واكنشهاي شيميايي معمولي از طريق تغيير ساختار الكتروني اتمها، مولكولها و يونها رخ ميدهند. در چنين واكنشهايي، هستهي اتمي تنها بهميزان تأثيري كه بر چگونگي عملكرد الكترونها دارد، حايز اهميت است. ولي دگرگونيهايي در ماده رخ ميدهد كه مستقيماً به هسته مربوط ميشود. اين دگرگونيها، موضوع مباحث شيمي هستهاي است.
وقتي «ويليهلم رونتگون»، در سال 1274 (1895 ميلادي)، پرتو ايكس را كشف كرد متوجه شد كه اين پرتو نامرئي بر صفحهي عكاسي اثر كرده و موجب ايجاد تابش از برخي نمكها ميشود.
«هنري بكرل» (Henri Becquerel) در سال 1896 طي بررسي اين نوع نمكها به اين نتيجه رسيد كه نمكهاي مزبور بدون آنكه تحت تأثير محرك بيروني قرار گيرند خود به خود برخي تابشهاي نامرئي از خود ساطع ميكنند. «هنري بكرل» (Henri Becquerel) پي برد كه «سولفات دوگانهي پتاسيم و اورانيم»، تابشي از خود ساطع مي كنند كه بر صفحهي عكاسي كاملاً محفوظ از نور اثر ميگذارد. سپس او مشخص كرد كه منشأ اين تابش «اورانيم» است.
بهدنبال كشف «بكرل» (Henri Becquerel)، عناصر ديگري كه اين خاصيت تابش خود به خودي را دارا بودند و بعداً به «عناصر پرتوزا» موسوم شدند (بيشتر بهكوشش «ماري» Marie Curie و «پير كوري» (Pierre Curie) شناخته شده و بهصورت خالص از بقيهي مواد جدا شدند.
در همان دوران، ماهيت تابش مواد پرتوزا توسط «ارنست رادرفورد» معلوم گرديد. منشأ تابشي كه از مواد پرتوزا ساطع ميشود، دگرگونيهايي است كه در هستهي اتم صورت ميگيرد. |