|
سابقه ي شما در المپياد، نحوه ي آشنايي شما با المپياد از ابتدا و اين كه تا به حال چه فعاليت هايي در حوزه ي المپياد انجام داديد؟
|
آشنايي اوليه ي من با المپياد از دوره ي راهنمايي بود. از دوره ي راهنمايي به رياضي خيلي علاقه داشتم به نسبت سن و سال هم امكانات خوبي پيش آمد به خصوص از طريق يكي از معلمهايم.
|
اگر مي شود اسم ايشان را هم بفرماييد؟
|
آقاي دكتر« كوروش توكلي» البته تا همين الان هم ارتباط خيلي نزديك داريم من از آن زمان با بعضي از مباحث پيشرفته تر رياضي كمي آشنايي داشتم.
ايشان خيلي به من محبت داشتند مثلاً با اين كه آن زمان من يك بچه ي دوازده سيزده ساله بودم اجازه ميدادند از كتاب خانه ي مركز پژوهشها استفاده كنم، زياد سختگيري نمي كردند و مرا راه مي دادند چون آن جا براي استفاده ي محققين دوره هاي ليسانس است.
آن زمان ها دلخوشي من اين بود كه مي رفتم آن جا و كتاب هايي كه به سن و سال من هم نمي خورد ولي عشق و علاقه ام اين بود كه چيزهايي كه نميفهمم هم بخوانم به هر حال بچه ها هم احساسات خاص خودشان را دارند، حتي نفهميدن اين چيزهاي سخت هم براي من جذابتر بوده تا نفهميدن چيزي كه قابل دسترس تر بود.
اين مسائل باعث شد كه از آن زمان من شروع به خواندن رياضي كردم. در محيط مدرسه هم گاهي سؤوالات المپياد رياضي كه مي آمد اين كه مسألهها سخت و چالش هاي دشواري بود كه بچه هاي مدرسه برايشان وزن مثبتي داشت كه بتوانند يكي از مسأله ها را حل كنند، از آن موقع مقـداري درگير اين مسألهها بوديم.
آن موقع من با رياضيات دانشگاهي به صورت ابتدايي آشـنايي هايي داشتم، كمي هم به واسطه ي ورود مسأله هاي المپياد به مدرسه از اين طريق هم كمي با آن ها آشنا بودم اما هيچوقت زمان مطالعه در دوره ي راهنمايي روي بخش المپياد و رياضيات دبيرستاني نگذاشتم.
پس از اين كه سال اول دبيرستان كه تمام شد تعدادي از دوستان سال بالايي ما كلاس هاي المپياد بين خودشان داشتند كه منسجم تر مسأله حل مي كردند و مطالب مرتبط مي خواندند كه من هم از تابستاني كه منتهي به سال دوم دبيرستان مي شد به آن ها ملحق شدم و شروع به خواندن چيزهايي كردم.
آن زمان يك سري كتاب مسأله بود و كتابي كه من از روي آن مسألهها را حل مي كردم مجموعه مسألههاي مربوط به المپيادهاي شوروي سابق بود.
تا قبل از المپياد آبان ماه نصف مسألههاي آن كتاب را حل كردم دوستان ما هر هفته مسألههاي امتحاني را هم پيدا مي كردند كه هر پنجشنبه يك امتحان آزمايشي از خودمان مي گرفتيم، چون دبيرستان علامه حلي روزهاي پنجشنبه تعطيل بود و ما پنجشنبه را با هم ميگذرانديم.
خلاصه به اين ترتيب من به المپياد وارد شدم. به هر حال قسمت اين بود كه در همان امتحان آبان ماه با اين كه من خيلي تجربه ي رياضي نداشتم اين اتفاقات بيفتد، اما شايد خيلي اتفاقي، مسألههايي كه آن سال در المپياد آمد از نظر نوع ايده هايي كه مسألهها با آن ايدهها حل مي شد، به چيزهايي كه من در آن موقع ديده بودم نزديك بودند.
به خاطر دارم من به يكي از دوستان گفته بودم اگر بيشتر درس خوانده بودم، شايد چون ايده هاي بيشتري ديده بودم، نميتوانستم آن مسألهها را حل كنم.
وقتي سرجلسهي امتحان رفتم، 5 يا 6 ايده بلد بودم با همان ها هم آن مسألهها حل مي شد خلاصه به اين واسطه ها وارد دوره شديم و بعد هم آن جا آموزش هاي منسجم تر و مرتبتري وجود داشت.
|
پس از آن چه جوايزي در انتظار شما بود؟
|
آن موقع اين طور بود كه 150 نفر اگر درسـت يادم باشد از هركدام از رشـته ها در امتـحان آزمون مرحله ي اول انتخاب مي كردند.
اين 150 نفر به يك اردوي چهار يا پنج روزه به يكي از شهرهاي ايران مي رفتند. در آن اردو دو امتحان مشابه امتحان هاي جهاني وجود داشت سپس آن ها يك برابر و نيم ظرفيت تيم المپياد كساني را انتخاب مي كردند كه اردو را تشكيل ميدادند.
آبان ماه كه امتحان داديم تا تيم انتخاب شد به بهمن ماه رسيديم، از بهمن ماه اردوي تيم شروع شد تاحدود ارديبهشت ماه اگر درست يادم باشد كه تيم انتخاب شد و من به عنوان نفر آخر آن سال در تيم انتخاب شدم، نفر ششم تيم بودم و خيلي هم نمره ام به نفر هفتم نزديك بود.
پس از آن به المپياد جهاني كه در هند بود رفتيم و در آن جا مدال طلا گرفتم.
95 يا شايد هم 96 بود. و وقتي برگشتيم سبك جديد دوره ها حاكم شده بود. وسط دوره ي ما امتحانهاي مرحله ي اول حدود ارديبهشت به سبك جديد برگذار شد.
درامتحاني كه گرفته ميشود 1000 نفر انتخاب مي شوند و در مرحله ي دوم هم تقريباً 40 نفر انتخاب ميكنند و يك اردوي تابستاني تشكيل مي شود كه ما در واقع بعد از اين كه برگشتيم به دوره ي تابستاني ملحق شديم.
|
شما در المپياد جهاني كه تشريف برديد مدال طلا گرفتيد؟
|
بله. پس از بازگشت، به دوره ي 40 نفره ملحق شديم كه تقريباً از تيم ما يعني دوره اي كه مربوط به المپياد هند مي شد حدود 5 يا 6 نفر مجدداً وارد دوره ي ديگري شدند كه مربوط به المپياد آرژانتين بود و در واقع آن سال دوره ي شلوغي بود.
آن سال 13 نفر دوره ي نهايي بعد از 40 نفر بودند خيلي دوره ي فشرده و پرباري هم بود، فكر كنم از نظر علمي از دوره هاي پربار المپياد بود، خيلي مدرسين خوبي داشتيم، مطالب عميقي غير از مطالب المپياد پوشش داده شد.
از دروس دانشگاهي هم مطالب قابل توجهي آن جا مطرح شد.
مثلاً خانم «ميرزاخاني» از كساني است كه شايد بچه ها خوب بشناسند، آقاي« ملاحي »استاد ديگرم بودند، آقاي «نقشينه»، آقاي دكتر« تويسركاني»، آقاي «حاج ابوالحسن»، مرحوم آقاي دكتر «مهرآبادي»، آقاي دكتر« تابش»، آقاي دكتر« محموديان»، آقاي دكتر« اكبري» كه جبرخطي تدريس ميكردند، دكتر «محمود رضاصادقي» در آن دوره نامساوي تدريس ميكردند.
بسياري از بچه هاي المپيادي سال هاي گذشته بين مدرسين ما بودند. سپس ما 13 نفر حدود نه ماه دوره ي فشرده اي داشتيم بعد هم به المپياد آرژانتين رفتيم. كلاً آن سال تيم نتايج خيلي خوبي داشت. هم آن سال و هم سال بعد كه ايران اول شد و من و سه نفر ديگر از تيم طلا گرفتيم و دو نفر هم نقره گرفتند.
|
آقاي دكتر موضوع سيلابس المپياد رياضي چه زماني حل مي شود؟
|
يعني از اين نظر كه چه سيلابسي دارد كه بچه ها بتوانند مطالعه كنند؟ بله. به نظر من اگر اين مسأله حل نشود خيلي بهتر است، يعني زماني المپياد وارد مسير بدي شده بود، البته الان از نزديك خيلي المپياد در ارتباط نيستم، اما آن چه در دانشگاه لمس مي كنيم اين است كه مدتي واقعاً مشكل جدي داشتيم، به اين دليل كه خيلي از كساني كه وارد المپياد رياضي جزو آن 40 نفر مي شدند كساني بودند كه از طريق كلاس هاي المپياد و مسأله حل كردن و ... خودشان را بالاتر از كساني كه استعدادهاي خالص رياضي را داشتند مي كشيدند.
آن جمعي كه به دست گروه اداره كننده ي برنامه ها مي رسيدند افرادي بودند كه به طور حرفه اي همان طور كه يك نفر تست زدن كنكور را ياد مي گيرد، حل كردن مسألهها المپياد ياد گرفته بودند.
لزوماً نه علاقه ي خاصي به رياضي داشـتند، و نه به معني رياضي محـقق بودند. معيارهايي كه از بدو تشكيل المپياد به عنوان فلسفه ي برگزاري المپياد رياضي مطرح مي شد آن خصوصيات را نداشتند.
المپياد رياضي دسته اي از تواناييهاي افراد را مي سنجد اما ايده اي كه پشت المپياد رياضي بود تقويت تفكر رياضي و تقويت خود رشته ي رياضي ارتقاء وضعيتي كه داشت بين دانش آموزان مدارس و دانشجوها ورودي دانشگاه ها بود، مي خواستند افرادي با تفكر عميق تر رياضي وارد عموم رشته هاي دانشگاهي شوند و بالاخص وضعيت موجود رشته ي رياضي ارتقاء پيدا كند و ضعف هايي كه وجود دارد پوشش داده شود و كم كم اين ايده از مسير خود خارج مي شد.
وضعيتي كه در حال حاضر وضعيت آشوبناكي از بيرون به نظر مي رسد، روش موفقي بوده است.
در حال حاضر دانشجوهايي كه با من كار ميكنند، از طريق المپياد رياضي و يا در دوره ي 40 نفره، كلاً كسـاني كه از دبيرسـتان وارد رشـته ي رياضي مي شـوند به نظـر من براي رشـتهي رياضي افراد پژوهشگر تر و توانمندتري هسـتند.
من با رشـته هاي برق و ... زياد سـر و كار ندارم كه بدانم چهطور است. اما با وجود تمام انتقادهايي كه به نظام آموزشي وارد است و همه ي اساتيد از اين مسأله شكايت دارند كه نسل جديدي كه وارد دانشـگاه مي شـود آن قدر علاقه و اشـتياق و انگيـزه ي كار علمي كه قبلاً وجود داشت را ندارند، فكر مي كنم رضايت من از دانشجوهايي كه در اين كلاسها شركت ميكنند، در مقايسه با نسل خودمان كه با استناد به نظر اساتيد، جزو نسل هاي خوب محسوب مي شد، خيلي بيشـتر از قبل باشد.
فكر مي كنم در حال حاضر افراد علاقهي بيشتري به پژوهش دارند و آشنايي بيشتري با معني كار پژوهشي در رياضيات دارند يا مثلاً پژوهش به چه معني است؟ شما در حال صحبت دربارهي سيلابس بوديد.
شما درست مي فرماييد به اين معني فكر مي كنم آن چيزي كه اصالت دارد در برنامه ي المپياد روح فكر كردن، روح پژوهش كردن زنده بماند تا اين كه ما در يك برنامه ي مدون مشخص كنيم؛ شما بايد هندسه را بخوانيد اين را بخوانيد آن را بخوانيد.
واقعيت مسأله اين است كه افراد چه وارد رشته هاي مهندسي شوند و چه وارد رشته ي رياضي، اطلاعات و مطلبي كه از المپياد به دسـت مي آورند خيلي برايشان مفيد نخواهد بود غير از معدودي از زيرشـاخه ها مثل تركيبيات، بقيه ي چيزهايي كه در دوره ي المپياد بچه ها مي بينند بعداً نه در رشته هاي مهندسـي ديده ميشود و نه در رشـته ي رياضي.
اين اسـت كه به نظر شخص من سـيلابس در المپياد رياضي اصالتي ندارد تفكر حاكم است كه بايد در حفظ آن بكوشيم و به خاطر مضراتي كه مشخص شدن سيلابس داشت و دست برنامه ريزها را مي بست من فكر مي كنم شايد علت اين باشد.
|
آيا شما به عنوان استاد مدعو در باشگاه تا به حال دوره هاي تابستاني را ....؟؟؟
|
قبل از اين كه از ايران بروم يك سال به طور جدي با المپياد سر و كار داشتم.
در آن سال من عضو كميته ي المپياد رياضي بودم، تدريس مي كردم، هم عضو كميته بودم و هم به همراه تيم براي المپياد كره در سال 79 رفتيـم.
سـال اول و دوم دانشـگاه كه به سـبك معمول درس ميدادم هميشه يك كلاس باشگاه داشتم. اما از زماني كه به ايران برگشتم ديگر نه.
درسهاي متفاوتي بود زماني كلاس مسأله داشتم، مدتي نظريه ي اعداد تدريس ميكردم و شايد هم زماني اعداد مختلط درس مي دادم، درضمن تركيبيات هم درس دادم.
عموماً كلاس حل مسأله داشتم. از جاهاي مختلف براي بچهها مسأله جمع مي كردم.
|
از سالي بگوييد كه به عنوان سرپرست به المپياد جهاني رفتيد، كدام كشور بود؟
|
آن سال المپياد در كره ي جنوبي برگزار مي شد در گروه ما آقاي نقشينه بودند و من كه همراه بچه ها بودم، آقاي «دكتر كرم زاده»، و آقاي «دكتر تابش »هم در واقع از كساني بودند كه در هيأت (jury) «ژوري» شركت كردند چون تيم سرپرستي دو قسمت مي شود يك يا دو نفر همراه بچه ها مي روند و يك يا دو نفر هم براي طرح سؤوالها و نهايتاً تصحيح سؤالهاي امتحان و اين كه «short list» چيست؟ تصحيح برگه ها و ... چطور است؟ به همراه هيأت ژوري ميروند.
|
مي خواستم خواهش كنم يك خاطره ي شيرين و يك خاطره ي تلخ از حضورتان در المپيادها (كشوري يا جهاني) بگوييد؟
|
البته خاطره زياد دارم چون مربوط به دوران جواني و دوستان هم سن و سال است و اولين مسافرت خارج از كشور ما است كه نميتواند خالي از خاطره باشد.
در آن زمان بهخصوص در دورها ي كه 13 نفر بوديم و خيلي حال و هواي دوره ي جواني داشتيم و مسأله حل كردن هم آدم را به اشتها مي آورد.
به ياد دارم كه يك ساندويچ فروشي پشت دانشگاه شريف بود كه ظهرها براي ناهار به آن جا مي رفتيم، 13 نفر بوديم 40 عدد ساندويچ سفارش مي داديم؛ شما اگر رفقاي ما را هم ببينيد هركدام ني قليان هستند شما فكر نكنيد آدم هاي درشت هيكلي هستند نه، ولي زياد خوردن جزو صفات جاري دوره ي المپياد بود.
آرژانتين هم كه رفته بوديم هر كس دو سه چمدان با خود آورده بود كه نصف آن فقط كنسـرو و خوراكي بود چون مطمئن بودنـد آن جا هم نميتوانند به اندازهي كافي غذا بخورند.
يك كمد درست كرده بوديم كه مواد غذايي را آن جا نگه مي داشتيم تقريباً مثل يك بقالي شده بود يك روز با آقاي دكتر تابش و بچه ها در اتاق نشسته بوديم كه شروع به خوردن شام كرديم، غذايي كه المپياد مي داد خورده بوديم اما سير نشده بوديم شروع كرديم به خوردن شام، دوربين را روشن كردم كه از بچه ها كمي فيلم بگيرم، دوربين را روي پايهاش گذاشته بودم تا خودش فيلم بگيرد، بعد كه فيلم را ديديم تقريباً 45 دقيقه فقط تصويري از بساط خوردن ما بود كه خانواده خيلي تحت تأثير قرار گرفته بودند.
يعني ما 45 دقيقهي تمام، همه به شدت مشغول خوردن بوديم. اين فيلم يكي از خاطرههاي شيرين است.
آن جا يك مسابقه ي فوتبال برگزار كرديم. تيم ما با يكي دو نفر از شيلي در يك تيم بوديم و تيم برزيل هم يك تيم ديگر بود با يكي دو نفر كه آن ها هم اضافه كرده بودند، يك مسابقه ي ساحلي انجام شد كه فكر كنم 3 به 2 باختيم و انگشت پاي من هم در آن مسابقه شكست و چند وقتي با پاي گچ گرفته در المپياد در مجامع ظاهر مي شـدم.
آن فوتبال هم فوتبـال خاطره انگيزي بود كه به تيم برزيل2-3 باختن، خودش افتخـار دارد.
|
اگر ميشود خاطـرات تلخ هم بفرماييد؟
|
من خيلي خاطره ي تلخي ندارم حتي اگر شـما سؤوال كنيد كه از زندگي ام خاطره ي تلخ بگويم، خيلي خاطره ي تلخي ندارم هرچه هست جالب است.
|
به نظر شما برگزاري آزمون هايي نظير كنكور و المپياد چه فوايد و چه مضراتي دارد؟
|
مهر آزموني يك فلسفه ي گزينشي دارد، مي توان اهداف ديگري هم براي آن متصور شد ولي نوعاً آزمون ها به اين شكل هستند كه ما قصد انجام غربالگري داريم كه شناسايي كنيم چه كساني در زمينه هاي مختلف استعدادشان بهتر است؟
چه كساني معيارهاي موردنظر ما را دارند كه اگر بخواهيم سرمايه گذاري متمركزي انجام دهيم اين گونه افرادي كه توانايي لازم براي آموزش متمركز را دارند انتخاب شده باشند و تحت اين آموزش ها قرار بگيرند.
اين مسأله هم مسأله ي واقعي است مثلاً بعضي از آموزشها حتي مناسب هم نيست كه به بدنهي نظام آموزشي ... ... ... دوره ي 40 نفره المپياد داده مي شود واقعاً مدارس ظرفيت ندارند.
نه معلم مدرسه مي تواند خوب مطلبها را به دانش آموز منعكس كند و نه دانش آموز عميق بودن و چرايي آموزش را درك مي كند. اگر ما اين كار را انجام دهيم نتيجه اين مي شود كه چيزهاي و مطالبي كه اصلاً براي دانشآموزان مفيد نيست نه در دوره ي دبيرستان و نه در ادامه¬ي زندگي شان را آموزش داديم؛ نه شخص درك درستي كرده است و نه از آن زماني كه در اختيار داشته است توانسته است استفاده ي بهتري كند.
در واقع چنين فلسفه اي پشت هر غربالگري اي هست. ما آموزش هايي داريم كه كساني كه ماده ي خام آن آموزش هستند توانايي هايي را داشته باشند تا بتوانند از اين آموزش ها استفاده كنند.
اين مسأله به نظر من مسأله ي معقولي است و همه جاي دنيا هم وجود دارد حتي در آموزش ديني ما.
ائمه ي ما هم هر حرفي را به هر كسي نمي زدند، در سطوح بالا هم اين مسأله وجود دارد و در سطوح پايين تر مثل آموزش رياضي، آموزش فيزيك، آموزش شيمي ... هم اين مسأله جاري است؛ اما آفتي وجود دارد و آن اين است كه، ما براي ايجاد انگيزه جهت شركت در اين جريانات مشوق هاي مادياي هم لحاظ مي كنيم مثل معافيت از كنكور، سربازي و جوايز متعددي كه داده مي شود مثل سفر به خارج از كشور و اين طور مسألهها كه باعث مي شود افراد شروع به رقابت كنند و آن رقابت هم شايد در وهله ي اول منفي نباشد اما جوانبي دارد كه همه در كشور ما با آن ها آشنا هستند.
در مورد كنكور سراسري هم به خاطر دارم كه پسرخاله ي من كه شش هفت سال از من بزرگ تر است وقتي امتحان مي داد به اين شكل نبود كه كلاس كنكور و ... برگزار شود. ايشان هم شهرستان گلپايگان بودند، من چون علاقه ي خيلي زيادي به او داشتم براي گردش با هم به صحرا ميرفتيم، هر روز 3-2 ساعت، چون هر روز درس مي خواند بقيهاش هم از درخت بالا ميرفتيم و از اينطور كارها، سپس برمي گشتيم و ايشان با همين مقدار انرژي به صِرف اين كه درس ها را خيلي خوب فهميده بود و فرد مستعدي بود رتبه ي خيلي خيلي خوبي در كنكور به دست آورد.
مثلاً فرض كنيد براي كساني كه كلاس هاي كنكور هم مي روند اين مسائل خيلي غيرقابل تصور شده است چه رسد به كسي كه از منطقه ي سه يا دو، جايي كه خيلي امكانات آموزشي هم نيست بخواهد رتبه ي خوب كسب كند.
در حال حاضر اينطور شده است، اينقدر رقابت زياد شده است، افراد اينقدر پول خرج مي كنند كلاس هايي وجود دارد كه به جاي آموزش درك مطلب به افراد روش هاي تستي براي حل كردن مسأله را ميآموزند.
در المپياد حفظ كردن جاي حل كردن مسأله را گرفته است و افراد سعي مي كنند به جاي تفكر روش ها را بياموزند.
اين آفت ها وجود دارد و من اگر بگويم راه حلي براي گريـز از آن ها دارم نه چيزي به نظـرم نميرسـد.
من حتي فكر مي كنم مشوق ها صددرصد ماجرا نيستند. همين كه شما مسابقه اي را در ايران شروع مي كنيد مانند اين است كه همه دوست دارند برنده ي آن مسابقه باشند؛ يعني حتي اگر شما مسأله ي معافيت از كنكور و سربازي را هم لحاظ نمي كرديد رقابت جدي اي وجود مي داشت.
المپياد به واسطه ي اين كه مسابقه است برنده فرد مستعدتري نسبت به بازنده تعبير ميشود، در صورتي كه در آن امتحان ما فقط دسته اي از توانمندي هاي افراد را مي سنجيم كه با بقيه ي توانمندي هايي كه يك فرد برايش متصور است ممكن است همخواني صددرصد نداشته باشد.
|
به نظرتان آموزش ها در دبيرستان و كنكور به اين شكل، تحت تأثير قرار نداده است؟
|
به نظر من كه تحت تأثير قرار داده است. مسأله اين است كه افراد نوعاً دلخوش مي شوند كه درس هاي جدي تري را مدارس در راستاي المپياد ارايه مي كنند، خيلي از مدارس برنامه هاي سنگيني دارند، افراد ميآموزند كه مسأله هاي خيلي سخت و مشكل را حل كنند و توانمندي هاي اين چنيني به بچهها اضافه مي شـود اما چيـزي كه در نظام آموزشـي ما به آن خيـلي توجه نمي شـود و مدارس هم از آن غافل هستند.
مسأله ي تفكر است يعني شما نيروي خامي يك فرد محقق كه در نهايت دانشگاه به شما مي دهد، فردي كه تفكر علمي و تعقل در او رشد پيدا كرده باشد كه به نظر من تعقل از تفكر علمي مهم تر است را نمي بينيد اما فـردي را ميبينيد كه فرد خامي است.
|
امكان دارد تفكـر و تعقل را تعريف كنيد؟
|
تعقل مسأله اي است كه در تمام شئون زندگي جاري است، شما وقتي به فردي كه از اين غربال ها رد شـده و وارد دانشگاه شده است نگاه مي كنيد لزوماً فرد عاقل تري از شخصي كه ممكن است اصلاً دانشگاه هم قبول نشده باشد و كار آزاد انجام مي دهد نيست.
مثلاً در بعضي از صفات انساني اين فرد ضعف هاي خيلي جدياي دارد. اگر شما در دانشگاه هاي برتر هم بررسي كنيد مسأله ي تكبر و اين كه فرد خودش را از ديگران برتر ببيند به شدت مسأله ي شايعي است.
آموزشهاي ما براي بچهها بايد به گونهاي باشد كه از نظر معنوي و اخلاقي بتواند آنها را به حد مطلوب برساند طوريكه در آينده با خلاء رواني و اخلاقي روبهرو نشوند و سعي نكنند اين خلاء را در كشورهاي خارجي برطرف كنند.
با توجه به اين مسائل نحوهي ارايهي آموزشهاي ما دچار مشكل است و خود باعث ميشويم كه شخص بهترين موقعيتهاي علمي و پژوهشي را در مؤسسههاي خارج از كشور تصدي كند و براي آنها كار كند.
ما وقتي به فاكتورهاي مورد نيازمان توجه نداريم اين اتفاق ميافتد. يك بخش هم فاكتورهاي علمي است، ما حتي در بخش علمي هم فاكتورهاي مورد نيازمان را تصديق نمي كنيم اين مسأله علاوه بر فاكتورهاي علمي در فاكتورهاي انساني و در واقع ديني ما مشهودتر است.
|