برخی مسائل مربوط به حافظه در فراگیران ناتوان ثبت شده است. بیشتر مقوله های کارکردی حافظه در مسائل زیر جاری است:
حافظه دریافتی: این حافظه به توانایی بیان مشخصه های فیزیکی یک محرک ارائه شده برای قابل تشخیص بودن آن در زمانی دیگر گفته می شود. کودکی که مشکل پردازش دریافتی دارد، هیچ گاه قادر به تشخیص محرکهای دیداری یا شنیداری نیست. دراین باره می توان به اشکال یا اصوات متداعی با حروف الفبا یا اعداد اشاره کرد.
حافظه زنجیره ای: به توانایی بازخوانی محرکها به ترتیبی که واقع یا ارائه شده اند، حافظه زنجیره ای گویند. بسیاری از کسانی که دچار عارضه خواندن پریشی هستند، حافظه زنجیره ای دیداری بسیار ضعیفی دارند. طبیعی است که این مساله توانایی خواندن و هجی کردن را تحت تاثیر قرار می دهد.
از این گذشته هر لغت از مجموع زنجیره ای خاصی تشکیل شده و برای خواندن ، شخص مجبور است زنجیره حروف را یکجا دریافت کند و همچنین به یاد بیاورد که این زنجیره معرف چه لغتی است ، زیرا در صورت صحیح به یاد نیاوردن با یک تغییر جزیی ، واژه ای مثل امین تبدیل به مینا می شود. به همین ترتیب کسانی که مشکل شنیداری حافظه زنجیره ای دارند ممکن است به صورت شفاهی نتوانند لغات چند سیلابی را به ترتیب سیلاب آنها به درستی تکرار کنند.
حافظه طوطی وار: توانایی یادگیری اطلاعات دقیقا مطابق با الگو که به نوعی می توان آن را حافظه تقلیدی هم نامید. کودکانی که با این مشکل مواجه اند بسادگی نمی توانند پاسخهای خودکار یا روان - تکرار مانند الفبا، جدول ضرب ، شمارش اعداد، قوانین هجی کردن و دستور زبان را به یاد آورند.
حافظه کوتاه مدت: توان نگهداری اطلاعات در این حافظه از چند ثانیه تا یک دقیقه است که البته زمان دقیق آن تا حدی تغییر می کند.
حافظه دراز مدت: توانایی حصول مجدد اطلاعاتی که در گذشته یادگرفته شده اند به حافظه دراز مدت مربوط می شود. تا وقتی کودکان ناتوان در یادگیری ، مهارت های مناسب برای بازخوانی اطلاعات را پیدا نکنند، در هر موقعیت یادگیری چنان برخورد خواهند کرد که گویی اولین بار است و این روند ادامه خواهد داشت.
تفکر منطقی
دکتر کارل آلبریچ در کتاب ساختمان مغز بیان کرده است که تفکر منطقی یک فرآیند جادویی یا استعداد ژنتیکی نیست ، بلکه فرآیند ذهنی وابسته به یادگیری است. این تفکر فرآیندی است که در آن فرد به طور ثابت از استدلال و منطق تا رسیدن به یک نتیجه معقول و مقبول استفاده می کند. مسائل و موقعیت هایی که مستلزم تفکر منطقی هستند به ساختاری برای ارتباطات میان وقایع و زنجیره های استدلال برای معنادار شدن نیاز دارند.تفکر منطقی همچنین مهارت پایه ای مهمی برای ریاضیات محسوب می شود. دکتر آلبریچ اذعان می کند یادگیری ریاضیات با فرآیند زنجیره ای بسیار بالایی صورت می گیرد. در صورتی که مفهوم دقیق ، فراگرد یا واقعیتی را درنیابید، هرگز امیدی به دریافتن مفاهیمی که به آنها مرتبطند و پس از آنها می آیند، نباشید ؛ بعنوان مثال برای فهمیدن کسر باید پیش از آن مفهوم تقسیم یاد گرفته شود و برای فهمیدن معادلات جبری ساده به فهمیدن کسر نیاز است.
حل مساله بستگی به این دارد که معادلات چگونه آغاز و با تدبیر درست و منطقی پیش برده شوند.ثابت شده است که تمرین های آموزشی خاص در فرآیندهای تفکر منطقی می توانند باعث باهوش تر شدن و افزایش توانایی فراگیران شوند. تفکر منطقی باعث می شود کودک از پاسخهای فوری و ساده ای چون نمی دانم یا این که این مساله خیلی سخت است ، خودداری می کند و با قدرت بخشیدن به غور و تعمق بیشتر در فرآیند تفکر خود و فهم بهتر در روشهای آن ، به پاسخ مساله برسد.