اخترفيزيک
|
كهكشان ما آنقدر بزرگ است كه اجرامي عجيب هم مانند SS433 هم در آن پيدا ميشوند.SS433 با قدر 14 يعني يک هزارم چشم غير مسلح سوسو ميزند و در منطقهی شلوغ و پرستارهی راه شيري سروصدايي براي بهراه انداخته است.
اين ستاره، SS433، بين ستارگان با خط طيفي گسيلي ليست شده است كه توسط بروس استفان و نيكلاس سندويك در 1977 است.
|
در همان سال، مساحيهاي راديويي نشان داد كه منبعي بسيار درخشان در محل تقريبي SS433 وجود دارد. با اين حال عدم دقت در تشخيص محل آن، اخترشناسان را ارتباط مستقيم دورصد براي يك جرم دچار شك كرد. SS433 و بقاياي نواختري كه از 10،000 سال نوري قبل به نام W50 كه در منبعي راديويي نيز هست، اخترشناسان را به شك انداخت.
در سال 1978 اخترشناسان تصوير برداري پرتو X توسط رصدخانهی دوم اختر فيزيك در انرژيهاي بالا در دو طيف راديويي و مرئي انجام شده، و با دادههاي قبلي مقايسه شده اخترشناسان استراليايي ديويد كلارك و پُل مودين خاطر نشان كردند كه منشأ پرتوهاي X و راديويي همان SS433 است. آنها نشان دادند كه طيف اين جرم مشخص ميكند كه هيدروژن معمولي و چند خط غير عادي در آن وجود دارد.
و همان سال، «مارگُن» وقتي به SS433 نگاهي مياندازد به نظرش ميرسد كه به دستهاي از اجرام پرتو X به نام دوتاييهاي پرتو X تعلق دارد. در اين سيستمها، هستهی ستارهاي منهدم شده از ابرنواختر حول همدمي با جرم كمتر ( كه طول عمر بيشتري دارد) ميگردد. همينطور كه از من همدم ميگذرد بار كرده به غول سرخ تبديل ميشود، گازهاي بيروني به عمق ميدان گرانش جرم متراكم شده ميروند. اين فرآيند باعث گرم شدن گاز تا ميليونها درجه شده و به مقدار غير قابل باوري پرتو X گسيل کرده و نوسان از خود نشان ميدهد. |
|
ولي مارگُن و همفكران وي خيلي زود تشخيص ميدهند كه خطوط غير عادي در طيفهاي اخير در مكانهاي مختلف همانهايي هستند كه كلارك و مُردين گزارش كرده بودند. مارگُن و تيماش آن را مشابه يك اختروش دانستند که در فواصل بسيار دور از ما هستند. اختروشها نيز خطوط طيفي غير عادي دارند كه به دليل انبساط عالم، دچار انتقال به سرخ شدهاند. از طرف ديگر SS433 به وضوح درون كهكشان خودشان است و فقط به شكل جديد ظاهر شده است.
تيم مارگُن ميدانست كه چه جابهجايي طيفي را ردگيري ميكند؛ امواج نوري به دليل سرعت بالاي به سمت يا دور شدن ناظر را متراكم يا منبسط ميشود. دو طيف SS433 و قلههاي تيز در طيف گسيلي هيدروژن داغ انتقال به آبي و از هيدروژن ساكن (سرد) انتقال به سرخ دارند. بنابراين اين ستاره همزماني دور و نزديك ميشود! نتايج معماي مارگُن خيلي زود با گروهي رصدگر كه مسيرهاي انتقال به سرخ و آب را با توجه به سرعتشان (نسبت به زمين) بررسي كردند دنبال شد كه به چند ميل ميكرد. سپس براين مسئله قائل آمدند: خطوط انتقال به سرخ به آبي ميگرديدند و بر عكس. كُل اين سيستم هر 164 روز به حالت اوليهی خود باز ميگشت.
اخترفيزيكدانهاي بريتانيايي مارتين ريوو (Martin Reeo) و اندرو فابيان (Andrew Fabian) اين رفتار عجيب را توضيح دادند: ستاره دو نوع انرژي را مانند جفت سيخهاي چرخشي كباب پزي بيرون ميدهد و آنها نشان دادند كه در هستههاي كهكشانها با جتهايي كه از بالا و پايين صفحهی كهكشان بيرون ميآيد پديدهاي مشابه اتفاق ميافتد. علت سياهچالهی جرمي هستند كه گاز را پرتاب ميكنند، و در دههی 1990 رصدهاي تلسكوپ فضايي هابل و ديگر رصدها اين مسأله را تائيد كردند. با اين تعبير، منبع جتهاي SS433 سياهچاله يا ستارهی نوتروني است كه به شكل وحشتناكي از يك ستارهی همدم تغذيه ميشود. جتهاي سرعت بالا اساساً سرعت فرار از جرم را فراهم ميكنند.
آيا كسي به آنيشتاين چيزي گفته بود؟!
|
ولي شگفتتر اينكه وقتي جهت انتقال به سرخ و آبي عوض ميشود، پسماند انتقال به سرخي با سرعت 56 ميليون مايل در ساعت است. اگر SS433 با اين سرعت سفر ميكند، بايد خيلي قبل از كهكشان ما خرج ميشد. گروه مارگُن تشخيص داد كه اين گاز موجود در ستاره تأخير زماني است كه آنيشتاين در نظريهی نسبيت خاص خود آن را توضيح داده بود. نسبيت پيشبيني ميكند كه جرمي با سرعت بالاتر حركت كند نسبت ناظر ساكني كه بيرون از آن ايستاده، ساعت از ديد آن ناظر براي اين جرم به ظاهر كُند ميگذرد. اساساً لرزشهاي كوچك «ساعت اتمي» الكتروني برانگيخته در اتمهاي هيدروژن جت در فركانسهاي پايينتر آرامتر حركت ميكند.
مارگُن اينگونه توضيح ميدهد كه : «به غايت ساده است. اين تنها جرم سماوي است كه اثرات نسبيتي آن انتقال دوپلري اين چنيني دارند.»
منبع:
مطلب بعدي:
روشن بمان!