من بيشتر توصيه مي كنم كه اول جستجو كنند و علاقهشان را پيدا كنند-مصاحبه با دکتر«فتانه تقی یاره»-قسمت پنجم
فرقي نمي كند چه رشته اي بخوانيد
مهم اين است كه آن را خوب خوب ياد بگيريد
خانم دكتر تا به حال اين تجربه را داشتيد كه مسألهاي را سر كلاس براي دخترها و پسرها مطرح كنيد و از آنها بخواهيد كه راهحلهايي كه به نظرشان ميرسد را بگويند تفاوت دختر و پسر در اين مورد چيست؟
پسرها خيلي خلاق فكر ميكنند يعني (out of want) فكر ميكنند مثلاً اين سؤال را هميشه سر درس شيمي ميپرسيدم چون در آن درس من دربارهي انواع تفكر برايشان ميگفتم، ميگفتم: "كه من سر كلاس يك مشكل دارم و آن اين است كه بچهها خوابشان ميگيرد اين مشكل را بياييد با هم حل كنيم." دخترها خيلي روشهاي راحت و ملايم ارايه ميكردند ولي ممكن بود پسرها بگويند: "يك گچ پرت كن" چون الان يادم نيست كه چه پاسخهايي ميدادند، اما جوابهايي كه پسرها ميدادند هم كمي «تهاجمي» (aggressive) بود و هم كمي خارج ازمرزهاي اخلاق بود. دخترها اغلب در چهارچوب حس پاسخ را ارايه ميكردند ابتدا خودشان چك ميكنند كه اين حرف ادبي، اخلاقي است يا نه، ابتدا از هر نظر بررسي ميكنند سپس آن حرف را ميزنند در حالي كه ممكن است حرفهاي خلاق هم به ذهنشان برسد ولي معمولاً بسيار محتاط هستند. من فكر ميكنم دخترها خيلي نگران اين هستند بارها هم من با آنها مقابله كردم مخصوصاً ميگويم كه دخترهاي كلاس حرف بزنند چرا دخترها ساكت هستند؟
ما شنيديم دخترها در مواجهه با يك مسأله تعداد راهحلهاي بيشتري به ذهنشان ميرسد
حداقل سر كلاس كه ابراز نميكنند
دليل ابراز نكردن آن بحث امنيتهاست چون آنها به مسائل امنيتي خيلي بيشتر اهميت ميدهند.
در بچههاي ارشد كه شايد امنيت لازم ايجاد شده است، اعتماد به نفس بيشتر شده است، تعامل دختر و پسر برقرار است، دخترها در مقابل پسرها خجالت نميكشند و معمولاً در سؤالهاي كلاس خيلي فعالتر از پسرها برخورد ميكنند شايد خجالت كشيدن و محافظهكار بودن دخترها باعث بازگو نكردن نظرهايشان است. وقتي بحث رقابت هم مطرح ميشود دخترها به شدت براي مطرح شدن و ارايهي كار خوب انگيزه پيدا ميكنند يعني در كلاس اگر مسألهاي مطرح كنيم كه دخترها و پسرها با هم حل كنند دخترها خيلي انگيزه پيدا ميكنند شايد به اين دليل است كه نشان دهند عقب نيستند، كم نيستند و كمهوشتر نيستند. در كل دخترها در رقابت با پسرها انگيزهي بيشتري پيدا ميكنند. به عنوان يكي از متغيرهاي تأثيرگذار من اينطور حس كردم.
آيا در ايران نهاد، انجمن، مركز يا مؤسسهاي وجود دارد كه تأمين نيازهاي آموزشي دانشآموزان هدف آنجا باشد ؟
نياز با همان تعريفي كه فرموديد؟
بله. اگر امكان دارد اسم مكاني را معرفي بفرماييد و ارزيابي خودتان را از فعاليت آن مراكز بفرماييد؟ هدف ما از اين سؤال اين است كه بچهها را به سمت اين مراكز هدايت كنيم.
احتمالاً در بعضي از رشتههاي تخصصي انجمنهاي علمياي كه با دانشآموزان كار ميكنند وجود دارد ولي من آشنايي ندارم، و مايل هستم اگر نهاد جدياي وجود دارد به من هم معرفي كنيد. نكتهاي كه 5-4 سال است ذهنم را مشغول كرده است مكاني براي اجراي اين امر است كه اگر شما صلاح بدانيد، بنويسيد تا عدهاي بخوانند و بيايند. من خودم هم روي زمينهي نيازهاي آموزشي در بحثهاي روبوكاپ و ... كه شايد بتوان يكي از شاخههاي شبيه المپياد در دوران دانشجوييام محسوب كرد، سالهايي خيلي داغ شده بود بچهها هم خيلي استقبال ميكردند و در حال حاضر هم 4-3 سال است كه ما سعي كرديم اين آتش برافروخته را خاموش كنيم، خوب يا بد هم مطمئن نيستم، اما پس از چند سال كه بچهها را به مسابقات روبوكاپ ميبردم، ديدم 65 تيم از ايران با هزار و يك مشكل و مسأله و هزينههاي گزاف آمدند و ناگهان در سايت مسابقه ميبيني همه با هم فارسي صحبت ميكنيم و همه ايراني هستيم.
با ديدن چنين فضايي از آرزوهايم بود كه افراد برجستهاي كه در حوزهي تصميمگيري بودنددر يك پروژهي ملي موضوع را مطرح كنند، گروهي بنشينند يك مسابقهي علمي تعريف كنند، مسابقهي علمياي كه مشكلات كشور را حل كند؛ يعني يكي از مسألههاي كشور كه جنبههاي مهندسي مكانيك دارد، جنبههاي فيزيك دارد، جنبههاي روبوتيك دارد، جنبههاي الگوريتم دارد چنين مسألهاي جامعي توسط گروهي از دانشمندان برجسته كشور تعريف شود كه بايد از آنها وقت خواست و پول داد، پروژه تعريف شود، سازمان داشته باشد و ...، و بازتاب اين پروژه به صورت مسابقه باشد كه اين همه انرژي جواني و علمي كه ميطلبد و جوانها هم عشق اين را دارند كه در مسابقه اول شوند، انرژيشان را صرف كنند، يك آدمي يا تيمي يا حتي نهادي، خروجيهاي اينها را پس از 50-40 سال، اصلاً انتظار نداشته باشيم 5-4 ساله جواب دهد، همانطور كه در مسابقات روبوكاپ براي ما هدفگذاري كردند كه در سال 2050 قهرمان تيم روباتها در مقابل تيم انسانها برنده شود. اين هدف 2050 مسابقات روبوكاپ است كه از همه جاي دنيا به خصوص از كشورهاي آسيايي و به طور خاص از ايران، تيمهاي زيادي براي مسابقه ميروند الگوريتمهايشان را آنجا ميگذارند براي اين كه سوني در «پاي جلوي حيوان» (foreleg) استفاده كند براي اين كه ديگران هر جا كه دوست دارند روي اين الگوريتم مسير و غيره را به كار ببرند. در آخر چهكسي جمع ميكند، بماند.
ما نهايتاً فقط به چند نفر «جايزه» (award) ميدهيم، چند «تأييديه» (certificate) ميدهيم كه بگوييم آقاي فلاني شما در مسابقهي فلان رتبهي 3 شدي، كه بتواند بلافاصله براي فوق ليسانس و دكترا پذيرش بگيرد و برود. براي ما اين نتيجه ميشود، نتيجهاش براي آنها چه ميشود؟ ما خبر نداريم. من خيلي دوست دارم كه مركزي باشد. يكي از نيازهاي آموزشي برگزاري «مسابقه» (contest) در سه سطح «نوجوانان» (junior)، «ارشد» (senior) و دكترا است. ما دانشجوي دكترا هم داشتيم مثلاً پيترسون، يا آقاي ديگري كه از هلند بود. ... ... ... ... ... ما كه اين همه آدمهاي معتقدي هستيم، آدمهاي باهوشي هستيم و ... نميتوانيم بنشينيم و مشكلهاي كشور را حل كنيم، يك problem multi disciplinary تعريف كنيم سپس مسابقه روي آن برگزار كنيم، در مرحلهي بعد المپياد برگزار كنيم و حل جنبههاي فيزيكي اين مشكل المپياد ما شود. يعني همه چيز را به اين صورت حل كنيم.
از نتايج اين كار اين است كه كشور منتفع ميشود، سفري انجام نميشود و به شور و شوق علمي بچهها هم پاسخ داديم چون همچنان آن نياز وجود دارد نميتوان آن را خاموش كرد. خيلي دلم ميخواهد جايي پيدا شود كه حامي اين ايده باشد چون حامي ميخواهد از يك فكر به تنهايي چيزي درنميآيد و چنين مشكلي را تعريف كند.
آيا در خارج از كشور چنين مراكزي وجود دارد و ميتوانيد به آن اشاره كنيد؟
عرض كردم، من چون فعاليت آموزشي خارج از كشور نداشتم فقط با انواع مسابقههايي كه در دنيا برگزار ميشود و صنايع بزرگ جهان حمايت كنندگان آن مسابقهها هستند آشنايي دارم، درضمن آنها منتفع هم ميشوند يعني برايشان صرف ميكند پول ميگذارند و سود ميكنند. ما اگر صنعتي در كشورمان داشته باشيم شايد بتواند جايگزين مشابهي باشد.
آيا شما با اين روش آموزش و پرورش كه معلم در آن يك نوع سخنران است و دانشآموز صرفاً شنوندهي مطالب است موافق هستيد و فكر ميكنيد تا چه اندازه در يادگيري و آموزش تأثير دارد؟
به هر حال ميتوان گفت كه بيتأثير نيست. اما وقتي هزار و يك روش نوين آمده است، از مشاركت دادن بچهها در بحث تا طرح سؤال و گرفتن پاسخ آن سؤال از بچهها، من كمي هم به معلمها حق ميدهم كه به سمت اين روش نروند به اين دليل كه خودم تأثيرهاي منفياش را در مثالهاي عملي موضوع ديدهام. روشي كه با سؤال ايجاد ميشود وقتي همهي ما ابتدا سؤال داريم سپس پاسخ داده ميشود بهتر ياد ميگيريم بسياري از دانشآموزها يا دانشجوها احساس ميكنند اگر كتاب بخوانند بيشتر ياد ميگيرند به اين دليل كه بعضي از معلمهاي ما ممكن است نوار ضبط صوت باشند كه آن تأثير بسيار كمي در ياددهي و يادگيري ما دارد، اما از طرفي هم به معلمها حق ميدهم كه گاهي اوقات اين كار را نكنند چون فرهنگ آن ايجاد نشده است.
از اين روشهاي آموزشي ميتوانيد اسم ببريد يا اشارهاي كنيد؟ يا حداقل اگر عنواناَش را نفرموديد بفرماييد؟
من عنوان آن را نميدانم ولي يادگيري مشاركتي به نظرم روش خيلي خوبي است. اين كه سرنخها توسط معلم داده ميشود يا درخت موضوعي آن كشيده ميشود سپس هر زير موضوعي به يك گروه «واگذار» (assign) ميشود، اين گروهها هركدام روي موضوعي كار مطالعاتي انجام ميدهند، البته معلم هم بايد اشراف علمي داشته باشد در غير اينصورت اگر عقبتر از تيم باشد نميتواند خوب هدايت كند سپس نتايج كار تيمها در قالب گزارش پيشرفت كار ميآيد و دوباره در نشستها به بحث گذاشته ميشود و گروههاي ديگر موظف هستند براي هر گروهي پيشنهاد بدهند، يعني اينطور نيست كه يك گروه پيشنهاد دهد اما بقيه مشاركت نداشته باشند. حتي مشاركت فعال در پيشرفت تيمهاي ديگر هم مؤثر است و بايد با award) و (reward باشد يعني تا «پاداش، جايزه» (reward) نداشته باشد دانشجو مشاركت نميكند. ما مجبور هستيم بگوييم پيشنهاد مثبت براي تيمهاي ديگر مثلاً نيم نمره دارد، يكدفعه 10 پيشنهاد ميآيد معمولاً بايد براي اين مسأله جايزهاي در نظر گرفت. اين يكي از روشهاي طرح سؤال است. يكي از روشهايي كه من چند ترم آن را امتحان كردم اين است كه درسي كه هنوز تدريس نشده را ابتداي كلاس امتحان بگيري و نمرهي آن هم مهم باشد. در اينجا حداقل طرف با سؤال درگير ميشود سپس بحث ميكند و باز اين روش هم به طريقي همان طرح سؤال اول جلسه است.
شما چه روشهايي را براي مطالعه و يادگيري به كار ميبريد؟
براي مطالعه كه روش خاصي به كار نميبرم ولي يادگيري را معمولاً از كار تيمي استفاده ميكنم. من معمولاً صبحها كارهاي مطالعاتيام را انجام ميدهم و سعي ميكنم كارهاي اجرايي را بعدازظهرها انجام بدهم، كارهاي كمتر فكري و ... به خصوص اگر فهم مطلب خيلي ثقيل باشد سعي ميكنم صبح خيلي زود مطالعه كنم. به هر حال اين مسأله در فهم و يادگيري خودم مؤثر است اين كه محيط آرامش بيشتري داشته باشد، سر و صداي كمتري داشته باشد، تا جايي كه بتوانم تلفن را خاموش كنم، مزاحمتها را تا حد ممكن كم كنم كه دائم وقفه نداشته باشم، آدم يك مطلب را ميخواند يك ربع بعد يك تلفن، و همينطور يكربع، يكربع زمان از دست ميرود حتي اگر يك دقيقه باشد، تا حد ممكن اين وقفهها را به حداقل برسانم، زمانهاي مناسبي برايش انتخاب كنم كه در كيفيت استفاده از زمان كمك كند و براي اين كه متأسفانه در اين سن وقت كمي براي يادگيري وجود دارد معمولاً من براي موضوعات مورد علاقهام گروه پژوهشي تشكيل ميدهم. مثلاً ما چند سال قبل در سيستمهاي چندعاملي يك گروه پژوهشي تشكيل داديم و مقالههايي را بچهها ميخواندند و هر كس هرچه خوانده بود بحث ميكرد، همه هم ياد ميگرفتند و هم خود طرف بهتر ميفهميد به خاطر فشار كار در آن جلسه فرد مجبور است بنشيند و ياد بگيرد پس نتيجه اين كه معمولاً گروههاي پژوهشي كمك كننده است.
انگيزهي شما از اين كه الان در دانشگاه فعاليتهاي پژوهشي و تحقيق و آموزشي را انجام ميدهيد چه هست؟
آدم وقتي سنش كمي بالا ميرود انگيزههايش مقداري اداري ميشود، يعني آدم شغل را آزادانه انتخاب كرده ولي وقتي شما مسؤوليتي را ميپذيريد وظايفي به شما محول ميشود سپس در جهت انجام وظايف كار ميكنيد يعني به شكل وظيفه درميآيد ولي اول انتخاب كردهايد، انتخاب كردهايد كه استاد دانشگاه شويد بيرون نرويد مثلاً شركت بزنيد، ولي وقتي انتخاب كرديد مجبوريد n ساعت در سال پژوهش كنيد بايد دانشجو تربيت كنيد و چون قصد تربيت دانشجو داريد پس بايد موضوعات روز را بخوانيد كه كلاسهايتان به روز باشد، به خصوص در دانشگاه خوبي مثل دانشگاه تهران بايد بدويد تا به حداقل نيازمنديهاي شغلتان برسيد يعني وقتي براي اين كه آزادانه بخواهيد مطالعه يا كاري كنيد نداريد بيشتر در جهت انجام وظايف شغلي است شغلي كه شخص خود انتخاب كرده است.
راجع به انگيزههايي كه باعث شد در حال حاضر شما استاد باشيد و همين صحبتي كه فرموديد؟
يعني همين انتخابِ ... شما نگاه كرديد؟
بله ديدم ولي نبود
ببينيد مرجع نوشته نشده است، جمله به جملهي امام است چون آن سالها مثل الان سندنويسي رايج نبود وگرنه ايدهآلها تماماً از جمله به جملهي امام آمده است، تمام اينها از سخنان امام است. مثلاً امام فرمودند محيط دانشگاه از نظر اخلاقي و تربيتي بايد به گونهاي باشد كه زمينهي شناخت و پرورش استعدادهاي افراد در جهت اعتلاي فرد و جامعه اسلامي در آن ترويج يابد. من آن شب فكر كردم كه آن سال خود ما با استفاده از روش علمي اين مطلبها را جمله به جمله شماره كنيم و بيانيه درست كرده باشيم، مجموعهي جملات و سخنان را نوشتيم، از داخل آنها دستهبندي كرديم، مثلاً در زمينهي محيط، امام اين را گفتند در زمينهي فلان ... به اين صورت نگاه كرديم. به هر حال كاري انجام داديم كه روحيهي بسيجي در آن حاكميت داشته باشد يا زنده كنندهي ياد شهدا باشد؛ اينها تك به تك از جملههاي امام است ولي متأسفانه طوري گردآوري نشده است كه مناسب امروز باشد. هر چيزي در زمان خود تاريخ مصرفي دارد. من انگيزهام از اين كه به دانشجوهايم درس ميدهم اين است كه اولاً از ديدن رشد علمي شخصي خيلي شاد ميشوم لذا احساس ميكنم شغل معلمي در هر مقطعي براي من خيلي جذابيت دارد. از طرفي هم كامپيوتر رشتهي مورد علاقهام بوده است پس آن هم جنبهي علاقهاي دارد و دليل سومي اين كه شغلي كه در حال حاضر در دانشگاه تهران دارم و با دانشجوها سر و كار دارم اين علاقه را تشديد ميكنند يعني خيلي خوب ياد ميگيرند، از آدم مطلب را ميگيرند بهتر جواب ميدهند و فراگيري سريع آنها هم باز به آدم انگيزه ميدهد اين مسأله در زمينهي آموزش است.
در زمينهي پژوهش اگر بخواهم حقيقتاش را بگويم پژوهش را با انگيزه انجام نميدهم چون معيار ژورنال (ISI) كه به عنوان وظايف شغلي ما مطرح است چيزي نيست كه من آن را به نفع كشورم بدانم. من در تمام اين سالها هم اگر ژورنال (ISI) يك يا دو تا بيشتر ندارم و هنوز ارتقاي دانشياري پيدا نكردم علت اين است كه دائم به دنبال پژوهش كاربردي هستم. من تزي انجام ميدهم كه فرايندهاي مركز رشد دانشگاه تهران در آن طراحي شود اما از داخل آن نميتوان ژورنال (ISI) را نوشت. اين كه مسألهي انگيزه در انجام وظايف براي من اهميت دارد و گفتم انگيزهاي ندارم به اين دليل است كه بخشي از وظايف را مغاير با علائق خودم ميدانم. دلم ميخواهد كاري كنم كه مشكلي از مشكلهاي كشور را حل كنم ولي ژورنال (ISI) اصلاً كاري به مشكلات كشور شما ندارد بايد چيزي بنويسيد كه در ژورنالهاي دنيا چاپ شود.
به نظر شما تا چه ميزان تشويق و يا احتمالاً تنبيه بر روي شكوفاشدن شما تأثير گذاشته است؟
من خلاصهي تكراري ميگويم كه چون سيستم تشويقي خيلي برايم مؤثر است. الحمدلله محيطهاي تشويقي خيلي كمك كننده بوده است و مواردي هم بوده كه بعضاً تنبيههايي بوده است، مثلاً اگر معلمي تندياي در درسي كرده است باعث شده كه تا آخر عمر از آن درس زده شوم، تنبيه متأسفانه روي من اثر خيلي منفياي دارد و تشويق خيلي كمك كننده بوده است الحمدلله به شدت باعث پيشرفت من شده است.
به نظر شما عزت نفس چقدر ميتواند در تعميق يادگيري و آموزش مؤثر باشد؟
چه تفاوتي با اعتماد به نفس دارد؟
اعتماد به نفس كليتر است، عزت نفس خيلي اختصاصي است مانند تقوا و ايمان است. عزت نفس يعني اين كه اگر كسي پيروزياي به دست ميآورد نتيجهي تلاشهاي خود ميداند و اگر شكست هم به دست ميآورد باز نتيجهي كوتاهيهاي خود ميداند. در اينجا اختلافي وجود دارد، مسائل مذهبي ما ميگويد نتيجهي كوتاهي خود شخص است ولي متأسفانه كتب علمي نميپذيرند اما در عين حال تلاش ميكند ميگويد نتيجهي اين افعال من بوده ولي من بايد اين افعال را اصلاح كنم تا اين كه باز به موفقيت دست پيدا كنم اين فرد عزيزالنفس ميشود، مرحلهي قبل از شكوفاشدن است يك نموداري در مسائل روانشناسي داريم كه به آن نمودار ... ... ... ميگويند كه اين نمودار بيانگر اين موضوع است كه هرشخص براي اين كه به شكوفايي برسد بايد هرمي را طي كند كه سطح پاييني آن هرم نيازهاي فيزيولوژيكي است كه بايد تأمين شود مرحلهي بعد نياز به امنيت است سپس نياز به محبت و عشق است، پس از عشق، عزت نفس و در آخر شكوفايي است. در حال حاضر قصد داريم در مورد عزت نفس از شما سؤال كنيم كه آيا با توجه به تعريفي كه عزت نفس دارد تمام مراكز آموزشي دنيا ادعا ميكنند كه هدفشان اين است كه عزت نفس مخاطبين را افزايش بدهند يا ايجاد كنند.
ميخواهيد سؤال را عوض كنم؟
نه سؤال خيلي خوبي است، اما من به شدت موضوع عزت نفس را بيشتر اجتماعي ميبينم تا فردي، يعني نگاهم به موضوع اينگونه است كه ما وقتي به يك ملت عزت نفس ميدهيم يادگيري دانشآموزهاي آن جامعه تعميق پيدا ميكند چون ميدانند كه قرار است اين ملت سربلند باقي بماند، جلوي كسي خم نشود، بله قربانگوي كسي نباشد، و اين مسأله را چون فرزند انقلاب هستم جنبهي اجتماعياش را بيشتر از انفرادي حس ميكنم چون به هر حال اجتماع مذكور از فرد فرد اين مجموعه ساخته شده است؛ در شكل انفرادي هم حتماً همين است وقتي طرف ميخواهد بگويد كه من هم ميتوانم و هم توانايياش را به منصهي ظهور دربياورد لازم است كه فاكتورهاي موفقيت را در خودش ايجاد كند چون اگر خواهان رسيدن به عزت نفس است لازم است كه ذلت نداشته باشد، از عهدهي شكستهايش بربيايد، در شكست نماند نميگويم شكست نخورد، در شكست حبس نشود و نماند؛
يكي از خروجيهاي عزت نفس اين است كه فرد براي حفظ عزت نفس خواهان رسيدن به موفقيتهايي است و يكي از جنبههاي موفقيتها موفقيت علمي است ولي رابطهي مستقيمي در آن نميبينم. من احساس ميكنم در عزت نفسجمعي چون فرد ميخواهد كشورش پيشرفت كند، موفق شود، نيازمند جايي نباشد پس بايد خوب درس بخواند كه از لحاظ علمي از بقيهي كشورها پيشي بگيرد ولي عزت نفس فردي را نميدانم من خيلي رابطهي مستقيمي بلد نيستم.
به نظر شما آيا محتواي كتابهاي درسي مناسب هستند هم از لحاظ كيفي و هم كمّي صحبت كنيد هدف ما از اين سؤال اين است كه بچههايي كه در گروه تأليف كتب درسي هستند و اساتيد دانشگاه هستند اينها در واقع از پيام شما استفاده كنند؟ رشتهي كامپيوتر، كتابهاي دبيرستان را شما ملاحظه فرموديد؟
من حدود 8-7 سال پيش كتابهاي هنرستان را ديدم، كتابهاي بسيار خوبي بود. كتابهاي فنيحرفهاي كه در هنرستانها بود، فوقالعاده خوب بود يعني به حدي قشنگ سواد كامپيوتري را ارتقا ميدادند يعني بسيار عالي حتي من كتابها را به بچههاي دانشگاه ميدادم كه نگاه كنند. ويژگيهاي اين كتابها چه بوده است؟ اولاً كه خيلي به روز نوشته شده بود و از ردهخارج نبود. آن زمان كه من ديدم - سال 74 بود من آن كتابها را نگاه كردم پس از آن متأسفانه نديدم- هم بسيار به روز بود و هم اين كه قابل فهم و آسان بود و ساختار خوبي هم داشت، آدم ميدانست اگر يك صفحه را ميخواند يك چيزي در همان حد ميفهمد يعني خيلي هم به زبان ساده نبود.
به نظر شما آيا محتواي كتابهاي درسي نيازهاي اجتماع ما را برآورده ميكند در اين مورد اظهارنظر بفرماييد؟ شما خودتان چه پيشنهادي براي محتواي كتابهاي درسي داريد؟
شايد نياز اجتماع ما فقط اين است كه بچهها وارد دانشگاه شوند مگر اين كه ما تعريف كنيم كه انتظار داريم اينگونه باشد، البته چون نيازسنجيها نادقيق است يعني ما بايد تعريف كنيم انتظار داريم ديپلم ما وقتي از مدرسه خارج ميشود و احياناً ادامه تحصيل نميدهد چقدر بايد كامپيوتر بداند، پيشدانشگاهي كه تعريف شده است براي ورود به دانشگاه تربيت ميشود پس براي گذراندن واحدهاي ترم يك و دو يا كل دورهي تحصيل در دانشگاه انتظار داريم چه دانشي از كامپيوتر به او داده شده باشد. در خارج از كشور به اين صورت است كه بچهها ترم يك دانشگاه زبانهاي «اصلي، اساسي» (functional) ميخوانند و دائم هم اينجا گفته ميشود كه بايد زبانهاي اصلي بخوانند در حالي كه من خودم در دانشگاههاي معتبر ديدم كه آنها درس پاسكال(1) و پاسكال(2) و جاوا را در دبيرستان خواندند كه در دانشگاه ترم(1)، زبان اصليها را ميخوانند يعني اگر ما براي دانشگاهي كه به روز باشد، با دانشگاههاي دنيا همرديف باشد آنها را تربيت ميكنيم بايد برنامهسازي(1) و (2) را در دوران دبيرستان همه بخوانند اگر ميخواهيم اينطور تربيت شوند، ولي بايد اين نيازسنجيها انجام شود آنوقت در عين حال آدم ميگويد كسي كه ميخواهد ديپلمه وارد جامعه شود چه لزومي دارد برنامهنويسي(1) و (2) را بداند؟
من فكر ميكنم ما اصلاً نيازسنجي نكرديم. اگر دانشگاه را يك black box در نظر بگيريم حتي من كه دانشگاهي هستم نميدانم اين ورودي (دانشجوي جديد)، «حداقل نيازهايش» minimum requirement چيست؟
در فرايند آموزشي ميگويند وقتي نيازسنجي انجام شد تازه نظر متخصصين (شما) بايد اعمال شود تا اين كه اهدافي تعريف شود، بر اساس آن اهداف روشهايي در نظر گرفته شود وَ ... سپس مسائل آموزشي ديگر؛ من در مورد بخش نظر متخصصين ميخواهم از شما سؤال كنم شما قطعاً با افرادي مواجه هستيد كه از دبيرستان با شما هستند و وارد دانشگاه تهران ميشوند
كسري ندارند، مگر اين كه ما بخواهيم مباني رشتهي كامپيوتر را عوض كنيم، ما اگر بخواهيم مبانياش را با دانشگاههاي روز دنيا همسان كنيم بچههاي ما كسري دارند و
اين كسري نداشتن نتيجهي فعاليتهايي است كه در كتابهاي درسيشان ارايه شده يا مطالعات شخصي خودشان است؟
كمي نتيجهي پايين بودن مباني ما است، يعني ما ميخواهيم مباني را بالا ببريم بعضي از مدارس خوب بچهها فوقالعاده بلد هستند بعضي از شهرستانهاي دور كه بچههاي بسيار خوبي تربيت ميكنند از جهت اين كه در كنكور رتبهي خوبي ميآورند ولي در زمينهي كامپيوتر صفر مطلق هستند
يعني اگر شما مطابق دانشگاههاي خارج از كشور كه اسم برديد شروع كنيد و فعاليت كنيد اين بچهها كم ميآورند؟
بله اين بچهها كم ميآورند
پس بفرماييد چه چيزي نياز دارند؟ شايد تسلط به حداقل يك زبان برنامهنويسي روز دنيا را بايد در دبيرستان داشته باشند مثلاً من فكر ميكنم پاسكال چون يك زبان آموزشي است با اين كه 1970 طراحي شده ولي هنوز آن را به عنوان زبان دبيرستان، زبان بسيار خوبي ميدانم؛ اين از جنبهي زبان ولي از جنبهي رياضيات گسسته و ... خوب هستند يعني آدم واقعاً از جنبهي رياضي در بچهها كمبودي احساس نميكند.
به نظر شما براي ارزشيابي ميزان تعميق آموزش و يادگيري چه فعاليتهايي توسط معلم، مدرسه، استاد، دانشگاه و غيره بايد انجام شود؟
اين نكتهاي را كه فرموديد من تقريباً 15-10 سال است كه در ارزشيابيهايم انجام ميدهم البته دانشگاه مانع است، به عنوان مثال اتاق روبرو، دكتر ... ... ... ؟ كه در برنامهسازي پيشرفته دانشجوي من بودند، يادشان است كه امتحان فاينال نداشتند يعني حتي با حذف امتحان فاينال همراه بود. من هر جلسه دانشجوها را ارزيابي ميكردم و خودم را براي 60 دانشجو به دردسر ميانداختم، چيزي حدود 16 امتحانك داده بودند كه 12 نمرهي فاينال را تشكيل ميداد. يعني اين سيستم را من از سال 72 و 73 داشتم، البته در حال حاضر دانشگاه تهران قانون گذاشته است كه امتحان فاينال نبايد از 14 نمره كمتر باشد در حالي كه امتحان فاينال همين ترم درس CRM) اَم(، ما تقريباً 22 نمره از بچههاي ارشد اين ترم داريم و دائم هم به آنها ميگويم كه يادگيري زمانبر است و بايد مرحله به مرحله انجام شود. اين كه شما هر هفته درس را ميخوانيد يادگيري واقعي در شما اتفاق افتاده است.
به نظر من چون فرايند يادگيري فرايندي است كه يك شَبه اتفاق نميافتد، من در سيستم روشي دارم كه به بچهها به موقع «بازده» (feedback) ميدهم كه اين «گزارش كار» (feedback) باعث شود كه طرف بتواند خود را تنظيم كند. مثلاٌ من هر ترم به جاي اين كه ده درصد دانشجوي مردودي داشته باشم، ده درصد دانشجويي دارم كه حذف اضطراري كرده است چون زمان حذف اضطراري به او خبر دادم كه در اين درس ضعيف است، اين شخص به اندازهاي امتحانك داده و نمرهي امتحانكها را هم به او برگرداندم كه شخص به موقع بتواند تصميم بگيرد، درس من در يك ترم افتاده ندارد ولي حذف اضطراري داشته است چرا؟ چون به او خبر ميدهم كه خودش را تنظيم كند و فكر ميكنم كه اين حق دانشجو است كه (feedback) بگيرد و ما سيستمهايي داريم كه حتي امتحان ميان ترم ندارند، و دانشجو آخر ترم نه ميداند استاد چطور سؤال ميدهد، نه ميداند چطور تصحيح ميكند، بايد امتحان دهد يا بيفتد يا قبول شود اين روش من بوده است، البته در حال حاضر دانشگاه اجبار كرده است كه ما اين روش را كنار بگذاريم و اين مشكل ما است.
به نظر شما آزمونهايي كه در مدارس انجام ميگيرد مثل امتحانات مدرسهاي، سراسري، حتي المپياد چقدر ميزان موفقيت دانشآموزان را در يادگيري مسائل آموزشي نشان ميدهد؟
به هر حال اين آزمونها انواع زياد دارد، ولي ما گاهي اوقات مجبور هستيم سيستمي كه خطا دارد را بپذيريم مثلاً ما دانشآموز بسيار موفق را سراغ داريم كه در المپياد در آن روز خاص مشكل داشته است، آن روز دچار اضطراب شده، سرش درد گرفته حتي، ما اگر هيچ روش ارزيابي ديگري نداشته باشيم و با آن يك عدد بخواهيم افراد را رتبهبندي كنيم اين ميشود كه در واقع اين همه تبعات رواني و فشارهاي روحي و استرس و غيره براي بچهها به وجود ميآوريم.
شما در روز چند ساعت به مطالعه در حوزهي تخصصيتان اختصاص ميدهيد؟ فكر كنم اين سؤال را جواب داديد. عرض كردم اگر تدريس داشته باشم من معمولاً قبل از كلاسم يك تا يك ساعت و نيم مطالعه ميكنم، به جز آن ديگر هيچ.
پيشنهادتان براي طول مدت مطالعه براي بچههاي دبيرستاني چيست؟
من تجربهام براي دوران كنكور اين است كه آدم 12-10 ساعت را ميتواند ولي بيشتر مثلاً 16 ساعت و ... بايد از آدميت و خيلي چيزها بگذرد يعني بايد خيلي از فعاليتهاي انسانياش را تعطيل كند اگر بخواهد بيشتر از 12-10 ساعت مطالعه كند.
خانم دكتر شما با سايت رشد بخش المپياد كامپيوتر آشنا هستيد؟
متأسفانه نه، الان هم سؤال را ديدم ولي نگاه نكردم
ما ميتوانيم سؤال كنيم كه آيا مايل به همكاري افتخاري با سايت ما هستيد؟
من اين چند ساعت دائم در حال همكاري افتخاري با شما بودم، بعيد ميدانم كه برسم به خاطر حداقل نيازهاي شغلي هرقدر هم علاقهمند باشم اينجا كمك كنم ضمن اين كه با المپياد ميانهي خوبي ندارم شايد انتخاب خودم هم اين نباشد.
شما براي ادامهي فعاليتهاي علمي و پژوهشي خودتان چه برنامهاي داريد و اين كه چرا شما شامل مسألهي فرارمغزها نبوديد؟
براي ادامه كه فكر ميكنم همان روند تربيت دانشجو را پيش بگيرم. مقداري فيلد تخصصيام را محدودتر كردم بنا دارم خيلي (multidisciplinary) كار نكنم فعلاً در همين گروههاي پژوهشياي كه راه انداختم تحت عنوان «سيستمهاي چندعاملي» (multi agent system research group)، دو درس ارشد و كارشناسي هم در اين تخصص خيلي باريك تعريف ميكنم و ترم بعد هم يك درس كارشناسي ارشد با همين اسم ميخواهم عرضه ميكنم. در حال برنامهريزي هم هستم كه براي كارشناسي هم اين درس را ارايه كنم انشاءالله براي بهمن اين درس را براي كارشناسي آماده ميكنم يعني سعي كردم (narrow down) كنم كه در فيلد تخصصيام بتوانم يك حرف نويي بزنم براي اين كه دانشگاه از ما ميخواهد.
هنگامي كه دانشآموز بوديد آيا فكر ميكرديد يك روزي استاد شويد و فعاليتهاي علمي و آموزشي داشته باشيد؟
حقيقتاً، من اول دبستان برنامهام اين بود. يعني اول دبستان از منطقه بازرس آورده بودند كه مديرمان به خاطر علاقهاي كه به من داشت ايشان را كلاس ما آورد و گفت كه فلاني شاگرد اول مدرسه است و آن خانم كه نام ايشان خانم گنجي، بازرس منطقه 10 بودند به من گفتند: "وقتي بزرگ شدي ميخواهي چه كاره بشوي؟" گفتم: "استاد دانشگاه در رشتهي رياضي". يعني اين چيزي بوده كه كلاس اول دبستان گفتم.
آيا اين رياضي و كامپيوتري كه در دانشگاه با آن برخورد كرديد همان چيزي بود كه در دوران مدرسه به آن علاقه داشتيد؟
بله الحمدلله خيلي تطبيق داشت. البته عرض كردم من ترم يك كه درس تخصصي كامپيوتر نگرفته بودم و رياضي و فيزيك و ... بود احساس ميكردم كه در دانشگاه علاقهام را پيدا نكردم ولي وقتي درس برنامهسازي گرفتم فكر كردم اين همان چيزي است كه با نيازهاي ذهني من تطبيق دارد.
كسي كه ميخواهد رشتههاي علوم را انتخاب كند چه آيندهاي در انتظارش است؟
اگر مطمئن است و ذهنش مصمم است ميتواند انتظار جايزهي نوبل را در رشتهاش داشته باشد. اگر ميداند كه ميخواهد تا ته قضيه را پاي اين علم بايستد، عميق بخواند؛ ولي اگر ميخواهد وسط راه رها كند شايد واقعاً اگر مهندس شود امنيت شغلي بيشتري داشته باشد تا يك ليسانس علوم بگيرد اما اگر مصمم است كه تا انتهاي راه برود و علاقهاش را پيدا كرده است خيلي خوب است كه در فضاي مورد علاقهاش پيش رود.
براي دانشآموزهاي علاقهمند به فراگيري علم چه توصيهاي داريد؟
من بيشتر توصيه ميكنم كه اول جستجو كنند و علاقهشان را پيدا كنند. يك توصيهي ديگر كه ممكن است متناقض اين باشد معمولاً در دانشگاه به بچهها ميگويم كه فرقي نميكند چه رشتهاي بخوانيد مهم اين است كه آن را خوب خوب ياد بگيريد. آدمها اينطوري هستند كه وقتي چيزي را خوب خوب ياد ميگيرند علاقه هم ايجاد ميشود؛ قضيه مرغ و تخم مرغ است اگر علاقه باشد آدم آن را خيلي خوب ياد ميگيرد و اگر هم آنقدر پشتكار در خودتان سراغ داريد كه ميتوانيد خوب ياد بگيريد مطمئن باشيد كه پس از مسلط شدن به آن علم، علاقهي وافري در شما ايجاد ميشود كه انگيزهي پيشروي به شما ميدهد پس در واقع اگر در حلقهي علاقه و تعميق يادگيري بيفتند در آنصورت اين حلقه حلزونوار آنها را جلو ميبرد.