بهگزارش سایت خبری دانشگاه «مکگیل» (McGill) بهنقل از مجلهی «پیناس» (PNAS)، مورچههای کارگر منتهادرجهی سازمانیافتگی اجتماعی را در جهان حشرهها نشان میدهند.
همانند سایر اجتماعها بههر ترتیب، کلونی مورچهها هم دارای نزاع و درگیریهای داخلی است. پس چه چیزی آنها را مقید به درکنارهم ماندن میکند؟!
بیش از 150 سال پیش «چارلز داروین» ایدهای را بیان کرد که امروز بهاثبات رسیده است.
زیستشناسان علم تکامل در دانشگاه «مکگیل» (McGill) موفق به کشف سیگنالهای مولکولیای شدهاند که نوعی هارمونی و هماهنگی اجتماعی را در مورچهها با اعمال محدودیت در باروری ایجاد میکند.
دکتر «اهاب ابوهیف» (Ehab Abouheif) از گروه زیستشناسی دانشگاه «مکگیل» (McGill) و دکتر «عبدالرحمن خیلا» (Abderrahman Khila) کشف کردند که چگونه تکامل با ژنهای کلونی شدنColonizing Genes) ) در حشرهها پیوند مییابد و مثلاً در جامعهی مورچهها از نزاع بر سر تولیدمثل در میان آنها جلوگیری میکند.
این دو محقق میگویند:
«ما موفق به کشف مکانیسم تکاملی بسیار جالبی شدهایم که آنرا «محدودیت باروری» (Reproductive Constraint) نامیدیم».
این یافته، «الگوی کلاسیک رفتار» مانند: «شهربان» (Policing) - که تنها راه ایجاد نظم و سرپوش گذاشتن بر رفتار خودخواهانه در اجتماع مورچهها است - را بهچالش میکشد».
این دو محقق میگویند محدودیت باروری زمانی در جوامع مورچهها نقش ایفا میکند که نیروهای تکاملی در سطح گروه و نه در یک فرد شروع بهکار میکند.
این فرایند را میتوان در مقایسهی گونههای پیشرفتهی مورچهها با پسرعموهای ابتداییشان دریافت.
یک یا تعدادی ملکه و مورچههای مادهی کارگری - که در کنار آنها قرار دارند - مثال بسیار خوبی از آنچیزی است که «اجتماع خوب» (Eusocial) مینامند.
مورچههای ابتدایی یا اجدادی تمایل به تشکیل کلونیهای کوچکتر دارند و در مقایسه با گونههای پیشرفته، نزاعهای بیشتری بر سر تولید نسل دارند.
«اهاب ابوهیف» (Ehab Abouheif) اینگونه توضیح میدهد:
«این امر به خاطر توانایی تولید مثل بالای مورچههای کارگر است که منجر به نزاع با ملکه در تولید مثل میشود».
با کمال تعجب «عبدالرحمن خیلا» (Abderrahman Khila) و «اهاب ابوهیف» (Ehab Abouheif) دریافتند تکامل بهوسیلهی سیگنالهای مولکولی در تخمها ایجاد میشود و سرنوشت مورچهها برای رهبری یا کارگر بودن با ممانعت از تولید زادههای زیستا (Viable Offspring) توسط مورچههای کارگر معلوم میشود».
گونههای متفاوت دارای سطوح متفاوت از این «محدودیت باروری» هستند و ما معتقدیم این میزان مشخص میکند چه مقدار کلونی سازمانیافتهتر است. هرچه مورچههای کارگر کمتر تولید مثل کنند گروه منسجمتر خواهد بود.
وجود طبقههایی از مورچههای استریل (نابارور) «چارلز داروین» (Charles Darwin) را هنگام تنظیم تئوری «انتخاب طبیعی» (Theory of Natural Selection) دچار مشکل کرد.
اگر بقای مستقل هر فرد باعث سازش و تکامل ناشی از آن میشود چگونه افراد ناتوان در انتقال ژنهایشان میتوانند باقی بمانند؟!
«چارلز داروین» (Charles Darwin) پیشنهاد کرده بود که در جوامع مورچهها انتخاب طبیعی در مورد هر فرد مجزا بهکار نمیرود بلکه بر خانواده و گروه تأثیر میگذارد. بهخاطر اینکه فرد از حذف باروری خود سود نمیبرد.
این مطالعه بر ایدهی آگاهانهی «چارلز داروین» (Charles Darwin) تأکید میکند و یک مقیاس مولکولی از این را بدست میدهد که چطور تمام کلونی میتواند بهعنوان یک فرد یا واحد سازمانی درنظر گرفته شود.