امیدوار هستیم این نوشتجات بتوانند نقطهی شروعی بر درست زندگی کردن باشند...
اگر كسي بگويد كه هرگز در زندگيش اشتباه نكرده است، بدين معني است كه هرگز سعي نكرده است چيز جديدي را آزمايش كند!
آلبرت انشتاين
|
|
مقدمه
آیا هر درستی درست است؟ صرف اینکه کاری که انجام میدهیم درست باشد، نتیجه نمیدهد که ما به آنچه میخواستیم رسیدهایم؟ در این قسمت از سری نوشتههای ادامه تحصیل، که برای روشن شدن برخی زوایای تاریک فعالیتهای ما ارائه شدهاند، به بررسی این موضوع پرداخته و امیدوار هستیم که این مطالب، گرچه اندک، اما شروعی برای درست اندیشیدن، درست و به موقع (نه زود و نه دیر) قضاوت کردن و در نهایت اتخاذ تصمیماتی صحیح باشند. هیچ نوشتهای و هیچ شخصی بهتر از خود انسان راهگشا نبوده و آنچه انجام میشود جهت دعوت مخاطبین به درست اندیشیدن است. اگر بتوانید درست فکر کنید آنگاه به آسانی خواهید توانست درست زندگی کنید. این همان چیزی است که بشر از اول به دنبال آن بوده، هست و خواهد بود. باید صبور بود و تلاش کرد.
کلام آخر
این فقط استفادهی ناصحیح نیست که استعداد و توان را زایل میکند بلکه عدم حداکثر بهره برداری نیز چنین میکند. اگر فرد باهوشی از هوش و توان خود حداکثر استفاده را نبرد و حداکثر بازدهی را نداشته باشد، هم به خود و هم به طبیعت و اجتماع ضرر زده و مسئول است. استعدادها و امکاناتی که در اختیار ماست وسیلهای جهت پیشبرد اهداف انساندوستانه هستند و لازم است امانتدار خوبی بوده و به درستی و در بالاترین ظرفیت ممکن بهرهبرداری شوند.
داستان زیر (شاید در نزد خیلیها داستان تخیلی) برای اهدافی که مورد نظر است نیاز است.
روزی پیرمرد هیزمشکنی بهطور تصادفی یک چراغ جادو پیدا میکند. غول چراغ برای اینکه آزادی خود را بهدست بیاورد، به پیرمرد میگوید هر کاری بخواهی برایت انجام میدهم تا مرا آزاد کنی. پیرمرد به فکر فرو میرود و پیش خود میاندیشد که این معاملهی خوبی است. رو به غول چراغ میگوید اگر بتوانی هیزم زمستان مرا برایم جمع کنی آزادت میکنم. غول چراغ زود دست به کار شده و در مدت کوتاهی هیزم زیادی برای پیرمرد مهیا میکند. سپس خطاب به پیرمرد میگوید الوعده وفا، یعنی من به قول خود عمل کردم حال نوبت تو است که به قول خود عمل کنی و مرا آزاد کنی. پیرمرد میگوید: بله. حق با شماست. بلافاصله غول چراغ را آزاد میکند. غول چراغ پس از آزادی به پیرمرد میگوید ای پیرمرد تو یک غول چراغ دستگیر کردی اما از او خواستی برایت هیزم جمع کند میتوانستی کارهای بهتری از او بخواهی برایت انجام دهد. مثلا ثروت و طلا و ... بخواهی! پیرمرد بخت برگشته عمری را سوزان سوزان هیزم جمع کرد!
حکایت انسانهای باهوش حکایت همان پیرمرد است که غول چراغی در اختیار دارند. آیا پیرمرد کار خلافی انجام داده است؟ بهطور قطع خیر. پس چرا پشیمان است؟ (مانده است سوزان سوزان) بهدلیل اینکه از امکانات و فرصتهایی که در اختیار داشته بهدرستی استفاده نکرده است. عدم استفادهی در بالاترین ظرفیت از استعداد و هوش کار خلافی نیست اما استفادهی حداکثر بهتر است.
ما در اینجا سخن کوتاه کرده و امیدوار هستیم این نوشتجات بتوانند نقطهی شروعی بر درست زندگی کردن باشند. در سری بعد از کارها در حد توان راههایی برای شناسایی مسیرهایی که به درست اندیشیدن ختم میشوند مورد بررسی قرار خواهند گرفت. ما نیز انسان هستیم و محدود. با امید به اینکه خوانندهی فرزانه این نکته را در ذهن داشته و با تیزهوشی خواهد توانست با این مطالب راه درست اندیشیدن را پیدا کرده و عاقبت بهخیر شود انشاالله. خدانگهدار
غلامرضا پورقلی
دانشجوی دکتری ریاضی
دانشگاه تهران