در ناکامیها دنبال مقصر گشتن خطاست!
من هیچ راه مطمئنی به سوی خوشبختی نمیشناسم.اما راهی را میشناسم که به ناکامی منجر میشود، گرایش به خشنود ساختن همگان. «افلاطون»
|
|
قدرت هر شخصی در هنگام مواجهه با پیشآمدهای ناگوار مشخص میشود و در چنین مواقعی لازم است تصمیمگیری کرد (به یک معنی، ریسک یا خطر کرد). انسان ناگزیر از تعامل اجتماعی است. بنابراین هیچکس تمام مسیر پیش رو را بهطور کامل نمی-تواند خود مشخص کند. اتفاقات ناخواسته و ناگوار بخشی از زندگی هر شخصی میتوانند باشند. انسانهای قدرتمند و خلاق وجه تمایز مشخصی با بقیه دارند. آنها تن به هر کاری نمیدهند و مسیر خود را با تمام خطرات احتمالی آن و به قیمت از دست دادن شاید جان ادامه میدهند. ما اعتقاد داریم ارزش انسانها فقط به موفقیتهای احتمالیاشان نیست. کمی بیشتر بایست در اوضاع انسانها تامل کرد!
توجه به داستان زیر، برای اهدافی که در پیش داریم، خالی از لطف نخواهد بود:
برگی از خمسهٔ نظامی، مربوط به ۱۵۴۸ میلادی که در شیراز نگهداری میشود.
منبع: ویکیپدیای فارسی
|
روزی لیلی آش نذری (به همان معنای امروزی از احسانات و نذری) میداده است (در درب منزلاشان). خبر این احسان لیلی خیلی زود به مجنون میرسد. مجنون سراسیمه و خیلی سریع خود را به صف این آش میرساند! تمام افراد آن زمان از عشق بین لیلی و مجنون باخبر بوده و در نتیجه بعد از گرفتن آش منتظر به هم رسیدن این دو پای دیگ آش میمانند تا نظارهگر اتفاقات احتمالی باشند (لیلی و مجنون از دیدار هم منع شده بودهاند و این آش نذری هم احتمالا یک حرکت خلاقانه از لیلی بوده که بتواند در این آشفته بازار عاطفی معشوق را زیارت کند (این همان پیشآمد ناگواریاست که لازم است تصمیم گرفت و راهی هوشمندانه پیدا کرد)). مجنون به هر کسی که بعد از او به صف میرسیده تعارف میکرده که بفرما جلو (دلیل این امر نیز مشخص است چرا که میحواسته مدت زمان بیشتری لیلی را ببیند!). از آنجا که تعداد افراد مراجعه کننده عدد متناهی کوچکی بوده، بنابراین طبیعی است که نوبت مجنون هم باید میشد. نوبت او شد. تمام مردم کاسه به دست منتظر رسیدن این دو یار از هم جدا شده به یکدیگر هستند تا ببیند لیلی چه میکند؟!! لیلی کاسهی آش مجنون را گرفته و بر زمین میکوبد! کاسه می-شکند (کاسهها آن زمان از سفال بودهاند). مجنون با دیدن این صحنه بیهوش شده و بعد از مدتی تلاش مردم حال خود را باز مییابد. مردم به او میگویند مجنون، الحق، که مجنونی (به معنای کم عقل). این دختر (لیلی) زشت نیست که هست! (حکایت است که لیلی زیبا نبوده است اما از نظر ما زیبایی به جمال نیست به کمال است. قرار شده دروغ نگوییم. ما اعتقاداتامان را صادقانه بیان میکنیم)، ناز نمیکند که میکند، او به تو آش نذری هم که نداد! آش نذری که به همه تعلق میگیرد. به نظر شما مجنون چه بایست میکرد؟ ما جواب را که بهترین است داریم. مجنون به آنها (مردم) گفت من دیوانه نیستم اتفاقا عاقل هستم. کاسهی چند نفر را شکست لیلی؟ جواب دادند تو را فقط. گفت:
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف* من بشکست لیلی؟
اگر بر دیدهی مجنون نشینی بهجز خوبی لیلی نبینی
|
به هر قیمتی میتوان موفق بود اما به شرطی که تمام هزینهها را خودمان بپردازیم. به حساب دیگران نمیتوان پیشرفت کرد. تشخیص این که چه وقت و چه تصمیمی باید اتخاذ کرد شاید ساده نباشد اما راهی مطمئن برای رسیدن به آن وجود دارد. تشخیص درست نیاز به ذهن آماده و اطلاعات صحیح دارد. ذهن آماده، خیلی زیاد، به آسودگی وجدان وابسته است. از طرفی جمع آوری اطلاعات صحیح نیز به وجدان آسوده نیاز دارد. وجدان آسوده داشتن بدون شک معادل صادق بودن با خود و دیگران است. در نتیجه دروغ نگویید. ما قاطعانه تصمیم داریم از شما بخواهیم هرگز و تحت هر شرایطی دروغ نگویید. گرچه در قسمتهای قبل از نوشتههایمان تاکید کردهایم که دروغ نگویید اما کمبود داریم. باید تلاش کنیم دروغ ریشه کن شود. دروغ قاتل خلاقیت است. به شدت ذهن را مشغول کرده و از آمادگی لازم باز میدارد.
* بعضی جاها به جای ظرف، جام یا کاسه هم نوشتهاند.
غلامرضا پورقلی
دانشجوی دکتری ریاضی
دانشگاه تهران