| بفرماييد چه مزايايي دارد و به چه شكل بايد انجام شود و آيا خودتان در كلاسهايتان |
از اين روشها استفاده ميكنيد؟ به چه شكل استفاده ميفرماييد؟ |
كلاسهاي مهندسي ما از جهتهايي ساختار خيلي عقب ماندهاي دارد!!!اولين ساختار عقبمانده اين است كه «حجم مطالب» زياد است و از آن بدتر سلسله توالي «پيشنياز» و «پسنياز» مطالب خيلي زياد است؛ طوريكه ما شرايط غيرممكني داريم.
مطلبي كه سر كلاس گفته ميشود آنقدر داراي توالي منطقي است كه اگر دانشجو يك قسمت مطلب را از دست بدهد پيگيري بقيهي مطلب برايش دشوار خواهد بود!!!
بهعنوان مثال:
فرض كنيد زمان كلاس يك ساعت و نيم است و مطلبي كه گفته ميشود پيشدرامدي براي مطلب بعدي است و آن، پيشدرامدي براي مطلب سوم است ...
دانشجو كه نميتواند هميشه ششدانگ حواسش متوجه كلاس باشد ممكن است فكرش ناگهان به جاهاي ديگر منحرف شود اگر يك مطلب را از دست بدهد سراسر نخ پاره ميشود و دنبال كردن مطلب خيلي سخت است!!!
اين محدوديت مانع از اين ميشود؛ اما در رشتههاي ديگر (غيرمهندس) ما ميتوانيم خيلي راحتتر متدهاي آموزش عالي را پيادهسازي كنيم مثلاً كلاس تعامليتر باشد.
من در يك كلاس علوم اجتماعي در يك كشور ديگر شركت كرده بودم؛ معلم آن كلاس همكارم بود و من براي كنجكاوي سَرِ كلاس او نشسته بودم كه ببينم چطور درس ميدهد.
كلاسش شبيه به صحبت كردن بود اما با شيوههاي خاصي صحبتها را هدايت ميكرد و در عين حال برنامهي درسي با همين صحبتها پوشيده ميشد.
صحبت كردني كه موضوعش در اختيار استاد نبود كه موضوع را به اين سمت بكشاند؛ ممكن بود اصلاً موضوع صحبت عوض شود ولي رويهم رفته ميتوانست برنامهي مورد نظر را پوشش داده و از نظر من خيلي مؤثر بود.
در مهندسي اين كارها سختتر است:
| - اولاً معلم تنهاتر است.- ثانياً حس تعامل ميتواند خيلي كم صورت بگيرد. |
در عوض «پيادهسازي» داريم و «تعامل» در آنجا خيلي جا دارد كه صورت بگيرد؛ براي اينكه وظيفهي مهندس طراحي و ساخت چيزهاست يعني آنجا ما امكانات خيلي زيادي داريم كه آموزش عالي را با شيوههاي جديدتر اجرا كنيم.
در عين حالي كه در همان سخنراني (Lecturing) سر كلاس هم سعي ميكنيم از شيوههاي جديدتر استفاده كنيم ولي با اين محدوديتها سَر ميكنيم ...