در اكتبر 1992 ميلادي مجلهي «نيچر» (Nature) نقشهي جامع قرار گرفتن ژنها بر روي كروموزومها در ژنوم [1] انسانها را منتشر كرد. اين نقشه توسط مركزي پژوهشي در فرانسه بهنام «ژنتون» (Genenthon) ارائه شده بود. همچنين شامل بيش از 800 نقطهي علامتدار بوده 90 درصد از «دي. ان. اي.» (DNA) را پوشش ميداد و اولين رگباري بود كه حوزههاي بيولوژي مولكولي و ژنتيك را دگرگون كرد. در آن زمان پسوند «اُميك» (-omics) مانند: «ژنوميك» [2] (Genomics)، «پروتئوميك» [3] (Proteomics)، «ترنس كريپتوميك» [4] (Transcriptomics) و ... ناآشنا بودند. تازه علم «زيستشناسي فرايندها با حداكثر بهرهوري» جريان مواجي از دادههاي حاصله را نتيجه داده بود. در شكوفايي اين انقلاب، دانشمندان خيلي كمي بهاندازهي «جين وايسنباخ» (Jean Weissenbach) بر روي نقشههاي «ژنتون» (Genenthon) اصلي مربوط به قرار گرفتن ژنها بر روي يك كروموزوم تأثير داشتند. بهگونهاي كه براساس «شاخصهاي علوم پايه» (Essential Science Indicators) - كه نتيجهي بررسي در محيط «وب» (Web) بوده محققان با ارجاعهاي بالا را معرفي ميكند – از سال 1995 در حوزهي «ژنتيك و بيولوژي مولكولي» (Molecular Biology & Genetics) با توجه به 137 مقالهي ارائهشده توسط اين محقق و 700/16 ارجاع به آنها، بيش از يكصد مورد ارجاع در مورد هر مقاله گزارش شده است. همچنين در دوازده سال گذشته «جين وايسنباخ» (Jean Weissenbach) پنجاه مقاله با كار تحقيقي - كه هر كدام داراي بيش از يكصد ارجاع است - ارائه داده است. علاوه بر آن، در مورد سه نسخه از نقشهي «ژنتون» (Genenthon) جامع و متفاوت قرار گرفتن ژنها بر روي يك كروموزوم در ژنوم انسانها با هدايت «جين وايسنباخ» (Jean Weissenbach) در مجموع بيش از 000/6 ارجاع گزارش شده است. «جين وايسنباخ» (Jean Weissenbach) اكنون 60 ساله است. وي در «استراسبورگ» فرانسه بهدنيا آمد. در سال 1964 به سطح A در رياضيات و متعاقباً در سال 1969 به درجهي داروشناسي و در سال 1977 به دكتراي تخصصي دست يافت. در سال 1979 كارهاي تحقيقاتيش را به «انستيتو پاستور» (Pasteur Institute) منتقل كرد جايي كه 15 سال آينده به تحقيق در آن مركز ادامه داد. سپس سرپرست دانشمندان مركز «ژنتون» (Genenthon) فرانسه شد. وي از سال 1997، مدير عامل مركز ملي مرتبسازي دي. ان. اي. (DNA) با عنوان «ژنوسكوپ» (Genoscope) بوده است. مصاحبهاي كه تقديم ميشود توسط خبرنگار مجلهي «مشاهدهي علوم» (Science Watch) در سال 1384 (2005 ميلادي) در شهر «اوري» (Evry) نزديك «پاريس» انجام شده است.
براي كسب اطلاعات بيشتر از اين دانشمند ميتوانيد بهنشاني ذيل مراجعه فرماييد:
http://cordis.europa.eu/france/perso_1.htm | بهعنوان اولين سؤال لطفاً خودتان را معرفي كنيد. |
اينجانب «جين وايسنباخ» (Jean Weissenbach) در 24 بهمن 1325 (13 فوريهي 1946) در «استراسبورگ» فرانسه بهدنيا آمدم. در سالهاي 1342 (1964 ميلادي) و 1348 (1969 ميلادي) درجهي كارشناسي را بهترتيب در رشتههاي رياضي و شيمي از دانشگاه «استراسبورگ» دريافت كردم.
در سال 1356 (1977 ميلادي) در همان دانشگاه موفق به اخذ مدرك دكتراي علوم (Doctor of Science) شدم. | بهبرخي از كارهاي تحقيقاتي خود اشاره بفرماييد. |
اگر بخواهم به بخشي از كارهاي تحقيقاتيم اشاره كنم موارد ذيل را مي توانم نام ببرم: n در حوزهي «بيولوژي مولكولي» از سال 1971 تا 1980: - tRNA در سالهاي 1970 تا 1977 - پروتئين «اينتر فرون» (Interferon) n در حوزهي «ژنتيك مولكولي انساني» از سالهاي 1982 تا 1999: - تعيين كروموزومهاي جنس و جنسيتي در سالهاي 1982 تا 1990 - نقشهبرداري: ساختار نقشهي مرجع ژنتيكي از ژنوم انساني در سالهاي 1990 تا 1995 - نقشهبرداري و توليد مثل غيرجنسي موقعيتي ژنها براي بيماريهاي ژنتيكي در سالهاي 1989 و 1999 n در حوزهي ژنوميك از سال 1990 تاكنون - نقشه برداري: ساختار نقشههاي مرجع (فيزيكي، ژنتيكي و ترنس كريپشنال) از ژنوم انساني از سال 1990 تا 1998 - مرتبسازي ژنوم «پروكاريوت» و «يوروكاريوت» و مرتبسازي ژنوم انساني از سال 1998 همچنين ارائهي بيش از بيست مقاله براي مجموعه مقالههاي كنفرانس هاي متعدد، عضويت در هيأت تحريريهي چهار مجلهي معتبر زيستشناسي و ... | آيا تاكنون جوايزي نيز براي انجام اين تحقيقات دريافت كردهايد؟ |
بله ميتوانم به نمونهاي از اين جوايز اشاره كنم: - در سال 1978: جايزهي دكتراي پزشكي از كانون ليون دانشگاه استراسبورگ - در سال 1978: جايزهي دكتراي شيمي از دانشكدهي استراسبورگ - در سال 1979: جايزهي «مارگير، بورديكس» از آكادمي علوم انجمن شيمي بيولوژيكي فرانسه - در سال 1992: جايزهي «مارگير، بورديكس» از آكادمي علوم فرانسه - در سال 1994: مدال نقرهي CNRS از مركز تحقيقات علوم فرانسه - در سال 1995: جايزهي «مائورو باشيروتو» (Mauro Baschirotto) از انجمن اروپايي ژنتيك انسان - در سال 1996: جايزهي «بنياد آتن» از بنياد و آكادمي علوم آتن - در سال 1999: جايزهي «مشاركت پيشگامان فناوري پلاتينيوم در قرن 21» (Platinium Technology 21st Century Pioneer Partnership) | لطفاً بفرماييد نقشهي ژنتيكي جامع قرار گرفتن ژنها بر | روي كروموزومها در ژنوم به سر منزل مقصود رسيده است يا خير؟ |
يكي از چيزهايي كه دوست دارم انجام بدهم آن است كه ابزاري ايجاد كنم كه مورد علاقهي مردم باشد؛ ابزاري كه مردم بتوانند با آن انواع مختلف مشكلاتشان را حل كنند. در اواخر دههي 1980 ميلادي، بر روي پروژهاي براي ايجاد نوع جديدي از نقشهي ژنتيكي با انواع جديدي از نقاط علامتدار كار ميكردم كه اين نقاط كمي قبل توسط بهاصطلاح «ماهوارههاي كوچك» (Micro Satellite) شناسايي شده بود و بنابراين در واقع خيلي خوششانس بودم.
اين پروژه را به مردمي كه عضو «انجمن بيماريهاي ماهيچهاي فرانسه» (French Myopathy Association) بودند، تقديم كردم. اعضاي انجمن مذكور با ساخت يك برنامهي طولانيمدت تلويزيوني حدود 50 ميليون دلاري - كه در اواخر دههي 1980 رقم قابلتوجهي محسوب ميشد - پول فراواني بدست آوردند.
آنها ميخواستند آن پول را صرف پروژهاي مرتبط با ژنوم انساني كنند. بنابراين در سال 1990 چند پروژه آغاز شد: - يكي از آن پروژهها نقشهي فيزيكي بهسرپرستي «دانيل كوهن» (Daniel Cohen) بود - ديگري پروژهي نقشهي ژنتيكي بود كه در ذهن من شكل ميگرفت. | آيا در زمينهي نقشهي ژنتيكي رقابتي بهوجود آمد؟ |
بله، البته. اين زمان با شروع پروژهي امريكا همزمان شده بود. فايدهي اين رقابت آن بود كه بدينترتيب ميتوانستيم بهصورت خيليمتمركز كار كنيم. در مركز «ژنتون» (Genenthon) همهي سرمايه، افراد و منابع بايد بر امكانات منحصر بهفردي متمركز ميشد كه در ايالتها رقابتهايي دربارهي اينكه چه كسي بايد آن نقشه را انجام دهد و مسائلي از اين دست درگرفت.
بدينترتيب منفعت مالي كمي نصيب ما ميشد و البته ما از همهي آن استفاده ميكرديم. در اواخر سال 1992 توانستيم اولين نقشه را ارائه كنيم. | موفقيت شما در دستيابي به اولين نقشه چگونه پروژهي | ژنوم انساني را تحتتأثير قرار داد؟ |
موفقيت ما در دستيابي به اولين نقشهي ژنتيكي بهطور واقعي همهچيز را در حوزهي نقشهي ژنهاي بيماري در انسان تغيير داد. بدينترتيب در اوايل دههي 1990 ميلادي، شاهد شتابي روزافزون در سرعت نقشهبرداري بيماريهاي ژنتيكي بوديم.
دو نسخه از نقشههاي ژنتيكي را در سال 1994 و شروع سال 1996 تهيه و ارائه كرديم. | چه چيزهايي با ارائهي هر نسخهي جديد دستخوش تغيير ميشد؟ |
هر نسخه شامل «تفكيكپذيري» (Resolution) و نقاط علامتدار بيشتري بود. اولين نقشه شامل 800 نقطهي علامتدار و نقشهي دوم 000/5 نقطهي علامتدار را دربر ميگرفت. | نتيجهي رقابتها در اين زمينه در امريكا چه شد؟ |
ديگران نقشههايشان را ارائه دادند. نقشهي آنان و ما كاملاً مكمل يكديگر بودند. آنها نيز از بهاصطلاح «ماهوارههاي كوچك» (Micro Satellite) با انواعي متفاوت استفاده ميكردند.
بنابراين نقاط علامتدار در دو نقشه كاملاً متمايز بودند. البته «تفكيكپذيري» (Resolution) نقشهي آنان نصف نقشهي ما بود بنابراين وارد حوزههاي ما نشدند ولي در عين حال نقشهي خوبي ارائه دادند.
اولين نسخهي نقشهي مربوط به آنان در سال 1994 ارائه شد. | بعد از اينكه دومين نسخهي نقشه را تمام كرديد براي | كار به ژنوسكوپ رفتيد. چه چيزي انگيزهي شما براي اين انتقال بود؟ چه احساسي براي اين كار داشتيد؟ |
زمان آن بود كه مراكز متنوع ملي مرتبسازي «دي. ان. اي.» (DNA) در گوشه و كنار ايالتها همچنين در «مركز
سنگر» [Sangar Center) [5) در انگلستان ايجاد شود. در آن زمان، مراكزي در ژاپن و آلمان وجود داشت.
در حالي كه كمي ديرتر شروع كرده بوديم كمي زودتر پروژهي نقشهبرداري را آغاز كرديم.
تصميم بر انجام اين تحقيقات با تأسيس مركز مرتبسازي در فرانسه بهنام «ژنوسكوپ» تا سال 1997 اتخاذ نشده بود و از من تقاضا شد مديريت چنين مركزي را برعهده بگيرم بهعلت آنكه در پروژهي نقشهبرداري مشاركت داشتم. | مركز «ژنوسكوپ» چه مشاركتي در پروژهي ژنوم داشت؟ |
از آنجايي كه مركزي از لحاظ بزرگي متوسط بوديم و از مراكز بزرگتر بسيار كوچكتر محسوب ميشديم بر روي يك كروموزم تنها متمركز شديم كه آن نيز كروموزومي با اندازهي متوسط بود. اين كروموزوم 14 بود.
مرتبسازي اين كروموزم را دو يا سه سال پيش منتشر كرديم. | تنها بخش مشكلتر در مرتبسازي ژنوم چه بخشي است؟ |
تمام كردن آن سختترين بخش محسوب ميشود: پركردن همهي شكافها و داشتن تفسيري خوب از مرتبسازي. اين امر مستلزم داشتن اطلاعات بيشتر و ابزار كامپيوتري است. انواع مختلف برنامههايي كه تصميمساز يا تطبيقكننده باشند و سپس اينكه مجبور باشيد تصميمگيري كنيد چنانچه چنين پيشبينيهايي را احساس كنيد يا نكنيد.
در اين مسأله اخيراً و تنها در چند سال گذشته پيشرفت داشتهايم. داشتن كروموزومي با تفسير مناسب كاملاً تحدي (دعوت بهمبارزه) محسوب ميشد. | در ژنوسكوپ در حال انجام چه كار ديگري هستيد؟ |
پروژهي بزرگ ديگر ما مرتبسازي ژنوم يك نوع ماهي بود كه ژنوم متراكمي داشت؛ اين ماهي از «ماهيهاي پفكننده» (Puffer Fish) بهنام «تترادون نيگرو ويريديس» [6] و [7] (Tetraodon Nigroviridis) بود.
| ماهي «تترادون نيگرو ويرديس» |
| چرا ماهي پفكننده را انتخاب كرديد؟ |
بهخاطر آنكه ماهيهاي پفكننده ژنومهاي متراكمي دارند و تقريباً حاوي همان تعداد ژن هستند كه پستانداران دارند؛ بدينترتيب شما بايد هشتبار كوچكتر از «دي. ان. اي.» (DNA) را مرتب كنيد.
ژنوم ماهي پفكننده شامل حدود 400 ميليون جفت پايه (Base Pair) در مقايسه با 3 بيليون (ميليارد) در پستانداران بوده و كاملاً كوچك است. همانطور كه گفتم وقتي كار را شروع كرديم مشكلات بزرگي در تفسير ژنوم انسان داشتيم. اكنون ميتوانيم مقايسههايي بين مرتبسازي اين ماهيهاي پفكننده و مرتبسازي انسان داشته باشيم و اين امر ما را قادر ساخت ژنها را معرفي كنيم. در حقيقت اولين كاري كه انجام داديم در پايان سال 1999 صورت گرفت و عبارت بود از: ü تجزيه و تحليل نسبت ژنوم انسان آنهم در حدي كه در آن زمان در دسترس بود يعني 40 درصد از آن ü و مقايسهي آن با مرتبسازي ماهي پفكننده كه امري ناقص محسوب ميشد. درست با تطبيق دو فعاليت مرتبسازي از روي قياس توانستيم به اين نتيجه برسيم كه در تمام ژنوم انسان چيزي حدود 000/30 ژن وجود دارد. اين بسيار كمتر از تعدادي بود كه در آن روزها ادعا و پيشبيني ميكرديم. | مردم چگونه پيشبيني شما را تفسير ميكردند؟ |
آنها به پيشبيني ما اعتقاد نداشتند اما كم و بيش ميتوانستيم منتقدين مقالهها را متقاعد كنيم. آنها ادعاي مقالهي ديگري را پذيرفته بودند كه اذعان داشت 000/80 ژن وجود دارد. بنابراين حتي منتقدين ما نيز نميخواستند بپذيرند كه ادعاي ما صحيح است. بعد از آن، هنوز مقالههايي منتشر ميشد كه ادعا ميكرد كه پيشبيني ما ممكن است غلط باشد و اينكه ژنهاي بيشتري در ژنوم انسان است.
نهايتاً اكنون پذيرشي همگاني بر روي اين تعداد نسبتاً كوچك وجود دارد. | آيا فكر ميكنيد پروژهي ژنوم از زمان تكميل، حوزهي | مربوطه را دچار تغيير عمده كرده است؟ |
خوب، براي لحظهاي در نظر بگيريد كه مجبوريم مرتبسازي ژنوم را داشته باشيم بهخاطر آنكه بايد فهرستي كامل از ژنها را ارائه دهيم. اين اولين هدف ما محسوب ميشود. اولين باري كه بخواهيم چنين فهرست كاملي را داشته باشيم بايد همچنين ژنهايي را شناسايي كنيم كه مسؤول بيماريهاي ژنتيكي باشند. براي ساير بيماريهايي كه با چند عامل بيماريزا مواجه ميشويم اين كار خيلي سختتري محسوب ميشود. اينها مواردي هستند كه در آنها نهتنها با متغيرهاي ژنتيكي بلكه با عوامل محيطي مواجه ميشويم. بنابراين در اين موارد، شناسايي ژنهاي «زمينهساز» (Predisposing) و «مستعد» (Suscepible) خيلي خيلي مشكلتر ميشود. در بيماريهاي «مندلي» [8] (Mendelian) اين كار كاملاً راحت است.
استفاده از مرتبسازي بهطور واقعي كمك زيادي براي پيداكردن آن ژنها ايجاد ميكند. البته در حال حاضر - كه فهرست ژنهاي انساني را در اختيار داريم - مردم سؤالهاي متفاوتي ميپرسند. آنها دربارهي همهي ژنهايي ميپرسند كه در انواع سلولها و بافتها، صفات ارثي را منتقل ميكنند.
آنان اكنون سعي ميكنند خود را موظف بدانند كه از همهي چنين اموري مطلع باشند و اينكه در يك سلول چه ميگذرد. من هنوز متقاعد نشدهام كه اين كار ضروريترين فعاليت باشد يا خير ولي هر كسي مشغول انجام آن است. | شما در عوض چه كار ميكنيد؟ |
خوب، البته اطلاع از همهي امور مذكور تا اندازهاي مفيد است. اما فكر نميكنم واقعاً براي آنها تصاوير شفاف زيادي از عملكرد يك سلول يا موجود زنده فراهم باشد. هنوز دربارهي بسياري از ژنها و پروتئينهاي مستقل چيزي نميدانيم؛ از وظايف آنها بيخبريم.
شايد از وظيفه يا بخشي از مسؤوليت يكسوم از ژنها (آنهم در حد كمي بيشتر از مردم عادي) مطلع باشيم. بنابراين فكر نميكنم بتوانيم شرايطي را كه در حد مولكولي برقرار ميشود توضيح دهيم و همينطور قادر نيستيم بهطور كامل آنچه را كه در يك سلول ميگذرد بفهميم.
عليرغم اينكه با عناصر و بخشهاي متفاوتي مواجه هستيم بايد بدانيم كه آن بخشها چهكار ميكنند. مجبوريم در زمينهي بيولوژي سلولي پيشرفتهاي زيادي داشته باشيم بهخاطر آنكه انواع بسياري از ماشينهاي مولكولي و ابزار كوچك وجود دارد كه از مجموعهاي از پروتئينها تشكيل شده و ما مجبوريم اين وضعيت را درك كنيم.
اين در حالي است كه تاكنون نتوانستهايم به چنين دركي نايل شويم. بهنظر من تا زماني كه اين وضعيت را درك نكنيم نميتوانيم به پيشبيني هر چيز ديگري نيز فكر كنيم. | بنابراين زماني كه تصميم به تحقيق ميگيريد آيا از | اسلوب خاصي پيروي ميكنيد يا اينكه راجع به آن بينش يا بصيرت خود را بهكار ميبريد؟ |
اين دقيقاً كاري است كه انجام ميدهيم: - پيروي از اسلوبي خاص - بهكار بردن بينش يا بصيرت مركز ما اين دو نوع فعاليت همزمان بهكار ميرود كه يكي از آن فعاليتها آن است كه به جامعه ارائهي خدمات كند؛ بهطوري كه در حال حاضر بيشتر اولويت فعاليتهاي مرتبسازي ما صرف پروژههايي ميشود كه توسط محققين بيرون از مركز پيشنهاد ميشود.
بنابراين مرتبسازي را برايشان انجام داده به آنان كمك ميكنيم كه مرتبسازي را با استفاده از «بيوانفورماتيك» [9] (Bioinformatics) تفسير كنند. براي تحقق مقاصدمان، بر روي برگشت بر «كارهاي خيلي قديمي» و «بيوشيمي خيليپايه» متمركز ميشويم. بهخصوص تلاش ميكنيم فعاليتهاي آنزيمهاي جديد را بيابيم بهويژه آنهايي كه توسط «ژنهاي باكتريها» (Bacterial Gene) رمزگذاري شدهاند و در حال حاضر يكي از اهداف ما را تشكيل ميدهد. حتي در باكتريها هنوز وظيفهي دقيق 20 تا 40 درصد از ژنها را نميدانيم. بسياري از رمزگذاريها تنها در مورد آنزيمهاي خيليپايه بايد با متابوليسم باكتريها انجام شود. هماكنون در حال مطالعهي اين موارد هستيم.
فكر ميكنم اينها بايد انجام شود. بنابراين حقيقتاً سعي ميكنيم بخشهاي دركنشدهي متابوليسم مركزي در باكتري را كامل كنيم. | آيندهي حوزهي ژنوميك را در طي پنجسال آينده چگونه ميبينيد؟ |
اولين چيزي كه بايد بگويم آن است كه وقتي چنين پيشبينيهايي را انجام ميدهيد هميشه مرتكب اشتباه ميشويد و لذا همانطور كه شخصاً گفتهام بيش از اين خود را گرفتار ژنوميك نكردهام.
ترجيحاً قصد دارم به اين سؤالها بازگردم البته با استفاده از اطلاعات ژنوم [1]. چيزي كه بههر حال بايد ياداوري شود آن است كه هنوز بسياري از حوزهها در تعداد عظيمي از گونهها وجود دارد كه در آن اطلاعاتي از مرتبسازي ژنوم وجود ندارد.
به اين مرتبسازيها نياز داريم زيرا ژنوميك مقايسهاي خيلي مهم است البته نه در مثلاً: بيمهرگان بزرگتر يا پستانداران. بايد اين امر را در حوزههاي متفاوت توسعه داده فعاليتهاي بسياري در آن حوزهها انجام دهيم و بيشتر ياد بگيريم. همهي اين امور بسيار مهم هستند. «پروتئوميك» [3] (Proteomics)، «ترنس كريپتوميك» [4] (Transcriptomics) و حوزههايي اينچنين اطلاعات زيادي را در اختيارمان ميگذارند اما همچنين نميتوانيم اين اطلاعات را بدون اطلاعات ديگر تفسير كنيم. | بنابراين آيا منصفانه است كه بگوييم در حال حاضر | دربارهي مسير اصلي ژنتيك دچار ترديد شدهايد؟ |
تا حدودي دچار ترديد شدهام. چيزي بهنام ترديد در ژنوم يا بهقولي در كلمهها با پسوند «اميك» (-omics) در من بهوجود آمده است. مرتبسازي ژنوم كاري بزرگ است بهخاطر آنكه جمعاوري اطلاعات راجع به آن كاري مشكل است در حالي كه جمعاوري ساير اطلاعات آسان بوده و نيازمند انجام كارهاي دستي بسيار است؛ اين در حالي است كه فكر نميكنم در پيگيري اين امر راه درستي را طي ميكنيم. مرتبسازي ژنوم انسان كاملاً قابل اتكا است و ما ميتوانيم با آن كارهاي زيادي را انجام دهيم. البته فكر ميكنم ابتدائاً كه كار مرتبسازي ژنوم انسان را آغاز كرديم قصدمان اين بود كه با داشتن فهرست ژني بتوانيم بيماريها را بيابيم.
اين هدفي است كه هنوز هم پيگيري ميكنيم ولي بايد گفت كه صرف زمان بسياري را طلب ميكند. بدينترتيب سرانجام قادر خواهيم بود چيزهاي بيشتري دربارهي «فيزيولوژي» [10] و بيماريها بدانيم. اين هدفي قديمي و در عين حال اساسي در ژنتيك محسوب ميشود. شما فرايندي داريد و بخشي از آن را با مهارت انجام ميدهيد و چگونگي عملكرد آن را ميبينيد. اين چيزي است كه ژنتيك فراهم ميكند و هنوز كارهاي بسياري باقي مانده است.
زيستشناسي فرايندها از منظر «اميك» (-omics) بزرگ اما نوپا است بهخاطر آنكه اطلاعات زيادي از بخشهاي متفاوت آن دردسترس نيست. [1] تمامي تركيب ژنتيكي يك فرد يا جمعيتي كه بهوسيلهي كروموزومها بهارث ميرسد، «ژنوم» ناميده ميشود. [2] شاخهاي از بيولوژي مولكولي شامل مباحثي نظير: ساختار، فعاليت، سير تكاملي و نقشهبرداري از «ژنوم» (نقشهي كاملي از مجموعه مواد ژنتيك يك موجود زنده)، «ژنوميك» (Genomics) ناميده ميشود. [3] شاخهاي از بيولوژي مولكولي شامل مباحثي نظير موارد ذيل را «پروتئوميك» (Proteomics) مينامند: رفتار و اثر متقابل پروتئينها درون سلولها. [4] مطالعهي «ترنس كريپتوميك» (Transcriptomics) سطح بيان RNA را در مجموعهاي از سلولها اغلب با استفاده از روشهايي براساس فناوري آرايهي ژنها آزمايش ميكند. [5] «مركز سنگر» (Sangar Center) كه به «انستيتو سنگر» (Sangar Institute) تغيير نام داده است، مركز تحقيقات ژنوم در «كمبريجشاير» (Cambridgeshire) انگلستان است. در سال 1992 توسط مركز «امانات ولكام» (Wellcome Trust) و «انجمن تحقيقات پزشكي» (Medical Research Council) با هدف توسعهي اطلاعات دربارهي ژنوم و بهويژه ايفاي نقش جايگزين در مرتبسازي و تفسير ژنوم انساني تأسيس شده است. اطلاعات با تحقيقاتي دربارهي بيولوژي و بيماريهاي انساني براي قرن حاضر و آيندگان بدست ميآيد. براي كسب اطلاعات بيشتر ميتوانيد بهنشاني اينترنتي ذيل مراجعه فرماييد:
[ 6] به مقالهي ذيل مراجعه فرماييد:O. Jaillon, et al., Nature, 431(7011): 946-57, 2004
[7] «ماهي پفكننده» (Puffer Fish) بهنام «تترادون نيگرو ويريديس» (Tetraodon Nigroviridis) ماهي مناطق گرمسيري است كه در هند، اندونزي، سريلانكا و تايلند يافت ميشود. طول اين ماهي ميتواند به 6 اينچ (15 سانتيمتر) ميرسد. همانطور كه از اسمش برميآيد اين ماهيها سبز رنگ با خالهاي سياه هستند.
نامهاي ديگر اين ماهي «جي. اس. پي.» (GSP) و ماهي «پفكنندهي سبز خالدار» است. از جانوران «همهچيز خوار» (Omnivore) محسوب ميشوند.
نرمتنان و حلزونها اولين غذاي آنها محسوب ميشود. غذاهاي زنده و گوشتي را ترجيح ميدهند.
اما به هر حال از خزهي دريايي و سبزيجات بهره ميبرند. دندانهايي كه بهطور پيوسته رشد ميكنند باعث ميشود كه از غذاهايي استفاده كنند كه قبل از خوردن آنها را از پا دراورند.
زندگي اين ماهيها اگرچه در آب تازه فرض ميشود بهتر است كه محيطي با آب شور برايشان درنظر گرفته شود. آب بايد در شرايط محيطي گرمسيري بوده و دمايي بين 24 تا 28 درجهي سانتيگراد داشته باشد. براي كسب اطلاعات بيشتر به نشاني ذيل مراجعه فرماييد:
[ 8] «مندليسم» (Mendelism) نظريهي انتقال صفات ژنتيكي از والدين براساس رويداد مجدد ويژگيهاي انتقال داده شده در نتيجهي ژنها است. اين نظريه در قرن نوزدهم ميلادي توسط گياهشناس اهل «موراوي» (Moravia) چكسلواكي بهنام «گريگور ژوهان مندل» (Gregor Johann Mendel) مطرح شد.[9] بيوانفورماتيك (Bioinformatics) علم جمعاوري و تجزيه و تحليل اطلاعات بيولوژيكي پيچيده مانند: كدهاي ژنتيكي است. [10] «فيزيولوژي» شاخهاي از زيستشناسي است كه بر وظايف موجودات زنده و اعضاي آنها متمركز است. |