|
المپياد |
تحول در آموزش و پرورش |
|
قسمت اول | قسمت دوم |
بنا داريم مصاحبههايي را با اساتيد برتر رشتههاي مختلف علوم برايتان آماده كنيم. اين نويد را به شما ميدهيم در آيندهاي نهچندان دور، خوانندهي مصاحبههايي شنيدني از اين اساتيد گرامي خواهيد بود.
وقتي از جناب دكتر «محمود بهمنآبادي» تقاضا كرديم چند كلمهاي صحبت داشته باشيم تا با فعاليتهاي اين استاد گرامي – كه داراي سوابقي هم در المپياد فيزيك هستند – آشنا شويم با روي باز از ما استقبال كردند.
سخنوري، دقت در پاسخگويي و رفع اشكال در سؤالهاي همكارانمان – كه بعضاً سؤالها ناشايانه مطرح ميشد -، احترام بسيار به اساتيدشان از ويژگيهاي بارز اين استاد گرامي است.
با جستجويي هرچند كوتاه در اينترنت ميتوان فعاليتهاي بيشماري از اين محقق گرامي برشمرد كه مختصراً مواردي نظير ذيل را برايتان انتخاب كرديم. اميدواريم از اين مصاحبه – كه در دو قسمت برايتان ارائه ميشود – لذت ببريد.
«محمود بهمنآبادي» در تهران متولد شد. دورهي كارشناسي را در رشتهي فيزيك در دانشگاه صنعتي شريف گذراند. در همان دانشگاه از پاياننامهي كارشناسي ارشدش با عنوان ذيل با راهنمايي يكي از اساتيد برجستهي دانشگاه صنعتي شريف دكتر «جلال صميمي» دفاع كرد: «ژيروسكوپ و آونگ فوكو».
اكنون استاديار دانشكدهي فيزيك دانشگاه صنعتي شريف و داراي عضويت در كميتهي فيزيك باشگاه دانشپژوهان جوان است.
اگر بخواهيم به برخي از فعاليتهاي علمي محقق گرامي اشاره داشته باشيم ميتوانيم به موارد متعدد از جمله موارد ذيل بپردازيم: | - همكاري در پروژه با عنوان ذيل بهعنوان برگزيدهي نوزدهمين جشنوارهي خوارزمي در سال 1384 با سرپرستي استاد گرانقدر دكتر «جلال صميمي»: «رصد گسیل پرتو گامای TeV از چشمههای نقطهای پرتو گامای EGRET»- عضويت در گروه سرپرستي تيمهاي اعزامي جمهوري اسلامي ايران در المپيادهاي جهاني - عضويت در هيأت رئيسهي «انجمن نجوم ايران» - عضويت و فعاليت در «رصدخانهي البرز» دانشگاه صنعتي شريف - مشاورهي علمي نشريهي «تكانه» (نشريهي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف) - عضويت و دبیري کمیتهي اجرایی سومين كنفرانس ملي خلأ ايران (24 و 25 بهمن 1386). |
با توجه به سوابق اين محقق گرامي در آموزش و حضور مداوم در عرصهي المپياد فيزيك، كتابي با عنوان ذيل توسط ايشان نگارش يافته است كه از كتابهاي مفيد براي آناني است كه ميخواهند خود را براي مرحلهي دوم المپياد آماده كنند: | - بهمنآبادي، محمود؛ «آزمونهاي تابستاني المپياد فيزيك با پاسخهاي تشريحي: تابستان 1376 و 1379». |
|
| شايد من در روز براي کارهايي که در ارتباط با دانشگاه باشد چيزي حدود 15 الي 16 ساعت وقت صرف کنم چه در خانه و چه در دانشگاه. | | الان همهچيز را «فيزيک» ميبينم! فکر ميکنم هر اتفاقي که براي ما ميافتد بايد برايش توضيحي پيدا کنيم و آن «فيزيك» است كه جوابگوست. |
|
| آيا با المپياد آشنا هستيد؟! | نزديک به 15 سال است با المپياد هستم. فکر ميکنم سال 1372 بود که وارد المپياد شدم. البته قبل از آن هم فقط بهعنوان مصحح سؤالهاي امتحاني بچهها بودم ولي بعد در سال 1372 بهطور جدي وارد المپياد شدم و الان هم چندين سال است (که شايد يکدهه باشد) «سرپرستي المپياد فيزيک» را بهعهده دارم. | نزديک به 15 سال است که با المپياد هستم.
|
|
| «المپياد» در نظام آموزش و پرورش يک تحول بوده؛ تحولي که باعث شده پارهاي از مسائل تصنعي - كه در مدارس رايج بوده و هست - كم و بيش کنار گذاشته شود و بچهها با مسائل واقعي مواجه شوند. |
|
| يعني بچهها سفرهاي خارج هم ميروند؟! | خب بله! من در سالهاي اخير سفرهاي خارج زيادي با بچهها رفتهام. |
|
|
| بيشتر سؤالهايي که در المپيادها مطرح ميشود در پيرامون ما وجود دارد و همه شاهد آن هستند ولي به آن توجهي نميکنند! |
|
| بهنظر شما آزمونهاي المپياد چيز خوبي است؟! | خيلي خوبه! بهنظر من در نظام آموزش و پرورش يک تحول بوده؛ يک تحولي که باعث شده پارهاي از مسائل تصنعي - كه در مدارس رايج بوده و هست - كم و بيش کنار گذاشته شود و بچهها با مسائل واقعي مواجه شوند. بيشتر سؤالهايي که در المپيادها مطرح ميشود در پيرامون ما وجود دارد و همه شاهد آن هستند ولي به آن توجهي نميکنند! سعي کردهايم اين سؤالها را براي بچهها زنده کنيم و بگوييم «فيزيک» تنها در «کلاس درس» نيست؛ اينکه در اطراف ما هرچه هست «فيزيک» است و بعد اينکه بتوانند با همانچيزهايي که در «کلاس درس» ياد ميگيرند اين مسائل تحليل کنند. سعي کردهايم بگوييم «فيزيک» همين دنيايي است که ما در آن زندگي ميکنيم. همچنين با سؤالهايي که بهصورت «تئوري» بيان ميشوند و هم با سؤالهايي که بهصورت «عملي» در امتحانها پرسيده ميشوند و با وسايل بسيار ساده و پيشپاافتادهاي که دردسترس همهي بچهها هست آزمايشهايي را درآوردهايم که ببينند «فيزيک» چقدر ميتواند جالب و قشنگ باشد. در واقع سعي کردهايم «زيباييهاي فيزيک» را به بچهها نشان دهيم. |
در المپياد سعي ميكنيم بگوييم «فيزيک» همين دنيايي است که ما در آن زندگي ميکنيم.
|
|
| هرکسي ميتواند المپيادي باشد ولي متأسفانه چون در دبيرستانهاي ما فيزيک را خوب معرفي نكردهاند و مطالب خوب بيان نشدهاند. در نتيجه بچهها احساس خوبي به اين دروس ندارند. |
|
| بهنظر شما المپياديها بايد دانشاموزان خاصي باشند؟! | اصلاً! هرکسي ميتواند المپيادي باشد ولي متأسفانه چون در دبيرستانهاي ما فيزيک را خوب معرفي نكردهاند و مطالب خوب بيان نشدهاند. در نتيجه بچهها احساس خوبي به اين دروس ندارند. ما در اين دنيا زندگي ميکنيم؛ پس بايد بفهميم چيزهايي که در اطراف ماست چرا تحتتأثير تحولهاي مختلفي هست. اين مسائل را بايد درک کنيم و يک مکانيزم منطقي در جريان حياتي دنياي خودمان بهدست آوريم. ما بايد سعي کنيم در اين کلاسها «روند پيدا كردن اين مكانيزمها» را به بچهها ياد بدهيم و «روش درست فكر كردن» را آموزش دهيم. متأسفانه چون قبلاً اين چيزها نبوده بچهها فکر ميکنند افرادي خاص و نابغه فقط ميتوانند شرکت کنند و المپياد مال اين افراد است. من ميگويم که نه! بچههاي ما همه نابغهاند. اما واقعيت اين است که ما چون فيزيك را خوب انتقال ندادهايم افرادي خاص يا خودشان يا توسط يک هدايتگر خوب توانستهاند بهجايي برسند که اين مفاهيم را درک کنند يا بفهمند و بعد بچهها اسم اين افراد را «نابغه» ميگذارند! يا الفاظ خاص خودشان را بهکار ميبرند! بهنظر من هر فردي اگر در شرايط مناسبي قرار بگيرد ميتواند يک المپيادي باشد. |
مسائل اطرافمان را بايد درک کنيم و يک مکانيزم منطقي در جريان حياتي دنياي خودمان بهدست آوريم.
|
|
| متأسفانه بچهها فکر ميکنند افرادي خاص و نابغه فقط ميتوانند شرکت کنند و «المپياد» مال اين افراد است. |
|
| بهنظر شما بودن در يک دبيرستان خوب ملاک است؟! | اصلاً ملاک نيست! داشتيم بچههايي از مدارس معمولي در پايين شهر (از يک مدرسهي دولتي جنوب شهر) كه در المپياد شرکت کرده و حتي اولين نفر يا جزو اولين نفرها شدهاند و بهترين افراد ما در المپياد بودهاند. معنايش اين است که اين افراد خودشان «خواستهاند» و «توانستهاند». بنابراين، اين «خواستن» است که «توانستن» ميشود و مطمئناً همينطور هست. هرکس بخواهد کار کند حتماً بهنتيجه ميرسد. |
|
|
| واقعيت اين است که ما چون فيزيك را خوب انتقال ندادهايم افرادي خاص يا خودشان يا توسط يک هدايتگر خوب توانستهاند بهجايي برسند که اين مفاهيم را درک کنند يا بفهمند و بعد بچهها اسم اين افراد را «نابغه» ميگذارند!
|
|
| بهنظر شما يک دانشاموز موفق چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟ |
«کوشا» باشد. من فقط همين را ميتوانم بگويم.
اگر بخواهم سهويژگي نام ببرم براي اين سؤال ميگويم: - کوشابودن - کوشابودن - کوشابودن. اين سه مطلب که در واقع همه يکي است فکر ميکنم باعث رشد بچهها و بهنتيجه رسيدن و موفقيتشان خواهد شد.
بارها گفتهام «پشتکار» بسيار مهم است. اگر کسي در کاري «پشتکار» داشته باشد و فعاليت کند قطعاً بهنتيجه خواهد رسيد. | |
|
| هر فردي اگر در شرايط مناسبي قرار بگيرد ميتواند يک المپيادي باشد. |
|
| شما در حوزه تخصصيتان چه الگويي داشتهايد؟ | اگر قبل از دانشگاه را ميپرسيد بايد بگويم در دبيرستان خيليخوبي بودم. در واقع در منطقهي هشت تهران، دبيرستان ما (دبيرستان کمال) فوقالعاده خوب بود؛ يک مدرسهي مذهبي و يک مدرسهي علمي خيليخوب. در سال سوم و چهارم دبيران فيزيک فوقالعاده عالياي داشتم. سال چهارم آقاي مهندس «باوفا» بودند (الان هرجا هست خدا عمرش بده!) كه خيليخوب بودند و به ما «مکانيک» درس ميدادند و آقاي «حاجيزادهي اميني» بودند که دبير فيزيکمان بود. اينها فوقالعاده بودند. از همان زمان بود که «فيزيک» براي من جذابيت خاصي پيدا کرد؛ خيلي علاقهمند شدم و بعد هم که دانشگاه آمدم بهتدريج علاقهي من بيشتر شد. شايد باور نکنيد که هدف من «دکتر شدن» نبود. من «فيزيک» را براي خود «فيزيک» خواندم؛ بهخاطر علاقهاي که داشتم دورهي کارشناسي را که تمام کردم گفتم بايد ادامه دهم و فوقليسانس قبول شدم در همين دانشگاه. وقتي تمام شد گفتم تا اينجا که آمدم بازهم ادامه بدهم و امتحان دادم. «دکترا» هم همينجا قبول شدم و از سال 1378 هم تا بهحال (نزديک به 9 سال) «استاد» همين دانشگاه هستم. ميتوانم بگويم که علاقه به خواندن «فيزيک» از سال سوم و چهارم دبيرستان در من پيدا شد و همينطور هم بهتدريج اوج گرفت و الان همهچيز را «فيزيک» ميبينم! فکر ميکنم هر اتفاقي که براي ما ميافتد بايد برايش توضيحي پيدا کنيم و آن «فيزيك» است كه جوابگوست. |
|
|
| اگر بخواهم سهويژگي براي دانشاموز موفق نام ببرم ميگويم: کوشابودن، کوشابودن، کوشابودن! |
|
| الگوي خاصي هم داشتهايد؟! | در دانشگاه آقايان دکتر «گلشني» و «صميمي» بهترين الگوهاي من در تدريس و تحقيق بودند. دکتر «گلشني» در تدريس و دکتر «صميمي» هم در تحقيق. اينها فوقالعاده بودند و من فکر ميکنم از جهتهايي دارم شبيه اين اساتيد ميشوم.. |
|
|
| داشتيم بچههايي از مدارس معمولي در پايين شهر (از يک مدرسهي دولتي جنوب شهر) كه در المپياد شرکت کرده و حتي اولين نفر يا جزو اولين نفرها شدهاند و بهترين افراد ما در المپياد بودهاند. معنايش اين است که اين افراد خودشان «خواستهاند» و «توانستهاند». |
|
| اين اساتيد چه ويژگيهايي داشتند؟ |
«نظم» در کار، «نظم» در تدريس. آقاي دکتر «گلشني» دقيقاً ساعت شروع کلاس ميآمدند و سرساعت کلاس را تعطيل كرده و با يک نظم خاصي تدريس ميکردند و ميگفتند که از کجا شروع و به کجا ختم ميكنند. «تعهد به کار» ايشان براي من خيلي مهم بوده است. من درسهاي زيادي را با ايشان گذراندهام و از کلاسهاي ايشان و از چگونگي تدريسشان لذت ميبردم. فکر ميکنم الگوي بسيار خوبي بودند و الان هم سعي ميکنم اين الگو را پياده کنم. در زمينهي پژوهش، دکتر «صميمي» الگوي فوقالعاده خوبي بودند. ايشان پُرکارترين فرد در دانشگاه از نظر من بودند. بهعنوان مثال: اگر از يک آزمايش «دادهاي» بهدست ميآمد تا تمام ريزهكاريهاي مربوط به آن را نميفهميدند آن «داده» را رها نميکردند و من در واقع اين الگو را از ايشان گرفتم که: هر «دادهاي» که از آزمايشي بهدست ميآيد را تحليل کنم و آنچه که اين «داده» ميتواند به من بگويد را از آن بيرون بکشم و بهراحتي رهايش نکنم. حتي اگر احساس کنم اين «دادهها» بيخودند سعي ميکنم با «تحليل» و «پالايش»، آنچيزي که اصل ماجراست را از داخلش بيرون بکشم. آقاي دکتر «صميمي» اينچنين فردي بودند و به من اين درس بزرگ را دادند و فکر ميکنم در پژوهش، دکتر «صميمي» - که استاد من بودند و هستند - الگوي بسيار خوبي بودند. |
اگر کسي در کاري «پشتکار» داشته باشد و فعاليت کند قطعاً بهنتيجه خواهد رسيد. |
|
| هدف از المپياد اين است که پايهي علمي بچهها را بالا ببرد. |
|
| بهنظر شما محيط آموزشي (مدرسه، دبيرستان، دوستان، دانشگاه و ...) چهقدر در پيشرفت افراد مؤثرند؟ |
هميشه اين بوده که محيط دبيرستان خيلي اثربخش است. شما طبيعتاً فردي هستيد که مداوم در حال اندرکنش با محيط اطراف خودتان هستيد و از اينها تأثير ميگيريد؛ هر اتفاقي که ميافتد شما ميبينيد؛ حس ميکنيد؛ بو ميکنيد و بعضيها را ميشنويد و انواع و اقسام ديگر، اينها مطمئناًً روي انسان اثر ميگذارند مثل هر فرايند ديگري.
هر فرايند فيزيکي كه اتفاق ميافتد روي ذهن شما اثربخش است.
اينکه شما چيزهاي خوب را بگيريد و چيزهاي بد را پس بزنيد چيزي است که به «شخصيت انسان» بستگي دارد که در واقع اگر در يک محيط خوب قرار بگيريد چيزهاي بد را کمتر احساس كرده و بيشتر خوبيها را ميبينيد: - اگر يک دوست خوب داشته باشيد مسلماً حرفهاي خوب از او ميشنويد - و اگر يک دوست بد داشته باشيد - که مدام چرند و پرند بگويد - خب تأثير رواني بدي ميگذارد.
هميشه اين بوده که محيط دبيرستان خيلي اثربخش است. شما طبيعتاً فردي هستيد که مداوم در حال اندرکنش با محيط اطراف خودتان هستيد و از اينها تأثير ميگيريد؛ هر اتفاقي که ميافتد شما ميبينيد؛ حس ميکنيد؛ بو ميکنيد و بعضيها را ميشنويد و انواع و اقسام ديگر، اينها مطمئناًً روي انسان اثر ميگذارند مثل هر فرايند ديگري. |
وقتي شما در خيابان دعوايي را بين دو نفر ميبينيد چندين دقيقه فکر شما دچار اغتشاش ميشود که چرا اين آدمها اين کارها را ميکنند و تا از ذهن خارج شود مدتي طول ميکشد. هر پلشتي هم همينطور است و واقعاً هر چيزي ميتواند روي ما اثرگذار باشد و طبيعي است که محيط خوب، مدرسهي خوب، دوست خوب ميتواند اثربخش باشد.
من هميشه گفتهام انسان بايد با دوستاني رابطه برقرار کند که از خودش بالاترند آنکسي که پايينتر است بايد بيايد و با شما رابطه برقرار کند. طبيعي است آدم ممکن است برخي مسائل انساني را هم درنظر بگيرد و با فرد پايينتر هم دوست شود و ارتباط برقرار کند اما تلاش انسان بر اين است که هميشه با بهترينها ارتباط برقرار کند که از آنها درس بگيرد. البته بايد به ديگران درس هم بدهد. | «فيزيک» را براي خود «فيزيک» خواندم. |
|
| محيط بر روي بچهها و تمامي افراد تأثيرگذار است. |
|
خانواده از دوستان هم مهمتر است. همسر خوب ميتواند در خانواده مؤثر باشد يعني تأثيرهاي بسيار مهمي را ميگذارد که ميتواند اتفاقهاي بدي که در طول روز افتاده را پاک کند. اين محيط بر روي بچهها و تمامي افراد تأثيرگذار است. همانطور كه ميدانيد زيربناي هر شخص در خانواده ريخته ميشود يعني زمانيکه رابطهي شما با محيط بيرون خانه کمتر است. در واقع رابطهي صميمي بين پدر و مادر و فرزند ميتواند اكثر مشكلات فرزند را با مطرح كردن آنها با پدر يا مادر خود حل كند و بدينترتيب بار مشكل را كمتر كند. پس خانوادهي خوب خيليمؤثر است اما نه خانوادهاي که هميشه در آن جار و جنجال و دعواست! برخي از بچهها كه از خانوادهي خود گريزانند بهدليل همين مسائل است. بنابراين يک خانوادهي خوب ميتواند اتفاقهاي بد روز را پالايش کند و از بين ببرد و چيزهاي خوب را جايگزين کند. امروزه صحبت کردن و مراودهي خانوادهها خيليکم شده است؛ بچهها خودمختار شدهاند و وقتي به خانه ميآيند هرکدام داخل اتاقهاي خود ميروند و يا گوشهاي مينشينند و کارهاي خودشان را انجام ميدهند؛ در نتيجه کمتر صحبت ميکنند. «تلويزيون» و ... خيلي مشکلزاست يکي از مشکلات اين است که آدم وقتي به خانه ميرسد «تلويزيون» اَلَکي روشن است تاحدي که وقتي برق ميرود احساس قشنگي به آدم دست ميدهد. آنموقع است كه والدين تازه ميتوانند با هم و فرزندانشان صحبت کنند. اين سرگرميهاي ايجاد شده باعث دوري خانوادهها از هم شده كه اين خيلي بد است. در گذشته ارتباطهاي بين افراد خانواده بيشتر بود. اگر اين ارتباطها دوباره بيشتر شود ميتواند خيليمؤثر باشد. | اگر يک دوست خوب داشته باشيد مسلماً حرفهاي خوب از او ميشنويد و اگر يک دوست بد داشته باشيد - که مدام چرند و پرند بگويد - خب تأثير رواني بدي ميگذارد!
انسان بايد با دوستاني رابطه برقرار کند که از خودش بالاترند آنکسي که پايينتر است بايد بيايد و با شما رابطه برقرار کند.
| گاهي اوقات «يادگيري جمعي» خوب است گاهي اوقات هم نه! ميتواند باعث هرز رفتن وقت شود! بستگي دارد چه جمعي تشکيل شود..
| | بهنظر شما کساني که رشتههاي علوم پايه را ميخوانند چه آيندهاي در انتظارشان است؟ |
آيندهاي خوب! چرا آدم تصورآيندهاي بد از رشتهي علوم بکند؟! | |
| «اينترنت» بهعنوان يك شبکهي خيلي خوب در يادگيري بسيار مؤثر است. چيزهاي خوبي را از «اينترنت» ميتوان کسب کرد؛ اطلاعات آموزشي مختلف را ميتوان دانلود کرد. |
| | بيشتر منظورم وضع اقتصادي است |
فکر ميکنم تواناييهايي که رشتههاي علوم به افراد ميدهند آنقدر زياد است که ميتوانند دست به هر کاري بزنند! ما الان در همين دانشکدههاي خودمان (علوم) افرادي را داريم که تبحر اين را دارند که مثلاً کاري در حد مهندسي کامپيوتر و يا در حد مهندسي الکترونيک انجام بدهند. اين بسته به خود آدم است. بهنظر من «علوم» آنقدر فکر و ذهن آدم را بالا ميبرد که هر فردي ميتواند به هر کاري دست بزند و ميتواند وارد هر گودي بشود و آن کارها را به خوبي انجام دهد متأسفانه خود اساتيد دانشگاه (منظورم عمدتاً اساتيد غير علوم پايه) اطلاع ندارند که «علوم پايهايها» چه کار ميکنند! چون من معاون پژوهشي دانشکده هستم در شوراهاي پژوهشي دانشگاه که شرکت ميکنم تازه کمکم در آنجا اين موضوع - که «علوم پايه» هم ميتواند کاري انجام دهد - در حال جاافتادن است! در جاهاي ديگر هم از نظر اقتصادي دروس «علوم پايه» ميتوانند مؤثر باشند که البته فقط به خود آدم بستگي دارد. بهعنوان مثال: اگر شما «فيزيک» بخوانيد اما از کاربردهايش بياطلاع باشيد و بنشينيد تا کسي شما را دعوت به کاري کند هيچ از اين خبرها نيست! اگر كسي فعاليت داشته باشد و بتواند کار انجام دهد مطمئناً درهاي كار به رويش باز خواهد شد. | هدف از المپياد اين است که پايهي علمي بچهها را بالا ببرد.
گاهي اوقات «يادگيري جمعي» خوب است گاهي اوقات هم نه! ميتواند باعث هرز رفتن وقت شود! بستگي دارد چه جمعي تشکيل شود. | در هر زمان و در هر مکان نبايد فردي را تنبيه کرد خصوصاً جلوي ديگران.
| | در آينده چه برنامهاي داريد؟ |
براي آينده برنامهريزي ساخت رصدخانه را داريم. قرار است محلي را در کيلومترِ 17 جادهي کرج بالاي دامنهي كوهي - كه دو گنبد روي آن نصب است - از طرف دولت جمهوري اسلامي به ما واگذار شود. رصدخانه در آنجا بنا خواهد شد. پس از تجهيز آن، کارهاي مهم نجومي در آنجا انجام ميشود که در سطح جهاني ميتواند مفيد واقع شود. در آن محل، دانشجويان زيادي را تربيت خواهيم كرد. اين آيندهي کاري من است که اميدوارم به آن برسم. | | تشويق کردن بچهها در مقابل انجام کار خوب باعث حريص شدن آنها براي ادامهي آن کار خوب ميشود.
| | در مورد سايت رشد اطلاعي داريد؟ | متأسفانه نه! | | براي آينده برنامهريزي ساخت رصدخانه را داريم.
| | از اينكه وقتتان را در اختيار سايت رشد قرار داديد از شما تشكر ميكنيم. |
| | قسمت اول | قسمت دوم |
|