جبر براي رياضيدانان در حكم چيزي است كه «شيطان» به «فاوست» عرضه كرد ...
مايكل اتيا (Michael Francis Atiyah) از تاثيرگذارترين رياضيدانان معاصر است. پدرش لبناني و مادرش اسكاتلندي تبار بود. او در سال 1929 به دنيا آمد، تحصيل دانشگاهي خود را در دانشگاه كمبريج گذراند و سپس در دانشگاه آكسفورد به تدريس پرداخت.
پس از يك دورهي سه ساله (1969-1972) عضويت رسمي در «مؤسسهي مطالعات عالي پرينستون»، مجددا به «آكسفورد» بازگشت و تا سال 1990 استادي آن دانشگاه و رياست «مؤسسهي نيوتن» در «كمبريج» را بهعهده داشت.
«اتيا» با همكاري رياضيداناني چون «هيرتسبروخ»، «بات» و «سينگر» در دهههاي 60 و 70 در پديد آوردن يك سلسله آثار مهم رياضي در زمينههاي مشترك بين رشتههاي «هندسهي جبري»، «توپولوژي» و «آناليز» نقش مهمي داشت. از جملهي اين آثار، نظريهي K قضيهي معروف اتيا - سينگر است.
«اتيا» پس از اين دوران، نقش مهمي در پيوند دادن رياضيات و فيزيك در نظريهي «پيمانهاي» و نظريههاي «ميدانهاي كوانتومي» ايفا كرده است. «اتيا» اكثر افتخاراتي كه يك رياضيدان ميتواند به آنها دست يابد را در كارنامهي خود دارد، از جمله: «جايزهي فيلدز» در سال 1966 و «جايزهي آبل» در سال 2004، رياست «انجمن سلطنتي بريتانيا» و كسب لقب «سِر» (Sir).
اين زندگينامهي مختصر را به بهانهي بخشي از گفتههايش در نشست سال رياضي ( 2000 ميلادي) در تورنتو براي شما نوشتم. وي در سخنرانياش بخشي را به هندسه و جبر و تقابل آن دو اختصاص داده كه در زير ميخوانيد. ترجمهي اين بخش از سخنان او در شمارهي 24 نشر رياضي آورده شده است.
... جبر براي رياضيدانان در حكم چيزي است كه «شيطان» به «فاوست» عرضه كرد. همانطور كه ميدانيد در نمايشنامهي «فاوست» گوته، «شيطان» به «فاوست» پيشنهاد ميكند هر چه ميخواهد از او درخواست كند و در عوض روحش را به او بفروشد.
«جبر» همان پيشكش «شيطان» به «رياضيدان» است. «شيطان» ميگويد: «من اين ماشين نيرومند را به تو ميدهم تا بدينترتيب پاسخگوي همهي سؤالهايت باشد. در عوض بايد روحت را به من بدهي.» (امروز بهجاي ماشين ميتوان كامپيوتر را گذاشت!) البته ما دوست داريم هر دو را داشته باشيم: سعي ميكنيم شيطان را فريب دهيم؛ تظاهر ميكنيم روحامان را فروختهايم، و عملا اين كار را نكنيم. با اين حال در اين جا روحامان در خطر است زيرا وقتي به محاسبات جبري ميپردازيم، از فكر كردن، فكر هندسي كردن، فكر كردن دربارهي معنا، دست ميكشيم...
شايد موضع من در اين مورد قدري افراطي باشد، ولي منظور افراطي در «جبر» هميشه همين بوده است كه فرمولي توليد كند كه بتوان آن را در ماشيني قرار داد، دستگيرهاي را چرخاند و پاسخي بيرون آورد. چيزي را كه معنايي دارد ميگيريد، آن را به فرمول تبديل ميكنيد و جواب را بهدست ميآوريد. در اين فرايند ديگر لازم نيست فكر كنيد كه مراحل مختلف در «جبر» متناطر با چه چيزهايي در «هندسه»اند. در نتيجه ممكن است بصيرت و ديدگاه هندسي خود را از دست بدهيد ...