|
نظر شما دربارهي کنکور چيست؟ به نظر شما روش مناسبي است يا روش مناسب تري وجود دارد؟
|
کنکور به نظر من چيز بيخودي است.
روش مناسبتر آن چيزي است که در دنيا مرسوم است.
در دنيا هر دانشجويي براي تحصيل از ابتدا تا انتها پروندهاي دارد و در اين پرونده همه چيز نوشته شده که اين فرد علاقهاش چيست، قابليتش چيست، خلاقيتش چيست و ظرفيتش در چه حد است و خصوصياتش چيست، همهي اين اطلاعات را مينويسند و سپس آن شخص را به سمتي هدايت ميکنند که هم خودش دوست دارد و هم جامعه نياز دارد.
در واقع کنکوري وجود ندارد و بايد اين طور باشد.
شما ببينيد در يک روز معلومات 12 سال را ميخواهيد بروز دهيد ممکن است سردرد بگيريد، خسته شويد، ممکن است شخص حالش به هم بخورد و يا ممکن است جو بگيردش و هزار مسئله برايش پيش بيايد پس نميشود كه در يک روز يک امتحان ملاک باشد.
ولي اگر از ابتدا همه چيز ركورد (ثبت شده) باشد و فرد را طبق انگيزه و احساس و استعداد و علاقهاش هدايت کنند يعني به سمتي که بايد برود و دوست دارد به عقيدهي من اين خيلي درست است.
در حال حاضر در کشور ميبينيد كه تراکم رشتهاي را داريم يعني افرادي در برخي رشتهها با تخصصهاي بالا جمع شدهاند و در بعضي رشتهها اصلاً نيرو نداريم و اين نشان ميدهد که برنامهريزي نشده، کار نشده و استعداديابي نشده است.
اگر استعداديابي ميشد طرف نميآمد اينجا بگويد که من علاقه ندارم و به زور هم آن رشته را بخواند چون اين طوري فايدهاي هم ندارد.
روي سخن با اين افراد است كه خب برويد چيزي كه دوست داريد بخوانيد و اين را که دوست نداريد نخوانيد. کسي كه مجبورتان نکرده که بياييد و درس بخوانيد.
در خارج از هر 100 نفر 5 نفر به دانشگاه ميروند ماکزيمم 10% به دانشگاه ميروند، بقيه دنبال کار ميروند،« business »(کار آزاد) و خيلي چيزهاي ديگر، ولي اينجا همه ميخواهند كه فقط به دانشگاه بروند.
|
شما غير از تخصصي که الان داريد در حوزههاي ديگر به صورت تخصصي کار کرديد؟
|
بله، من در بخش خصوصي هم کار ميکنم، در رشتهي خودم توليد هم ميکنم (مربوط به حوزهي خودم اما در بيرون).
|
آيا به نظر شما خوب است که کسي خارج از حوزهي خودش فعاليت داشته باشد؟
|
اگر توليدي باشد و به نفع مملکت، چه اشکالي دارد.
مثلاً اگر بتواني از اين رشته که در دانشگاه است استفاده کني و بيرون هم کار مثبتي انجام بدهي که عدهاي هم نان بخورند چه اشکالي دارد خيلي هم خوب است.
چه اشکالي دارد که شما از رشتهي تخصصيتان بيرون هم استفاده کنيد.
يعني اگر من فقط اينجا درس ميدادم، ارضاء نميشدم و اگر كسي از من بپرسد شما که اين همه درس خوانديد کار ديگري غير از درس دادن هم بلديد؟
يعني به طور عملي هم اين تئوريهايي را که خواندهاي ميتواني پياده کنيد؟ خوشحالم که ميتوانم پاسخ دهم كه اين کار را ميتوانم انجام بدهم.
|
به نظر شما چه نيازهاي آموزشي براي بچهها خوب است؟
|
الان ديگر عصر ارتباطات (communication) است.
در مدارس «چين» به جاي کتاب و دفتر« monitor »جلوي بچههاست.
ديگر کتاب و قلم احتياج نيست اينکه کاغذ سياه بشود، وقت تلف شود ديگر اين مسائل نيست، طرف ميتواند کارهايش را همانجا انجام بدهد، همانجا تايپ کند، چيزي که ميخواهد پاسخ بدهد را جواب دهد و در ضمن هر چه که ميخواهد در رايانه (اينترنت) هست.
الان ديگر کتاب بيمعني است.
|
براي بچههاي دبستاني از عکس و شعر در کتابهايشان استفاده ميشود، براي بچههاي دبيرستاني و تيزهوش چه چيزهايي لازم است؟
|
بله بايد همين طور باشد، من خيلي چيزها را دوست دارم باشد ولي آيا ميتواند باشد، امکاناتش نيست.
دبيرستان مثل «علوم پايه» است «فيزيک» است، «شيمين است، «زيستشناسي» است و ... چيزي که ما کم داريم« تاکتيکال» (كارهاي عملي) است.
يعني بچه فقط حفظ ميکند ولي نميبيند؛ از طرفي آزمايشگاهها هم در حال خاک خوردن هستند.
چرا در دبيرستانها نبايد آزمايشگاه وجود داشته باشد در صورتيکه اين قسمت قضيه خيلي مهم است و ما کمبود داريم.
|
به نظر شما عملي بايد بيشتر باشد؟
|
بله هم عملي و هم ديدني بايد بيشتر باشد .
يعني طرف فقط به عکس کتابش اکتفا نکند الان CDهاي آموزشي وجود دارد، اينترنت است، ماهواره است که خيلي چيزها را ميتوان از آنها« search »کرد و نشان داد، دنيا الان به اين سمت پيش ميرود.
در حال حاضر هم در همين کلاسها اگر« power point »نباشد و من مطالب را با گچ روي تخته بنويسم بچهها ديگر استقبال نميکنند.
در نتيجه ما سعي ميکنيم كه امکانات را بالا ببريم تا لااقل در دانشگاه نحوه و وسايل آموزش به صورت« Audio visual »يا سمعي بصري باشد.
|
با کتاب به عنوان يک رسانهي آموزشي موافق هستيد؟
|
بله، چون خيلي جاها شما نميتوانيد« Notebook »را با خودتان ببريد اما ميتوانيد کتاب را با خودتان حمل کنيد.
يعني كتاب هميشه ميتواند همراهت باشد و کتاب چيز بدي نيست.
|
غير از کتاب چه رسانهاي را پيشنهاد ميکنيد؟
|
چيزي که معمولاً همه به آن دسترسي دارند، اينترنت.
|
به نظر شما تفاوت جنسيت در آموزش چقدر تأثير دارد؟
|
در آموزش تأثير ندارد اما بعد بازدهي آنها با هم متفاوت است.
يک خانم در اجتماع ما از محدوديت بيشتري برخوردار است، من دانشجوي دختر دارم اين فرد قصد دارد براي« collection »به خارج از تهران برود، ميخواهد براي جمعآوري نمونه به استانهاي مختلف برود، يک دختر تنها چطور برود.
الان مشکل ما سر اين مسئله است ولي يک پسر تنها اين کار را ميکند حتي يک پسر با يک پسر ديگر ميتواند برود اما آيا يک دختر با يک پسر ميتواند برود، نميتواند، دختر با دختر هم نميتواند برود چون باز هم خطرناک است.
محدوديتهايي از اين نظر در برخي رشتهها براي خانم ها وجود دارد از طرفي وقتي خانمها مدرک ميگيرند تا زماني که ازدواج نکردهاند بازدهي بيشتري دارند اما وقتي ازدواج کردند مسئوليت خانواده، همسر و بچه مقداري از بازدهي آنها را کم ميکند اين مسئله را ما در اين جا به چشم ديدهايم.
يعني يک زن ايراني ميخواهد همسر و مادري خوب باشد از طرفي ميخواهد همکار خوبي هم باشد و اين سه معمولاً با هم نميشود. يعني ممکن است ولي کمتر اتفاق ميافتد.
|
تفاوت ويژگيهاي دختر و پسر در يادگيري آنها تأثير دارد؟
|
در يادگيري دخترها بيشتر حفظ ميکنند و پسرها چون حاضر نيستند وقت صرف کنند بيشتر دوست دارند فرمولي ياد بگيرند.
شما ديدهايد كه در رياضي يا شيمي و يا فيزيک تعداد آقايان نسبت به خانمها بيشتر است.
البته ممکن است الان اين طور نباشد مثلاً در شيمي تعداد دخترها خيلي زياد است دليل آن هم اين است که بيشتر درس ميخوانند، من فکر ميکنم اصولاً در کارهاي استدلالي آقايان قويتر باشند.
|
نوع آموزش هم بايد متفاوت باشد؟
|
نه نميتواند فرق کند نميتوان دختر و پسر کرد، يعني نميتوان محتويات يک« subject »را به دليل اينکه اين دانشجو دختر است عوض کرد.
يعني يك موضوع نميتواند ماهيتش عوض شود مثلاً 4=2+2 ميشود به خاطر دختر يا پسر بودن که اين جواب نميتواند تغيير کند براي دختر 4 است براي پسر هم 4 است.
|
به نظر شما اينکه در کلاس استاد يا معلم سخنران باشد و دانشجو شنونده کار خوبي است؟ چه چيزش اشتباه است؟
|
نه، کار اشتباهي است و من خودم هرگز اين کار را نميکنم.
بهتر اين است که شما همه را به کار بکشيد، يعني از يک نفر سؤال کني و از ديگري جواب بشنوي.
کلاس نبايد بدينصورت باشد که يک نفر فقط صحبت کند و يک عده هم فقط يادداشت بردارند.
کلاس بايد کلاسي فعال باشد و همه در آن مشارکت داشته باشند.
|
قبول داريد که هر کدام از دانشجوها داراي يک ميزان استعداد هستند |
اين بهتر نيست که با توجه به استعداد هر کدامشان آموزشها هم متفاوت باشد؟ |
شما که نميتوانيد براي هر آدمي يک کلاس بگذاريد، کسي که استعداد بيشتري دارد بايد از سطح کلاس بالاتر باشد.
اين شخص ميتواند به استاد مراجعه کند و درخواست معرفي دو کتاب مضاف بر تکليفي که معين شده را بکند، اين شخصي است که سطحش بالاتر از کلاس است.
بايد اين طور باشد نه اينکه دانشآموزان را از هم تفکيک کنيد مثلاً همه ضعيف ها با هم و همه با استعدادها هم با هم اين درست نيست چون بايد بين ضعيف و قوي نوعي رقابت (competition) باشد يعني بايد کاري كرد که آن ها با هم رقيب شوند که سطح بچهها بالا بيايد.
کسي که بيشتر ميخواهد، کتاب به او معرفي ميکنيم، 2 تا کتاب بيش تر بخواند. پس آموزش متناسب، با حد وسط کلاس مناسب است.
انگيزه شرط اول است و بعد پشتکار.
عرض کردم خدمتتان، داستان بابا را برايتان گفتم.
ميخواستم آنطوري باشم، ميخواستم درس بخوانم و خوب بخوانم تا به آخرين نقطهاي که در آن رشته هست، برسم.
وقتي من روز اول به اينجا آمدم فکر نميکردم كه فقط ليسانس بگيرم و بروم فکر ميکردم که من دکتر بشوم يعني تخصص بگيرم فكرم اين بود كه اگر واقعاً راهي وجود دارد تا آخرش بروم و وسط کار، كار را ول نکنم. اينگونه تصميم گرفته بودم.
|
تشويق و تنبيه چهقدر مؤثر است؟
|
هر دو خيلي مؤثرند، هم تشويق و هم تنبيه بايد باشند.
من هميشه سر کلاس ميگويم زمان قديم ناظم بود و چوب، خيلي وقتها خيليها با همان چوب آدم شدند.
اگر چوب و ترس نبود خيليها اصلاً مدرسه نميآمدند خيليها از مدرسه فرار ميکردند ولي آن چوب و آن ترس و آن احترام باعث ميشد که طرف سر کلاس بيايد.
|
تشويق و تنبيه ايجاد انگيزه هم ميکند؟ |
بله، حتماً همين طور است.
مثلاً آن زمان دانشآموزي را سر صف معرفي ميکردند که ايشان قبلاً نمره املاءاش -2- يا -4- بوده و الان 20 گرفته پس مستحق تشويق است.
کسي هم که هميشه 20 ميگرفته که هيچ، احتياجي به تشويق ندارد چون ذاتاً اين کار را انجام ميدهد.
ولي کسي که قبلاً نمرهي تک ميگرفته و الان نمرهي خوب ميگيرد اگر تشويقش کنيد روز به روز بهتر ميشود.
|
چهطور ميتوان به کسي که بيانگيزه است انگيزه داد؟
|
بايد به او مسئوليت داد و از او کار خواست.
يعني بايد انرژي بيش تري صرف آن آقا يا خانم کرد که چيزهايي را به او بدهند و از او بخواهند.
مثلاً ايشان سر کلاس سمينار بدهد بدين ترتيب مجبور ميشود که مطالعه کند و وقتي سمينارش را ارائه ميدهد اگر تشويق هم شود در واقع انگيزهاش بيشتر ميشود.
بايد راهي پيدا کرد که به قول قديميها به راه بيايد يا به عبارتي بياد تو باغ يا بياد تو جو قرار بگيرد.
بعضيها مشکلشان اين است که در آن جو نميخواهند قرار بگيرند ميخواهند خارج از گود باشند ولي وقتي وارد گود شدند درگير ميشوند و ديگر نميتوانند فرار كنند.
|
به نظر شما عزت نفس چهقدر در تعميق يادگيري مهم است؟ شما تا چه حد موفقيتهاي به دست آمده را نتيجهي زحمات خودتان ميدانيد؟ |
مسلماً همهاش همان است غير از آن چيز ديگري نيست.
يعني واقعاً خودت بايد باشي و بايد خودت بخواهي تا به نتيجهاي برسي.
محيط آموزشي، خانواده، دوستان همه خوب است اما بايد فرد خودش بخواهد چون اگر خودش نخواهد همهي اينها هم که باشد باز به نتيجه نمي رسد.
|
کسي براي اينکه عزت نفس بالايي داشته باشد چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
|
من فکر ميکنم بايد بيش تر به خودش متکي باشد يعني فکر کند که اين آدم همه کار ميتواند بکند هيچ کاري نيست که انسان نتواند انجام دهد.
قديمها ميگفتند کوه را جابهجا ميکنيم، من عقيده دارم که انسان اگر واقعاً بخواهد ميتواند همه کار انجام دهد، نبايد بگويد نميشه، ما نميشه نداريم.
بعضي بچهها به من ميگويند که من نميتوانم، اين کار نميشه، من هم در جواب ميگويم که نميشه و نميتوانم نداريم بايد تا جايي که ميتواني جلو بروي بعد ميبينيم که کسي که ميگفت نميشه کار را به خوبي هم انجام داده.
اينها خيلي مهم است قديميها گفتهاند کار نشد ندارد اگر بخواهي کار انجام ميشود.
اين ميشود نفس يا خواستن و خواستن، توانستن است.
حداقل اگر کاري را شروع کردي و نشد، ميگويي من تمام تلاش خودم را کردم اما نشد، ولي ديگر ناراحت نميشوي و بگويي که من تلاش نکردم، من قدمي برنداشتم، هيچ کوششي نکردم.
مي گويي من آخرين سعي خودم را کردم اما موفق نشدم و اين در بسته ميشود. ولي اگر تلاش نكني تا ابد خود را سرزنش ميکني که چرا من اين کار را نکردم، چرا وسط کار ول کردم، چرا گفتم نميشه.
|
موفقيتهايي که تا به حال به دست آوردي تا چه حد به برنامهريزي دانشگاه ربط داشته است؟
|
هيچي، همه برنامهريزي خودم بوده.
يعني من کاري به دانشگاه نداشتم.
دانشگاه از شما چيزي ميخواهد آن هم وظيفهاي است که بروي سر کلاس و چيزهايي هم هست که دست خودت است و آن اينکه چهطور برنامه بريزي، چهطور به تحقيق بچهها، به کتاب نوشتن، به مقاله نوشتن برسي، بقيهاش به خودت برميگردد.
|
به نظر شما محتواي کتابهاي درسي دبيرستان با نيازهاي اجتماعي افراد مطابقت دارد يا حداقل برابري ميکند؟ |
نه، فکر نميکنم.
من الان خيلي وقت است که کتابهاي دبيرستان را نديدم ولي آنهايي که ديده بودم زياد چنگي به دل نميزد.
بايد به روز باشند.
علم پيشرفت کرده و مسائل اجتماعي انسان و جهان دارد طوري پيش ميرود كه ديگر اين طور نيست که شما يک کتاب را 10 سال بگذاري خاک بخورد.
بايد به روز باشد يعني هر چند وقت يکدفعه« chapter هايش» را عوض کنند و مطالبش را دست کاري کنند، بالا و پائينش کنند و چيزي باشد که بعد وقتي بچهها با آن در اجتماع درگير شدند، از اول آن را ديده باشند، اين طوري بهتر است.
خيلي مباحث جديد وجود دارد که بچهها اصلاً نميدانند حتي دبيرهايشان هم نميدانند، مباحث جديدي که بعضي مواقع استاد دانشگاه هم نميداند.
پس هم بايد کتابها به روز شود و هم دانش معلمها و دبيرها به روز شود.
من به ياد دارم يک سال تمام دبيرهاي استان «تهران» را اينجا در مرکز آورده بودند و من هم از کساني بودم که به آنها درس ميدادم، قرار بود 4 ساعت درس بدهم معلمها آن قدر آن مطلب برايشان جالب بود و با کتابهاي زير دستشان فرق ميکرد که به من ميگفتند هفتهي ديگر هم 4 ساعت ديگر بيا، يعني مطالبي که من ميگفتم برايشان تازگي داشت و نشنيده بودند اين است که دوباره جلسه را تمديد کردند.
|
به نظر شما امتحان چيز خوبي است. امتحانات پايان ترم؟ يا کلاً ارزشيابي دانشآموزان؟ |
ارزشيابي خوب است اما اين که نمره ملاک باشد نه، اما بالاخره آخر سر بايد نمره بدهيم نه؟ چون ملاک نمره است.
|
فکر ميکنيد يک امتحان گرفتن کافيست؟
|
نه به عقيدهي من بايد خرد کنند مثل« Quize هاي» کلاسي، چند تا امتحان بگيرند و نمرههايش را با هم جمع کنند بدين ترتيب در آخر نمرهاي هم به دست ميآيد.
|
شما در روز چند ساعت مطالعه ميکنيد؟
|
همش در حال مطالعه هستم شايد باور نکنيد من حتي موقعي که دستشويي هم ميروم با خودم يک چيزي ميبرم.
يعني اصلاً نميتوانم بدون کتاب بدون اينکه چيزي بخوانم جايي بنشينم امکان ندارد، يا بايد کار کنم يا بايد مطالعه کنم، ديگر عادت کردم.
|
براي مطالعهي دانشآموزان يا دانشجوها چه پيشنهادي داريد؟ |
آنها بايد از فرصتهايشان استفاده کنند.
مثلاً ما نديديم در قطار، اتوبوس، ماشين و ... ايرانيها مطالعه کنند ولي اگر شما به ژاپن تشريف برده باشيد طرف در مترو با حالت ايستاده يک کتاب يا مجله دستش گرفته و در حال خواندن است، اين خيلي مهم است.
خيلي از وقتهايمان همين وسط تلف ميشود مثلاً حتي اگر در ترافيک باشيد ميتوانيد از اين وقت استفاده کنيد و مطالعه کنيد.
|
براي دبيرستانيها و کنکوريها چه پيشنهادي داريد؟
|
بايد وقت بگذارند، اين طور نباشد که يک روز 2 ساعت مهمان داشته باشند و يک روز 24 ساعت، شب تا صبح بيدار باشند.
نه، برنامهاشان را بايد تنظيم کنند وقت مطالعهاشان بايد منظم و مشخص باشد حالا ممکن است يک ساعت بالا و پائين شود اما نه اينکه يک روز اصلاً نباشد و يک روز تمام روز را مطالعه کنند .
چون به هر حال فکر و چشم و مغز انسان خسته ميشود يعني ديگر از يک ساعتي به بعد تمرکز کافي ندارند.
در نتيجه بنا به آن چيزي که ظرفيت يک آدم است، يکي ممکن است خيلي با استعداد باشد روزي 6 ساعت درس بخواند و يکي ممکن است کمي پائينتر باشد 8 ساعت بخواند و يکي ممکن است 10 ساعت بخواند.
حالا ديگر خودش مي داند زمانش چهقدر است که از مطالعه خسته ميشود اين مقدار را بگذارد و بعد به همين ترتيب با برنامهريزي جلو برود.
|