|
بنا داريم مصاحبههايي را با اساتيد برتر رشتههاي مختلف علوم برايتان آماده كنيم. اين نويد را به شما ميدهيم در آيندهاي نهچندان دور، خوانندهي مصاحبههايي شنيدني از اين اساتيد گرامي خواهيد بود.
وقتي از جناب دكتر «مسعود شيدايي» تقاضا كرديم چند كلمهاي صحبت داشته باشيم تا با فعاليتهاي اين استاد گرامي آشنا شويم با روي باز از ما استقبال كردند.
سخنوري، دقت در پاسخگويي و رفع اشكال در سؤالهاي همكارانمان – كه بعضاً سؤالها ناشيانه مطرح ميشد -، احترام بسيار به اساتيدشان از ويژگيهاي بارز اين استاد گرامي است.
اميدواريم از اين مصاحبه – كه در دو قسمت برايتان ارائه ميشود – لذت ببريد. |
|
| بهعنوان اولين سؤال خودتان را معرفي كرده مختصري از چگونگي تحصيل خود (شامل: سن شروع به تحصيل، مدارسي كه درس خواندهايد، آموزشگاهها يا مراكز آموزشي ديگر كه در يادگيريهاي شما مؤثر بودهاند، احتمالاً جهش در پايههاي تحصيلي و ... همچنين دانشگاههاي محل تحصيل) بفرماييد |
«مسعود شيدايي» متولد سال 1338 تهران، ساكن تهران و از نظر كالج عضو دانشگاه «شهيد بهشتي» و متأهل و داراي دو فرزند هستم. سال اول دبستان را در «شيراز» در مدرسهي «مشعل دانش» گذراندم؛ بعد به تهران آمدم و در دبيرستاني در جنوب شهر تهران بهنام«عدل» ديپلم گرفتم و بعد از ديپلم، براي ادامهي تحصيل چند ماه بعد از انقلاب به «هند» رفتم و در شهر «پونا» و در دانشگاه «پونا» ليسانس زيستشناسي را در سال 1362 (1983 ميلادي) و در سال 1364 (1985 ميلادي) فوقليسانسم را در همان دانشگاه «پونا» در رشتهي «ژنتيك گياهي» گرفتم. پس از آن با يك سال فاصله در همانجا شروع به خواندن دكترا تا سال 1372 (1991 ميلادي) كردم. به ايران كه برگشتم روي ژنتيك گياهي و «بيوسيستماتيك گياهي» كار كردم بعد از آنكه وارد دانشگاه «شهيد بهشتي» شدم بهعنوان فرصت مطالعاتي و دورههاي تحقيقاتي تكميلي يكسال به «كانادا» دانشگاه «بريتيش كلمبيا» (British Colombia) در شهر «ونكوور» رفتم و در آنجا تحقيقات ژنتيك مولكولي را روي گياهان انجام دادم. | به طور مختصر موضوعهاي پروژههاي تحقيقاتي كه انجام دادهايد را مطرح فرموده و در يكي از زمينهها توضيح بيشتري براي دانشآموزان المپيادي ارائه دهيد؟ |
تخصصم تا دكترا «سيتوژنتيك» در گياهان بوده بعد از دكترا به سمت كارهاي مولكولي رفتم و «فيلوژني» و تكامل گياهان كار كردم بنابراين تحقيقات من در همين ابعاد است يعني يا روي «سيتوژنتيك» گياهان كشور كار كردم كه بررسيهاي تنوع ژنتيكياشان بوده يا بررسي «بيوسيستماتيكي» بوده كه استفاده از اين اطلاعات براي قرابت و جايگاه گونههاست. عمدتاً در اين دو زمينه بوده و البته اخيراً مقداري هم از طريق تكنيكهاي «كشت بافت بيوتكنولوژي تغييرات ژنتيكي روي گياهان ايجاد كرديم. ما ميدانيم كه هر كشوري ذخاير ژنتيكي براي خودش چه گياهي، چه جانوري، چه ميكروبي دارد كه شناسايي آنها باارزش است يعني اگر روي گياهان تحقيق ميكنم مثلاً گياهان «گرامينه» گياهان «گندميان» ما در كشور چه هستند و چه گونههايي داريم و اينكه ساختار ژنتيكي اينها چه هستند اين يك موضوع تحقيقاتي براي من و دانشجويانم شده كه بيش از 11 سال است روي آن تحقيق ميكنيم يعني جمعيتهاي مختلف يك گونهي گياهي را مثلاً از «گندميان اونا» يا «يولاف» يا «جو وحشي» در ايران شناسايي ميكنيم كه كجاها ميرويند، ساختار ژنتيكي آنها چيست، آيا در جمعيتهاي جغرافياي مختلف با هم تفاوت دارند يا نه. چون ميدانيم در تكامل جمعيتها در جغرافيا سازش پيدا ميكنند. بهخاطر سازش با محيطهاي مختلف، تفاوتهاي ژنتيكي پيدا ميكنند. براي مثال از لحاظ تعداد كروموزم آيا مثلاً جمعيتهاي مختلف گونهي جو وحشي تفاوت دارد، ما خيلي از اين تفاوتها پيدا كرديم. ممكن است مثلاً يك گونهاي در ارتفاع پائينتر 14 كروموزم داشته باشد و همين گونه در ارتفاع بالاتر 28 كروموزم داشته باشد (كه ميگوئيم پليپلوئيدي دارد). يكي از كارهاي مهم اين است كه تركيب خزانهي ژنتيكي ما چه است، گياهان و گونههاي ما در سطح جغرافيا تغيير ژنتيكي دارند يا نه و از اين اطلاعات بعداً در برنامههاي اصلاحي و زراعي و غيره ميتوان استفاده كرد. ما از بررسيهاي انجام شدهي اين تنوع ژنتيكي استفاده كنيم تا بفهميم آيا تفاوت دارند يا نه. حالا ممكن است از اين گونهها، گونههايي باشند كه خويشاوندي زراعي مهمي براي كشور هم داشته باشد. بهعنوان مثال «جو» يكي از غلات مهم كشور است كه گونههاي وحشي آن داراي تنوع ژنتيكي است. ما با «تلاقي» و «هيبريدگيري» ميتوانيم اين خصوصيت مفيد را به اين گياه منتقل كنيم و در نهايت كاربردي و اقتصادي براي كشور شود. پس شناسايي تفاوتهاي ژنتيكي كه ميتواند در رشد، «فيزيولوژي»، ايجاد محصول يا مقاومت بيماري باشند، بهطريقي به گونههاي مورد نياز بشر (لازمهي اول شناسايي اين تنوعات ژنتيكي) انتقال دهيم. دومين كاربردش از نظر «تاكسنوميكي» (ردهبندي) اهميت دارد كه آيا ردهبندي اين گونهها نسبت به هم درست انجام گرفته يا نه كه اين اطلاعات ژنتيكي در آن زمينه ميتواند براي ما كارايي و كاربرد داشته باشد. | مهمترين عوامل موفقيتتان را نام ببريد |
من به سه شعار اعتقاد دارم وقتيكه رئيس دانشكده هم شدم با همان سه شعار در آزمايشگاه بهعنوان استاد كار كردم. براي فعاليتهاي علمي در دانشگاه «نظم»، «هدف داشتن» و «تلاش» را مطرح كردم. اين سه رمز موفقيت در هر كاري ميتواند باشد. «نظم» يعني واقعاً هر چيزي در جاي خودش، تصميمگيري در زمان خودش، از پيش طراحي كردن برنامهها، تصوير و دورنما داشتن. چون بدون آنها نميتوان پيش رفت. بعد تلاش براي انجام آنها، واقعاً بايد انرژي مصرف كرد تا به آنها رسيد. فكر ميكنم اين سه پارامتر هر جايي جواب ميدهد چه موفق باشم چه نباشم حتماً جواب ميدهد. | تا چه حد با آزمونهاي المپيادهاي كشوري (مرحلهي اول، دوم و سوم) و المپيادهاي جهاني (زيست/ فيزيك/ نجوم/ شيمي/ رياضي) آشنا هستيد؟ |
خودم يكي از داوران و طراحان المپياد زيستشناسي (ليسانس به بالا) هستم ولي در مورد پايينتر از ليسانس آگاهي ندارم ولي در المپيادهاي دانشجويي خود من سالهاست كه در بخش ژنتيك يكي از طراحان سؤال هستم. المپياد يك نوع غربالگري يا بهعبارتي يك نوع ايجاد انگيزه است كه در آن همه تلاش ميكنند و در واقع يك نوع غربالگري بهترينها از بقيه است. به نظرم شناسايي نخبگان به هر طريقي كه باشد بد نيست بلكه خوب و مفيد است و در همه جاي جهان برگزار ميشود. | به نظرتان يك دانشآموز موفق چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟ |
اگر به اسمش نگاه شود به نظرم «موفقيت» هم تعريف ميشود يعني كسي كه دنبال دانش باشد واقعاً كسي كه به عمق نگاه ميكند و ميخواهد رشد كند، در دنياي علم يك فرد موفق است. دانشآموز و دانشجويي كه در پي و جستجوگر علم است پيامدهاي خاص خودش را دارد (هم موفقيتهاي دنيوي و هم اخروي دارد)، اين فرد هم خود رشد ميكند هم جامعه را با خودش بالا ميبرد. دانشآموز موفق كسي است كه واقعاً تعريف درستي از جايگاه خودش داشته باشد، به كمك مشورت دوستان، بزرگترها تعريفي از آينده داشته باشد كه به كجا ميخواهد برسد و تلاش كند كه در آن مسير حركت كند و هر آن چه كه در اين مسير دست يابد اين موفقيت است. | شما در حوزهي (زيست/ فيزيك/ نجوم/ شيمي/ رياضي)، چه شخصي را بهعنوان الگوي موفق معرفي ميكنيد؟ اين شخص چه ويژگيهايي دارد؟ خواهشمند است نمونههاي موفقي در ايران و خارج از ايران را معرفي نماييد |
تمام افرادي كه استادهاي باسابقه هستند و عمرشان را گذاشتند، همهاشان بدون استثنا الگو هستند چون همهي آنها براي جامعه آثار مفيد و پربركت بر جاي گذاشتهاند. مسير، مسير نوراني است و وقتي مسير پربركت است همهي آنها الگو ميشوند. ما در كشور خيلي از اين اساتيد داريم تمام استادهاي بزرگ زيستشناسي در ايران، دكتر «قهرمان» در علم گياهشناسي، دكتر «ابراهيمزاده» در زيستشناسي، مرحوم دكتر «ديانتنژاد»، مرحوم دكتر «نيشابوري» از تبريز و آقاي دكتر «مجد» و تمام عزيزاني كه اكنون در اين عرصه تلاش ميكنند الگوهاي موفق هستند. افرادي پرتلاش، برنامهدار و واقعاً دانشجو بودند؛ يعني سالها زحمت كشيده و دنبال علم بودند و البته در كنارش موفقيتهاي مادي و معنوي هم داشتند و اينها افرادي هستند كه علم را دوست داشته و دارند. آقاي دكتر «قهرمان» از گياهشناسان برجستهي كشور كه اخيراً بازنشست شدهاند عمرشان را صرف تربيت دانشجو (در مقطع كارشناسيارشد و دكترا) و شناسايي گياهان كشور كردهاند و سختترين سفرها را رفتهاند، كتابهاي متعدد به چاپ رساندهاند و يك استاد كاملاً موفق، انساني بزرگوار و پرتلاش هستند. تمام افرادي كه ميشناسيم ويژگيهاي تقريباً يكساني داشتند. در خارج از كشور هم كه يك مقدار با ما در بعضي چيزها تفاوت دارند در بُعد علمي باز همين ويژگيها را داشتهاند. از زمان دانشجويي دانشمندي بوده بهنام J.L. Stebbins ژنتيكدان گياهي آمريكايي بوده كه واقعاً خدمات بسياري به تخصص خود من يعني «سيتوژنتيك» و تكامل گياهان داشتهاند. هميشه آرزو داشتم شاگرد ايشان باشم. به نظرم طرز فكر بالا، به جلو فكر كردن، پديدهها را خوب تشخيص دادن و برقرار كردن ارتباطش از ويژگيهاي ايشان است و كمتر كسي است در تخصص ما كه به گفتههاي ايشان رجوع نكند. ايشان از مراجع اصلي است و اخيراً مرحوم شدند و بسيار خدمات والايي در دانشگاه امريكا به علم «سيتوژنتيك» و ژنتيك گياهان و تكامل گياهان ارائه كردند. | فكر ميكنيد موفق بودن، استعداد، امكانات، محيط اجتماعي و ... بهطور كلي عوامل خاصي را طلب ميكند؟ |
صد در صد، خيلي پيچيده است از محبت پدر و مادر كه شايد اولين گام، تشويقهاي به موقع آنها نه تشويقهاي كاذب و ارزشگذاري به فعاليت كودك است كه آدم را از محيطي كوچك به يك كاركتر با ويژگي خوب و متعادل تبديل ميگرداند (چون موفقيت به همراه تعادل است). آدم متعادل دست به هر كاري بزند موفق ميشود. علم هم از اين جدا نيست از همان نوازش اول شروع ميشود تا به پيچيدگي اجتماع، حمايتهاي مديران و اقتصاد برسد. هر چه شرايط فراهمتر باشد فرد پيشرفت بيشتري ميكند. ما استعدادهاي درخشان زياد داريم ولي اگر حمايت قطع شود آن استعدادها هدر ميروند. يكي از دلايل مهاجرت اين است كه واقعاً بعضيها داراي آگاهي و پتانسيل هستند و ميخواهند بروز دهند اما اگر بسترش فراهم نشود مجبور ميشوند بستر جديدي را انتخاب كنند و در واقع اصل مهاجرت از اينجا شروع ميشود. پس موفقيت به تمام عواملي چون اقتصاد، مدير، تشويق، شرايط مناسب (البته همهي آنها با تعادل) ارتباط دارد، به نظرم تشويق بيش از حد خوب نيست. زيادي همه چيز فراهم بودن انسان را از تلاش بازميدارد. پس تعادل بهترين تعريف است و اگر كسي در تعادل قرار بگيرد و هدفمند و تلاشگر هم باشد حتماً آدم موفقي ميشود. براي دانشمند شايد تعاريف متعدد بتوان گفت به نظرم هر كسي نسبت به خودش، جايگاهش، به جامعهاش، به كشورش اطلاعات كافي و ارزيابي صحيح داشته باشد، به نوعي دانشمند است. دانشمند علمي يعني «داشتن دانش»، يعني اينكه فرد ايده داشته باشد. سطوح آگاهي و دانش فرق ميكند و دانش درجات مختلف دارد ولي هر كسي كه دانشي دارد نوعي دانشمند است و دانشمند در سطح جهاني، بايد به بالاترين درجات برسد و چيزي ابداع و تفكر كند و پيچيدگيهايي را از هم باز كند. به نظرم اين تعريف نسبي است. | راجع به تأثير محيطهاي آموزشي بر روي پيشرفت تحصيلياتان توضيح دهيد. به نظر شما محيط آموزشي چه تأثيرهاي مثبت و منفياي ميتواند داشته باشد؟ |
محيط يك بحث بسيار پيچيدهاي است اين محيط ميتواند افراد، ظاهر ساختمان، جاده و راه، غذاخوري و غيره باشد؛ در نتيجه همه چيز (از انساني و غير انساني) محيط را ميسازد و ميتواند به يك فرد كمك كند و شايد از همهي محيطهاي آموزشي مهمتر، «نشست و برخاست با افراد» باشد. براي رشد كردن، انتخاب دوست خوب (چرا گفتن كتاب را دوست خود بدانيد) بسيار مهم است و همچنين وجود يك معلم خوب و متعادل، يعني معلمي كه به موقع تشويق كند و به موقع بازدارنده و هشداردهنده باشد واقعاً يك انگيزه ايجاد ميكند يعني اگر بهعنوان كسي كه دورنما را خوب مشخص كند و خودش هم يك الگوي زنده باشد بهترين محيط آموزشي است و اين واقعاً به فرد كمك ميكند كه آيندهي خود را شبيه به آن شخص ببيند و اين بهترين انگيزه براي حركت است. در كنارش ساختمان و نور هم بسيار مهم است؛ زيبايي، غذاي مناسب و ... همهاش محيط است كه روي آموزش تأثير ميگذارند ولي در درجات بعدي قرار دارند. در «هند» سخت درس ميخواندم و همه چيز هم فراهم نبود ولي در محيط علمي قوي بودم چون در جامعهي «هند» با وجودي كه خودشان ساده زندگي ميكنند بيشترين هزينهها را براي گسترش علم ميدهند، يعني كتاب بالاترين جايگاه را در نزدشان دارد. يكي از رفتارهاي زيباي اجتماعي در «هند» اين بود كه «كتاب» را بهعنوان زيردستي قرار نميدادند بلكه برايشان تقدس داشت يعني علم ارزش داشت و تعظيم و تكريم ميشد و در كل نگاه خاصي به كتاب و علم داشتند و همه چيز بيانگر اين بود كه دنبال علم هستند. براي دانشمندان واقعاً ارزش قائل بودند و بهترين امكانات آزمايشگاهي را فراهم ميكردند، اينها همه نوعي آموزش و محيط آموزشي است. اين الگوها خيلي ميتواند كمك كند. بايد براي كتاب و دانش بها قائل شد. | آيا دبيرستاني كه در آن درس ميخوانديد دبيرستان خاصي بود؟ در چه دانشگاههايي تحصيل كردهايد؟ به نظرتان در دورهي تابستاني چه نوع آموزشهايي بايد ارائه شود؟ |
خير، در جنوب شهر تهران (دبيرستان تبعيديها) بود يعني آنقدر در زمان قبل از انقلاب تدريس در جنوب تهران ضعيف بود كه اگر كسي در درس زبان نمره 4-3 ميشد جشن ميگرفت. دبيرستانمان دبيرستاني معمولي بود و بيشتر، ورزشكارهاي تيم ملي آنجا بودند ولي از درونش آدمهاي خيلي موفقي بيرون آمدند. دانشگاه «هند» هم در شهر «پونا» و از بهترين دانشگاهها و از نظر وزارت علوم معتبر است و كالج «فرگوسن» (در سطح ليسانسم) در آن زمان يكصدمين سالگرد تأسيس آن بود. «گاندي» هم آنجا درس خوانده و استادهاي بسيار خوبي داشت. | به نظرتان خانواده چه نقشي در تعميق يادگيريها ميتواند داشته باشد؟ راجع به انواع متغيرهاي تأثيرگذار توسط خانواده مختصراً توضيح دهيد |
نوازش و محبتهاي اوليه واقعاً تأثير دارد. من مديون آگاهيهاي پدرم هستم. درست است از نظر آكادميك درسي نخوانده بودند ولي فردي روشنفكر بودند آگاهي و علاقهي ايشان به علم باعث شد كه من در اين زمينه قرار بگيرم. پدري كه هر شب كتاب در دست دارد يعني انس با كتاب دارد، تأثيرگذار است. هر حركت و رفتاري در محيط خانواده در تربيت فرزندان و پيشرفت آنها در جامعه مؤثر است. تنها جنبهي مادي نيست كه مهم ميباشد. | راجع به تأثير دوستان در يادگيري صحبت بفرماييد. به نظرتان دانشاموزان بايد چه دوستاني انتخاب كنند؟ |
همنشين و انتخاب دوست خيلي مهم است به نظرم آدم متعادل بايد حتماً همه جور همنشين داشته باشد نبايد همهي دوستهايش دانشمند باشد. آدم بذلهگو، ورزشكار هم بايد در تيم دوستانش باشد كه روحش شاد شود ولي وقتي ميخواهد بحث، علمي باشد يعني برنامهي آيندهاش علمي باشد، در آن مسير بايد آدمهاي خيلي خوب را انتخاب كند. آدم متعادل بايد همه چيز دورش باشد (از ورزش، هنر و ...). ولي براي درسش واقعاً گزينههايي را در نظر داشته باشد كه اهل درساند و توجه ميكنند كه درس را بهطور صحيح بخوانند و آنهايي كه او را به مسيرهاي مستقيم هدايت كنند. در ضمن راههاي درست خيلي تأثير ميگذارد، بهترين دوستان من همگي درسخوان بودند. مرحوم دكتر «منصور حكيم» كه هماتاقي من بود ايشان رئيس گروه زيستشناسي دانشگاه «شهيد چمران» اهواز شدند. آنها دانشجوهايي بودند كه آينده را ميديدند و در علم و دانش جدي بودند وگرنه خيليها درس ميخوانند و دانشجو ميشوند ولي همه ساعي نيستند. | نظرتان راجع به يادگيريهاي جمعي چيست؟ اين نوع يادگيريها چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟ |
يكي از روشهايي است كه در سراسر جهان خوب جواب داده و معروف شده به Group Discussion يعني «بحث و تبادل نظر گروهي». در گذشتهي ما هم بوده و در حوزه هم همينطوري بحث ميكنند؛ دانشگاهها هم به اين سمت رفتهاند. به نظرم تبادل نظر خيلي خوب است چون هر كسي ممكن است يك بُعدي را ديده باشد و به عبارتي از يك زاويه ديده باشد و اين خيلي در يادگيري كمك ميكند. حتي يك فرد كه فكر ميكند خيلي در درسي قوي نيست ممكن است زاويهاي را ديده باشد كه كمك كند تا فردي كارش را تصحيح و يا تكميل كند. به نظرم يكي از روشهاي آموزشي بسيار خوب است. در كلاسهاي خودم نيز فقط تدريس نميكنم؛ بلكه در هر جلسه search ميگذارم يعني يك موضوعي را مطرح ميكنم و بچهها روي آن موضوع تحقيق ميكنند. بعد هر كسي هر چيزي را كه پيدا كرده ميآورد و سپس روي آن بحث ميكنيم و در نهايت من تصحيح و جمعبندي ميكنم. اينطوري همه مشاركت ميكنند و اين باعث ميشود كه فرد روحيهاش فعال شود و ديگر اينكه يك موضوع از ابعاد مختلف سنجيده ميشود و چون هر كسي از يك بعد ميبيند بدين ترتيب يك جمعبندي بسيار خوبي بهدست ميآيد. | به نظرتان برگزاري آزمونهايي نظير: كنكور و المپياد چه فوايد و مضراتي ميتواند داشته باشد؟ |
بالاخره هر كشوري با امكانات خودش پيش ميرود؛ آنجا كه نياز است گزينش و غربالگري بشود آزمون مطرح ميشود. اگر روزي رسيد كه نياز به انتخاب افراد نباشد شايد كنكور يا هر آزمون ديگري برداشته شود. در جوامعي كه نياز هست بايستي باشد . در كشورهاي ديگر كنكور اوليه نيست (در مقطع ليسانس) چون همه به دنبال زندگي و درآمدزايي ميروند و اين موضوع با فرهنگ آنها مطابقت دارد و در نتيجه آنها كمتر سراغ دانشگاه ميروند. يعني زمينهي رفتن به دانشگاه در آنجا باز است ولي در مقاطع بالاتر نوعي آزمون وجود دارد يعني در آنجا هم مصاحبه ميگيرند. پس هر جا كه بحث انتخاب و غربالگري هست آزمون مطرح ميگردد با شرايط اجتماع ما حالا آزموني بهنام كنكور وجود دارد پس بايد يك آزموني باشد. در مورد المپياد اگر علاوه بر غربالگري به سمت شناسايي نخبگان برود خيلي خوب است البته نه اينكه نخبهها را از بقيه جدا كنيم اما بسيار خوب است كه بسترسازي مناسبي براي افراد قوي شود و در نتيجه هر چه شناخت دقيقتر باشد برنامهريزي هم بهتر ميشود؛ البته به شرطي كه واقعي باشد. اگر هدف از شناسايي، داشتن برنامه براي آنها باشد واقعاً عالي است، نه اينكه ما افراد را جدا كنيم ولي خارجيها براي آنها برنامه داشته باشند و آنها از استعداد اين افراد در جهت پيشرفت كشور خود سود ببرند. اين غربالگري براي پيشرفت آنهاست. با داشتن برنامه براي اين افراد انرژي در جاي مثبتي مصرف ميشود و مضراتش هم وقتي است كه باعث دلسردي بقيه گردد يعني اينقدر مزايا براي اين افراد بگذارند كه فرد عادي ديگر شانسي نداشته باشد. | آيا هميشه در (شيمي، رياضي، فيزيك، كامپيوتر، زيست و ...) ممتاز بودهايد؟ |
بله. | آيا غير از حوزهي تخصصياتان در حوزههاي ديگري به صورت تخصصي فعاليت داشتهايد؟ (در چه حوزههايي) |
بله، در جواني در تيم پاس تهران بازي ميكردم و الان نيز مربي تيم فوتبال هستم (پرستو در شرق تهران) و ورزشي كه بهطور تخصصي ادامه ميدهم «تكواندو» است كه تا كمربند سياه هم پيش رفتم. | به نظرتان دانشآموزان براي موفقيت فقط بايد در يك حوزه فعاليت داشته باشند؟ |
خير، آدم متعادل و نرمال در حد معقول بايد بسيط باشد. اگر در علم هم خواست تخصص داشته باشد بايد تمركز بيشتري روي آن بگذارد. در ضمن بايد از بقيه جنبهها هم اطلاع داشته باشد. نبايد ايزوله باشد يعني بايد كسي باشد كه خوب بخندد و با بقيه نشست و برخاست كند، هنر بداند، ورزش كند، از وضعيت سياسي و اجتماعي آگاهي داشته باشد و بهطور كلي در يك حوزه نباشد. اما اگر ميخواهد در زمينهاي علمي، شغل و تخصص داشته باشد بايد آن را بهطور جدي ادامه دهد، چون فردي كه ايزوله باشد نميتواند براي جامعه خيلي مفيد باشد. | راجع به نيازهاي آموزشي بچههاي دبيرستاني و راهنمايي توضيح دهيد خواهشمند است بهطور مختصر عناوين اين نيازها را ذكر نماييد |
بودن يك الگوي خوب، مثلاً معلم كه رفيق اول بچههاست ميتواند مهمترين تأثير را بگذارد. حال اگر آن فرد خودش فردي سرخورده از سيستم آموزشي و جايگاه خودش باشد بدترين مانع براي رشد بچههاست. بودهاند كسانيكه چون از جايگاهاشان راضي نبودهاند در نتيجه بهجاي اينكه باعث دلگرمي شوند مسبب دلسردي ميشوند. وقتي كسي از جايگاه خودش لذت ميبرد اين انرژي را منتقل ميكند پس اولين نياز، بودن معلم خوب در هر سطحي است. اگر معلمي از نظر اقتصادي، رفاهي راضي باشد چون وقت ميگذارد خودش هم ميداند كه چگونه زمينهي آموزشي مناسب را فراهم كند اگر شده با تكنيكهاي روز، جمع كردن مقاله و يا بردن بچهها به طبيعت راهش را پيدا ميكند و يا حتي با تصوير چون فعالتر از جدول و عدد و رقم است. اين هنر است كه يك فرد با تصوير و شكلهاي مناسب و «پاورپوينت» (Power Point) و زيراكس و كپي و يك سري اطلاعات ريز مطالب را انتقال بدهد. در حال حاضر در محيط آموزشي ما اين جلوههاي ويژه معروف شده به وسايل «كمك آموزشي» در حاليكه اين وسايل خود آموزش هستند نه كمك آموزشي. استفاده از اين وسايل لازم است حتي من در جايي به محققين آموزش ميدادم كه چگونه سخنراني كنيم؟ چگونه كارمان را ارائه دهيم؟ ايجاد اين محيط و تكنولوژي هزينه ميخواهد. بايد مديران به دنبالش باشند تا اين نيازها برطرف شوند بعد هم سيستم بايد كمك كند. رفاه معلم، كتاب مناسب، آموزش روز اينها همه هزينه دارند و اين كار مديريت و وزارت است كه با دادن هزينههاي مناسب نيازها را مرتفع سازند. |