متن كامل خبر
رابطه هوش و موفقیت در زندگی

تاريخ خبر : 15/8/1384امتياز بده :ارسال به دوستتعدادمشاهده : 921

آیا (IQ) بالا تعیین کننده موفقیت در زندگی است؟

به گزارش خبرنگار سرویس «نگاهی به وبلاگ‌ها»ی ایسنا در سایت http://www.linkestan.com/ عنوان شده است: لوئیس ترمن در سال ‌١٩٢١ تحقیقاتی را مبنی بر این عقیده عمومی که سطح بهره هوشی بالا با عدم سازگاری اجتماعی و فردی، ناتوانی یا ضعف جسمانی و بی‌ثباتی مرتبط است، آغاز نمود. ترمن ‌١٥٠٠ نفر از کودکان سنین بین ‌٨ تا ‌١٢ ساله کالیفرنیایی را که (IQ) بالایی داشتند، انتخاب کرد. میزان متوسط هوشبهر (IQ) کودکان ‌١٥٠ بود که از این میان‌٨٠ کودک دارای هوشبهر (IQ) بالای ‌١٧٠ بودند. هدف ترمن از این مطالعه پی بردن به چگونگی تأثیر بهره هوشی بالا بر روی گستره زندگی این افراد بود.

طی چند سال بعد در سال ‌١٩٢٦ ترمن نشان داد که کودکان با بهره هوشی بالا از نظر اجتماعی و جسمانی خیلی متفاوت از همسالان خود بودند. در واقع یافته‌های او خلاف آنچه که تصور می‌شد را نشان داد. یافته‌های او نشان داد این کودکان گرایش به سازگاری بالای اجتماعی داشته؛ آنها قدبلندتر، قوی‌تر و سالم‌تر از کودکان متوسط بودند. کمتر مبتلا به بیماری و تصادفات می‌شوند؛ این که این کودکان عملکرد خیلی استثنایی در مدرسه داشتند، عجیب به نظر نمی‌رسید.

زمانی که ترمن در سال ‌١٩٥٦ درگذشت، مطالعه او به واسطه روانشناسان دیگر و از همه مهم‌تر به وسیله ملیتا اودن، رابرت سیرز و پاولین سیرز ادامه یافت. این همکاران ردپای آزمودنی‌های ترمن را تا دوران بزرگسالی پیگیری کردند. امروز، بعد از ‌٧٠ سال از آغاز مطالعه ترمن، روانشناسان به ارزیابی امور شغلی، حرفه‌ای و فردی آزمودنی‌های زنده اصلی ترمن پرداختند.

کودکان تیزهوش ترمن در دنیای واقعی بزرگسالی چگونه می‌گذرانند؟ به عنوان یک گروه آنها میزان اعجاب انگیزی از برتری‌ها را از خود نشان دادند.

در سال ‌١٩٥٥ وقتی میزان متوسط درآمد ‌٥٠٠٠ دلار بود، درآمد این گروه ‌٣٣٠٠٠ دلار بود.

دوسوم آنها از دانشگاه فارغ التحصیل شده و تعداد قابل توجهی از آنها درجات تحصیلی پیشرفته یا تخصصی را طی کرده بودند. در بین آن‌ها افراد خلاق سطح بالایی مانند پیکاسو، انیشتین یا موزارت نبود، ولی تعداد زیادی از آنها پزشک، حقوقدان، دانشمند، اساتید دانشگاه، مدیران تجاری و دیگر گروه‌های تخصصی شده بودند. مجموعا گروه نابغه ‌٢٢٠٠ مقاله علمی، ‌٩٢ کتاب، ‌٢٣٥ اختراع و ‌٣٨ کتاب داستان تولید کرده بودند. یکی از آن‌ها نویسنده مشهور علمی شده بود و یکی دیگر برنده اسکار کارگردانی سینما شده بود.

با این وجود، همه آزمودنی‌های ترمن موفقیت‌آمیز نبود. برای یافتن دلیل این موضوع، ملیتا اودن همکار ترمن ‌١٠٠ نفر از موفق‌ترین آزمودنی‌ها را با ‌١٠٠ نفر از افراد کمتر موفق را به صورت گروه های A و C به عنوان نمونه مورد مقایسه قرار داد. علی رغم نمرات هوشی بالا، فقط تعداد کمی از افراد گروه C (افراد کمتر موفق) متخصص شده بودند و هیچ کدام کارهای استثنایی خوبی انجام نداده بودند. در حالی که درآمد گروه C کمی بیشتر از متوسط درآمد سرانه ملی بود، درآمد گروه A بیشتر از پنج برابر متوسط درآمد سرانه ملی و سه برابر بیشتر از درآمد گروه C بود. از سوی دیگر وضعیت سلامت افراد گروه C در زندگی شخصی ضعیف‌تر بود. از نظر الکلیسم آنها بالاتر بودند و از نظر طلاق سه برابر گروه A. طلاق بیشتر در گروه C اتفاق افتاده بود.

با توجه به این که نمرات IQ گروه‌های A و C به طور اساسی با هم یکسان بودند، چه علتی موجب برتری و تفاوت یک گروه بر گروه دیگر می‌شود؟ ترمن در پاسخ می‌گوید؛ این افراد در زمان کودکی خود احتمالاً متفکرتر، دوراندیش تر، با استقامت، با اراده و تمایل به برتری بیشتری داشته‌اند. در بزرگسالی این افراد در سه ویژگی متفاوت‌تر از گروه C بودند. آنها بسیار هدفمند، با استقامت و با پشتکار و از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار بودند. روی هم رفته، به نظر می‌رسد آنها پشتکار و جدیت بیشتر و نیاز به پیشرفت بالاتری دارند. به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد عوامل شخصیتی علت ایجاد تفاوت‌های برتری بین گروه A و C می‌باشد.

به طور کلی موفقیت‌های کودکان نابغه ترمن نشان دهنده این است که هوشبهر بالا می‌تواند به طور خاص علت موفقیت آن‌ها در زندگی باشد. اما هوش به تنهایی کافی نیست؛ گرچه نمرات IQ پیش‌بینی کننده پایداری برای موفقیت‌های تحصیلی محسوب می‌شود، ولی نمی‌تواند تضمین کننده موفقیت‌های فراسوی مدرسه باشد. عوامل شخصیتی متعددی در دستیابی به موفقیت نقش دارند؛ عواملی مانند انگیزش، پختگی هیجانی، تعهد به اهداف، خلاقیت و شاید عوامل مهم‌تری چون تمایل به انجام کارهای سخت. هیچ کدام از این عوامل را نمی‌توان به وسیله تست‌های هوشی IQ سنتی اندازه‌گیری کرد.

یافته‌های ترمن ممکن است به طور خیلی خوشبینانه‌ای نشانگر رابطه بین نمرات IQ بالا و سازگاری شخصی و اجتماعی باشد؛ چرا که کودکان مورد مطالعه ترمن در ابتدا و قبل از اجرای آزمون IQ به وسیله معلمان گزینش شده بودند. بنابراین احتمال این که معلمان، دانش‌آموزانی را انتخاب کرده باشند که از نظر سازگاری بهتر بوده و کسانی را که هوش بالایی داشته ولی از نظر اجتماعی سازگار نبوده را انتخاب نکرده باشند.

تحقیق بعدی نشان داد کودکانی که به طور استثنایی از توانایی‌های تحصیلی بالاتری برخوردارند، احتمالا بیشتر از مشکلات فردی مثل انزوای اجتماعی نسبت به همسالان کمتر باهوش رنج می‌برند.

تحقیق معاصر بر روی IQ و برجستگی‌های حرفه‌ای به نظر می‌رسد یافته‌های اساسی ترمن را در مورد آزمودنی‌های اصلی او مورد تأیید قرار می‌دهد. اگرچه هوش برای موفقیت در هر زمینه شرط لازم است، ولی نوع هوشی که در تست‌های IQ سنتی به صورت بالا منعکس می‌شود، نمی‌تواند ضمانتی مبنی بر موفقیت شغلی یا لیاقت‌ها و برجستگی‌های حرفه‌ای باشد.


     منبع خبر : ايسنا

بازگشت