زنگ تفریح شمارهی 171
انسان ها در بعضی کارها خوب هستند، کارمپیوترها در بقیه کارها. اریک اشمیت مدیر گوگل می گوید کلیدی که به افرادی که میخواهند در آینده موفق شوند کمک میکند این " تفکیک قدرت " در این جمله است و همچنین مشارکت با کامپیوترها در تخصصهایی که انسانها در آنها بهتر هستند. اما انسان ها در چه کاری خوب هستند؟ اگر امروز این سوال را از خیلی ها بپرسید جوابش می تواند گم کردن کلید، حواس پرت و سرخورده شدن و اینکه کجا نهار بخورند باشد. اما خوشبختانه گزارش جدیدی از دانشگاه هاروارد و MIT پاسخهایی مثبتی برای این سوال دارند.
قدرت کامپیوترها به سرعت و صحت آنها بستگی دارد، درحالیکه قدرت انسانها به انعطاف پذیری آنها وابسته است. برنامههای کامپیوتری از منطق متکی بر قوانین ساده تا درک الگوها که قدرت پردازشی و دادهی بیشتر استفاده میکند پیشرفت کرده است. درک الگوها میتواند با وظایف پیچیدهتری نسبت به منطق متکی بر قوانین کنار بیاید. 3 نوع کار وجود دارد که انسانها بهتر از کامپیوترها انجام میدهند:
1. حل مسئله بدون ساختار
حل مسائلی که در آنها قانونی وجود ندارد. برای مثال تشخیص یک بیماری توسط پزشک، وکیلی که استدلال متقاعد کنندهای مینویسد، یک طراح که یک برنامه وب جدید ایجاد میکند.
2. به دست آوردن و پردازش اطلاعات جدید
تصمیم گیری اینکه چه چیزی به جریان پدیدههای نامشخص مرتبط است. برای مثال یک دانشمند خصوصیات یک داروی جدید را کشف میکند، یا یک کاشف اقیانوس و یا روزنامه نگاری که یک داستان را گزارش میکند.
3. کار فیزیکی غیر معمول
اجرای فعالیتهای پیچیده در فضای 3 بعدی، از نظافت تا رانندگی و آشپزی. با اینکه تصور میشود که این کارها نیاز به مهارتهای کمی دارند اما در حقیقت این کارها نیاز به ترکیب مهارت شماره 1 و مهارت شماره 2 دارند که انجامشان برای کامپیوترها دشوار است.
وقتی این 3 عامل را از هم جدا کنید، درک تاثیر پیچیدهای که فناوری و سپردن کار به دیگران هر دو روی بازار کار دارند سادهتر میشوند. دیوید آتور (David Autor) از دانشگاه MIT این موضوع را خالی کردن بازار مینامد. مجموعهی کاملی از مشاغل با سطح مهارتهای متوسط وجود دارد مانند نقد کردن چک، فروش بلیط هواپیما، تایپ و یا دریافت نامهها و یا دریافت عوارض که این قبیل کارها نسبتاً یا کاملاً با برنامههای کامپیوتری جایگزین شدهاند. بعضی از این مشاغل ناپدید شدهاند و بقیه به عنوان فعالیتهای کامپیوتری پیچیدهتر و جذابتر هستند تا کارهای تکراری یک فعالیت. (مثلاً سخنگوی بانک به مشاور مالی و منشی به دستیار اجرایی تغییر نام دادهاند).
به عبارت دیگر بعد از اینکه روباتها بر همه چیز پیروز شدند آنچه برای انسانها باقی میماند مشاغل فیزیکی با سطح مهارت پایین و مشاغل پیچیده ذهنی با سطح مهارت بالاست. پس بهتر است سیستم آموزشی به گونهای بازنگری شود تا کودکان و نوجوانان برای افزایش تاکید روی درک مفاهیم و حل مسئله- و مشارکت بهتر، نگهداری و برنامه دادن به کامپیوترها که یکی از بخشهای جدایی ناپذیر زندگی ما هستند آماده شوند. هرچند فقط با در نظر گرفتن نیازهای مشاغل، به کار شماره 4 میرسیم که انسانها در آن خیلی بهتر از کامپیوترها هستند.
4. انسان بودن
بیان احساسات، ایجاد حس بهتر در دیگران، نگهداری و توجه کردن به دیگران، هنرمند بودن و خلاق بودن. انسان برای بیشتر مشاغل ضروری است.