ساعت 7 عصر روز دوشنبه قرار بود با آقاي دكتر يوسفي مصاحبه كنيم، ولي جلسه ايشان تا ساعت 7:30 طول كشيد و به همين خاطر مصاحبه را از ساعت 7:35 شروع كرديم. در بدو ورودمان به اتاقشان با استقبال گرم ايشان مواجه شديم، آقاي دكتر بسيار متواضع بودند و شوخ. بعد از اينكه نشستيم، ايشان پشت ميزشان شروع كردند به ورق زدن دفترچه اي كه ما را كنجكاو كرد، بعد از شروع صحبتمان متوجه شديم كه ايشان تمام پروژههاي در حال اجرايشان را با توضيحات در آن صفحه نوشتهاند كه واقعا هم با توجه به تعدد پروژههاي ايشان كاملا كار منطقي بود. جالب اينجا بود كه آقاي دكتر بدون اينكه احتياج به پرسيدن سوال از طرف ما داشته باشند، خودشان توضيحات جامع و كاملي ميدادند و بيانشان بسيار سريع بود و بدون تپق. |
|
|
|
| اميرغياثوند: تشكر از اينكه وقت خودتان را در | اختيار ما گذاشتيد، مخاطبان ما دانش آموزان هستند كه گاها در سطح بالاي هوشي قرار دارند، هدف ما از اين مصاحبه كمك به دانش آموزان در انتخاب رشته دانشگاهي خود و همچنين جهت دهي به دانش آموزان علاقه مند به فعاليتهاي علميست . در ابتدا لطفا خودتان را معرفي كنيد | بسم الله الرحمن الرحيم، خيلي ممنون از اينكه وقت گذاشتين و تشريف آوردين، من عقيل يوسفي كما هستم عضو هيات علمي دانشكده مهندسي مكانيك دانشگاه تهران. از بهمن 83 همكاريم رو با دانشگاه تهران شروع كردم و قبلش هم تقريبا به طور پيوسته 14 سال در كانادا بودم. دكترا و فوق دكترا رو در رشتههاي مكانيك و هوا و فضا در دانشگاه CARLETON در اتاوا گرفتم، البته دوره فوق دكترا رو در آژانس فضايي اتاوا بودم و اين دورهها در 97_98 تموم شد. از همون سال تا سال 2004 ، 7 سالي كه اونجا بودم در مراكز صنعتي و تحقيقاتي كار مي كردم از آژانس فضایی کانادا تا شرکتهای خصوصی هوا و فضا و آخرین جایی که بودم انستیتوي هوا و فضا مرکز تحقیقات ملی کانادا، من بیشتر علاقه داشتم در کارهای صنعتی و تحقیقاتی مشارکت کنم و ترجیح می دادم زیاد در محیط های آکادمیک نباشم، مخصوصا آکادمیک محض، و بیشتر وقت خودم رو صرف مسائل مربوط به صنعت و یادگیری مسائلی که وارد شدن به اونها مشکل باشه بکنم.بهمن 83 تصمیم گرفتم برگردم ایران که بیشتر دلیلش شخصی و خانوادگی بود و تا حالا با وجود تمام مشکلاتی که وجود داشته از وضع موجود راضیم.و وقتی انتگرال کارهام رو در اینجا حساب میکنم مثبته .(با لحنی شوخ) قبلا که انتگرال بلد نبودم می گفتم برآیند باید مثبت باشه ولی حالا یه کم مهندسیتر شده. در حال حاضر هم که از آذر ماه به عنوان مدیر مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تهران در خدمت دوستان هستم. متاسفانه به خاطر درگیریهای زیادی که برای خودم در دانشگاه درست کردم، حالا چه از نظر پروژه ها چه تدریس، به صورت تمام وقت نمیتونم در مرکز باشم. حالا این وقت محدودی که در اینجا هستم سعی میکنم مشارکتهایی داشته باشم در حد رفع و رجوع امور روزمره و رسیدگی به اوضاع و احوال و ساماندهی و مستندسازي و تماس ها و ارتباطات و تدوین سیاستهای جذب و بررسی وضعیت شرکتهای موجود و ایجاد شبکههای داوری و ... که این ور سال در حال انجام چند تا کار اصولی هستیم. فکر می کنم بخشی که مربوط به پروژههای منه بیشتر مورد توجه شماست. پروژههای تحقیقاتی من در محیط دانشگاه است . علی رغم اینکه قبل از مدیریت مرکز رشد طی قراردادی که با یکی از شرکتهای پارک علم و فناوري دانشگاه تهران داشتیم در آزمایشگاهی که متعلق به اونها بود مشغول کار بودیم که پروژهای بود موقتی که همون پروژه رو منتقل کردم به دانشگاه و اون اتاق تخلیه شده و وسایلش اگر متعلق به تیم بوده به دانشگاه وگرنه به شرکت برگردونده شده. من از بهمن 83 شروع به تعریف چند تا پروژه کردم و به علت اینکه خودم آدم كاربردي ای هستم اغلب پروژههام کاربردی بوده و پروپوزال برای صنایع نوشتیم. بیشتر سراغ صنایع قطار و هواپیمایی و دریایی رفتم. با اینکه مشکلتر هست ولی از اونها بيشتر خوشم اومد. تقریبا پروپوزال هامون واقع بینانهتر شده و تنوع داره و این 2 صفحهای که باز کردم تقریبا میتونم بگم 10 موضوع پروپوزال داریم که 2 تا از اونها که حمايت مالي گرفته که مربوط به پروژه های ریز پرنده که حمايت مالي 5 _6 ماه داشت. که تموم شد و پروژه ریز زیردریایی که یک حمايت مالي 13 ماه داره و الان تو جریان هستش. پروپوزالهای فعال هم داریم که با توجه به عمر کوتاهی که من داشتم تو ایران از بهمن 83 تاالان فکر میکنم معقوله که بگم اونها به طور عرف مرسوم ایران تو جریان هست و باید امیدوار بود. بنابراین ما تو مرحله انتظاریم برای بقیه . خدا رو شکر ما در مدت 1 سال 2 پروژه رو به نتیجه رسوندیم. حالا سوال من اینه که شما می خواین من با بیان جزئیات مطالب رو بگم یا فقط به صورت کلی از پروژه ها بگم؟ | |
|
| اميرغياثوند: فکر کنم مورد دوم بهتر باشه. | به علت اینکه پیش زمینه من هوا فضا بود بالتبع به این موضوع بیشتر علاقهمند بودم پس اولین پروژهی من در مورد میکرو پرندهها بود که بسیار هم براش مایه گذاشتم و به خاطر همین موضوع هم تونستم تیم خوبی رو جمع کنم حالا چه دانشگاهی و چه خارج از دانشگاه و ما میخواستیم نسل جدیدی از پرندگان - البته تقریبا جدید چون کارهای مشابهی درخارج و چند تا هم در ایران بوده - تولید کنیم که از نظر اندازه بسیار کوچک هستن و هدف ما تولید این پرندگان دراندازهی حشرات مثل پشه است و کاربرد اونها در کارهای تجسسی و شناسایی و فیلمبرداری است و بیشتر کاربردشون در فضاي بسته است. مثلا فرض کنید جلسهای راجع به انرژی اتمیه و کسی میخواد بفهمه اونجا چه خبره .
حالا وسط این جلسه یه پشه یه گوشهی اتاق بچرخه زیاد جلب توجه نمیکنه و هیچ کس نمیتونه ردش رو بگیره، بر فرض هم که بیفته فقط کافیه اطلاعات رو ارسال کنه و زیاد مهم نیست بعد از ارسال بیفته. حالا من یه مثال خندهداری که می تونم بگم اینه که فرض کنید نیروی انتظامی بخواد تجسس کنه کجا مواد مخدره و بخوان تشخیص بدن کجا بوی حشیش میاد. کافیه یه سنسور مواد مخدر به پرنده وصل کنن، پرنده هم که کوچیکه و جلب توجه نمیکنه و میتونه به راحتی بره، یه دور بزنه و برگرده اصلا کسی که مواد مخدر کشیده حال نداره پی یه پرنده رو بگیره.(همه شروع کردیم خندیدن). | |
|
اين پرندهها داره الان استفاده ميشه و براي جاسوسي در ايران هم بكار رفته. چند تاش هم افتاده. اسراييل در اين زمينه فعاله.
بعضی ها میگن این سايتهاي رادیواکتیوی که کشف شده رو اینا کشف کردن، می رن تو منطقه یه گشتی میزنن و اطلاعات رو میگیرن و اگر حتی بیفتن هزینه زیادی نداره.
| اميرغياثوند: تا حالا در ایران میکرو پرندهای افتاده؟ | بله در کرمان افتاده بود، البته اینا وقتی میافتن تمام اطلاعاتشون پاک میشه و کاملا مثل یه سنگ میشن.
| شيرزادي: اندازههای این پرندهها چقدره؟ | اینا در اندازههای مختلفی هستند. مدل UAV که بمب افکنش هم هست. و مدل هایی که به صورت reusable هستند که میرن کارشون رو انجام می دن و برمیگردن. اما در MAV (Micro Aerial Vehicle) که در بازار هم فروش ميره میتونید سفارش بدین و بخرین طول 2 بالشون 1 متره که 200_300 دلار هم قیمتشه ولی آنهایی که در کارهای تحقیقاتی هستند حدود 5 یا 10 سانتیمتر هستند، ما ادعامون اینه که ميتونيم در حد حشره هم پیش بریم. دانشگاه برکلی داره در سایز حشره کار می کنه طوری که حتی با دست هم نمی شه اونها رو گرفت و باید از پنس استفاده کرد. اونی که ما کار کردیم و پروازش داديم، موفق هم بود، در سایز نه زياد کوچیک بود. البته خواستیم در سایز 10 سانتیمتر هم کار کنیم که اینجا بود که بودجهمون تموم شد و یه مقدار هم از جیب گذاشتیم. ولی در واقع اون چیزی که می خواسیتم به خودمون ثابت کنیم به تیم ثابت شد حتی بیشتر از اون چیزی که انتظار داشتیم، ما زمين دانشگاه تهران اونو پروازش دادیم ، پروازش موفق بود بعد مکانیزم رو بهبود دادیم ، وزن رو کاهش دادیم و چند تا مرحله بهینه سازی هم رفتیم جلو و پروپوزالاش رو برای جاهای مختلف فرستادیم مثل صنایع نوین ، صنایع دفاع و صنایع قدس و الان منتظریم تا جواب بدن. | |
|
بنابراین اون پروژه فعاله و طی اون جابجایی که در آزمایشگاه خواهیم داشت- و منتظرم اون آزمایشگاه هم سریع آماده بشه و احتمالا از پول پروژه میکرو زیر دریایی روی این پروژه میذارم تا برای اون هم آب باریکهای باشه- ولی برای بحث خلبان خودکار و کنترلش هزینههايی خواهد داشت و احتیاج به خریدهای خارجی 5000 دلار یا 10000 دلاری داریم برای قطعات مورد نیاز که یکی باید ساپورت کنه. ولی در حد مکانیزمهایی که چند بار بسازیم و خراب کنیم احتیاج به هزینههای 100000 یا 200000 تومانی هست که اونها را سعی میکنم خودم انجام بدم تا اونا در جریان باشه. مکانیزمی که ما استفاده کردیم و این پروژه رو جذابتر کرد، مکانیزم بال زن بود.
| صدري: یعنی سعی کردین تا اونجایی که می شه | شبیه پرنده واقعی بشه؟ | بله! درسته.
| شيرزادي: این میکرو پرنده ها چه شکلی هستن؟ | اتفاقا فیلمش رو دارم الان براتون به نمایش میذارم (آقای دکتر لبتاپشون رو وصل کردن تا فیلم رو نمایش بدن).
اتفاقا این بحث میکرو پرندهها مسابقه هم داره که یکي از بچههای ما که از کلیدیترین اعضا بود در یکی از این مسابقات شرکت کرد و جایزهای هم گرفت. که با وجود اینکه پرنده شرکت کننده در مسابقه مکانیزم بال زدناش ابتداییتر بود با این همه برنده جایزه شد البته ما به این قسمتها زیاد فکر نمیکنیم، البته patent ایران زیاد برام مهم نیست و patent خارج از کشور هم برامون هزینه داره (دکتر توضیحاتی رو از روی فیلم برامون میدادن).
این تست پروازه که در چمن دانشگاه تهران انجام شده. | |
|
|
|
| اميرغياثوند: دانشگاه تهران رشته هوا و فضا نداره؟ | نه، همهی این کارها در دانشکده مکانیک انجام میشده.
| به نظر میآيد بال زدناش شبیه پروانه است! | دیگران معتقدند بیشتر شبیه کلاغه چون بالش انعطاف داره. خود این دنیایی رو از کار آکادمیک برای ما باز کرد. مکانیک دو گرایش اصلی داره: یکی سیالات و دیگری جامدات. من جامداتی هستم. جامدات بیشتر مربوط به کارهای کنترل، سیستمهای دینامیک وsystems solid است و سیالات بیشتر مربوط به کارهای ایرو دینامیک، بررسی اثرات نیروهای ایرو دینامیک در هواپیما و سیستم های ایر کاندیشن و ... است.
در این ماجرا مجبور بودیم که هر چیزی که لازمه برای آنالیز این، استفاده کنیم. در گروه ما به خاطر همین موضوع تیم ایرو دینامیک، گروهی برای آنالیز سیالاتی، تیمی برای تحلیل مکانیک بال زن، البته تحلیل CFD آن، کار سختیه که هنوز انجام نشده، بخش کنترل، ساخت و طراحی داشتیم، که خودش یه دنیایی شد، یه زمانی وقتی تیممون در اوج خودش بود نزدیک 20 نفر میشدن ولی چون ساپورت بر روی ما نبود به هر حال نمیتونستم بیشتر از اون ادامه بدم.
| |
| |
به هر حال راجع به شبكه رشد وزارت آموزش و پرورشه شايد باورتون نشه كه بگم تيم من اولين نطفههاش توسط يك دانشآموز سال چهارم دبيرستان بسته شد. | | تيم من اولين نطفههاش توسط يك دانشآموز سال چهارم دبيرستان بسته شد. |
|
|
داستان اينجوري بود كه من درس سازههاي هوشمند رو ميدادم، استفاده از مواد و سازههاي جديد براي كاربردهاي مهندسي. براي اينكه اين موضوع تز دكتراي من در خارج از كشور بود و در صنعت هم كه ميدونيد در اين زمينه كار كردم. تو اون درس يكي از دانشجوهاي مكانيك كه با من هم درس نداشت و شنيده بود كه من اون درس رو ميدم؛ اومد گفت يكي از دوستام يكي از اين مواد هوشمند - كه به صورت آلياژ هم هست - براي ساخت روبات در جشنواره خوارزمي استفاده كرده و برنده هم شده و از بچههاي سال چهارم (پيش دانشگاهي) انرژي اتميه. من گفتم خيلي خوبه بياد و اون هم انتظار نداشت كه من اينقدر استقبال كنم.
من گفتم بياد حتي يك presentation هم سر كلاس بده و روباتش رو هم بياره. مثل اينكه خيلي خوشش اومده بود. جلسه بعد اومد ديدم روباتش رو آورده بهش گفتم نيم ساعت كلاس در اختيار تو، توضيح بده. بعد از اينكه توضيح داد ديدم خيلي بچه قابليه. يه دانش آموز پيش دانشگاهي، ولي از اونهايي كه معدلش پايينه و همه انرژيش رو zoom كرده بود روي همين كارها و فوق العاده بچه باهوش.
كار خيلي قشنگي داشت و مقياس كارش شبيه كارهاي دانشگاهي بود اصلا اون مواد رو همه كس نميشناسن. روبات رو خودش طراحي كرده بود كارهاي مخابراتي الكترونيكي و برنامه نويسيش رو خودش انجام داده بود.
مثلا با موبايلش اون رو كنترل از راه دور ميكرد. بههر حال اون اومد و ما باهاش چند جلسه صحبت كرديم.
گفتم من روي چنين موضوعاتي دارم كار ميكنم موضوعاتي مثل ميكروپرنده . بعد يه مقالهاي يكي از دوستاي من پيدا كرد كه يكي تو ايران به نام آقاي حسام ملكي ظاهرا اين كار رو تو دانشكده هواپيمايي كرده. اونها اين مقاله رو كه برايم آوردند به عنوان نقطه نااميدي آوردند و گفتند اين كاريه كه شده.
من گفتم اين اتفاقا نقطه اميده .اين انجام شده ولي مطمئن باشيد اين كار فقط بخشيش انجام شده و يك دنيايي به روش بازه. خلاصه اين مقاله رو ميز من بود و پيش من، بعد به اين بنده خدا نشونش دادم. اين آدم سمج و پيگير رفت اون رو پيدا كرد. يعني فقط يه آدمي به نام حسام ملكي كه تو خبرگزاري ايسنا يه مصاحبهاي باهاش كرده بود. ولي ديدم يه روز زنگ ميزنه به دفترم گفتش آقاي دكتر من اون رو پيدا كردم الان تو دانشكده هواپيمايي هستم و دارم ميگردم پيداش كنم. اتفاقا پيداش كرد و باهاش هم صحبت كرده بود و به من گفت ميخوام يه قرار ملاقات باهاش بذارم. گفتم خوب بذار از خدامه. اين رو آورد دفتر ما. آقاي ملكي ديدم با سالك اومده و ما داستان رو براش گفتيم.
اون موقع آقاي ملكي خيلي بدبين بود. هر جا رفته بود يا سر كارش گذاشته بودن يا قول داده بودن عمل نكرده بودن يا خواسته بودن ازش سو استفاده technical بكنن؛ استفاده كنن بعد در واقع كار رو بگيرن ازش. خيلي با احتياط با من صحبت ميكرد. يك ماهي طول كشيد تا اين اعتماد سازي انجام بشه و رابطه برقرار بشه و در واقع اين تيم اينجوري شكل گرفت. بخش ساختش شكل گرفت بخش طراحي و كنترل و تحليلاش هم.
واسه همين هم با اين كه كارها مقياس هاش بزرگه و تزهاي دكترا و فوق ليسانس درش مطرح ميشه ولي نطفههاش در همين دبيرستان و راهنمايي شكل ميگيره مثل همين آقاي سالك كه تو تيم من هستش.
| منظورتون از سالك همون «سينا سالكه»؟! | بله مگه شما ميشناسيدش؟
| بله اين ترم دانشجوي منه تو درس مباني كامپيوتر | بله دانشجوي كامپيوتره. شما ميدونيد با سهميه خوارزميش هم اومده دانشگاه؟ من يه معرفينامه قوي براش نوشتم برد تو شورا و ظاهرا همون كارساز بود و از دانشگاه پذيرش گرفت. واسه همون خيلي به ما نزديكه.
وقتي معرفينامه نوشتم گفت دكتر خيلي توش نوشتي. ولي من گفتم هيچ چيز دروغي توش ننوشتم. هر چي نوشتم بهش اعتقاد دارم. بههر حال برده بود تو جلسه شوراي علوم و بعد يه هفته به من گفت قبول كردن و من پذيرش گرفتم. من خيلي خوشحال شدم. در هر حال من بايد خوشحال ميشدم كه واقعا يك همچين چيزي انجام شده ايشون الان در تيم ما هستش در پروژه ميكروزيردريايي فعاليت ميكنه دانشجوي سال يكه. در واقع انگار هنوز دبيرستانيه.
ايشون چند تا تيم دانشآموزي رو در دبيرستانهاي انرژي اتمي و علامه حلي و... هدايت ميكنه. يه جورايي من خودم سرم درد ميكنه با بچههايي كه خيلي جوونن و انرژي زيادي دارن سر و كله بزنم. الان هم هنوز لازم نيست كه اينجا بگم به كسايي من تدريس ميكنم كه خيلي بچه هستند، البته من هم انگيزههاي مالي دارم اگه نبود خوب نميرفتم، ولي اون چيزي كه عشق ايجاد ميكنه اون پوله نيستش، يكي از كلاسها هستش كه تقريبا همه باهاشون مشكل دارن ولي ميشه گفتش جزو بهترين كلاسهاي من هستش و من كاملا در كلاس راحتم و اونها هم با من راحتن. يه جورايي احساس ميكنم كه روي علاقه شخصي، من دوست دارم با بچههايي كه اين تيپياند كار بكنم و به همين دليل هم تا حالا همينجوري بوده و الان هم تلفني كه زنگ خورد از دوستهاي آقاي سالك بوده و اين شبكه داره همين جوري رشد ميكنه و حقيقتش خارج از كنترل من داره ميشه.
تقريبا من به هر كس كه اومده ديدم علاقه داره، پتانسيل داره ميدون دادم اومده كار كرده، هيچ قيدي هم نذاشتم، حالا دانشجو يا دانشآموزه يا فوق ليسانسه يا دكتراست... سابقه اش چيه حالا اگه ميتونسته كار خاصي رو انجام بده اومده و فعاليت كرده. | |
اين پروژه، در حد ساخت هواپيماهاي مدل كوچكترش قابل اجرا در سطحهاي دانشآموزي هست. | | ايدههاش رو ميشه ساده كرد ،آورد در سطح دانشآموزي انجام داد ولي از اونها هستش كه ادامهاش آدم رو ميكشونه به وادي جذاب و پيچيده. |
|
|
بههمين دليل من هنوز هم دنبالش هستم. اين رو من ميبرمش جلو. هر جا كه ميرم ميگم من نيتام اينه كه براي اين موضوع يك مركز بزنم و چون احتمالا سنگ بزرگيه اونها يه مقدار سختتر بررسي ميكنن. بههر حال دنبالش هستيم.
| اميرغياثوند: آيا در حال انجام اين پروژهها مقالات معتبري كه وجود | دارند، مثلا مقالات معتبر خارجي، به اندازه كافي اطلاعات در اختيارتان ميگذاشتند و يا اطلاعات محرمانهاي بودند كه در اختيار عموم قرار نميدادند؟ | به اندازه كافي مقالات در اختيارمون بود كه بدونيم دنيا چي كار داره ميكنه. خوب يه بخشهاييش رو آره. مثلا يه چيزهاي تكنولوژيكش رو ممكن بود نباشه كه ما خودمون تجربه كرديم ولي اونجوري نبود كه بگم نه ما اينجا از نظر تكنولوژيكي گير كرديم. هنوز به اونجا لااقل نرسيديم. كارهايي كه ما داريم ميكنيم اگر پول باشه هنوز خيلي ميتونيم بريم جلو و ادامه بديم بدون هيچ مانعي.
ما خيلي خريد خارجي داشتيم. ميكروموتورهامون رو از خارج خريديم الياف كربني كه در بالها استفاده شده بايد سبك باشند و مقاوم. اين نوارهاي مشكي كه زير بالها ديدين اونها همه الياف كربن اند همه اونها رو ما از كانادا آورديم. ميكروموتورهامون عمدتا از كانادا اومده. قسمتهاي گيربكسش رو ما خودمون طراحي كرديم. موتورهاش رو بعضي قسمتها رو از داخل خريديم ولي الياف كربن رو مجبور شديم از كانادا بياريم. | |
|
| اين الياف كربن همانهاست كه به تازگي در ايران هم ساختند؟ | ميسازند ولي خوب همون كيفيتها رو ممكنه نداشته باشه. ولي هست آره. سبكند، مقاومند در برابر نيروهاي كششي. در هر حال فعلا ما راضي هستيم. فكر كنم مشكل خاصي نيست.
| يعني شما هيچ وقت به اين فكر نيفتاديد كه اين پروژه را من به جاي | اينكه در ايران هدايت كنم تو كانادا انجام ميدادم خيلي جلوتر بودم؟ | (با كمي مكث): من الان پانزده ماهه اومدم. روزهاي اول كه ميخواستم در مورد كانادا مقايسه كنم يا حرف بزنم خيلي احتياط ميكردم و در كلاسم هم حرف نميزدم و الان هم نميگم. بيرون هم خيلي كم ميگم.
براي اين كه ميگفتم خوب اولا هنوز زوده براي اينكه به نتيجه برسم الان تو ايران چي كارهام و مشكلات چه جوريه و اگر هم بگم ديگران منو باور نميكنن. ميگن هنوز گرمه حاليش نيست بگذار يه ذره سرد شه. ولي الان فكر ميكنم پانزده ماه تقريبا كافيه كه بعضيها رو بتونم ادعا كنم. يكي از بچهها ميگفت زياد ادعا نكن لااقل كتبي جايي ننويس. چون ممكنه بعد دو سه سال كه خودت اونها رو بخوني پشيمون شي.
حالا ما كتبي كه جايي نميگيم ولي اينجوري (با اشاره به voice recorder) ميگيم. اين پانزده ماه يك بار هم برنگشتم به عقب نگاه كنم ببينم اشتباه كردم يا نه. يعني آره شايد ميشه تو كانادا بهتر كار كرد، ولي من فكر نميكنم. تو كانادا شايد من امكانات بيشتري ميگرفتم ولي اين انگيزه رو كه اينجا دارم اونجا نداشتم و انگيزه تو اين كارها خيلي مهمتره.
| |
|
تو كانادا شايد من امكانات بيشتري ميگرفتم ولي اين انگيزه رو كه اينجا دارم اونجا نداشتم و انگيزه تو اين كارها مهمتره. ايمان به كارتون، انگيزه به كارتون خيلي موتور قويتريه تا پول. كانادا خيلي جاها بود كه پول بود ولي هيچ كس نمياومد پروژه انجام بده. انگيزه نبود، ايمان نبود. ولي اينجا فكر ميكنيد چقدر هزينه ساخت اين پروژه(ميكروپرنده)شد؟ خوب ما هزينه كرديم ولي كل هزينهها حدود چهار ميليون شد، حالا خيلي چيزهاي ديگه توش ساخته شد كه عكسهاش هست. | | ايمان به كارتون خيلي موتور قويتريه تا پول. كانادا خيلي جاها پول بود ولي هيچ كس نمياومد انجام بده. انگيزه نبود، ايمان نبود. |
|
(ايشان در اينجا تعدادي از عكسها را از روي كامپيوترشان به ما نشان دادند).
اينها قدهاي ده سانت و ده گرمي اند. Rotor craft اش(بال دوار) رو ساختيم، fixed wing اش(بال ثابت) رو ساختيم. اينها كارهايي هست كه با نرمافزار كرديم با solid work تو طراحيمون قبل از اينكه بسازيم. اينها ايدههاييه كه بعدا داريم در ادامهاش استفاده از مواد و سازههاي هوشمندمون SMA و piezo element كه شما ميبينيد. اينها در واقع مواد جديد هستند. به جاي موتور از اينها استفاده ميكنيم. خوب همه اينها چهار پنج ميليون شد. ميشه گفت چهار پنج هزار دلار. ولي ميخوام بگم اونجا اين انگيزه و ايمانها نبود. من حتي يك شاهد هم دارم. يكي از دوستان من وقتي كه من كانادا بودم و با آنها بودم، اونها هم قضاوتشون اينه كه در اين مدت كم كارهاي خيلي خوبي شده. چون به همه اينها اضافه كنيد Integration من با محيط. يعني من تو اين وسط دنبال خونه و مدرسه بچهها و كارهاي اداري خودم و دفترچه بيمه و دفترچه براي بچهها و ... ولي خوشبختانه اين كارها تو اين مقياس همچين كار فوق العاده زياد بالايي هم نيست ولي خوب اگه زمان رو بهش اضافه كنين و پروفايل من هم كه بگين تازه اومده كار خوبي شده، چرا ناراضي باشم. من راضيم با اين كه سنگ اندازي شده. سنگ اندازي كه نه ولي مشكلات بوده. هنوز من سنگ اندازي رو تجربه نكردم البته مشكلات بوده. همكاري نميكردن توجيه نبودن. من آزمايشگاه نداشتم، من تا يك ماه پيش تو اتاق اساتيد مدعو بودم يعني اتاق نداشتم تو دانشگاه. تا يك ماه پيش هيچ جاي خاصي به عنوان آزمايشگاه به من نداده بودن. تا چهار پنج ماه اول من اصلا كامپيوتر تو دانشگاه نداشتم. ولي هيچ وقت نق نزدم. رفتم و گفتم ميخوام ولي گفتن حالا باشه. من هم گفتم خوب باشه. الان كه آزمايشگاه بهم دادن حدس بزنيد فضاش چيه؟ توي زيرزمين دانشكده يه دستشويي متروكه بوده كه فكر كنم كه ديدن كه اصلا هيچ كاري نميتونن بكنن بو ميداده و خراب شده بوده. گفتن بياييم بديم به اين. من هم كه از خدامه. اشكال نداره كه. فقط بزرگه بازسازيش هم با منه تقريبا. يعني من الان يه بخش از پول پروژه ميكروزيردريايي رو گذاشتم براي بازسازي اين آزمايشگاه و ايشالا ميسازمش جوري كه نشون بده ميشه كار كرد با همه كمبود امكانات اگه خدا بخواد اون رو مرتبش ميكنم تا پايان ارديبهشت تموم بشه و بچهها رو اونجا مستقر ميكنيم.
| شما گفتيد با شاخههاي مختلف علوم پايه تو اين پروژه درگير شديد. | اون بخشهايي كه با علوم پايه درگير شديد مستقيم خودتان تحقيق كرديد و دانشجوهايتان تحقيق كردند يا اين كه با استادهاي علوم پايه رفتيد و match شديد؟ اگه صحبت كرديد آنها توانستند خودشان راmatch كنند با كارهاي كاربردي؟ چون معمولا كساني كه در ايران در زمينهي علوم پايه كار ميكنند زياد علاقه اي به كارهاي كاربردي ندارند. | حالا من موردش هم بگم بعد بگم كه حالا تو چه مرحله اي هستيم. يكي از گلوگاههاي اين پروژههاي اين تيپي – ميكروپرنده، ميكروزيردريايي، ميكرو روباتيك _ اينه كه شما يه سايز رو داريد كوچيك ميكنيد. اولين مشكلي كه برخورد ميكنيد بحث منبع قدرت و موتورهاتونه؛ خوب چي ميخوايد استفاده كنيد به عنوان موتور؟ موتورهاي مرسوم براتون جواب نميده.
ما الان كوچكترين موتورهايي كه استفاده كرديم موتورهاي ويبره همين موبايلهاست كه تو بازار ايران هم اتفاقا هست. منتها بعدا هم فهميديم كه اينها كيفيتش (راندمانش) پايينه. رفتيم brushless اش رو از خارج سفارش داديم و خريديم، فوق العاده موتورهاي ظريفي هستن خيلي بايد دقت كرد كه چه جوري ازش استفاده كنيم. ولي از اين سايز ديگه كوچكتر ميبينيم كه موتور مشكل داره. باتريش رو ميخوايد بذاريد، باتري خودش وزن داره. خود پشه چقدر هست كه حالا باتري بخواي روش بذاري؟ بعد ميبينيد كه نميتونيد از مكانيزمهاي موجود باتري و موتور استفاده كنيد. چون سازه تو خودش بايد باتري باشه، موتور باشه.
بنابراين بايد يه ذره زمينه رو عوض كنيد. بنابراين باعث شد بحث نانوباتريها و نانوموتورها رو بريم روش كار كنيم. باتريهاي بيولوژيك، موتورهاي بيولوژيك و بيوشيميايي رو كار كنيم. همون شد يك پروپوزال . الان ما يك پروپوزال فعال تو صنايع نوين و صنايع دريايي براي نانوباتريها داريم. يه زمينه ديگه هم دارم باز ميكنم biological nanomotor ها كه تو اونها ما پروپوزال داديم كه البته يه بخشهاييش زمينه ما نبود، يه بخشهاييش application و packaging و integration و electronic و اينها با ما بود. مثلا مشخصاتش چي باشه ما بايد بديم.
اما خوب ساختش تو آزمايشگاههاي بيوفيزيك و بيوشيمي بايد انجام بشه. ما الان با مركز تحقيقات بيوشيمي و بيوفيزيك دانشگاه تهران رابطه برقرار كرديم. پروپوزال مشتركي داريم الان مينويسيم. يه جلسه هم همين فردا باهاشون دارم كه چند نفر از بچهها الان اونجا هستن كه كار آزمايشگاهي و ساختش رو پيشبيني كرديم كه اونجا انجام بشه و كارهاي طرحش و كارهاي application و integration سازه رو ما انجام ميديم. اين كه اونها چه جوري برخورد ميكنند برميگرده به اينكه شما چه جوري و approach ميكنيد. و يه چيزي كه من ميگم اينه كه تو اين كارها احتمالا خودتون هم كه تجربه كرديد كارهاي business plan هست.
از يه حدي كه در اين business ها ميگذره و خاص ميشه ديگه قضاوت افراد همون ايمانيه كه شما خودتون به خودتون داريد. حالا هر چقدر كه آدم اين اصل رو بيشتر باور كنه موفقتره. يه جاهايي ديگه آدم ميبُره. اعتماد به نفسش كم ميشه. حالا اين در بحثهاي اجتماعي هم صادقهها. حالا من تجربه خودم رو بگم يعني يه جاهايي ميرسه كه اگه شما جرات كنيد خودتون بگيد من ميپرم بقيه هم باور ميكنن ميگن ميپري. چون ميگن آمريكا گفت رفته كره ماه(شما ميدونيد يه عده اي در موردش مشكوكن) همه باور كردن. حالا من سر كلاسهام ميگم آمريكا گفته من رفتم ماه پرچمم رو زدم حالا باور نداري برو چك كن.
حالا اينه داستان ديگه. مگه غير از اينه. اينو داره ميگه ديگه : ميگه من پرچمم رو زدم. باور نداري برو نگاه كن. خيلي از كارهاي علمي كه unique ميشه اينه. بستگي داره كه من چقدر ايمان دارمهدف ميگه نانوباتريها مگه ميشه؟ مگه ميتوني استفاده كني؟ منم كه بايد بگم ميشه. كي ميخواد بگه؟ كس ديگهاي هم مگه هست؟ من يعني همون من نوعي ديگه... . اگه من ايمان داشته باشم گروه من ايمان داشته باشه. اون هم معتقد ميشه اون هم باور ميكنه ميره كار ميكنه بالاخره ميشه؛ يه چيزي ميشه. حالا اون چيزي كه شما گذاشتيد به عنوان هدف نشه، ولي اون حول و حوشش بالاخره ميرسيد تو اين راه خيلي چيزها رو ياد ميگيريد. بنابراين من اميدوارم ما الان تو گروهم از رياضيات كاربردي هستن از كامپيوتر هستن الان از بچههاي پزشكي هم اومدن چون يه موضوع هم با اونها باز كرديم و خوب چرا اينها ميان براي اينكه نگاه ميكنن به دهنت و به ايمانت و به ايده ات. خوب البته هميشه هم نميشه اينجوري برد جلو خوب بعضي موقعها ميگي به هر حال مايه هم بايد بذاري، آزمايشگاه ميخواد، پول ميخواد، حمايت مالي ميخواد، ولي من ميخوام بگم هنوز من زياد به اونجا نرسيدم بگم چون پول نيست من گير كردم، كانادا خوبه، اصلا اينطوري نيست. خيلي من دورتر از اوني ام كه اينو بگم.
اميدوارم هيچ وقت به اون نتيجه نرسم. چون جايي هم كه نباشه بالاخره ايجاد ميكنم. اگه آدم يه ذره تفكرش ايجادي باشه به نظر من خيلي از مشكلات حل ميشه. شما ميگيد نيست، خوب درست كنيد! من واقعيتش رو ميگم از يك سال پيش توي اتاق اساتيد مدعو مينشستم ولي بعد از يك سال دفتري كه به من دادن دو برابر نرم دفتر اساتيده. يه آزمايشگاه ميگم جاش حدود چهل متر مربع است و براي دانشكده مكانيك هم هست -كه آزمايشگاهاشون معمولا كوچكتر از اين اتاقه- بنابراين جاي خوبيه. منتها چرا اين رو به من دادن؟ براي اينكه تو دانشكده فهميدن حدود چهل-پنجاه نفر دور و بر من هستن.
روز اول كه من اينو گفته بودم شايد كسي اينو باور نميكرد، نه اينكه باور نميكرد ميگفت حالا... . ولي الان ميبينن ديگه. ميبينن كه الان براشون پروپوزال هفت هشت تا پروژه نوشتيم. ده پانزده تا الان پروژه فوق ليسانس داريم. ده پانزده تا پروژه ليسانسه. خوب بچهها ميرن الان براي شركت دادن مقالههاشون تو كنفرانسها مرتب از اينها امضا ميگيرن. معاونت پژوهشي است، رييس دانشكده است، خوب اينا دارن اينها رو مرتب ميبينن. مثلا الان از همين پروژه من حداقل حول و حوش ده ، پانزده تا مقاله كنفرانسي درآمده.
مقاله ژورنالها رو هنوز وقت نكرديم چون سرشون شلوغه. اين باعث ميشه كه يواش يواش باور شما منتقل بشه به اطرافيانتون و اونايي كه حتي ايمان ندارند يواش يواش توشون ايمان ايجاد بشه. توعلوم هم همينه، ما الان بحث نانوباتريمون يكي از پروژههاي فعالمونه كه نياز به فعاليت و همكاري جدي با دپارتمانهاي علوم مثل بيوفيزيك و بيوشيمي و .... داره. من سعي ميكنم اين رو تزريق كنم به تيم كه اين ميشه پاش وايسيم و الان هم كه فعلا داره ميره جلو.
(دكتر از ما خواستند مصاحبه رو تا ساعت 5/8 جمعش كنيم) يك سري micro fish به نام ميكرو زيردريايي يا MUV(Micro Under Water Vehicle) ماهيهاي كوچك كه ما خودمون ميخوايم باز شبيهش كنيم به مكانيزمهاي دلفين، سفرهماهي. البته مكانيزمهاش طراحي شده. اينها تا اسفند جهت نداشتند و زماني ساخته شدند كه هيچ پولي نداشتيم. | |
|
|
|
(دكتر خواستند فيلمهاش رو به ما نشون بدند امافيلمها run نميشد پس عكسهاش رو نشونمون دادند، عكسهاي micro fish و ...)
اين پروژه حمايت مالي گرفته، از صنايع دريايي و الان هم در جريانه و پول اون رو ميخوايم در آزمايشگاه استفاده كنيم و ببريم جلو. ايده همونه، در واقع ميخوايم در سايزهاي كوچيك كار كنيم.
بقيه مصاحبه كه در مورد ديگر پروژههاي آقاي دكتر يوسفيكما ميباشد را بزودي نمايش خواهيم داد. | |