آیا هر فردی هنگام مواجهه با این پرسش قادر است بهترین تصمیم را بگیرد؟
چطور درست بیندیشیم؟
سوال اساسی که هر فردی را، نه یک بار و نه در زمان و مقطع تحصیلی خاص بلکه همیشه میتواند به چالش بکشاند. آیا هر فردی هنگام مواجهه با این پرسش قادر است بهترین تصمیم را بگیرد؟
این سوالی است که نمیتوان پاسخ قطعی برای آن پیدا کرد. و بسته به موقعیت و شرایط هر شخص، و با تعاریفی که هر شخص از کار درست دارد، متغیر بوده و روبرو شدن با واقعیت در این مورد کمی بغرنخ خواهد بود. در این نوشتار کوچک پرسشوار به این مساله خواهیم پرداخت. کار آسانی در پیش نداریم و در هر حال تصمیم با خواننده است که چه کاری و در چه مقطعی بهترین است. ما فقط خواهیم کو.شید وی را با سوالاتی که بایست در هنگام تصمیمگیری از خود پرسیده و جواب قطعی برای آنها ارایه کنیم، آشنا خواهیم کرد. در واقع نه همهی سوالات بلکه بیشتر هدف این نوشتار دنبال راهی برای درست فکر کردن است. در هر کاری ابتدا باید بتوان به درستی اندیشید و مسایل را تجزیه و تحلیل کرده سپس تصمیم گرفت.
حکایت زیر که داستانی واقعی و کوتاه اما اثرگذار است، برای این منظور رهگشاست:
روزی به بزرگی که در حال تدریس در کلاس درساش بود گفتند فلانی دزد برد! گفت چه را دزد برد؟ گفتند آنچه در منزل داشتی(این وضعیت ناگواری است که هر شخصی با هر میزان ثروت و توانگری ممکن است از شنیدن آن دچار شوک شده و حداقل از انجام کار عادی و روزمره در لحظهی شنیدن باز ماند). واکنش این بزرگوار این بود:
اشکالی ندارد. آنچه که دزد برده از دایرهی هستی خارج نشده فقط مکان و و مالک آن تغییر کرده است و به تدریس ادامه داد.
این یعنی تصمیمگیری صحیح در لحظهای ناگوار. اما بایست توجه کرد که نباید منتظر لحظات ناگوار بود که درست اندیشید و تصمیم درست گرفت. بهتر است از ابتدا برنامه ریزی بهگونهای باشد که تصمیمات اتخاذ شده حتیالامکان صحیح باشند. برای این کار نیز لازم است ذهن خود را به درست اندیشیدن عادت دهیم. تعاریف درست از واقعیات را فراگرفته و بر مبنای آنها دو دو تا چهارتا کرده و پیش برویم. پیشامدها قطعا خلاف تصور ما نخواهند بود.
دروغ تنها علت عدم پیشرفت هر انسانی است. دروغ نگویید. هرگز. ما حق نداریم حقوق ابتدایی مخاطبان خود را که همانا شنیدن واقعیات است با خودخواهی به وسیلهی وارونه جلوه دادن واقعیات پایمال کنیم. گاهی اوقات حتی دروغ ساده ممکن است عواقب تلخ و ناگواری برای اطرافیان داشته باشد که با صرف سالها زمان نیز نتوان آنها را به حالت اول بازگرداند. توجه داشته باشید که دروغ مصلحتی نداریم. حتی انسان قادر به پیش بینی یک ثانیهی بعد زندگی نیز نیست. چه بسا ممکن است ما در لحظهای دروغی بگوییم تا به قول خود فتنهای بخوابد و در همان لحظه بمیریم. آیا فرصتی برای جبران این کاری که انجام دادهایم داریم؟ بدیهی است که خیر. نداریم. چون جان به جان آفرین تسلیم کرده و رخت سفر بستهایم و هم این دنیا را از دست دادهایم و هم آن دنیا را. جریان به همین سادگی است. به تاخیر انداختن واقعیات با دروغ فقط نه تنها باعث حل مشکل نمیشود بلکه در مواردی حتی مشکل را عمیقتر و تحمل آنرا غیرممکنتر میسازد. زیرا شنونده دیگر انتظار حالت معکوس را نداشته و با مواجهه با واقعیت کمی دیرتر بیشتر صدمه خواهد دید، از هر لحاظ.
پس نتیجه میگیریم هر کاری بخواهیم انجام دهیم، حتی بخواهیم درست فکر کنیم، کافی است دروغ نگوییم و خلاص. ما ادعا میکنیم این روش بهترین است. به امتحان آن میارزد زیرا حداقل دستاورد آن عادت نکردن به دروغ گویی و رعایت صداقت است. آیا این کم دستاوردی است؟ چقدر انسان سراغ دارید که برآیند زندگیاشان مثبت است؟ به این معنی که مجموع فواید آن-ها منهای مجموع ضررهایشان به طبیعت و بشریت، عددی مثبت است؟ شاید خیلی کم.
غلامرضا پورقلی
دانشجوی دکتری ریاضی
دانشگاه تهران