دوستان عزيز سلام!
خيلي از ما برداشتهاي غلطي نسبت به «اعتماد به نفس» داريم و اون رو با غرور و گاهي هم پررويي برابر ميدونيم. اگه حتي اينطور نباشه فكر ميكنيم كه «اعتماد به نفس» بالايي داريم در حالي كه واقعا ممكنه اينطور نباشه. لذا تو اين متن ميخواهيم تعريف دقيقي از اعتماد به نفس و خودباوري حقيقي را بر اساس كتاب «اعتماد به نفس» «دكتر باربارا آنجليس» تقديم كنيم.
در جست و جوي «اعتماد به نفس» و خودباوري واقعي آيا تا به حال آرزو كرديد: «اي كاش اعتماد به نفس و خودباوري بيشتري داشتم؟»
آيا براتون پيش اومده كه منتظر بمونيد كارهاي مشخص و از قبل تعيينشدهاي رو به انجام برسانيد تا بعد از اون احساس «اعتماد به نفس» و خودباوري بكنيد؟ آيا براتون پيش اومده حس تلاش كردن رو از دست بديد و با بيميلي كارهايتان را انجام بديد به اين اميد كه روزي «اعتماد به نفس» و خودباوري بهطرزي معجزهآسا به سراغتون بيايد؟ آيا براتون پيش اومده با اينكه در زندگي به سطح قابلقبولي از موفقيت رسيديد اما همچنان اونطور كه بايد در خود احساس «اعتماد به نفس» نميكنيد؟ اغلب مردم معناي واقعي كلمهي «اعتماد به نفس» را بهخوبي درك نميكنند. بههمين دليل آن نوع از «اعتماد به نفس» و خودباوري رو كه مطلوب و مورد نظرشون است در زندگيشون تجربه نميكنند. همينكه با يه ديد ديگه به مفهوم «اعتماد به نفس» نگاه كنيد، زندگيتون نيز تغيير خواهد كرد. هرگز مجبور نيستيد ده يا پنجسال صبر كنيد، اين تغيير ميتونه از همين فردا آغاز بشه!
«اعتماد به نفس» به چه معناست؟ اغلب ما چنين فكر ميكنيم كه «اعتماد به نفس» يعني اين كه به تواناييهاي خود ايمان و اعتماد داشته باشيم. اين نوع نگرش خاص به «اعتماد به نفس» منجر ميشه كه احساس كنيم بايد حتما در كارهايي خاص مثل نقاشي، فروشندگي، آشپزي و ... مهارت فوقالعادهاي داشته باشيم تا در خود احساس «اعتماد به نفس» بهوجود بياريم؛ ولي مشكل و ايرادي كه تو اين نوع نگرش وجود داره اينه كه:
مهارتهاي معدودي وجود دارند كه ما ميتونيم بهخوبي ياد بگيريم و در انجام دادنشان توانايي فوقالعاده بهدست بياريم اما چنانچه احساس «اعتماد به نفس» دروني خود را براساس كارهايي كه در آنها مهارت داريد بنا كنيم، فقط مواقعي كه مشغول انجام دادن اين قبيل كارها هستيم احساس «اعتماد به نفس» و خودباوري ميكنيم. براي مثال اگر يك فروشندهي ملك و مستغلات هستيد و در اين كار مهارت داريد، فقط موقع جوش دادن يه معاملهاي توپ(!)، احساس «اعتماد به نفس» و خودباوري ميكنيد و باقي اوقات اين احساس خوب را نخواهيد داشت. همونطور كه ميبينيد استمرار و تداوم اين احساس دروني نياز به اين داره كه تمام طول شبانهروز رو بپردازيد به انجام دادن كاري كه در آن احساس «اعتماد به نفس» داريد و همهي كارها را نيز بهشيوهاي مطلوب انجام بديد. بههمين دليله كه بسياري از مردم به كارشان «اعتياد» پيدا ميكنند يا «اشتغال ذهني» بيمارگونهاي نسبت به كار يا فعاليت خاصي پيدا و بيشتر وقت خود را با انجام دادن اون فعاليت، سپري ميكنند. در نتيجهي اين امر، تعادل زندگي اونها بر هم خواهد خورد. از طرف ديگه احساس خوب اونها فقط محدود به زمانهايي خواهد شد كه مشغول انجام دادن كار مورد علاقهي خود هستند يا از توانايي ويژهي خود استفاده ميكنند.
«اعتماد به نفس» واقعي آن است كه روي آگاهيها و تواناييهاي ما نيز اثر بگذارد.
تعداد تواناييها و مهارتهايي كه ميتونيم در زندگي بهدست بياريم هر چقدر هم كه زياد باشند، باز معدودند. اگه خودباوري خود را بر روي اونها بنا كنيم، هرگز نميتونيم بهمعناي واقعي كلمه، «اعتماد به نفس» داشته باشيم و فقط در اون زمينهها و استعدادهاي بهخصوص احساس «اعتماد به نفس» خواهيم كرد. چنان چه «اعتماد به نفس»، قابليت و توانايي كسب مقام يا شغل يا پول درآوردن و ... بود رسيدن به آن شغل، جايگاه يا درامد، بايد براي هميشه در ما احساس اطمينان و «اعتماد به نفس» ايجاد ميكرد، اما ... چرا بسياري از ما سرانجام شغل، درامد، ازدواج، يا خانهاي را كه هميشه ميخواستيم بهدست ميآوريم يا حتي ميخريم اما باز هم احساس «اعتماد به نفس» و خودباوري نداريم؟!
آيا احساس ميكنيد يك «شياد» هستيد؟! گاهي اوقات در زندگي به موفقيتهايي دست مييابيم كه از درون خود را مستحق اون نميدونيم. اين پديدهي را «پديدهي شيادي» مينامند!
پديدهي «شيادي» چنين بيان ميكند: در هر كاري كه انجام ميديم، ناخودآگاه احساس ميكنيم كه مرتكب حقهبازي، كلاهبرداري و فريبكاري شدهايم. براي مثال: پيش خودمان فكر ميكنيم «خودم هم نميدونم چطور شد كه اين شغل را به من دادند، شايد خوششانس بودهام. خودمونيم! الان اين شغل مال منه؛ اما اگه قرار بود دوباره درخواست بنويسم، هرگز اين شغل رو به من يكي نميدادن!؟
گاهي اوقات فكر ميكنيم رسيدن به برخي موفقيتها در زندگي بايد احساس «اعتماد به نفس» زيادي در ما توليد كنند. حتي وقتي كه با تلاش فراوان به آن موفقيتها دست پيدا ميكنيم از «اعتماد به نفسي» كه به خود وعده داده بوديم خبري نيست، گاهي احساس ميكنيم شياداني بيش نيستيم.
چنانچه موفقيتهايي كه در بيرون به آنها دست مييابيد، در درون شما احساس «اعتماد به نفس» واقعي ايجاد نكنند، ارزشي نخواهند داشت.
ماهيت اصلي «اعتماد به نفس» واقعي «اعتماد به نفس» واقعي هيچگونه ارتباطي با آنچه در زندگي بيرون شما اتفاق ميافتد، ندارد. «اعتماد به نفس» واقعي زاييدهي شغل شما نيست. «اعتماد به نفس» راستين، نتيجهي باور قلبي و دروني شما به تواناييها و قابليتهايتان است. اين باور كه هر كاري را بخواهيد، ميتونيد انجام بديد.
اعتماد به نفس» واقعي، همواره از درون خود شما منشا ميگيره. «اعتماد به نفس» واقعي، زاييدهي تعهديه كه به خودمون داريم مبني بر اينكه هرچي رو كه لازم باشه انجام ميديم تا به خواستهها و نيازهامون برسيم. اينگونه از «اعتماد به نفس»، به اعتماد ما نسبت به خودمون برمي گرده و ( مهم اينه كه) بستگي به نتايجي كه ممكنه بگيريم يا نگيريم نداره. «اعتماد به نفس» باور شخصي ما نسبت به روح خودمون به عنوان يك انسانه. اين اعتماد كه هر اتفاقي در زندگيمون بيفته و با هر مشكلي روبهرو شيم، هر چي رو كه لازمه انجام بديم، انجام خواهيم داد و مهم نيست كه اون كارها را بالاخره انجام خواهيم داد يا نه؛ موضوع مهم اين است كه با ميل و رغبت كامل آن را انجام ميدهيد. كاملا واضحه كه هرگز نميتونيم واكنش اطرافيان رو به خواستهها و آرزوهاي خود كنترل كنيم. از نظر تئوري و منطقي نيز نميتونيم توقع داشته باشيم كه هميشه به هر چي ميخواهيم، برسيم. اما يك چيز وجود داره كه ميتوانيم روي اون حساب كنيم و اون چيزي نيست جز «تعهد» و «پايبندي» نسبت به خودمون. شما ميتوانيد دربارهي خواستهها و اهدافتان با خود صادق باشيد و اقدام لازم براي تحقق آنها را همينالان صورت دهيد. شما ميتوانيد روي عزم و ارادهي خود براي عمل كردن و انجام دادن آن چه بايد انجام دهيد حساب كنيد؛ اين تنها چيزي است كه ميتوانيد به آن مطمئن باشيد. شما ميتوانيد به تمايل، قابليت و توانايي انجام دادن هر آن چه لازم است انجام شود، اعتماد و ايمان داشته باشيد. آيا هميشه نتيجهي مطلوب و پيشبيني شده رو ميگيريم؟ البته كه نه. آيا به هر آنچه دوست داريم خواهيم رسيد؟ پاسخ منفي است. اما اشكالي نداره. چرا كه من ملاك و معيار «اعتماد به نفس» خود رو بر پايهي نتايج مطلوب استوار نساختهام. من «اعتماد به نفس» خود را براساس اين حقيقت بنا كردهام كه هر چه در توان دارم و ميدانم كه درسته رو انجام بدم و كوتاه هم نيام. هنگامي كه «اعتماد به نفس» و خودباوري خود را براساس آنكه و آنچه بهراستي هستيد بنا ميكنيد، نه براساس موفقيتها يا شكستها، چيزي را بهدست ميآوريد كه هيچكس و هيچچيز توان خراب كردنش رو نخواهد داشت.
دليل ديگر اين كه چرا «اعتماد به نفس» واقعي ربطي به «موفقيتها» يا «شكستهاي» شما نداره نيز همين است. شما هر چهقدر هم در انجام دادن كاري خاص مهارت بهدست آوريد و موفق باشيد، فقط ميتونيد در مورد همان كار خاص در خود احساس «اعتماد به نفس» كنيد و هنگامي كه ميخواهيد دست به كار جديدي بزنيد، كاري كه در آن مهارت چنداني نداريد «اعتماد به نفس» گذشتهي شما هيچگونه فايدهاي برايتان نخواهد داشت. - «اعتماد به نفس» ما برخاسته از اين حقيقت است كه ميدانيم چنانچه تصميم بگيريم كاري را انجام دهيم، حتماً آن را انجام خواهيم داد. - «اعتماد به نفس» ما براي اين است كه ميدانيم اگر لازم باشد براي انجام دادن كاري دانش يا مهارتهاي جديدي كسب كنيم، حتماً مطالعه خواهيم كرد، درس خواهيم خواند و هر آنچه لازم باشد خواهيم آموخت. - «اعتماد به نفس» و خودباوري واقعي ما زاييدهي «تمايل»، «عزم» و «ارادهي» ما است نه «نتايج كار». - «اعتماد به نفس» ما برخاسته از اين حقيقت است كه عزم و ارادهي انجام دادن هر آن چه را لازم باشد داريم تا در نهايت به چيزي كه ميخواهيم برسيم.
چگونه از تخريب خويشتن دست برداريم و به روياهاي خود اعتماد كنيم؟ نقطهاي كه در آن از تعقيب روياهايتان چشمپوشي ميكنيد همان نقطهاي است كه «اعتماد به نفس» شما در آن آسيب ديده است، در اين نقطه شما به خودتان اعتماد كافي نداريد.
هنگامي كه ذهنتان به شما ميگويد: «فكر نكنم بتونم موفق بشم» در واقع داريد به خودتان ميگوييد: «به خودم اعتماد كافي ندارم كه بتونم مطالعه كنم ياد بگيريم، بياموزم و هر آن چه براي تحقق روياهايم لازم دارم رو انجام بدم». هر چه به خواست و ارادهي خودتان اعتماد بيشتري داشته باشيد «اعتماد به نفس» زيادتري در خود احساس خواهيد كرد. داشتن «اعتماد به نفس» و خودباوري نيز اساساً به اين معناست: اعتماد داشته باشيد كه ميتونيد ترسهاي خود را كنار بگذاريد و تسليم نشويد.
بايد بهاي موفقيت را بپردازيد. اگر شما نميخواهيد شخصي بد و شكست خورده جلوه كنيد، بايد دورهي سختي را پشت سر بگذاريد تا «اعتماد به نفس» واقعي را در خود ايجاد كنيد. زيرا «اعتماد به نفس» واقعي زماني بهدست نميياد كه يقين بدونيم موفق خواهيم شد. شخصي كه «اعتماد به نفس» دارد هرگز مطمئن نيست كه اشتباه نخواهد كرد. او از اينكه شكست بخورد و تحقير شود يا بد جلوه كند ترسي ندارد. او فقط به جلو نگاه ميكند.
چنانچه احساس ميكنيد، تمام مدت منتظر اين بودهايد كه در زمينهاي خاص، تخصص كافي بهدست آوريد تا سپس احساس «اعتماد به نفس» بكنيد و در نهايت دست بهعمل بزنيد، بيش از اين وقت خود را تلف نكنيد! تنها راه «موفقيت» در هر چيز اين است كه نخست بهقدر كافي احمق، شكستخورده، ناموفق و ... باشيم. بدون شك هميشه در ابتدا، اشتباههاي احمقانهي زيادي مرتكب خواهيم شد. اما چنانچه جا نزنيم، بيگمان جلو خواهيم رفت، باور كنيد! برخي از ما منتظريم كه خيلي راحت و بيهيچ زحمتي از راه برسيم و همون ابتدا پيروزمندانه صحنه رو ترك كنيم و همچنين تا مطمئن نباشيم اين همان پيروزي است كه انتظارمان رو ميكشه، دست به هيچ كاري نميزنيم. اما اين همان «غرور» است؛ «غرور» و «منيت». اين باعث ميشود به كارهايي كه در آنها مهارت نداريم دست نزنيم و هيچوقت چيز جديدي نيز ياد نگيريم. در عوض همان كارهاي قبلي را بهرغم خستهكننده بودنشان مدام تكرار ميكنيم. سپس در كمال تعجب از خودمان ميپرسيم: چرا به جايي نميرسيم؟!
چنانچه ميخواهيد موفق باشيد بايد كاري صورت دهيد و اشتباههاي زيادي مرتكب شويد، هركس موفق شده و به جايي رسيده كه از آن خوشحال است بايد روزي جايي را كه بوده نيز تحمل ميكرده!
آيا با منتظر باقي ماندن، فرصتهاي خود را از دست نميدهيد؟ همگي ما روياهايي در زندگي خود داريم. شايد ميخواهيم شغل مستقلي راهاندازي كنيم يا به دانشگاه برويم و ... با تمام وجود اين اميال و آرزوها را در خود احساس ميكنيد و در شوق رسيدن به آنها ميسوزيد. آيا كاري براي رسيدن به آن انجام دادهايد؟ نه! چرا؟ آيا پاسخهاي شما غرور و بهانههايي نظير موارد ذيل نيست؟
| - «خب راستش خودم هم نميدونم چطور بايد شروع كنم»؟ | | - «حالا زمان مناسبي نيست» | | - «منتظرم زمان مناسبتري هستم» |
و البته اين پاسخ هميشگي كه:
| - «هنوز احساس اعتماد به نفس كافي نميكنم!» |
اغلب افراد «صبر» ميكنند و «صبر» ميكنند تا «اعتماد به نفس» كافي در خود احساس نمايند. سپس پروژهاي را شروع كنند يا بهدنبال يكي از روياهايشان بروند و بدينترتيب مرتكب اشتباه بزرگي ميشوند.
منتظر نظرهاي سبز شما هستيم.
ادامه دارد ... | | دوست شما آرام |
|