«فوننويمان» واقعا نابغه بود و از تأثيرگذارترين دانشمندان قرن بيستم و البته يك مسأله حل كن حرفهاي ولي با اين همه ...
يك نابغه و يك مسالهي ساده |
«جان فون نويمان» (John von Neumann) در 28 دسامبر 1903 ميلادي، در شهر بوداپست مجارستان بهدنيا آمد و كودكي را در آنجا سپري كرد. نبوغ «جان» موجب سرگرمي مهمانان در سن 6 سالگي بود. او صفحهاي از دفتر تلفن را در مقابل مهمان بهخاطر ميسپرد و همان موقع به سؤال وي پاسخ ميگفت.
در سنين كودكياش اروپا و مجارستان در وضعيت نابساماني بهسر ميبرد. جنگ جهاني اول، حكومت كمونيسم در مجارستان و يهودي بودن «جان» جوان مشكلاتي را براي وي و خانوادهاش بهوجود آورده بود. با اينكه «جان» جوان علاقه و استعدادش را در رياضيات نشان داده بود با اين حال پدر آرزويش اين بود كه دردانهي نابغهاش در رشتهاي تحصيل كند كه از لحاظ مالي و كاري آيندهاي درخشان داشته باشد.
«جان» در سال 1300 (1921 ميلادي) براي تحصيل در رشتهي شيمي به دانشگاه برلين رفت.
پس از 2 سال تحصيل در برلين، «جان» به دانشگاه زوريخ رفته و در در سال 1305 (1926 ميلادي) مدرك خود در مهندسي شيمي را اخذ كرد. اما زماني كه در زوريخ مشغول به تحصيل بود دو رياضيدان بزرگ بهنامهاي «هرمان وايل» و «جرج پوليا» نيز در همان دانشگاه مشغول بهتدريس و پژوهش بودند.
«جان» در كنار تحصيلاتش در شيمي علاقهاش به رياضيات را ترك نكرد و در كنار اين دو رياضيدان توانست عشقش به رياضيات را محفوظ بدارد. او چندين درس را با «وايل» گذراند.
جملهي «پوليا» در مورد «جان فون نويمان» معروف است:
«جان» تنها دانشجويي است كه من از او ميترسيدم چرا كه در درس، مسألهاي حل نشده را به دانشجويان گفتم. چند دقيقهاي بعد «جان» حل كامل مسأله را در گوشهاي كاغذ به من نشان داد.
«جان فون نويمان» دكتراي خود را در «نظريهي مجموعهها» در سال 1305 (1926 ميلادي) از دانشگاه بوداپست دريافت كرد. او در بيست سالگي تعريفي از «اعداد اردينال» (Ordinal Numers) ارائه داد كه هنوز اين تعريف برقرار است.
وي 3 سال در دانشگاه برلين، 1 سال در هامبورگ و يك سال را در گوتينگن و در كنار «ديويد هيلبرت» به مطالعهي رياضي مشغول بود. در سال 1309 (1930 ميلادي) پس از ازدواج، دعوت «وبلن» براي سخنراني در دانشگاه پرينستون آمريكا در زمينهي مكانيك كوانتوم را پذيرفت.
او يكي از 6 پروفسور هستهي اصلي «مركز مطالعات پيشرفتهي پرينستون» را بههمراه «آلبرت اينشتين» (Albert Eistain)، «هرمان وايل» (Hermann Klaus Hugo Weyl)، «هارولد مورس» (Harold Calvin Marston Morse)، «اسوالد وبلن» (Oswald Veblen) و «جيمز الكساندر» (James Waddell Alexander) بود و تا پايان زندگي در پرينستون ماند.
كارهاي «فون نويمان» بسيار گسترده بود. .علاو ه بر «نظريهي مجموعهها»، وي از بزرگان و پدران «نظريهي بازيها»ست و قضيهي معروف «مينيماكس» را اثبات كرد.
در مكانيك كوانتوم از بزرگان اين علم و از اعضاي پروژةهاي ساخت سلاحهاي پيشرفته و اتمي در «لوسالاموس» بود.
«جان فون نويمان» در 8 فوريه 1958 در واشنگتون امريكا درگذشت. روحش شاد.
| و اما داستاني از اين نابغه |
روزي سؤال ذيل از «فون نويمان» پرسيده شد:
دو لوكوموتيو بهطرف هم نزديك ميشوند. فاصلهي آنها از هم 20 كيلومتر است و هر يك با سرعت 10 كيلومتر بر ساعت حركت ميكند. در لحظهاي كه دو لوكوموتيو شروع به حركت ميكنند مگسي از جلوي يكي بلند ميشود و با سرعت 15 كيلومتر بر ساعت بهطرف لوكوموتيو دوم پرواز ميكند. وقتي به جلوي لوكوموتيو دوم ميرسد بيدرنگ برميگردد و به طرف لوكوموتيو اول پرواز ميكند.
مگس آنقدر اين حركت رفت و برگشت را تكرار ميكند تا وقتي كه دو لوكوموتيو بههم رسيده و بين آنها له شود. كل مسيري كه مگس پرواز كرده است چقدر ميباشد؟
اين سؤال داراي پاسخي بسيار ساده است كه البته ممكن است به ذهن هركسي نيايد. هرچند آن فرد يك نابغهي تمام عيار باشد. هنگامي كه اين مسأله براي «جان فون نويمان» مطرح شد وي پس از چند ثانيه جواب آن را داد.
او بعدا اعتراف ميكند مجموع فاصلههايي را كه مگس در حركتهاي رفت و برگشتي پيموده حساب كرده است. او اشتباه نكرده بود ولي شما راهحل دشوار «فون نويمان» را با راهحل ذيل مقايسه كنيد!
هر لوكوموتيو با سرعت 10 كيلومتر بر ساعت حركت ميكند و چون 20 كيلومتر با هم فاصله دارند پس هر لوكوموتيو 10 كيلومتر را تا لحظهي تصادف ميپيمايد. در طول اين 1 ساعت مگس 15 كيلومتر ميپيمايد چون سرعت مگس 15 كيلومتر بر ساعت است.