|
نظر شما در مورد اينكه نحوهي پذيرش درايران مانند كشورهاي خارجي شود، يعني هر دانشگاه بهطور جداگانه براي خودش پذيرش بدهد، چيست؟
|
به ايـن صـورت نـميشود. چون تعداد داوطلبهاي ما خيلي زياد است.
اين كار عمـلاً امكانپـذير نيـست.دركشورهاي خارجي اين تعداد متقاضي وجود ندارد.
در ايران در هر سال در حدود يك ميليون و پانصد هزار نفر ميخواهند درآزمون شركت كنند و در صورت امكان همهي آنها هم قصد دارند در رشتهي پزشكي قبول شوند!
اصلاً امكان بررسي اين تعداد درخواست وجود ندارد.
شرايط جامعه ي ما با جوامع ديگر فرق مي كند. در حال حاضر در جامعهي ما درس خواندن وتحصيلات دانشگاهي خيلي مهم است.
ولي به نظر من د ر كشورهاي خارجي تحصيلات تا اين حد مهم نيست درآن كشورها بهدست آوردن يك شغل مناسب اهميت بيشتري دارد.
در كشورهاي خارجي اغلب كساني كه به دانشگاه ميروند واقعاً خودشان به درس خواندن علاقه دارند.
خيلي از افراد يك دورهي تكنسيني را طي ميكنند و با همان ميزان آموزش، در جايي مشغول به كار ميشوند.
اين كار به گذران زندگيشان كمك ميكند و به كارشان هم علاقه دارند. به اين ترتيب از تعداد متقاضيان دانشگاه كم ميشود.
اين طور نيست كه رفتن به دانشگاه برايشان خيلي اهميت داشته باشد.
در صورتي كه در ايران تحصيلات دانشگاهي يك امتياز ارزشمند محسوب ميشود.
|
شما وقتي مي خواستيد وارد دانشگاه شويد به كامپيوتر علاقه داشتيد؟
|
من درآن زمان فقط اسم كامپيوتر را شنيده بودم.
من حتي از نزديـك هم يك كامپيوتر را نديده بودم. البته در فيلم ها، مثلاً فيلم «اديسـهي فضايي »2001، به اسم «راه كهكشان »يك كامپيـوتر ديده بودم.
در آن زمان هم مثل حالا ما در هنگام انتخـاب رشته زياد روي نوع علاقهمان تكيه نميكرديـم.
انتخاب رشتهي ما بر اسـاس رتبهاي بود كه كسب كرده بوديم. درهنگام انتخاب رشته، رشته هايي كه نامشان برايمـان جذابتـر بـود را انتخاب ميكرديم.
|
بعد از ورود به دانشگاه علاقه به اين رشته در شما ايجادشد؟
|
بله به نظر من اين علاقه خود به خود ايجاد شده است.
من فكر ميكنم ميتوانستم به هر رشتـهي ديگري تا همين حد علاقهمند شوم.
يعني حتي اگر وارد رشتهي جغرافيا و يا تاريخ هم ميشدم باز هم به همين ميزان درمن علاقه ايجاد ميشد.
از ديدگاه من هر علمي زيباييهاي خاص خودش را دارد.
وقتي انسان خـود را به آن مشغول كند ميتواند زيباييهايش را كشف كند. و در نتيجه به آن علاقهمند ميشود.
من فكر ميكنم اگر بهجاي اين رشته وارد رشتهي ديگري ميشدم، بعد از مدتي حتماً به آن رشته هم علاقهمند ميشدم.
|
پس اينكه در دانشگاه چه رشتهاي را بخوانيم زياد مهم نيست؟
|
البته اين موضوع به روحيات هر شخص بستگي دارد.
ممكن است نوع رشتهي تحصيلي براي بعضيها خيـلي مهم باشد. اما روحيهي من به اين صورت است كه در هر رشتـهاي ميتوانم تحصيل كنم.
در حال حاضر هم به دليل ارتباط نزديك پروژههايي كه در دست دارم، با رشتهي زيستشناسي مطالعههاي زيادي در اين زميـنه انجام دادهام.
پس قاعدتاً اگر وارد رشتهي زيستشناسي هم ميشدم به آن علاقهمنـد ميشـدم.
از نـظر من تاريخ، جغرافيا و فلسفه هم رشتههاي زيبايي هستند.
البته ممكن است براي ديگران اين روند وجود نداشته باشد و فقط تعداد معدودي از رشتهها بتوانند آنها را به طرف خود جذب كنند.
|
به نظر شما اين كه آدم در دو حوزهي تخصصي كاملاً جدا ازهم درس بخواند كار درستي است؟
|
اين موضوع بستگي به تواناييهاي شخص دارد.
اگر كسي بتواند اين كار را انجام دهد خيلي خوب است. ولي به نظر من اين امر فقط در موارد استثنائي امكان دارد.
ضربالمثل با يك دست نميتوان دو هنـدوانه ر ابلند كرد نيز مصداق همين قضيه است.
اگر انسان يك رشته را خوب بخواند بهتر از خواندن دو رشته است.
ولي مواقعي مانند همين موضوع مورد مطالعـهي ما، وجود دارد كه حتـماً بايد در هر دو زمينهي كامپيـوتر و زيستشناسي مطالعه و آگاهي كسب كند.
يا موارد بينرشتـهاي مثل رشتهي «بيوانفورماتيـك» كه رشتـهاي مابين رياضي وزيسـتشناسي يا كامپيوتر و زيسـتشناسي است.
قاعدتاً در چنيـن مـواردي بايد در هر دو رشته در حد عالي مطالعه كرد.
به طور مثال شـخصي كه قصـد دارد پزشـك بشود اگر در كنارش رشتهي عـلوم كامپيوتـر را هم بخوانـد استـفادهاي برايـش نـدارد.
آموزشگاههاي كامپيـوتر هم درمدت كوتاه دو تا سـه ماهه آن ميـزان از عـلم كامپيوتركه مورد نياز چنيـن شـخصي است را ميتواننـد در اختيـار او قرار دهنـد.
ولي كسي كه رشتهاش پزشكي اسـت امـا قصد انجام كار تحقيقاتي را دارد، و نميخواهـد بيمار معاينـه كند. مثلاً قصـد دارد روي «نوروساينس» تحقيق كند، اگر كامپيوتر را به عنوان رشتهي دومش انتخاب كند و يا در كنار پزشكي رياضي هم بخواند كار درستي انجام داده است.
و اين علوم ميتوانند در مدلسازي شبكههاي عصبي به او كمك كنند.
|
آيا شما الگوي خاصي اعم از ايراني يا خارجي داشتهايد؟
|
خير. هيچ الگويي نداشتم.
|
در مورد نيازهاي آموزشي، به نظر شما چه نوع ابزارهاي آموزشياي مناسب است؟
|
همانطور كه قبلاً گفتم براي دانشآموزها، مدرسه و معلم خوب خيلي مهم است.
|
منظور اين است كه مثلاً كتابهايشان بايد به چه شكلي باشد؟
|
در اين مورد چيزي نميدانم.
معمولاً كسي كه در اين خصوص تخصـص دارد ميتواند در اين زمينه اظهار نظر كند.
با اينكه من يك معلم هستم ولي در اين زمينه تخصص و آگاهي ندارم.
در سطح دانشگاه با استفاده از تجربيات خودم و چيزهايي كه در ساير كشورها وجود دارد ميتوانم مقـداري اطلاعات در اختيار شما بگذارم ولي در سطح دبستـان فقط ميتوانم بـگويم كه اين كار ظرافـتهاي خـاص خودش را دارد.
و اينكه كتابهايشان داراي عكس باشد و آزمايشهاي عملي انجام دهند خيلي ميتواند در يادگيريشان مفيد واقع شود.
چندي پيش كتابي در رابطه با نحوهي آموزش در كشور چين را مطالعه كردم.
اين كتاب نـشان دهندهي ايـن بـود كه در مورد حجـم درسي، محتويات و سطـح كتابهاي درسي دانشآموزان به ميزان زيادي تحقيـق و بررسي در اين كشور صورت گرفته است.
اين موضوع نشان دهندهي اين است كه اين امر يك فرايند پيچيده و مشكل است.
|
در زمينهي كاري خودتان چهطور؟
|
ما در رشتهي خودمان، علوم كامپيـوتر با توجه به آن چيزي كه در كل دنيـا وجود دارد، از امكانات استـفاده ميكنيم.
يعني در حقيقت الگوبرداري ميكنيم. چيزهايي هم كه به نظر خودمان درست بودنش، بديهي است، تدريس ميكنيم.
|
به نظر شما كتابها هيچ نقصي ندارند؟
|
كتابها كه دائماً در حال تغيير هستند.
و مطالب آنها مدام در حال تغيير است و كتابهاي جديد جايگزين كتابهاي قديمي ميشوند.
به همين دليل نميتوان گفت يك كتاب كاملاًً بينقص است. به هميـن دليل اسـت كه ما مـعمولاً در مـوقع تـدريس دو يا سه كتـاب را به عنوان منبـع معرفي ميكنيم.
يا اگر يـك كتـاب را به عنوان منبع معرفي كنيم، آن تـعداد از مطالبي را كه در كتـاب به آنها اشاره نشده است را موقع تدريس سر كـلاس عنوان ميكنيم.
خود من تا به حـال به كتـابي برخورد نكـردهام كه هيـچگـونه نقـصي نداشـته باشد.
|
نظر شما در مورد رسانههاي آموزشي (كتاب، راديو، تلويزيون و ...) چيست؟
|
به نظر من فيلمهاي آموزشي تلويزيون خيلي تأثيرگذار است.
|
از ديدگاه شما چه رسانهاي مناسبتر است، به طور مثال كتاب يا اينترنت؟
|
از نظر من هيچ چيزي جايـگزين كتـاب نميشود.
يعني كتـاب جايـگاه خودش را دارد. يعـني بقيهي موارد كمكآموزشي هستند.
تعدادي از مطالب را ميتوان از اينترنت خواند، و يا از تلويزيـون استـفاده كرد.
ولـي هيچيك از ايـنها جايـگزين كتاب نـميشود. البته اين نظر من اسـت و روي درست يا غلط بودنـش تـأكيد نميكنم.
|
پس كتاب از رسانههاي ديگر مهمتر است؟
|
بله . البته در سطوح مختلف فرق ميكند، شايد آموزش در دبستان اگر كامل به صورت سمعي بصـري ارائه شود بهتر باشد، ولي در سطح دانشگاه كتاب اهميت بيشتري دارد.
|
آيا از ديدگاه شما تفاوت جنسيت ميتواند در تفاوت يادگيري تأثير گذار باشد؟
|
به نظر من خير.
|
يعني هيچ فرقي وجود ندارد؟ از لحاظ روحي چهطور؟ |
مسلماً از لحاظ روحي تفاوتهايي بين افراد وجود دارد.
ولي اين موضوع اصلاً ربطي به تفاوت جنسيت ندارد.
دو انسان از يك جنس هم از نظر روحي ممكن است متفاوت باشند.
ولي نميتوان يك سري مشخصههايي را براي يك گروه خاص نام برد. من به تفاوت معتقد نيستم.
شايـد هم من با چنين موردي برخورد نداشتهام.
|
پس به نظر شما بايد به هر دو به يك مدل آموزش داد و هردو يادگيري يكساني دارند؟ |
از نظر من بله. قطعاً همينطور است.
|
در مورد روشهاي آموزشي، شما در ابتـداي صحبـتهايتان فرموديد: «اينكه در كلاس فقط معلم صحبت كنـد و حكم يك سخنران را داشتـه باشد و بقيـه فقط گوش كننـد، درست و مناسب نيست» در دانشگاه چهطـور، آيا بايـد در كلاس بحـث و گفتـگو باشد؟ |
همانطور كه گفتم بحث و گفتگو در كلاس خيلي موًثر است.
اينكار در جا افتـادن مطلب خيلي مهم است.
به نظر من بهترين كلاس كلاسي است كه در آن بحث و گفتگو وجود داشته باشد.
بهطور مثال مـوضوعي مطرح شود و در كلاس بر سر آن صحبت شود. راجعبه آن سؤال و جواب شود.
بسياري از ريزهكاريها در كنار همين سؤالها مشخص و برطرف ميشوند.
يكي از چيزهايي كه ممـكن است در دانشگاه از داخل همين سؤالها و بحث و گفتگوهاي سر كلاس بهوجودآيد، يك موضوع تحقيقاتي جديد است. بعضي از مسائل قابل حل شدن كه به نظر غيرقابل فهم ميآيند، در خلال همين صحبتها و با يك ديد جديد به موضوع، به آساني حل ميشوند.
دراين حال انسان ممكن است دانشجو به يك مـوضوع بـراي كـار تحقيقي دست پيدا كند كه ميتوان روي آن كار كرد و حاصل كار روي آن يك مقاله ميشود.
در دانشـگاه كه اين مسئله خيلي مهم است.
|
به نظر شما اين مناسب است كه يك استاد با توجه به استعداد هر فـرد، به همان نسبت در كلاس تدريس كند؟
|
اينكار خوب است ولي عملاً امكانپذير نيست.
مثلاً در يك كلاس 50 نفره چهطور ميشود ايـن كار را انـجام داد؟ به همين دليل است كه معمولاً بايد متوسط كلاس را در نظر بگيريم.
|
آموزش تيزهوشها بايد به چه صورت باشد؟ |
تيزهوشها ميتوانند در دانشگاه كارهاي اضافه انجام دهند. آنها ميتوانند جذب كارهاي تحقيقاتـي بشوند.
معمولاً تيزهوشها بايد اينطوري عمل كنند. خودشان بايد نسبت به بقيـه جلوتر باشند.
آنهايـي كه علاقـه دارند ميتوانند علاوه بر بحث وگفتگوي سر كلاسي كارهاي اضافهتري هم بهطور جداگانه از معلمشان دريافت كنند و انجام دهند.
|
شما براي درس خواندن چهقدر انگيزه داشتيد؟
|
من خيـلي به درس خواندن علاقه داشتـم.
بعد از يك دوره كار كردن وقتي وارد دانشگاه شدم، خيلي براي درس خوانـدن وقت صرف ميكردم.
و خيـلي هم با علاقه درس ميخواندم. تقريباً ميتوانـم بگويـم قسمت عمدهي زندگي من را درسخواندن در بر ميگيرد.
من حتي در همان دوران دبيرستان كه گفتم نسبت به درس خواندن بيعلاقه شده بودم هم، خيلي كتابهاي متفرقه مطالعه ميكردم.
هميشه يكي از كارهايي كه انجام ميدادم مطالعه بوده است.
درآن زمان كتـابهاي رمان و يا كتابهاي تاريخي و فلسفي و ... زياد ميخواندم.
به طور كلي هميشه مطالعه ميكردم. زماني كه به دانشگاه و درس خواندن بيعلاقـه شده بودم و درس هاي دبيرستـان را به خوبي نـميخوانـدم، مدتي مشغول به كار شدم، ولي پس از مدتي متوجه شدم بهترين كار درس خواندن است.
بعد از آن تصميـم گرفتم دوباره درس خواندن را شروع كنم و وارد دانشگاه شوم.
پس از ورود به دانشگاه ديگر تمام وقتم را صرف درس مي كردم.
|
به نظر شما چه چيزهايي براي اين كه كسي انگيزهي درس خواندن پيـدا كند خوب است؟ مثلاً كسي كه در حال حاضـر نسبت به درس بيانگيـزه است چه كار كنـد كه برايـش انگيزه ايجاد شود؟
|
به نظر من اول بايد ببيند هدفش از زندگي چيست؟
در آينده قصد دارد چه كاري انجام دهد وچه جايگاهي داشته باشد؟
به نظر من فكر كردن به اين چيـزها خيلي در به وجود آمدن انگيزه تأثيـر ميگذارد.
يكي ديگر از اينگونه موارد نگاه كردن به زندگي كساني است كه در ذهن ما انسـانهاي موفـقي هستند و انسانهايي كه اهدافشان شبيه به اهداف ما باشد ميتوانند باعث ايجاد انگيزه شوند.
|
نظر شما در رابطه با تشويق وتنبيه چيست؟ |
البته فكر نميكنم تشويق و تنبيه در سطح دانشگاه وجود داشته باشد.
معمولاً اين چيزها براي دانشآموزان اثر بيشتري دارد.
ولي در دبيـرستان كسي كه هدف مشخصي داشته باشد، تشويق يا تنبيـه رويـش تـأثير كمتري دارد.
|