سؤالهاي تئوري و عملي سخت، گردشهاي اطراف مسكو، ورزش، بيخوابيهاي شبانه و جشنهاي جالب، شكستن پا و سوختگي انگشت همهچيز در آينده به خاطره تبديل ميشود. و الان زمان مدالها است، آخرينباري كه با دوستان خارجيامان صحبت ميكنيم و سپس در اتوبوس مينشينيم و زيباترين لحظات اين روزهاي كوتاه را به حافظهي خود ميسپاريم.
بياييد جلسهي روز دوشنبه 1 مرداد (23 ژولاي) را بهخاطر بياوريم. تعداد زيادي نمايندگان از كشورهاي مختلف آمده بودند تا در جشن اختتاميه شركت كنند.
سفير «ايران» كه تلفن زده بود تا از نتايج المپياد باخبر شود و در آخر نيز تصميم گرفت به سالن اصلي دانشگاه ايالتي مسكو بيايد. دو نماينده نيز از كوبا و كره براي شنيدن اسامي برندگان، به اين مراسم حضور يافتند! براي همين اين رويداد فقط دانشاموزان را عصبي نميكرد. «مدودف» (Medvedev) نخست وزير فدرال روسيه اهميت اين رويدادها را متذكر شد و سپس رفت و بر روي صندلي خود نشست. اما خيلي نتوانست بنشيند و دوباره بهسوي ميكروفون آمد و گفت: مهمتر از همه، شركت كردن است نه برنده شدن. سپس اضافه كرد: من بعضي از نتايج را ميدانم.
در اين همايش شاهد سرخي خرگوشوار صورتهاي دانشاموزان اتريش در برابر صورتهاي روباهوار اعضاي تيم هلند بوديم. همچنين اعضاي كميتهي برگزاري و علمي جملههاي گرم و جديدي را گفتند: رقابت فقط در برگهي امتحاني است نه در قلبها. همهي ما برندهايم زيرا شيمي را انتخاب كردهايم. 10 روز در كنار هم زندگي كرديم: ورزش، رقص، خنده و مسافرت. اولينبار ما از غذاها و ترافيك مريض و خسته شده بوديم و دانشاموزان خارجي نسبت به ما بدگمان شده بودهاند. اما الان ما يك خانوادهي بزرگ هستيم و اسم اين خانواده هم «علم» است. آيا همه شماره تلفن دوستاناشان را گرفتهاند؟
|