اکنون ما شاهد عوارض المپياد هستيم كه يكي از آن ها تبعيضي است كه بين طلا و نقره ي المپياد است_مصاحبه و گزارش با دکتر«محمد قدسی»_قسمت سوم
كنكور صدمات وحشتناكي را به
سيستم آموزشي ما مي زند
قسمت اول|قسمت دوم
|قسمت سوم
به نظرتان برگزاري آزمونهايي نظير كنكور چه فوايدي ميتواند داشته باشد؟
به نظر من كنكور صدمات وحشتناكي را به سيستم آموزشي ما ميزند، و بالعکس المپياد خيلي محاسن دارد.
البته يك سري مضرات هم در كنارش هست كه اگر بتوان مقداري از آنها را كنترل كرد شايد آن روحيهي كنكور و منفعتطلبياي كه در دانشآموز هست يعنی به وجود آمده را کمرنگتر کرد و آن اين است که مثلاً ميگويند اگر شما كسي را از كنكور معاف نكنيد كسي ديگر به سمت المپياد نميآيد و اين بد است.
در واقع در سراسر دنيا آزمونهای خيلي زيادی وجود دارد که افراد شركت ميكنند تا يك گواهي بگيرند كه مثلاً در اين مبحث نمره شان خيلي بالاست تا بعداً بتوانند از آن استفاده كنند ولي در حال حاضر در اينجا انگيزهي بهرهبرداري و بهرهجويي از المپياد متأسفانه قدري بالاست و اين باز هم برميگردد به همان پيچيدگياي كه عرض كردم، اين مسئله واقعاً خيلي ساده نيست.
اکنون ما شاهد عوارض المپياد هستيم كه يكي از آنها تبعيضي است كه بين طلا و نقرهي المپياد است كه يكي مثلاً از كنكور و سربازي معاف ميشود و يكي ديگر با اختلاف خيلي كم از همهي اينها محروم ميشود.
شما هميشه در رياضي خوب بوديد؟
اگر معيارتان نمراتي باشد كه در درسها ميگرفتم و ممتاز بودن هم جزو ده درصد اول باشد تقريباً جواب من مثبت است، بله.
غير از حوزهي تخصصيتان در حوزههاي ديگري به صورت تخصصي فعاليت داشتهايد؟
در حال حاضر خير. اما در قديم به مسائل طراحي و ... خيلي علاقهمند بودم.
بفرماييد توضيح بدهيد؟
همانطور که گفتم من از همان موقع به طراحی علاقهمند بودم، بطوری که حتي يكي از دوستانم كه دكتر هم بودند ميگفت تو حتماً بايد به رشتهي معماري ميرفتی، چون خيلي علاقهمند به perspective و مسائل اين چنيني در طراحي هستی و بودی ايشان ميگفت تو اشتباه كردي که به رشتهي برق رفتی، شايد هم حرف ايشان درست بود.
من خودم وقتي با بچهها و دانشجوهايم صحبت ميكنم ميگويم كه حتماً در كنار مسائل تحصيل و ... به سمت و سوی يك جنبهي هنري برويد البته من طراحي را يك هنر ميدانم.
به عبارتی حتماً جنبههاي مخفی هنري ذهنتان را هم فعال كنيد اين طور نباشد كه فقط در زمينهي درس فعاليت داشته باشيد، حتماً ورزش كنيد مثلاً من خودم عضو تيم ژيمناستيك دانشگاه شريف بودم ضمن اين كه دانشجوي بدي هم نبودم، حتی میتوان گفت که دانشجوي نسبتاً موفقي هم بودم و اتفاقاً يك سال هم مدال نقرهي كشوري را گرفتيم.
البته اين را بگويم که اکنون ديگر كسي اين كار را نميكند، يعنی دانشجويي كه ميخواهد جزو 10% اول باشد محال است كه كنار تحصيلش مثلاً موسيقي هم ياد بگيرد و يا ورزش را به طور جدي دنبال كند، بلکه فقط به درسش ميپردازد.
بطور کلی انسان جنبههاي مختلفي دارد، ما سعی و کمک میکنيم که دو سه تا از اين جنبهها يا ويژگيها شكوفا شود.
آيا به نظر شما دانشآموزان فقط بايد در يك حوزه فعاليت بكنند؟
جوابتان را در سؤال قبل دادم.
به نظر شما نيازهاي آموزشي بچههاي دبيرستاني چيست؟
سؤالتان كلي و سخت است. من در زماني كه فرصت مطالعاتي، كانادا بودم يادم است در جشن فارغالتحصيلي مدرسهاي كه دخترم در آن درس ميخواند شايد به 90% از بچهها جايزه دادند ولي جايزه اينطور نبود كه اگر شما معدلتان این بوده پس میتوانيد جايزه بگيريد يعني در آنجا معلمين برجستهاي بودند كه فرد را خوب ميسنجيدند و زمانی که ميديدند فردی در مديريت تعدادی از بچهها موفق است در آن زمينه سعي ميكردند كه او را تقويت كنند.
به طور مثال يكي در موسيقي خيلي خوب بود، يكي در ورزش و يا يكي در درس خيلي رتبه اش پايين بود ولي در پيانو رتبهي خيلي بالايي داشت پس در آن زمينهاي كه قوي بود استعدادهايش رشد پيدا ميكرد و در انتهاي سال جايزه ميگرفت يعنی بيشتر جايزهها در اين زمينهها بود و تقريباً كسي را بيبهره از جايزه نميگذاشتند و جايزهها هم بيخودي نبود.
يعني در مديريت كارها و همچنين در دوران تحصيل بجای آن که فراگيري آنها بيشتر از طريق كتاب باشد به صورت عملي خيلي از مطالب را ياد ميگرفتند. يادم است آنجا كه انتخابات بود در خود مدرسه هم، به كمك خود بچهها انتخابات را برگزار كردند، بدين ترتيب بچهها نحوهي رأيگيري را به صورت عملي در يك زمان مناسب ياد گرفتند.
بنابراين به نظر من محتواي درسي و مديريت آموزشيای كه در مدرسه حكمفرماست ميتواند نقش خيلي تعيين كنندهاي داشته باشد و من واقعاً فكر ميكنم که، كنكور تمام اينها را به هم زده است. دختر من از اينجا كه به كانادا رفت آذر ماه بود خيلي هم زبانش خوب نبود ولي وارد مدرسهاي شد كه در آنجا بچهها از نژادها و کشورهای مختلف از آفريقايي تا بچههاي بسيار خوب كانادايي بودند.
آنقدر معلم با حوصله و خوب با آنها رفتار ميكرد كه بچه ها اصلاً فاصلهي طبقاتياي بين خودشان احساس نميكردند و در انتها هم نقاط ضعفشان برطرف شده بود.
اين يك هنر است و لازمهی آن اين است که معلم در رفاه متوسطي باشد كه بتواند اين كارها را انجام دهد بطور مثال گزارشي كه از عملکرد فرزندم به من داده بود بسيار جالب بود و اين نشان ميدهد كه يك سيستم آموزشي منسجم و كارشدهاي است كه متأسفانه در اينجا وجود ندارد.
اگر برسيم به روزي که حذف شدن كنكور واقعاً عملي شود و بچهها ديگر دغدغهي كنكور را نداشته باشند شايد به تدريج تا 10 سال آينده ما هم مدارسي كه به اين ترتيب عمل كنند، داشته باشيم. البته من شنيدهام که بعضي از مدارس در تهران به اين ترتيب عمل ميکنند.
به نظرتان نيازهاي آموزشي بچههاي تيزهوش به ويژه المپياديها چه تفاوتي با سايرين دارد؟
من با جداكردن بچهها از هم مخالفم. در كلاسهايی هم که در آنها تدريس ميکنم هم دانشجوي متوسط و هم برجسته هست در نتيجه سعي ميكنم البته نميدانم چقدر موفق بودم كه امکانی را فراهم آورم که آن دانشجوي برجسته بتواند بعد از كلاس بيايد و با من و آن هم با علاقه كار كند يعنی تلاش من در اين است که به او خوراك فكري بدهم و احياناً اگر هم لازم باشد او را به گروههاي پژوهشي كه ما در اينجا با آنها كار ميكنيم و نسبتاً هم شايد موفق بوده، معرفی کنم.
هر چند درصد افرادي كه به اينطور كارها علاقهمند هستند سال به سال در حال كم شدن است. اما در واقع میتوان گفت که اين محيط آموزشي است که بايد تا قبل از اين كه آن فرد به بلوغ برسد و بتواند راه خودش را پيدا كند امكان رشد را در مدرسه و دانشگاه برای فرد فراهم كند. البته بعضي از دانشگاهها مثل شريف سعي ميكند که اين كار را بكند که اين بسيار مؤثر است يعني جايي كه دانشجو به عنوان محيط آموزشي ميرود به نظرم ميتواند در شكلگيري آن و تفكر شخصيتياش مؤثر باشد.
آموزشهايي كه شما در باشگاه ارائه ميدهيد ميتوان براي بچههاي عادي هم ارائه كرد؟ خير چه تفاوتي بين اين بچهها با آنهاست؟
بچههايي كه ما به آنها تدريس ميكنيم، يك سال خودشان كار كرده اند از كي و از چه طريقي شروع كردند را نميدانم ولي خودشان همهي مسائل سال گذشتهي ما را بلد هستند بنابراين ما مبتني بر اين كه اين چيزها را بلد هستند دانش جديدتری را به آنها ياد ميدهيم، حال اگر دانشآموزان عادي را برای آموزش بگيريم بايد از ب بسمالله به آنها بگوييم تا آنها به جايي برسند كه مطالبي را كه اکنون ميگوييم، بتوانند بفهمند. به خاطر همين در حال حاضر نميتوان اين كار را كرد.
چه رسانههاي آموزشي ديگري غير از كتاب و معلم براي دانشآموزان پيشنهاد ميكنيد؟
من در اين زمينه خيلي تجربهي آموزش و پرورشي ندارم که بخواهم رسانههای آموزشی ديگری را معرفی کنم اما سؤال شما را با يک مثال پاسخ ميدهم: مغز انسان فقط يک حافظه نيست، بلکه يك پردازنده هم میباشد.
بعبارتی اگر بخواهيم آن را به کامپيوتر نسبت دهيم مثل memory و processor در کامپيوتر است. يعنی نحوه عملکرد در آن بدين صورت است که شما برای يك بار فقط محفوظات را آنجا انبار ميكنيد و بنابراين اگر سؤالی پيش آمد ميتوانيد با رجوع به آن اطلاعات جواب بدهيد يا از مغز به عنوان يك پردازنده استفاده كنيد بدين ترتيب كه فقط كافيست نحوهي انجام آن كار را بلد باشيد اين عمل انرژي زيادی از شما نميگيرد يعني بطور مثال در اينترنت که يك ابزار آموزشي وسيع است هم همين طور است.
فرض کنيد شما بخواهيد معنی لغتی را بدانيد شايد ديگر لازم نباشد که معني خيلي از لغات را بلد باشيد فقط بدانيد كه معني لغتی را نميدانيد میتوانيد برويد و در اينترنت چك كنيد و معني آن را درمي آوريد.
خيلي از مسائل ديگر اينچنيني شده يعني فقط کافی است که ابزارهاي آموزشي را بدانيد كه چيست و چگونه ميتوان از آن استفاده كرد بدون اين كه همه را حفظ كنيد و بعد هم خودتان مي توانيد ابتكار به خرج دهيد، طوری که بعضي از اين فرايندهاي كمك آموزشي را خودتان ابداع كنيد اين به نظر من ميتواند خيلي مؤثر باشد تا اين كه افراد را طوري بار بياوريم كه فقط بنشينند و تست بزنند.
دختر من هم پيشدانشگاهي است و من ميبينم که واقعاً خيلي زجر مي كشد، 24 ساعته در حال كار كردن است مدرسه هم براي اين كه رتبه اش بالا برود ميخواهد از آنها كار بكشد، تا دانشآموزانش دانشگاه بهتري قبول شوند.
من احساس ميكنم همهي اينها به دليل كنكور باشد که کاری کاملاً اشتباه است يعني اين فرد اصلاً از زندگياش بهرهاي نميبرد.
دانشآموز بايد زندگي هم بكند، زندگي فقط درس خواندن كه نيست زندگي در واقع لذت بردن از زندگي است، ورزش است، احياناً كار در بخشهاي هنري است و باز هم پيدا كردن آن جنبههايي از شخصيت فرد است كه امكان رشد و شكوفايي در آن هست.
كه اين كار را بايد مدرسه انجام بدهد كه نميدهد به خاطر همين است که با سيل عظيم دانشجو و يا داوطلب دانشگاه مواجهيم، در واقع بچهها راهي جز اين ندارند! يعني اگر در آن سيستم آموزشي راه ديگري برايشان فراهم شده بود خب خيلي از آنها به طور طبيعي دنبال كارهايي ميرفتند كه بعد از اين كه وارد دانشگاه شدند مي ديدند ناموفقند، ميروند و ميكنند.
به نظر من سيستم آموزشي ما ايرادهاي اساسي دارد كه مهمترين دليلي هم كه آن را به اين سمت برده كنكور است من يكي از كساني بودم كه خيلي روي اين مسئله در حدي كه توانستم نسبت به اين كه كنكور چه تأثيري روي بچهها ميگذارد، حساس بودم.
ما اينجا شاهد بچههايي هستيم كه تيپ سؤالاتي را كه ما از آنها ميكنيم اگر تستي باشد خيلي خوب جواب ميدهند ولي اگر بخواهند كمي فكر كنند اصلاً جواب نميدهند و اين خيلي بد است، باز هم در سطح خيلي كم، در سطح وسيع در عمق خيلي كم اينها واردند حالا كمي عمق را بيشتر ميكنيم در اين زمينهها اصلاً ناتوانند ابزار لازم براي فكر كردن آن را ندارند.
البته من سر كلاس از اينترنت استفاده نميكنم ولي از اسلايد، انيميشن تا حد امكان استفاده ميكنم و خيلي هم به نظرم جذاب است در ضمن سعي ميكنم در حد توانم هر سال و هر ترم مطالبي را كه به دانشجو عرضه ميكنم را update كنم، فكر میكنم بد نيست.
آيا با كتابهايي كه در حوزهي المپياد كامپيوتر تدوين شدهاند آشنا هستيد؟
با تعداديشان بله، ولي با همهاشان خير. همه را نميتوانم نام ببرم ولي بعضيهايشان را ديدم و برايم ميفرستند.
اين كه خودم نشسته باشم و مسائل را حل كرده باشم به اين ترتيب نبوده، ولي به هر حال کتابهايی که مربوط به گذشتهي المپياد و مسائل المپيادهاي گذشته هست را ديدهام البته نميدانم که چقدر بچهها براي خواندن اين كتابها رغبت دارند.
بچهها بسته به درجاتي كه دارند يعنی سطوح مختلفی که هستند ليستهاي متعددي هم از کتابها دارند که برای خواندن و حل مسائل به سراغ آنها میروند. من تا حدي البته از دور با آن ليستها در آن جهتي كه بچهها كار ميكنند يعنی بايد مسائل زيادي را حل كنند، آشنا هستم به نظر من داشتن منابع مشخص خيلي كمك خوبي است.
احياناً ميتوانيد ليست كتابهاي مناسب را از شما بگيريم كه به بچهها معرفي كنيم؟
درميآورم و به صورت email برايتان ارسال ميكنم.
چه كتابهايي را در حوزهي كامپيوتر براي بچههاي دبيرستاني مناسب ميدانيد؟
كامپيوتر خيلي وسيع است. به عنوان مثال فرض کنيد که يك نفر مي خواهد با كامپيوتر كاری انجام دهد و يا كسي ميخواهد در زمينه المپياد كامپيوتر كار كند اين دو از هم مجزاست و در کل واقعاً کامپيوتر دارای طيف خيلي مختلفي است. به طور مثال والدين بعضي از افراد به من زنگ ميزنند و ميگويند كه فرزندم با كامپيوتر كارهاي عجيب و غريب انجام ميدهد دوست دارم که ايشان به المپياد بيايد ولي المپياد اصلاً به اين چيزها ربطي ندارد.
يكي مثلاً به برنامهنويسي كامپيوتر خيلي علاقهمند است خب بايد امكانات خاصي را در اختيار او قرار داد تا رشد كند كه اين كار را هم ميتواند مدرسه انجام دهد، يكي به جنبههاي نظري و محاسباتي كامپيوتر علاقهمند است كه آن هم مربوط به الگوريتم است كه المپياد ما در واقع در اين جهت است و ما بچهها را تشويق ميكنيم كه در اين زمينه تقويت شوند.
اگر از المپياد خارج شويم طيف خيلي متنوعي است. با توجه به اين كه در آينده بالاخره IT نقش تعيين كننده را دارد، ميگويند افراد را بر اساس سواد دبيرستانيشان ارزيابي نميكنند، بلکه سواد كامپيوتريشان يكي از پارامترهاي سوادشان است، يعنی اين كه چقدر فرد سواد كامپيوتري دارد.
به نظرم اين بايد وارد سيستم آموزشي ما (مدارس) بشود كه اکنون متأسفانه نيست. البته بعضي از مدارس خاص اين كار را مي كنند ولي اگر شما عموم را بگيريد بسيار پايين است شايد به اين دلايل است كه rank دانشآموزان ما در رتبهي بينالمللي خيلي پايين است و بالا بودن rank ما ربطی به گرفتن رتبهي خيلي خوب در المپياد جهانی ندارد.
من در جايی ميخواندم كه در رياضي دانش بچههای ما به طور متوسط بسيار بسيار پايين است و فقط محفوظات آنها خوب است. احتمالاً شما اين اطلاعات را بهتر از من داريد.
اگر سواد كامپيوتري هم به عنوان حداقل سواد مورد نياز تعريف بشود و به بچهها آموزش داده شود در آينده ميتواند خيلي مؤثر باشد.
همين كارت سوختي كه داده شد كلي سواد كامپيوتري آدمهاي عامه را بالا برد اکنون همه ميدانند يك جايي پسوردي است كه بايد يك كاري كنند و مراحلي را طي كنند خود اين مسئله در واقع همان چيزي است كه بايد سواد كامپيوتري را بياموزد حتی اگر يك بخش خيلي كوچك باشد.
به نظر شما متغير تفاوت جنسيت، دختر يا پسر بودن، در نوع آموزشهايي كه بايد به آنها ارائه بشود تفاوت ايجاد ميكند؟
من شخصاً اينگونه فكر نميكنم. خودم هم سه دختر دارم. در دانشگاه هم شاهد آنيم كه تعداد وروديهاي دختر و همچنين تعداد بچههاي فارغالتحصيل برتر دختر در حال ازدياد است.
در واقع اينطور نيست كه فقط وروديشاي زياد و خروجيهاي برجسته دختر كمتر باشد. در نتيجه به نظر من اينطوري نيست، در يك زمينههايي (پسرها) و در زمينههايي (دخترها) قويترند، پس نميتوان فرقی بين اين دو گذاشت.
در يك تحقيقي آمده بود كه در مواجهه با يك مسئله عودتاً دخترها راهحلهاي بيشتري به ذهنشان ميرسد. شما اين مسئله را چطور ديديد؟
من واقعاً تفاوتي بين بچههاي دختر در دانشگاه نديدم البته برای يک قضاوت کلان اين نمونهي خيلي كوچكي است. اما به طور كلي من با هر گونه اختلاف جنسيتي در آموزش مخالفم و فكر میكنم که برقراري تبعيضات جنسيتي عواقب بدي دارد.
همين كه دانشجوي دختر احساس كند كه ميتواند وارد دانشگاه بشود برعكس كشورهاي آمريكا و ... در ايران، در روحيهاش خيلي مؤثر است. ما مادراني خواهيم داشت كه يك درجه نسبت به مادران دور قبل يعني generation قبلي (نسل قبلي) سواد بالاتري دارند و اين براي كشور ما بزرگترين نعمت است حتي اگر سوادشان در حد ديپلم باشد. قديم همهي مادرها حداكثر سيكل يا ديپلم داشتند ولی درحال حاضر بسياري از مادرها ليسانس دارند و اين موجب ارتقاء يافتن بيشتر بچههای اين مادران ميشود.
بنابراين سواد چيزي نيست كه بتوان تبعيض قائل شد حتي در مورد آموزش هم همينطور، به نظر من هيچگونه اختلافي نبايد باشد.
آيا در ايران نهادها، انجمنها، يا مراكزي براي حمايت و تأمين نيازهاي آموزشي دانشآموزان وجود دارد؟
من اطلاعي ندارم، شايد به دليل اين كه خيلي از چيزها در ايران دولتي است و اين دولتي بودن بزرگترين لطمه را ميزند، مثلاً يك عدهاي علاقهمندند گروهي را تشكيل بدهند و افراد علاقهمندی را دور خودشان جمع كنند و در زمينههايي رشد بدهند ولی چون اين کارها همه بودجه ميخواهند در نتيجه خيلي محدود شده است در صورتي كه اگر شما به كشورهاي ديگر برويد از اينجور نهادها بسيار فراوان است.
نمونهاي را در ذهنتان داريد؟
اكثر انجمنهاي علمي باسابقه اساساً اينگونه تشكيل شدهاند، يعنی دور هم برای انجام کاری نشستند كه اين موجب تشكيل نطفهي يك انجمن علمي 50 سال گذشته شد که اکنون يك درخت تناور گرديده از اين دسته كارها در کشورهای ديگر بسيار بسيار زياد است.
يعنی شما كافيست كه به زمينهاي علاقهمند باشيد ميبينيد كه در شهر و محل شما چنين گروهي هست كه به آن ملحق شويد و كار كنيد و اليآخر. ولي در اينجا چون خيلي چيزها دولتي است و وابسته به بودجه و حمايت دولت است اگر هم اينجور چيزها شكل بگيرد خيلي كند و بسته است.
به نظر شما روش موجود در بعضي بخشهاي آموزش و پرورش كه در آن معلم يك نوع سخنران است و دانشآموز صرفاً شنوندهي مطالب است در فرايند يادگيري چقدر تأثير دارد؟
من با اين روش مخالفم. حالا اين كه به چه ترتيب ميتوان اين روش را اصلاح كرد نياز به يك فرايند بسيار طولاني مدتي است که اصلاح آن هم اصلاً ساده نيست.
به نظر من اگر به تدريج كنكور ضعيف بشود ميتواند فضاي آموزش ما هم تغيير بكند به طوري كه يك سري مدارس خاصي داشته باشيم. متأسفانه سيستم آموزشي ما خيلي بخشنامهاي است.
به نظر من مدارسي را كه توانايي ابتكار و خلاقيت و نوآوري در آموزش را دارند بايد مقداري آزاد گذاشت يعنی به آنها آزادی عمل داد، که متأسفانه در حال حاضر بخشنامهها اجازهي اين كارها را نميدهد تا در نهايت هر کس بر اساس حق انتخابي که دارد بتواند بچهاش را در هر مدرسهاي که میخواهد و از نحوه عملکرد تدريسی آنها مطلع است، بگذارد.
به نظر شما انتخاب روشهاي آموزشي مناسب در فرايند ياددهي و يادگيري چقدر ميتواند مؤثر باشد؟ شما سر كلاس از چه روشهاي آموزشياي استفاده ميكنيد؟
قطعاً مؤثر است. بعضي از اين روشهای آموزشی مناسب از تجربه به دست ميآيد ولي خُب اين مسئله در آموزش و پرورش خيلي فرق ميكند. مثلاً رفتار معلم كلاس اول ميتواند تحولي در زندگيتان باشد تا اين كه ما با دانشجوياني طرفيم كه خودشان تا حدي به درجهاي از بلوغ رسيدهاند و ما زياد نگران خيلي چيزها نيستيم.
اتفاقاً كار در آموزش و پرورش به مراتب مشكلتر از دانشگاه است. پس بايد اولياء امر بررسی کنند تا روشهای آموزشی را اصلاح كنند و به بهترين و مناسبترين روش آموزش دست يابند.
برای خروج از روندي كه اکنون ما دچارش هستيم چه تدابيری دارند و يك فرايند 10 سالهاي بچينند كه 10 سال آينده ما به سمتي برويم كه از اين حالتي كه معلم بيايد و سر كلاس حرفي بزند و بچهها هم بنويسند و حفظ كنند و اليآخر دربياييم.
اين يك فرايند خيلي پيچيده و وقتگيري را لازم دارد و اين براي آموزش و پرورش كار مشكلي است ولي قطعاً امكانپذير است من خودم را متخصص در اين زمينه نميدانم كه بگويم كه چه كار ميتوان كرد.