|
بهعنوان اولين سؤال لطفاً خودتان را معرفي كنيد؟
|
«مجيد نيلي احمدآبادي»، متولد 1345 ، اصفهان
|
استاد! لطفاً راجعبه سوابق تحصيليتان كمي توضيح بفرماييد.
|
من در دبستان« فارابي» كه در آن زمان دبستان ملي تلقي ميشد در شهر« اصفهان» شروع به تحصيل كردم.
دورهي راهنمايي و دبيرستان را در مدرسهي «هراتي» طي كردم.
رشتهي دبيرستانم، «رياضي، فيزيك» بود.
در سال 1364 در آزمون «كنكور» شركت كردم و پس از قبولي در اين آزمون براي گذراندن دورهي ليسانس وارد دانشگاه «صنعتيِ شريف» شدم.
|
رشتهي تحصيليتان چه بود؟
|
امن بهطور همزمان دو رشتهي برق و مكانيك را ميخواندم.
ترم آخر، دانشگاه بهدليل جنگ تعطيل شده بود.
در سال1369 فارغالتحصيل شدم. براي دورهي فوق ليسانس به كشور ژاپن رفتم.
در آنجا در دانشگاه «توهوكو» (Tohoku) مشغول به تحصيل شدم. اين دانشگاه در شهري به نام «سنداي» (Sendai) واقع شده و بزرگترين دانشگاه فني كشور ژاپن است.
تحصيلات دكترايم را هم در همان دانشگاه در شتهي« روباتيك» و «هوش مصنوعي» بهپايان رساندم.
بعد از اخذ مدرك دكترا بهعنوان استاد در همان دانشگاه مشغول بهكار شدم.
پس از يكسال و چندماه به ايران بازگشتم. در ايران از سال 1377 تا امروز در دانشگاه تهران مشغول به تدريس هستم.
|
آقاي دكتر! راجع به عناوين و مسؤوليتهايتان در گذشته و حال براي ما بفرماييد.
|
در دوران قبل از دانشگاه يعني از سال اول راهنمايي در يك كارگاه خانوادگي، كارهاي فني انجام ميدادم.
اين كارها شامل تعميرات مكانيكي و برقي ماشينآلات كشاورزي و تجهيزات سادهي كنترليِ آن و اپراتوري اين دستگاهها ميشد.
از سال اول راهنمايي تا سال دوم دانشگاه همهي تابستانها همين كار را انجام ميدادم.
|
در دورههاي خاصي شركت ميكرديد؟
|
خير. خودم كار را انجام ميدادم.
بعد از سال دوم دانشگاه مشغول به كار در نيروي هوايي شدم.
در آنجا روي يك پروژه كار ميكردم. از طريق آن پروژه، كار پژوهشي را آغاز كردم و اين كار تا پايان تحصيلام در دورهي ليسانس ادامه داشت.
بعد از آن به كشور ژاپن رفتم و درآنجا از سال دومِ فوقليسانس در دانشگاه مسؤول حل تمرين چند درس شدم.
در دورهي دكترا چند دانشجوي ليسانس داشتم. مسؤوليت پروژهي اين دانشجويان با من بود.
پس از اخذ مدرك دكترا در ژاپن در دانشگاه مشغول به تدريس شدم و در كنار آن با شركت «نِك» (NEC) روي يك پروژهي پژوهشيِ مشترك مشغول به كار شدم.
|
آقاي دكتر! در كشور ژاپن چه چيزي را تدريس ميكرديد؟
|
من در آنجا كنترل خطي، روباتيك و آزمايشگاه را درس ميدادم و در يك كار پژوهشيِ مشترك كه آزمايشگاه ما با دو آزمايشگاه «ام. آي. تي» (MIT) و «... ... ...» (… … …) انجام ميداد شركت داشتم.
براي انجام اين پروژه، چند سفر كاري و پژوهشي به كشورآمريكا انجام دادم.
پس از بازگشت از اين سفر در دانشگاه مشغول به كار شدم و از آن بهبعد بهصورت تماموقت در دانشگاه بودهام.
در حال حاضر تعدادي دانشجوي ليسانس و فوقليسانس و دكترا دارم. در دانشكده مسؤوليتهاي اجرايي از قبيل معاونت پژوهشيِ دانشكدهي برق و ... را داشتهام ولي جذابترين كار براي من، درس و كارهاي پژوهشي با دانشجويان است.
با توجه به نيازي كه احساس ميشد دو مؤسسهي پژوهشي جديد ايجاد كرديم. يكي از اين مؤسسهها مربوط به خودرو بوده و راجعبه تكنولوژيهاي نوين در صنعت خودرو است.
ديگري مربوط به برق بوده و در آن سعي كردهايم كاربردهاي روباتيك، هوش مصنوعي و علوم اطلاعات را در صنعت برق نشان دهيم.
|
آقاي دكتر راجع به پروژههاي پژوهشياي كه تاكنون داشتهايد صحبت كنيد. لطفاً يكي از زمينهها را بهطور مفصل از ابتدا تا انتها براي بچهها توضيح بدهيد.
|
كارهايي كه ما در دانشگاه انجام ميدهيم به چند دسته تقسيم ميشود.
اگر بخواهم آنها را به دو دستهي اصلي تقسيم كنم يك دسته كارهاي روباتيكي است و دستهي ديگر كارهاي هوش مصنوعي.
در قسمت كارهاي روباتيك اگر بخواهم مطلب را بهصورت ملموستري بيان كنم و از جنبهي كارهاي تئورياش بگذرم؛ يك سيستم جراحيِ مغز و اعصاب است كه در حال حاضر در بيمارستان «شهداي تجريش» با آن عمل جراحي صورت ميگيرد.
اين روش ميتواند سرعت جراحيِ مغز را خيلي بالا ببرد. در حال حاضر يك شركت خصوصي كه كار پشتيبانيِ اين پروژه را بهعهده داشته است در حال تلاش براي صنعتي كردن آن است.
اين پروژه، يكي از پروژههاي موفق در كشور بوده و ما از انجام آن خيلي خوشحال هستيم.
پروژهي ديگري كه روي آن كار كرديم مربوط به يك سيستم كنترليِ جامع است يعني سختافزار و نرمافزاري كه بهوسيلهي آن بتوان سيستمهاي پيچيده را بهراحتي كنترل كرد.
براي استفادهي كاربردي از اين طرح درصدد آن بوديم روباتهاي صنعتي و پيچيده را بهوسيلهي آن كنترل كنيم.
در حال حاضر هدفمان وارد كردن اين طرح در صنعت خودروسازي است.
به اين ترتيب با حمايت صنعت خودرو اين پروژه تبديل به يك محصول خواهد شد.
كار ديگري كه انجام داديم مربوط به مشكل صنعت برق كشور با شستشوي سيستمهاي روشناييِ بزرگراهها بود كه اين كار سالانه باعث كشته شدن چندين نفر ميشد.
ما در اين پروژه روباتي را طراحي كرديم كه از تيرهاي چراغبرق بالا برود و سيستم روشنايي را تميز كند.
اين كار با موفقيت بهپايان رسيد و مورد امتحان قرار گرفت. در حال حاضر بهكمك شركت توانير در فاز صنعتي كردن اين طرح براي چند اتوبان هستيم.
موضوع جالب ديگري كه الان در حال انجام آن هستيم اين است كه تئوريهاي دويدن آدمها و روباتها را توسعه دهيم.
اين كارها خيلي قشنگ هستند. شايد اگر اين موضوع را از جنبهي تئوري بررسي كنيم زياد براي بچهها جذاب نباشد.
در اين زمينه كارهاي آزمايشگاهي زيبايي هم انجام دادهايم.
با استفاده از «سنسور» (Sensor) يكسري كنترل روي روباتهاي متحرك انجام دادهايم. بهطور مثال «سنسور» بينايي، «سنسور» فاصلهياب و غيره.
اين موارد مربوط به حوزهي كارهاي روباتيكمان است. در حوزهي كارهاي هوش مصنوعي علاقهي ما بيشتر معطوف به اين موضوع است كه بدانيم: يادگيري آدمها به صورت فردي چگونه است؟ اين يادگيري بهصورت جمعي به چه شكل است؟
نقش جمعيت و فرهنگ در يادگيريِ افراد و مناسبات اجتماعيشان چيست؟
آدمها چهطور به چيزهاي مختلفي كه در اطرافشان وجود دارد نگاه ميكنند و به چه دليل در شرايط معادل همديگر به چيزهاي مختلف نگاه كرده و در نهايت پاسخهاي متفاوت ميدهند؟
اين موضوعها به حوزهي يادگيري ماشين برميگردد.
در اين حوزه نگاه ما به اين سمت معطوف است كه دوست داريم روباتهايي كه طراحي ميكنيم خودشان بتوانند ياد بگيرند.
اين به اين دليل است كه شما همهچيز را نميتوانيد بهصورت برنامه براي روباتها بنويسيد و در داخل آنها قراردهيد و اصولاً يكي از دلايلي كه روباتهاي واقعي با آن روباتهايي كه در فيلمها ديده ميشود خيلي تفاوت دارند همين است.
اين روباتها وارد اجتماع آدمها خواهند شد. يعني اينكه از يكسو تحتتأثير فرهنگ آدمها قرار ميگيرند و از سوي ديگر بر فرهنگ آدمها تأثير خواهند گذاشت.
اين موضوع خيلي مهم است. اين اهميت از اين جهت است كه بايد بفهميم چهطور ميشود با وارد كردن تعدادي اِلِمان مصنوعي در اجتماعهاي انساني، تغيير رفتار ايجاد كرد.
يعني همان كاري كه ما امروزه سعي ميكنيم بهوسيلهي شخصيتهاي كارتونهايي مثل «داداش سيا» و يا كارتونهاي جذابي كه براي مصرف انرژي ساخته شدهاند انجام ميدهيم و سعي ميشود اين كارتونها روي آدمها تأثير بگذارند.
اينها مواردي هستند كه به ما نشان ميدهند چگونه ميتوان موجودي را ايجاد كرد كه از جامعه ياد بگيرد و روي جامعه تأثير بگذارد.
اين براي ما موضوع بسيار جذابي است. يعني هم از نظر تئوري هم از نظر كاربرد اجتماعي داراي جذابيت است و هم در تحليل روابط اجتماعي كه ما در ايران در اين زمينه مشكلاتي هم داريم كمك ميكند و يك كاربرد رياضي است.
در نتيجه ما اين موضوع را بهشدت دنبال ميكنيم. در اين زمينه چندين پروژهي دكترا و فوقليسانس را در دست اجرا داريم.
در اين پروژهها سعي ما بر اين است كه روشهاي يادگيرياي را ايجاد كنيم كه الهام گرفته از يادگيريِ انسانها باشد.
بعد از اتمام كار، اين روشها را در اجتماع تست ميكنيم. بهطور مثال در حال حاضر يكي از مسألههاي خيلي مهم در كشور ما اين است كه: «چهطور ميشود الگوي مصرف را در جامعه عوض كرد»؟
اين الگوي مصرف را با وارد اجتماع كردن تعدادي محدود از كساني كه الگوي مصرفشان با جامعهي اطرافشان متفاوت باشد ميتوان تغيير داد.
اين يكي از موضوعهاي جذاب و جالب براي ما است و بهشدت در حال پيگيري اين مطلب هستيم.
|
استاد! به نظر شما اگر بچهها بخواهند در اين زمينه تحقيق يا برنامهريزي كنند بايد به چه منبعي رجوع كنند؟
|
ما سايتي بهنام robaticsut.ac.irداريم كه البته هنوز بهطور كامل نميتوانيم همهي كارهايمان را روي آن قرار دهيم.
بچهها ميتوانند به اين «سايت» مراجعه كنند.
پاياننامههاي فوقليسانس و دكتراي دانشجوهاي آزمايشگاه هم در كتابخانهي دانشگاه موجود است.
تقريباً سالي يكبار مدارسي از دانشگاهها تقاضا ميكنند كه زماني براي بازديد دانشآموزان از آزمايشگاههاي دانشگاهها از جمله دانشگاه تهران در نظر گرفته شود.
يكي از آزمايشگاههايي كه بچهها خيلي به آن رجوع ميكنند آزمايشگاه ما در دانشكدهي فني دانشگاه تهران است.
مدرسهها ميتوانند با هماهنگي با روابط عمومي دانشكدهها از آزمايشگاههاي دانشگاهها از جمله دانشگاه ما بازديد كنند.
|
آقاي دكتر! چهقدر با آزمونهاي كشوريِ المپياد آشنايي داريد؟
|
تا حدي آشنا هستم. بيشتر با المپيادهاي دورهي ليسانس آشنا هستم. در حد دبيرستان و ... هم با المپياد فيزيك و رياضي دقيقاً آشنايي دارم.
در زمان ما المپياد فيزيك براي اولينبار برگزار شد. من در اصفهان در امتحان شركت كردم و پذيرفته شدم ولي بهدليل شرايط جنگ در آن سال كسي براي المپياد اعزام نشد.
بعد از آن اين موضوع توسط بچههاي المپيادي دنبال ميشد و آشنايي ما از طريق كساني كه برگزاركنندهي اين سري امتحانها بودند صورت ميگرفت.
|
آقاي دكتر! به نظر شما يك دانشآموز موفق چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
|
من اين موضوع را نميدانم ولي حداقل ميتوانم كمينهي چيزهايي كه يك دانشآموز موفق بايد داشته باشد را نام ببرم.
واقعاً بهنظر من وقتي ميشود به كسي گفت دانشآموز موفق كه در دوران تحصيل دبيرستان نگاه درست به دنياي پيراموناش را ياد گرفته باشد.
اين دانشآموز كسي است كه بداند چطور بايد اهدافش را تحليل كند و بفهمد كه در راه رسيدن به هدفها نوع نگاه شخص به دنيا خيلي تأثيرگذار است.
اين فرد بايد ياد بگيرد به چه منابعي ميتواند مراجعه كند. اين دانشآموز بايد درسهاي دبيرستان را بهصورت عميق و بالاتر از آن چيزي كه در كتاب بهعنوان فرمول و قاعده به او ميگويند ياد بگيرد.
به اين ترتيب:
_ سؤالهايش را عميقتر ميكند.
_جواب سؤالهايش را پيدا ميكند.
_ براي پيدا كردن جواب سؤالهايش از منابع استفاده ميكند.
اگر از ديدگاه رياضي به موضوع نگاه نكنيم چون ما انسانها با يكديگر متفاوت هستيم روش رسيدن به جواب سؤالها در هر كس با ديگري متفاوت است.
ايجاد كردن اين قابليت در آدمها خودش يك هنر است. هنري كه در ابتدا آموزگارها و مدرسهها بايد آن را داشته باشند.
البته در حال حاضر مدرسههاي خاصي سعي در اين امر دارند ولي خيلي ضعيف عمل ميكنند.
بههمين دليل است كه آدمها بايد خودشان خيلي تمرين كنند. يك شروع خيلي خوب براي اين كار اين است كه از ديد يك محقق به مطلبهاي علمي نگاه كنند. بهاين دليل كه مطالب علمي كاملاً ردهبندي شدهاند ياد گرفتن تحقيق در اين زمينه خيلي سادهتر از ياد گرفتن تحقيق در مسائل اجتماعي، سياسي، مذهبي، رفتاري و غيره است.
بنابراين دانشآموز موفق كسي است كه علاوه بر داشتن آن پايههايي كه از او انتظار ميرود ياد گرفته باشد پژوهشگرانه به خودش، دنيا و مشكلاتاش نگاه كند و آنها را حل كند.
|
آقاي دكتر شما در حوزهي كامپيوتر شخصي را به عنوان الگوي موفق ميشناسيد؟ اين شخص چه ويژگيهايي دارد؟ اگر امكان دارد نمونههايي از داخل و خارج ايران هم نام ببريد.
|
من يك نفر را معرفي ميكنم كه شهرت جهاني دارد.
اين شخص ايراني است. البته من چون از قبل اين سؤالها را نديده بودم خيلي عميق روي آنها فكر نكردهام. من آقاي «پروفسور لطفيزاده» را پيشنهاد ميكنم.
|
لطفاً اسم كوچك ايشان را بفرماييد؟
|
اسم كوچكشان را نميدانم. واقعاً يادم نيست چون در دنيا آقاي دكتر به نام دكتر«زاده» معروفاند.
ايشان «منطق فازي» را ايجاد كردهاند. آقاي دكتر «لطفيزاده» در دانشگاه «بركلي» هستند.
ايشان قسمتي از تحصيلاتشان را در «دانشگاه تهران» گذراندند. ولي در حال حاضر در «كاليفرنيا»، «بركلي» هستند.
براي من موضوع جذاب در مورد آقاي دكتر «زاده» اين است كه در آن زماني كه هنوز كسي نميدانست مهندسيِ كامپيوتر به عنوان يك مهندسي در دنيا آيندهي بزرگي خواهد داشت، ايشان تحصيل در اين رشته را در «بركلي» آغاز كردند.
آن زماني كه همه فكر ميكردند محاسبات «رقومي» و « ديجيتالي» آخرين روش ممكن است؛ ايشان نشان دادند كه محاسبات «ديجيتالي رقومي» به اين شكل به هيچوجه بهترين روش ممكن نيست و اساساً اين روش محاسبه به آدم شباهتي ندارد.
بنابراين بايد به محاسبات، اعداد و واقعيتها به شكل ديگري نگاه كرد. اين موضوع خيلي جذاب و جالب است.
آقاي دكتر «زاده» كسي است كه به آينده بهصورت عمقي نگاه ميكنند. و به زمان حال بسيار مسلط است. يعني در زمان حال خودش هميشه جزو بهترين آدمها است.
ايشان هميشه به آينده نگاه ميكنند. در حال حاضر هم كه سنشان خيلي بالا است مقالههاي بسيار عميقي تنظيم ميكنند. همچنين شاگردهايي كه تربيت كردند آدمهاي خيلي خاصي هستند.
|
ما در ايران كسي را شبيه به ايشان داريم؟
|
بله! بسياري از شاگردان ايشان چه در ايران و چه در خارج از كشور شباهتهايي به استاد دارند.
ايشان بيشتر روش نگاه كردن به دنيا را به ديگران ياد ميدهند. نگاهشان به دنيا خيلي متفاوت است.
شخصي ميتواند اين موضوع را دريابد كه محاسبات رقمي روزي بايد با روشهاي ديگري مثل فازي، احتمالي و غيره جايگزين شود كه دنيا را به صورت متفاوتي نگاه كرده باشد.
يكي از بزرگترين مشكلات بشريت كه در قرن بيست و يكم بايد آن را حل كند، روبهرو شدن با عدم اطمينان در مشاهدات است.
آقاي دكتر «لطفيزاده» در حدود سالهاي 1960 يا 1970 اين قضيه را مطرح كردند.
ايشان براي اين قضيه تئوري بيان كردند.دكتر «زاده» آدمي است كه هم تئوري را عنوان ميكند و هم تئوريهايش عملي ميشود.
كمتر كسي را تا بهحال در دنيا داشتهايم كه تئوري رياضي جديد ارائه دهد و اين تئوري عملياتي و كاربردي شود. به نظر من آقاي «لطفيزاده» در اين زمينه آدم عجيبي است .
|
آقاي دكتر شما مهمترين عامل موفقيتتان را چه ميدانيد؟
|
من به اين موضوع شك دارم كه آيا انسان موفقي هستم يا خير.
ولي دليل تا اينجا آمدنم را واقعاً، يك تكهاش را خودم هم نميدانم.
وقتي آدم به عقب برميگردد متوجه ميشود خداوند متعال بهخاطر لطف خاصي كه به ما دارد در خيلي از مواقع ما انسانها را از قرار گرفتن در مسيري كه برايمان خيلي بد است بازميدارد و ما را به سمت مسيرهايي كه برايمان خوب است هدايت ميكند.
به غير از اين مسئله،اين موضوع برايم جالبتوجه است كه تقريباً از دورهي راهنمايي علاقهي شديدي به آمدن به دانشگاه و انجام كارهاي علمي داشتم.
بدون اين كه در آن زمان دقيقاً دليلش را بدانم. برايم خيلي جذاب و جالب بود.
در آن زمان معني پژوهش را نميدانستم. فقط سعي كردم به هرجايي كه ميروم يادم باشد، دوست دارم جواب سؤالهايم را پيدا كنم و علاوه بر آن ياد بگيرم كه اساساً چهطور بايد جواب سؤالها را پيدا كنم.
اين روش باعث شد بتوانم تا اينجا برسم. برخورد خانواده هم مهم است. در خانوادهي من هيچوقت سعي در كنترل مستقيم بر روي درس ما وجود نداشت.
فقط دورادور روي عملكرد ما نظارت داشتند. اين موضوع از يكسو باعث ايجاد اعتمادبنفس در ما ميشد و از سوي ديگر اين كه بايد جوابگوي اين اعتماد باشيم، هميشه در ذهنمان بود. شايد دليل پيشرفت من هم همين موضوع بوده است.
|