|
ابتدا خودتان را معرفي كنيد ؟ نام ، نام خانوادگي ، تاريخ تولد ، محل تولد .
|
نامم« كسري عليشاهي» است، متولد سال 1358 در اصفهان هستم.
|
مختصري از چگونگي تحصيل خود حتي دبستان، راهنمايي، دبيرستان، دانشگاههايي كه درس خوانديد براي ما بفرماييد؟
|
دبستان در مدرسهاي به نام «منشعي» بودم از آن موقع هيچ خاطرهي ويژهاي ندارم. الان هم به همان اسم است ، اين دبستان در اصفهان است. راهنمايي و دبيرستان وارد مدرسهي استعدادهاي درخشان اصفهان به نام «شهيد اژهاي» شدم. خيلي دوران خوبي بود به خصوص دوران راهنمايي كه برايم هميشه خاطرهانگيز و انگيزهبخش بوده است، يعني «start» يا شروع خيلي از كارهايي كه در آينده انجام دادم آن جا زده شد. من در جوي تحصيل كردم كه خيلي سازنده بود و آن جو مديون دو نكتهي مهم بود يكي قرار گرفتن مجموعهاي از بچهها كنار هم، كه پتانسيل خوبي داشتند و ديگري بچههايي كه بزرگتر از ما بودند و براي ما كار آموزشي انجام ميدادند. در حال حاضر هماتاقي من يكي از همكارانم آقاي «نقشينه» هستند، ايشان هم در همان مدرسهاي كه من تحصيل كردم درس خواندند و 4 سال از من بزرگتر بودند. براي ما كلاسهايي گذاشتند كه خيلي جالب بود مسابقه برگزار ميكردند، امتحان ميگرفتند و تمام اين مسائل در به وجود آمدن روحيهي علمي، كنجكاوي و انگيزه خيلي تأثيرگذار بود. برنامههاي سراسري هم وجود داشت كه در مدارس، سازمان و در چند شهر به صورت همزمان برگزار ميشد. ميتوان گفت آنبچهها هم فارغالتحصيلهاي سازمان بودند اما بزرگتر، يعني با فاصلهي سني بيشتر مثلاً 10 سال از ما بزرگتر بودند.
سازمان پرورش استعدادهاي درخشان. آن زمان تشكيلات سازمان پرورش استعدادهاي درخشان منسجمتر بود چون الان به دليل قوانين فعلي مختلف آموزش و پرورش، از وقتي زير نظر آموزش و پرورش استانها قرار ميگيرد ؟؟؟؟ . يكي از پررنگترين خاطرات آن دوران من برنامهاي به اسم «كارسو» بود. نميدانم در جريان هستيد يا نه معادل واژه work shop است نميدانم چه كسي اين كلمه را ابداع كرده است، هم از فارغالتحصيلان تهران بودند چون يكسري از اين برنامهها برگزار ميكردند يادم است زماني كه من اول راهنمايي بودم برنامهي فيزيكي را در يزد برگزار كردند كه خيلي خيلي جالب بود، يعني مثلاً اگر طول اين برنامه 4-3 روز بود تقريباً من خوراك و خواب را كنار گذاشته بودم كه بتوانم از هر چيزي كه آنها ميگويند استفاده كنم براي من خيلي انگيزهبخش بود. برنامهي ديگري راجع به زيستشناسي بود كه فكر ميكنم سال بعد يعني سال دوم راهنمايي شركت كردم و اين برنامهها را هميشه به ياد دارم. دورهي دبيرستان هم در همان مدرسه بودم. من در دبيرستان خيلي ماندگار نبودم چون اواسط سال دوم كه در المپياد رياضي قبول شدم به تهران آمدم و دو سال و نيم باقيمانده از دبيرستان را بيشتر در دورهي المپياد بودم تا در دبيرستان. بفرماييد دبيرستان در همان مدرسهي شهيد اژهاي بودم، آن مدرسه راهنمايي و دبيرستان را توأماً براي آموزش داشت. بعد از آن به دانشگاه شريف رشته رياضي آمدم كه از آن زمان تا به حال در اينجا هستم.
|
آگر امكان دارد به سالهايي كه در دانشگاه بوديد اشاره بفرماييد؟
|
من ورودي سال 77 در رشتهي رياضي هستم. دورهي ليسانس و فوق ليسانس را همينجا گذراندم و در حال حاضر هم دانشجوي دكترا هستم.
|
دربارهي مسئوليتهاي اجرايي يا اجتماعي گذشته و حال حاضر خودتان بفرماييد؟
|
فكر كنم مهمترين مسئوليت اجرايياي كه تا به حال داشتم اين است كه هنوز يك دانشجو هستم، بنابراين قاعدتاً بايد كار اصلي اين باشد. اما كنار اين مسئوليت 6 سال است كه به عنوان فعاليت جنبي در باشگاه دانشپژوهان جوان عضو كميتهي المپياد رياضي هستم. يك يا دو سال هم است كه عضو المپياد كامپيوتر هستم و غير از آن به طور پراكنده تدريس هم كردم. دو سال در دبيرستان «علامه حلي» تهران براي بچههاي اول دبيرستان هندسه درس دادم و در دورههاي آموزشي باشگاهها زياد درس دادم.
|
در باشگاهها چه تدريس كرديد؟
|
كمي توضيح در اين مورد سخت است چون هر بار يك درس بوده و بعضي از اين مسائل هم كمي غير روتين است ولي اگر بخواهيد مبسوطتر برايتان ميگويم. آن چيزي كه من اطلاع دارم دورهي المپياد رياضي است. احتمالاً بخشي از اطلاعاتي كه ميگويم اطلاعات تكراري است. چندين سال است كه المپياد رياضي به اين فرمت درآمده است، برخي از اين تغييرات بيشتر از چند سالي است كه من ميگويم ولي جزئيات دورههاي تابستاني يا دورههاي طلا و ... شايد 5-4 سال است كه ثابت شده و برنامه به شكل منظم درآمده است.
چون مجموعهي امتحانات المپياد رياضي در چند مرحله برگزار ميشود مرحلهي اول كه يك امتحان سخت و صحيح تستي است كه گرفتيم و در آن مرحله چيزي حدود 2000-1500 نفر قبول ميشوند، سپس مرحلهي دومي وجود دارد كه تشريحي است. در مرحلهي اول 30 سؤال وجود دارد كه اين سؤالات چند گزينهاي هستند و كلاً زمان امتحان چهار ساعت يا چهار ساعت و نيم است، برگزيدگان مرحله اول امتحان ديگري ميدهند كه امتحان تشريحي است، تقريباً در فرمت امتحان المپياد جهاني در2 روز برگزارميشود و هر روز آن شامل 3 سؤال و چهار ساعت و نيم وقت است.
از كساني كه در اين امتحان شركت ميكنند با توجه به نمرهشان در اين مرحله و مرحلهي قبل، حدود 40 نفر انتخاب ميشوند كه اين 40 نفر دورهاي را در تابستان ميگذرانند كه به آن دورهي تابستاني ميگويند مدت آن حدوداً دو ماه است كه يكي از سختترين مراحل رقابتي در المپياد است دليلش هم اين است كه پايان دورهي تابستان يك سري برگزيده ميشوند كه به طور سمبليك به آنها مدالهايي داده ميشود مدال طلا ، نقره و برنز كه مدال طلا براي بچهها اهميت دارد چون آنها را از كنكور معاف ميكند كه اين مسئله هم جاي بحث دارد كه چرا اين امتياز به طور تاريخي براي كسي در نظر گرفته شده؟ چه اتفاقي افتاد كه معافيت كنكوري اينجا گذاشته شد؟ ممكن است الان تصور بچهها كمي متفاوت باشد با ايدهي اصلي كساني كه اولين بار اين قانون را وضع كردند ولي به هر حال اين مسئله حساسيت را بالا ميبرد و دو برابر ظرفيت تيم المپياد جهاني در هر رشته از رشتههاي المپيادهاي علمي بچهها برگزيده ميشوند و مدال طلا ميگيرند، يعني12 نفر، چون تيم جهاني 6 نفر است.
سپس 12 نفر انتخاب شده وارد دورهاي نسبتاً طولاني ميشوند، مدت اين دوره حدوداً يك سال است، البته يك سال تحصيلي، كه در تابستان سال بعد تيم جهاني اعزام ميشود. اين 12 نفر دورههايي را ميگذرانند كه بعد از حدود 7-6 ماه تيم ملي المپياد از بين آنها انتخاب ميشود يعني 6 نفر از بين 12 نفر.
باز همچنان در ادامهي مهارتهاي حل مسئله با آنها تمرين ميشود و براي المپياد جهاني آماده ميشوند، به يك معني پايان اين سيكل يك سالهي آنجاست. در هر مرحله يك نوع درس داده ميشود، هر مرحله به يك فرم امتحان گرفته ميشود، با توجه به ايدههايي كه اعضاي كميتهي المپياد رياضي داشتند برنامهاي تنظيم شده است.
|
اگر مايليد لطفا كامل توضيح بدهيد؟
|
مجموعهي سؤالاتي كه شما اينجا گذاشتيد خيلي مبسوط است و من هم زمان ندارم. من ميخواهم سؤالي از شما بپرسم، ما هيچ عجله اي نداريم همه اين هشتاد و ... سؤال را در يك جلسه پاسخ دهيد و تمام شود. من هم بدم نميآمد در زمان ديگري اين كار را انجام دهم، چون ذهن خود من هم درگير است. آخر سال است و بايد كارها را سر و سامان بدهم ؟؟؟ من هم بيميل نيستم كه در فرصت مبسوطتري بيشتر در مورد آنها صحبت كنيم ولي فرصت ندارم. پس هر زمان كه فرصت پيش بيايد صحبت ميكنيم.
اتفاقاً من نميخواستم اينقدر زود در مورد المپياد صحبت كنم. به دليل مطلبي كه شما فرموديد، فكر ميكنم به دلايلي بچهها جهتگيري غلطي در مورد المپياد ميكنند و خيلي تأكيد كردن از طرف آدمهايي كه روي مقولهي المپياد صحبت آموزشي ميكنند را خيلي مفيد نميدانم ولي به هر حال چون من عضوي از كميتهي المپياد رياضي هستم وظيفهي اطلاعرساني در اين مورد هم دارم. حالا كه بحث را به جاي خوبي رسانديد، كساني كه مدال نقره يا برنز كسب ميكنند برايشان چه پيش ميآيد؟ كساني كه در واقع مدال طلا نميگيرند بايد به مدارسشان بازگردند.
آنها به طور طبيعي سال آخر دبيرستان يعني دورهي پيشدانشگاهي هستند، بايد در كنكور شركت كنند و مثل بقيهي بچهها مسير عادي را طي كنند. البته امتيازاتي هم براي اين افراد در نظر گرفته شده است. البته دقيق نميدانم ولي به دليل شركت در المپياد، هر رشتهاي را كه دوست دارند ميتوانند ادامه دهند، مثلاً اگر دانشآموزي رشتهي رياضي است در دانشگاه در رشتهي رياضي، اگر فيزيك است، فيزيك در دانشگاه و ... ضريبي را در نمرهي كنكور اين افراد در نظر ميگيرند و از اين جهت در واقع امتيازي دارند.
|
شما فرموديد انگيزهي اصلي دارندگان مدال طلا، به غلط ؟ كشوري بگوييم، كه در كنكور شركت نكنند انگيزهاي داشتند، راجع به آن هم اگر صلاح ميدانيد صحبت كنيد؟
|
خيلي دليل منطقي براي اين امر وجود داشته است. وقتي المپياد ابداع شد و شركت در آن در ايران مطرح شد انگيزه اين بود كه سيستم آموزشي را در رشتههاي رياضي و فيزيك ... كه آن موقع نسبت به رشتههاي تكبعدي ضعيف بود را تقويت كنند. ميخواستند از اين طريق محركي ايجاد كنند و به طريقي باعث شوند آدمهاي قويتري در اين زمينهها تربيت شوند. اولاً در دبيرستان به رشته رياضي فيزيك علاقه مند شوند و ثانياً امكاناتي هم براي تقويت افراد در اين زمينه فراهم شود، بيشتر نقش انگيزه دادن داشت. در آن سالها يك تيم انتخاب مي شد و آن تيم بايد براي شركت در المپياد آموزش ميديد و اين آموزش در واقع فرصت افراد را در زماني كه بايد خود را براي كنكور آماده ميكردند ميگرفت و به خود اختصاص ميداد و اين خيلي طبيعي بود كه اين افراد در رقابت با كساني كه ميخواستند كنكور بدهند چون وقتشان صرف آمادگي براي المپياد جهاني شده بود در واقع بايد امتيازي به آنها داده ميشد و اين امتياز به صورتي بود كه ميگفتند چون در همان زمان براي المپياد رياضي كار ميكردند ميتوانند بدون كنكور وارد رشته رياضي شوند.
|
من نميدانم در توضيحاتتان شما در مورد المپيادي بودن خودتان توضيح فرموديد كه چه سالي بوده؟
|
من سال 77 وارد دانشگاه شدم و سه سال قبل يعني سه سال آخر دبيرستان در دورهي المپياد رياضي بودم كه فقط سال آخر المپياد جهاني رفتم.
من مدال طلاي رياضي و كامپيوتر گرفتم. در آن زمان المپياد به سبك امروز نبود المپياد رياضي و كامپيوتر دورهي تابستان نداشت و به طور متمركز مرحلهي دوم همزمان با افرادي كه مدال طلا ميگرفتند تعيين ميشد، و به علت نزديكي دو المپياد رياضي و كامپيوتر امتحانها همزمان برگزار ميشد و ميتوانستيم در هر دو امتحان همزمان شركت كنيم. آن زمان من مدال طلا گرفتم، اما اگر در هر دو قبول ميشديم بايد انتخاب ميكرديم كه ميخواهيم در كدام يك از اين دو راه شركت كنيم و من انتخاب كردم كه در رياضي شركت كنم.
در دورهي رياضي بودم ولي آن سال در تيم انتخاب نشدم. سال بعد دوباره مدال طلاي رياضي گرفتم و در دورهي تيمي بودم ولي باز انتخاب نشدم تقريباً سال دوم سوم دبيرستان ولي سال چهارم دبيرستان در تيم انتخاب شدم يعني سال 76 يا 98 ميلادي.
آن سال المپياد «تايوان» بود. اتفاقاً آن سال ما بهترين رتبهي المپياد رياضي را به طور تاريخي به دست آورديم. آن سال ما اول شديم، فقط يك نكته وجود داشت كه تيم چين شركت نكرده بود به دليل اين كه روابط سياسيشان با تايوان روابط حسنهاي نبود.
بعضيها به ما ميگويند: "چين نبود شما اول شديد" ما هم ميگوييم: "اتفاقاً ما بدشانسي آورديم كه چين نبود تنها فرصتي بود كه ميتوانستيم از چين جلو بزنيم.
|
اگر از آن زمان خاطرهاي داريد براي بچه ها بگوييد؟
|
خاطره خيلي واژهي كلياي است، چه تيپ خاطرههايي منظور شماست؟ چيزي كه براي بچهها خوب باشد؟
|
مثلاً حادثه و اتفاقي كه براي شما افتاد شما را در مسير خاصي قرار داد |
و تفكر خاصي براي ادامه تحصيل در شما ايجاد كرد، اصلاً ديدن بچههايي كه مثل خود شما بودند تأثير داشت يا فرهنگ آنها؟ منظور شما المپياد جهاني است يا المپياد كشوري؟ المپياد جهاني. در واقع با پاسخ به اين سؤال قصد داريم به بچههايي كه وارد المپياد جهاني ميشوند بگوييم كه آيا فايدهاي برايشان دارد؟، تأثير ميپذيرند؟، تأثير ميگذارند؟ |
واقعيت اين است طول بازهي زماني كه بچهها در المپياد جهاني هستند كوتاه است، يعني فقط 10 روز است. 10 روز فرصت زيادي نيست چون مقداري هم صرف امتحان و تصحيح ورقهها ميشود.
در واقع براي ايجاد ارتباطات عميق فرصت كوتاهي است؛ به خصوص بين بچههايي كه سن زيادي ندارند و ممكن است مشكل زبان داشته باشند كه براي برقراري ارتباط بين بچههاي كشورهاي مختلف كه از فرهنگهاي متفاوتي ميآيند لازم و ضروري است. شايد اولين مزيت دانستن زبان ديگر، ارضاء حس كنجكاوي است كه بدانيم ساير جاهاي دنيا چطوري هستند؛
در جواب چگونگي حالات آن بچهها هم قطعاً آدم يك جواب سطحي ميگيرد چون ارتباط عميقي برقرار نميشود ولي در همين رابطهي سطحي هم نكات جالبي پيش ميآيد، مثلاً شخص متوجه ميشود كه خيلي هم خاص نيستند، به يك معني آدمها خيلي به هم شباهت دارند. مثلاً فرض كنيد، ممكن است براي خيلي از اشخاص بُعد افزايش اعتماد به نفس را به همراه داشته باشد.
اين كه شما در امتحاني حاضر ميشويد و سؤالهايي را حل ميكنيد كه شايد خيلي از آدمهايي كه از جاهاي ديگر جهان آمدند آن سؤال را حل نكردند از خيلي جهات رقابت پاياپايي است. اين نكات، نكات جالبي است. و در نهايت شخص متوجه ميشود كه اگر خوب كار كند در يك رقابتي كه رقابت جهانياي است ميتواند مطرح باشد.
|
دوباره به بحث باشگاه برميگرديم، در باشگاه چه مباحثي از رياضي براي بچهها ارائه ميشود؟
|
المپياد اصولاً يك مسابقهي جهاني نيست، مسابقهي حل مسئله است. آن هم مسئلههاي خاصي كه در حد معلومات دبيرستاني باشد و در بازهي زماني چهار ساعت و نيم قابل حل باشد.
مسئلههايي كه خيلي ساده نباشند كه با يك نگاه بتوان آنها را حل كرد، و خيلي هم سخت نباشد كه بچهها بتوانند در بازهي چهار ساعت و نيم آنها را حل كنند. طرح و حل اين مسائل مهارت خاصي را ميطلبد، حتي از جنبهي رياضي هم به آن نگاه كنيد مهارت خاصي است. يعني خواندن رياضي لزوماً به معني كسب اين مهارت ويژه نيست و اين مهارت ويژه لزوماً به اين معني نيست كه يك رياضيكار موفق به وجود آمده است.
طبيعتاً بخش زيادي از جهتگيري آموزشي در دورهي آمادگييِ المپياد براي اين است كه اين مهارت خاص در بچهها به وجود بيايد يعني از همان اول به همين صورت بوده و به نظر ميرسد طبيعيترين راه رسيدن به اين مهارتها اين بوده است كه تعدادي از بچههايي كه خودشان اين مسير را طي كردند با مسئلههايي سر كلاس ميروند و آن مسائل را به بچههايي كه در دوره هستند ميدهند، بچهها روي آن مسئلهها فكر مي كنند و در مورد راهحلهايشان با هم صحبت ميكنند، احياناً اگر نتوانستند حل كنند راهحل گفته ميشود و روي جنبههاي مختلف راهحل بحث و بررسي ميشود.
اين راه چون يك مهارت است عليالاصول براي بدست آوردن آن راهي جز تمرين نداريم؛ مثل يادگرقتن شنا يا يادگرفتن فوتبال، نميتوان صرفاً به شخصي به صورت تئوري گفت كه آن آدم شناگر شود يا فوتباليست و همينطور نميتوان درس خاصي داد و در پايان آن درس به شخص گفت كه يك مسئله حل كن. اما راه اصلي اين است كه آن شخص خود وارد اين گود شود، مسئله حل كند، زمان بگذارد، فكر كند. افرادي كه قرار است اين مهارت را به وجود بياورند بيشتر مربي هستند تا معلم، اما چون دورههاي المپياد كمي طولانيتر از مدت زماني است كه به طور طبيعي براي به دست آوردن چنين مهارتي لازم است، برنامهريزي شده كه در آن زمان طولاني بخشهايي را با مباحث آموزشي پر كنيم تا اين مطالب در آينده براي بچهها مفيد واقع شوند، نه لزوماً در المپياد بلكه در دانشگاه، در فهم بهترِ دروسي كه در مدرسه ميخوانند. به طور خاص ما در دورهي تابستان خيلي تأكيد داريم و علاقهمند هستيم مطلبها و آموزشهايي كه بچهها ميدهيم براي همه مفيد باشد، (براي اين 40 نفر) چه كساني كه مدال طلا ميگيرند و چه بچههايي كه مدال طلا نميگيرند، يعني در پايان اين دوره كساني كه ميروند احساس كنند كه چيزي به دست آوردند يا اگر خودشان در آن لحظه احساس نكنند ما احساس كنيم كه مطالب مفيدي به آنها آموزش داديم، اين مسئله ميتواند براي آنها مفيد باشد.
|
منظور شما از سازمان كدام سازمان است؟
|
سازمان پرورش استعدادهاي درخشان. آن زمان تشكيلات سازمان پرورش استعدادهاي درخشان منسجمتر بود چون الان به دليل قوانين فعلي مختلف آموزش و پرورش، از وقتي زير نظر آموزش و پرورش استانها قرار ميگيرد ؟؟؟؟ يكي از پررنگترين خاطرات آن دوران من برنامهاي به اسم «كارسو» بود. نميدانم در جريان هستيد يا نه معادل واژه work shop است نميدانم چه كسي اين كلمه را ابداع كرده است، هم از فارغالتحصيلان تهران بودند چون يكسري از اين برنامهها برگزار ميكردند يادم است زماني كه من اول راهنمايي بودم برنامهي فيزيكي را در يزد برگزار كردند كه خيلي خيلي جالب بود، يعني مثلاً اگر طول اين برنامه 4-3 روز بود تقريباً من خوراك و خواب را كنار گذاشته بودم كه بتوانم از هر چيزي كه آنها ميگويند استفاده كنم براي من خيلي انگيزهبخش بود. برنامهي ديگري راجع به زيستشناسي بود كه فكر ميكنم سال بعد يعني سال دوم راهنمايي شركت كردم و اين برنامهها را هميشه به ياد دارم. دورهي دبيرستان هم در همان مدرسه بودم. من در دبيرستان خيلي ماندگار نبودم چون اواسط سال دوم كه در المپياد رياضي قبول شدم به تهران آمدم و دو سال و نيم باقيمانده از دبيرستان را بيشتر در دورهي المپياد بودم تا در دبيرستان. بفرماييد دبيرستان در همان مدرسهي شهيد اژهاي بودم، آن مدرسه راهنمايي و دبيرستان را توأماً براي آموزش داشت. بعد از آن به دانشگاه شريف رشته رياضي آمدم كه از آن زمان تا به حال در اينجا هستم.
|