گاهي لازم است و البته خالي اط لطف هم نيست که کلماتي ر که هر روز در علم به مار ميبريم ريشه شناسي کنيم. و کمي با تاريخ علم، مفاهيم علمي و نامآوران علم آشنا شويم.
اخترشناسي:
اول از همه خود اين کلمه را بررسي ميکنيم. راستش اصلاً فکر نميکردم که واقعاً چيزي در مورد معناي اخترشناسي بدانم. يعني آن را به معناي بررسي ستارگان ميدانستم. خيلي نزديک به همين معناست ولي اين نيست. از لغتي يوناني به نام «آسترون» (Astron) و «نوموس» (noms) ميآيد که ترجمهي آزاد آن قوانين ستارگان يا رفتار ستارگان ميشود.
تمايز اين دو جالب است. در اصل هدف اخترشناسي، درک ساختار عالم نبود، بلکه روشهاي قابل درکي بود از اثر ستارگان در زندگي بر روي زمين. طالع بيني (Astrology) هم تمايزي بين عبارتها تاقرن ۱۴ قائل نبود، يعني اخترشناسي و طالع بيني يکي بودند و معناي يکساني داشتند.
سياره:
اين کلمه هم از ريشه يوناني گرفته شده به معناي «سرگردان». دليل آنهم واضح است: سيارات در آسمان در حال حرکت و به ظاهر سرگردانند؛ اين در حاليست که ستارگان در مکان خودشان ثابت هستند (حداقل در مقياسهاي عمر بشر). اخترشناسان امروزي روشي جديد براي نامگذاري استفاده کردند که در مورد سيارکها،ماه و مشخصههاي سيارات آن را به کار بردند. اين روش را انجمن بين المللي اخترشناسي تصويب کرد، که به شکل عجيبي توافقي هم در آن وجود ندارد.
کهکشان:
اين نام از gala يوناني باستان به معناي شير گرفته شده. به دليل ظاهر شيري رنگ راه شير آسمان نام گرفت (شيريني شير گالاکتُز ناميده ميشود). اولين بار راه شيري بعد از مدتها در قرن ۱۴ در داستان خانهي شهرت مورد استفاده قرار گرفت: «آنجا را نگاه کن، آه، کهکشاني که مردان طي کردند...». و اين مفهوم که عالم پُر شده از ديگر کهکشانها تا سال ۱۹۲۹ پذيرفته نشد.
نواختر:
اين کلمه در لاتين جديد است، و از کتاب «ستارهي نو» (De Stella Nova) گرفته شده که اخترشناس مطرحي چون يوهانس کپلر آن را نوشته و ذکر کرده ناگهان در سال ۱۵۷۲ ستارهاي ظاهر شد (امروز ميدانيم آن ستاره جديد بوده ولي در واقع نشان از مرگ يک ستاره دارد و نه تولد آن). تيکو براهه آن را ابرنواختر ناميد.
ابرنواختر:
در دههي ۱۹۳۰ اخترشناس خلاق و اسطورهي اخترشناسي قرن بيستم، فريتز زوييکي (Fritz Zwicky) متوجه شد که دو ردهبندي جداگانه از ستارههاي منفجر شده وجود دارد: نواخترهاي عادي و نمونهي پُرنورتر ديگري. درست مثل نويسندهها و طراحهاي کتابهاي کُميک ابرقهرماني نام آن را ابرنواختر ناميد. و البته در اين مورد داستاني هم نوشت. ميتوانيد داستان عجيب زوييکي را پيدا کرده و بخوانيد.
مادهي تاريک:
بازهم زوييکي مسئول اين نام است! چون خود او بود که آن را کشف کرد. در پژوهشهايش در حرکت کهکشانها دريافت که ماده اضافي ناديدهاي وجود دارد که بر نيروي گرانش نفوذ دارد. در سالهاي بعد ۱۹۳۳ مقالهاي چاپ کرد که اين مادهي گمشده را مادهي تاريک نامگذاري کرد (Dunkle Materie). ما هنوز هم دربارهي ايم ماده چيزي نميدانيم.
انفجار بزرگ:
و حالا نام معروف انفجار بزرگ که آغازي انفجاري براي عالم کنوني خبر ميدهد، و عدهاي هم اصلاً به اين نظريه باور نداشتند. اخترشناساني چون فرد هويل (Fred Hoyle) نامي چون مدل حالت پايا را براي عالم ترجيح ميدادند. عالمي که منبسط ميشود، ولي آغاز و پاياني ندارد. در سال ۱۹۴۸ هويل در راديو بي بي سي به تمسخر از نام انفجار بزرگ ياد کرد که بسياري از همين نام براي مدل جديد استفاده کردند. بعداً هويل در اين مورد اذعان کرد که فقط ميخواسته با اين نام تفاوت دو مدل را نشان دهد.
سياه چاله:
دقيقاً چه کسي مسئول اين نام است؟ نخواهيم فهميد. اين نام را جان ويلر، فيزيکدان برجستهاي که به ما در درک مفاهيم نظري اين اجرام عجيب کمک کرد، درست کرد. در سال ۱۹۶۷ در کنفرانسي در نيويورک از حضار پرسيد شما بوديد چه ميناميديد؟ شخصي از حُضار داد زد: سياه چاله. ويلر اين ايده را دوست داشت و آن را بعداً به کار بُرد. ريچارد فاينمن يکي از دانشجويان قبلي ويلر، در اينباره گفت که اين نام زيادي دلالت ضمني دارد.
کرمچاله:
و باز هم يک لغت ديکر از جان ويلر. در سال ۱۹۵۷ در مقالهاي اجرامي با ويژگيهاي ديوانه کنندهاي معرفي کرد که ميدانهاي فيزيکي را در نقاط مختلف فضا بهم وصل ميکنند و چيزي شبيه يک تونل عمل ميکنند. به دلايلي ريچارد فاينمن به اين کلمه ايرادي وارد نکرد.
اختروش:
عبارتهاي ديگر با نامهاي معروفي در تاريخ علم همراه هستند. اخترشناس آمريکايي آلن سنديج اجرام سماوي را شناسايي کرد که بسيار فشرده بودند. ولي اين نام از اخترشناس چيني-آمريکايي هانگ-يي چيو ميآيد. و جالب است که اين نام از مقاله وي گرفته نشده، در مقالهي نيمه تخصصي خودش در فيزيک روز ۱۹۶۴ آمده. «براي راحتي اين نام استفاده شد. نام اصلي منبع راديويي نيمه ستارهاي» بوده.
انرژي تاريک:
اين آخرين و کمتر شناختهشدهترين مفهوم است، ولي انرژي تاريک، يکي از عجيبترين رازهاي کيهانشناسي نوين است. ناميست که نيرو يا ميدان شناخته نشده را پوشش ميدهد که مسئوليت انبساط فضا را بر عهده دارد، و اين انبساط شتابي افزايشي دارد و نه کاهشي. مايکل ترنر نام انرژي تاريک را به دو دليل کيفي و طبيعت ناشناختهي آن برايش انتخاب کرد.