شاید قضاوت کردن کار سادهای باشد، اما قضاوت صحیح کاری است بس دشوار و بهتر است احتیاط کرد.
اگر انسان از اشتباهاتش میآموزد
پس من با این همه اشتباه پشت سر هم
در حال آموزش دادن وسیعی به خودم هستم.
(ناشناس)
مقدمه
قضاوت به یک معنی یعنی داوری کردن، و داوری یعنی سنجش و اظهار نظر کردن در رابطه با یک گزاره یا رخداد (گزاره به هر جملهی خبری اطلاق میشود که درستی یا نادرستی آن در زمان بیان، بر ما معلوم نباشد). قضاوت ارتباط تنگانگی با حل مساله و تصمیمگیری دارد اما الزاما به معنای تصمیمگیری نیست. در بیان این اختلاف، میتوان گفت که مردم در قضاوت از سرنخها و نشانهها (احتمالا ناقص) که متعدد و متعارض هستند، استنباط میکنند در حالیکه در تصمیمگیری، انتخاب از بین گزینههای قطعی و حالات مختلف است. قضاوتها بر اساس میزان دقیق بودن سنجیده میشوند، در حالی که تصمیمها براساس پیامدهای احتمالی آنها سنجیده میشوند. قضاوتها (البته نه در دادگاه) پیامد مستقیمی ندارند اما میتوانند بهطور غیرمستقیم از طریق آنچه به دنبال دارند، نتایجی داشته باشند.
اگر چه باز هم این نوشته برای اهداف تحصیلی ارائه میشود اما کماکان میتوان با تعمیمی ساده در تمام ابعاد زندگی آن را به کار بست. همچنان این موضوع به خوانندهی کنجکاو واگذار میگردد.
به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید در یک موضوع درسی با مسالهای (دشوار) روبرو هستید. تشخیص اینکه توان حل این مساله را دارید یا نه، همان قضاوت کردن است و بعد از این تشخیص (قضاوت) اراده کردن به حل مساله یا کنار گذاشتن آن مساله همان تصمیمگیری است. هیچ شخصی قبل از حل کامل مسائلی از این دست با اطمینان نمیتواند ادعا کند که توان حل مساله را دارد (انتخاب رشتهی تحصیلی که مهمترین انتخاب حرفهای هر دانشآموزی است نیز از این دست بوده و باید ابتدا قضاوت کرد که رشتهای مورد علاقه و مناسب احوال ما است یا خیر، سپس تصمیم گرفت و از بین گزینههای فیلتر شده دست به انتخاب زد!) .
در این سطح دانشآموز عموما نیاز به قضاوت ندارد زیرا معلم یا هر فردی که هدایت او را به عهده دارد (انتخاب مشاور منصف، مهمترین و اساسیترین نیاز هر فردی است) در این امر میتواند کار قضاوت را به عهده بگیرد یعنی تشخیص دهد وی توان انجام کار مورد نظر را دارد یا خیر؟ و تصمیمگیری را به دانشآموز واگذار کند. در واقع ما از دانشآموز دبیرستان یا حتی دانشجوی کارشناسی و در مواردی کارشناسی ارشد و دکتری انتظار نداریم بتواند خود این موضوع را به عهده گیرد (قضاوت کند). با این مثال هدف ما تاکید بر این واقعیت است که قضاوت کردن کاری دشوار و در بسیاری موارد قضاوت صحیح برای شخص غیرممکن است. صلاح بر این است که تا حد امکان از قرار گرفتن در موقعیتهایی که لازم است قضاوتی انجام شود، پرهیز کرده و این کار را به مشاوران آگاه و خبره واگذار کنیم. در مسایل علمی این وابستگی به مشاور، سطح به سطح متفاوت بوده و حتی ممکن است دانشمندان بزرگ هم برای چنین مواقعی نیاز به مشاوره داشته باشند. پیشرفت کردن گرچه ساده نیست اما مسیر آن در هر شاخهای و در هر کاری به قدری لذتبخش است که به تحمل سختیهای احتمالی آن میارزد. زود قضاوت کردن نیز یکی دیگر از موانع بزرگ در برابر پیشرفت کردن است. ما ادعا کردیم قضاوت کردن سخت است. با این اوصاف زود قضاوت کردن به طریق اولی رد شده و این وضعیت با علم به نکات یاد شده هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
به خاطر داشته باشید که:
شاید قضاوت کردن کار سادهای باشد اما قضاوت صحیح کاری است بس دشوار و بهتر است احتیاط کرد.
با تفسیری که ارائه شد مشخص میشود که انسان در بسیاری از موارد قبل از تصمیمگیری نیازمند قضاوت کردن است که این فرایند، در بسیاری موارد کاملا عادی و ناخودآگاه انجام میشود. اگر کمی دقت کنیم ناخودآگاه نیز قضاوتی صحیح و متعاقب آن تصمیمی درست اتخاذ خواهیم کرد (همان ذهن آماده و شانس که در ادامه تحصیل ۴ اشاره شد). همهی این اتفاقات زمانی باب میل ما خواهند بود که ذهن آمادهای داشته باشیم. پس دروغ نگویید و به آسانی پیشرفت کنید.
ما تصمیم نداریم از این توصیه، کوتاه بیاییم. چرا که اعتقاد داریم دروغ سر چشمهی هر زوالی است. نگویید و خلاص.
غلامرضا پورقلی
دانشجوی دکتری ریاضی
دانشگاه تهران