعاً اين درست است يعني اگر بخواهيم رياضي را تعميق ببخشيم اين درست است ولي فقط رياضي نيست دانشآموزاني كه خيلي علاقه ندارند و در رتبههاي پايين قرار دارند قطعاً آنها هم آدمهاي بااستعدادي هستند.
شما بحث تعميق در باشگاه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
فكر ميكنم از اين نظر مشكلات ما در باشگاه دانشپژوهان خيلي كمتر است. يعني كلاً دورهي تابستاني ما و دورههاي بعدي ما خيلي دوره هاي عميقي است و بچهها را اصلاً حالت تستزني بار نميآوريم به خاطر همين شايد بتوان گفت بچههايي كه اين دورهها را طي ميكنند سرمايه ي بسيار ذيقيمتی را مياندوزند كه واقعاً در دانشگاه به دردشان میخورد و در ضمن ما تقريباً تلاش كردهايم كه عمق مطالب را به آن ها بگوييم و شايد هم بتوان گفت تا حدي موفق بوديم.
حالا چطور ارزيابي ميكنيد؟
ارزيابي اين دانشآموزان را بعد از اين كه وارد دانشگاه مي شوند ميتوان ارزيابي كرد که چقدر از مطالبي كه به آنها گفتهايم مناسب بوده است البته مقداري جهتدار است، جهتدار است براي المپياد كامپيوتر، ارزيابي ما هم اين ميتواند باشد كه مثلاً چقدر در المپيادهاي جهاني رتبههاي بالا كسب كرديم به نظر من خيلي مشعشع نبوده.
هميشه رتبههاي ما درحد ده و دوازده بوده ولي به اين معني نيست كه آموزشمان خوب نبوده خيلي مسائل ديگر هست كه درگير است كه ما چرا رتبههاي نفر اول المپياد را هيچوقت كسب نكرديم؟ اين جاي تحليل دارد به نظر من يكي از آفتهايش آن است كه افراد معمولاً فرصت زيادي كه در المپياد شركت كنند را ندارند و در همان ابتدا كه از يكي از اين كنكورها معاف ميشوند مقداري سست ميشوند و انگيزهشان كم ميشود.
شما مثالي زديد كه در كانادا دورههايي كه ميگذاشتند دائماً به ما گزارش ميدادند اين يك نوع ارزشيابي است شما از اين كارها در باشگاه انجام ميدهيد؟
متأسفانه خير. ارزيابي بسيار داريم ولي به صورتی كه مثلاً يك نفر ناظر يكي از دانشآموزان باشد كه اگر ضعفي دارد گزارش كند و جبران بشود، اينطوري نيست. اين ميتواند يكي از ضعفهاي ما باشد.
در روز چند ساعت را به مطالعه در حوزهي تخصصيتان اختصاص ميدهيد؟
گاهي اوقات 10 ساعت و گاهي هم كمتر ولي حداقل بين 10 تا 5 ساعت، البته همهاش هم كار مطالعاتي نيست، كارهاي به اصطلاح كار كردن با دانشجو و هدايت اوست يعني كارهاي قبلي است كلاً زندگي ما اين طوري است، از صبح تا شب درگير اينجور مسائل هستيم و غير از اين درگيري ديگري نداريم.
براي دانشآموزان دبيرستاني در مورد طول مدت مطالعهاشان چه پيشنهادي داريد؟
منظورتان از طول مدت مطالعه چيست؟
فرض كنيد كسي در روز 3 ساعت مطالعه دارد.
نميدانم و هيچ نظر خاصي هم ندارم چون كار تحليلي نكردم.
آقاي دكتر شما سايت رشد، قسمت المپياد كامپيوتر را ملاحظه فرموديد؟
بعد از اين كه با شما تلفني صحبت كردم يك سر زدم اما فرصت نشد به طور كامل نگاه كنم.
نظري نداريد؟
نظر خاصي ندارم اگر اجازه بدهيد نگاه بيشتري كنم حتماً نظر مي دهم
آيا ميتوانيم از همكاري شما به صورت افتخاري استفاده كنيم؟
از چه نظر و در چه زمينهاي؟
مثلاً همين بخشهايي كه داريم و بخشهايي كه خودتان صلاح مي دانيد اضافه شود.
من قول نميدهم، اما مشتاقم كه اگر بتوانم كاري بكنم.
به نظر شما سايت ويژهي بچههاي المپيادي چه ويژگيهايي بايد داشته باشد و از چه قسمتهايي بايد تشكيل شده باشد؟
ما يك سايتي به نام inoi.ir داريم كه يك سري خبر دارد. در ضمن در اين مورد سايتهاي زيادي هست. به هر حال بايد سايتي باشد كه به مقداري از نيازهاي افراد جواب بدهد تا افراد به سايت مراجعه كنند،
آيا سايت ايراني يا خارجياي ميشناسيد كه در اين زمينه موفق باشد؟ مثلاً اين كه براي بچههاي المپيادي مناسب باشد و او را براي آزمونهاي جهاني آماده كند؟
من اصلاً نميدانم براي المپياد كامپيوتر غير از سايتي كه ما داريم آيا سايت ديگري وجود دارد يا نه. به هر حال، به نظر من بايد سايت به زبان فارسي باشد تا بتوانند راحت بخوانند و ياد بگيرند، البته سايتهاي انگليسي زيادي در زمينههاي مختلف حل مسئله و پازل وجود دارد.
نام سايت؟
حضور ذهن ندارم اما اگر شما puzzle را بزنيد و search كنيد كلي سايت هست كه مرتب update ميشود بدين ترتيب كه puzzle هاي متعددي را همراه با حلش ميگذارد و بچهها را تشويق ميكند كه مرتب بيايند و شركت كنند و مطالعه كنند.
شما چقدر مسائل مذهبي را باور داريد و چه ميزان اعتقادات در موفقيت شما تأثيرگذار بوده است؟
من به طور اكيد به مسائل مذهبي معتقدم و فكر ميكنم مذهب يك آرامشي به انسان ميدهد كه به شدت براي هرگونه موفقيتي مورد نياز است. ممكن است بعضيها از جاهاي ديگر آن آرامش را كسب كنند ولي حداقل براي من آن آرامش را مذهب بوجود ميآورد.
آيا در سالهاي تحصيل و پژوهشتان با مشكلاتي مواجه بوديد كه مانع پژوهش و تحقيق شما بشود و اين كه اين مشكلات را چگونه برطرف كرديد؟
بله، دوراني كه براي راه افتادن اين دانشكده هيچكس نبود بالاخره بايد از وقت كار و تحقيق و تدريس و ... ميگذشتيم تا به كارهاي اجرايي ميپرداختيم.
يك دوران شايد طولاني من درگير اينجور مسئوليتها بودم كه خيلي به پژوهش و كارم لطمه زد. البته وقتي اين مسئله حل شد توانستم جبران كنم، اين در مورد شخص خودم است.
فايده اين سؤال براي بچههايي است كه احتمالاً با مشكلاتي در زندگيشان مواجه ميشوند مثلاً فوت پدر، مسائل مالي و غيره، آدمها در مواجهه با اين مشكلات چه كار بايد بكنند؟
عرض كنم من مشاور نيستم اما قطعاً رُل مشاور در مدرسه همين است كه به بچههايي كه مشكلات اين چنيني دارند كمك كند (يك كمك قلبي) يعني در واقع بسته به موضوع بتواند آنها را هدايت كند.
اخيراً صدا و سيما در تلويزيون فيلمي به نام معلم گذاشته كه من يكي دو بار از اين فيلم را ديدم و خيلي لذت بردم، شايد نزديكتر از پدر و مادر به دانشآموز معلم است و اما اين كه ما كي و چگونه به يك ايدهآل برسيم، يك بحث است.
به هر حال به نظر من در مدارس بايد يك مشاور باشد تا چنين موضوعاتي را تشخيص بدهد، در دانشگاه هم مشابه چنين مواردي را ميبينيم يعني افرادي كه بعد از مدتي دچار افت شديد تحصيلي ميشوند اما متأسفانه اصلاً در دانشگاه افت تحصيلي بررسي نميشود گهگاهي هم اگر بشود در بدترين موقعي كه اتفاق، افتاده متوجه ميشوند يعني اگر زودتر از اين تشخيص داده ميشد ممكن بود كه به اين فرد كمك شود و او از مشكلات درآيد.
بنابراين به نظر من خود ارگان مدرسه بايد چنين مكانيزمي داشته باشد كه واقعاً از نزديك مراقب بچهها باشد و بچهها هم به راحتي بيايند و مشكلاتشان را بگويند تا شايد بتوان به آنها كمك كرد البته نميتوان يك نسخهي كلي براي همه پيچيد.
به نظر شما نهادهاي متولي در امر نخبگان روي چه موارد اساسي بايد برنامهريزي كنند؟
سؤالات شما خيلي كلي و كليشهاي است، نميتوانم جواب بدهم.
براي افرادی که در المپيادها موفق نشدهاند و لذا احساس يأس و نااميدي ميكنند، چه پيامي داريد؟
بستگي به اين كه اين افراد در چه مرحلهاي احساس شكست دارند، فرق میکند يعنی اگر در دورهي تابستاني آمدند و طلا نگرفتند، نقره گرفتند يك طوري بايد برخورد كرد و اگر در مرحله اول موفق نشدند طور ديگری بايد برخورد كرد و اگر در تابستان ناموفق شدند هم به طريقي ديگر.
اما در واقع يكي از مشكلاتي كه ما داريم بچههايي هستند كه هزاران ساعت وقت ميگذارند و به جايي ميرسند بعد ما يك جايي اين خط را ميبريم و ميگوييم اين طلا و شما نقره، شما كه طلا هستي بايد بدون كنكور وارد دانشگاه شوي و تويي كه نقره گرفتي بايد بروي از ابتداي صف و كنكور بدهي، اين يكي از معضلاتي است كه در يك برحه از زمان وجود دارد.
ما سعي كرديم به اين افراد بگوييم كه اين دورهاي كه آموختهايد و به اينجا رسيديد بسيار ذيقيمت است. البته درك اين موضوع واقعاً سخت است و نميتوان گفت كه ناراحت نباشيد، ما تنها حرفي كه ميتوانيم بزنيم اين است كه درست است كه شما طلا نگرفتيد اما در آينده خواهيد ديد كه اين دورههايي كه خواندهايد بسيار در زندگياتان نقش تعيين كننده دارد و بعداً اين را واقعاً تأييد مي كنيد.
پس به طور كلي ميتوان گفت كه اگر مشكلشان بسته به ناموفقيتشان باشد كه در كجا، در چه مقطعي اينها شكست خورده و احساس شكست كردند، براي هر كدام احتمالاً بايد يك موضوعي را مطرح كرد كه اين يك مورد را من مطرح كردم.
شما براي آيندهي فعاليت علمي خودتان چه برنامهاي داريد؟ و ديگر اينكه چرا شما شامل فرار مغزها نبوديد؟
من نقش خودم را در اين مرحله كه خيلي هم به آن علاقهمندم تربيت دانشجوي دكترا ميدانم يعني اميدوارم بتوانم افرادي را تربيت كنم كه دانشگاهها براي گرفتنشان سر و دست بشكنند تا آن دانشجو يكي از اساتيد آنها شود.
و اما در مورد مسئلهي فرار مغزها، اين يك مسئلهي بسيار پيچيده است كه به پارامترهاي زيادي بستگي دارد. به نظر من اين حق افراد است كه بخواهند ادامه تحصيل دهند حال ممكن است كه اين خارج از كشور باشد ولي آن خود كشور است كه بايد زمينهاي را فراهم بياورد كه اينها به راحتي هر وقت اراده كردند برگردند و اگر برگشتند احساس غبن نكنند و تا آن مسئله حل نشود اين مشكل حل نميشود و از دست من كلاً خارج است كه بتوانم در اين زمينه کاری بکنم وقتی دانشجويي برجسته است و به من ميگويد كه برای رفتن او به خارج recomendaition بنويسم برايش مينويسم.
از اكثر آنهايي كه به خارج ميروند درصديشان برگشتهاند. ولي به عنوان يك فرد ميگويم همينطور كه من برای ادامه تحصيل به خارج رفتم بقيه هم اين حق را دارند.
ولي اميدوارم که برگردند يعنی سعي ميكنم که آنها را به صورت عاطفي جذب كنم ولي احتمالاً اين بچهها وقتي به آنجا برسند اگر نخواهند برگردند اين چيزها يادشان ميرود- و اين خارج از فرايند قدرت بنده و خيلي از افراد ديگر است كه بتوانند اين فرايند فرار مغزها را كه يك پديدهي جهاني است مهار كنند.
در حال حاضر اگر تعداد افراد ايرانی كه در رشتهي computer science جزء هيأت علمي در آمريكا و كانادا هستند، برگردند ده تا دانشكده به مراتب بهتر از دانشكدهي مهندسي كامپيوتر شريف ميتوان ايجاد کرد ولي اين افراد به دلايل مختلف برنميگردند. اميد داريم همانطور كه در هند و چين اين اتفاق افتاد و افتاده در ايران هم اين اتفاق بيفتد، فرايند بازگشت يك فرايند پيچيدهي سياسي، فرهنگي، اجتماعي و حتي اقتصادي است.
كسي كه رشتههاي علوم را ميخواند چه آيندهاي در انتظارش است؟
من رشتهي خودم را فقط علوم نميدانم، هم علوم است و هم مهندسي. و اما در مورد آنهايي كه رشتههاي علوم را ميخوانند بايد بگويم كه اين افراد كمكم به مدارج بالا رسيده و استاد ميشوند يعني مي توانند دانشجو تربيت كنند. بطور كلي راه براي آنها بسته نيست اما در آن هم شكي نيست كه آن جذابيتي كه در رشتههاي مهندسي از جمله كار، پول و ... وجود دارد در رشتههای علوم كمتر است.
بنابراين معمولاً افرادي سراغ علوم ميروند كه اولاً توانايي بالاتري داشته باشند چون مسائلش ساده نيست و ثانياً به شدت در علاقهاشان جدي باشند معمولاً اين افراد را بايد تشويق كرد كه تا آخر خط بروند چون ليسانس يا فوق ليسانس علوم آنقدر كه ليسانس رشتههاي مهندسي به درد ميخورد، به درد نميخورد.
اين است كه بايد به آنها توصيه كرد كه حتيالامكان اگر علاقه دارند تا آخرش بروند و اگر براي ادامه تحصيل امكان رفتن به خارج از کشور هست حتماً بروند و تا آخرين مقطعي كه ميتوانند تحصيل كنند تا در نهايت بتوانند دانشجوهاي بهتري تربيت كنند.
شما در نهايت براي دانشآموزان علاقهمند به فراگيري علم چه توصيهاي داريد؟
اجازه بدهيد از اين هم سؤال بگذريم.