كمي فكر كردن بياموزيم
سلام...
در سري جديد «مشاورهي تيزهوشان و اولياي آنها» ميخواهيم كمي فكر كردن بياموزيم. ميخواهيم ياد بگيريم پيش از نتيجهگيري يا تصميمگيري در مورد هر چيزي ميتوان ابتدا كمي انديشيد. ميخواهيم ياد بگيريم هميشه نتيجهي ما بهترين نتيجه نيست. ميخواهيم ياد بگيريم كه آزاد فكر كنيم.
ما مصاحبههاي زيادي را با استادان دانشگاه و المپياديها انجام دادهايم كه ميتوانيد آنها را در سايت پيدا كنيد. تعدادي از آنها نيز بهزودي و به محض آماده شدن آپلود خواهند شد. در هفتههاي آينده موضوعي را به بحث خواهيم گذاشت و نظر استادان مختلف را در آن نمايش خواهيم داد. حال نوبت شماست كه نظر خود را در آن موضوع براي ما بنويسيد، شما استادان آينده ...
روزانه داستانهاي زيادي يا براي شما ايميل ميشود يا در وبلاگها آنها را ميخوانيد. داستانهايي كه جالبند و مهم اين است كه اين داستانها براي يك لحظه هم كه شده انسان را به فكر واميدارد. در زير سه تا از اين داستانها را براي شما نقل ميكنم.
|
در يك صبح سرد زمستاني، مردي در يك ايستگاه مترو در واشنگتن شروع به نواختن ويُلُن ميكند. او 6 قطعه از باخ را با ويولونش به مدت 43 دقيقه مينوازد. در آن ساعت از روز هزاران نفر از آنجا ميگذرند تا به محل كار خود برسند. در مدتي كه نوازنده مينواخت، 1079 نفر از كنارش گذشتند.
پس از گذشت سه دقيقه اولين نفر كه مردي ميانسال بود نظرش به نوازنده جلب ميشود و گامهايش را آهسته ميكند، چند ثانيه ميايستد و سپس با عجله از آنجا دور ميشود.
يك دقيقهي بعد، نوازندهي ويولون اولين 1 دلار خود را دريافت ميكند. خانمي پول را به سمت او مياندازد و بدون توقف به رفتن ادامه ميدهد.
چند دقيقهي بعد، يك نفر به ديوار تكيه ميدهد تا به صداي ويولون او گوش دهد، ولي مرد با نگاهي كه به ساعت خود مياندازد متوجه ميشود كه ديرش شده و بلافاصله از آنجا دور ميشود.
كسي كه بيشترين توجه را به او ميكند پسربچهاي حدوداً سه ساله است. مادر كودك كه بسيار هم عجله دارد پسربچه را وادار به رفتن ميكند و او را به زور به دنبال خود ميكشد. پسربچه در حالي كه سرش را برگردانده و هنوز به نوازنده نگاه ميكند، به اجبار مادر از آنجا دور ميشود. اين موضوع چندين بار در مورد چند كودك ديگر تكرار ميشود، و البته بدون استثنا همهي آنها به اجبار والدينشان از آنجا دور شدند.
در مدتي كه نوازنده، ويُلُن مينواخت تنها 7 نفر آن هم براي چند لحظه توقف كردند. حدود 20 نفر به او پول دادند و به رفتن خود ادامه دادند. او مجموعا 17/52 دلار جمعآوري كرد. وقتي او از نواختن باز ايستاد، هيچ كس به او توجه نميكرد و كسي او را تشويق نكرد.
هيچ كس او را نشناخته بود، او جاشوا بِل (Joshua Bell)، يكي از بزرگترين نوازندههاي معاصر بود. دو شب پيش از آن، بِل در سالن تئاتري در بُستُن اجرا داشته و ميانگين قيمت بليط آن بيشتر از 100 دلار براي هر نفر بوده است.
براي اطلاعات بيشتر ميتوانيد روي لينك زير كليك كنيد:http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2007/04/04/AR2007040401721.html
«توضيح دهيد که چگونه مي توان با استفاده از يک فشارسنج ارتفاع يک آسمان خراش را اندازه گرفت؟»
سوال بالا يکي از سوالات امتحان فيزيک در دانشگاه کپنهاگ بود.
يکي از دانشجويان چنين پاسخ داد: «به فشار سنج يك نخ بلند ميبنديم. سپس فشارسنج را از بالاي آسمان خراش طوري آويزان ميکنيم که سرش به زمين بخورد. ارتفاع ساختمان مورد نظر برابر با طول طناب به اضافهي طول فشارسنج خواهد بود».
پاسخ بالا چنان مسخره به نظر ميآمد که مصحح بدون تامل دانشجو را مردود اعلام کرد. ولي دانشجو اصرار داشت که پاسخ او کاملا درست است و درخواست تجديد نظر در نمرهي خود کرد. يکي از اساتيد دانشگاه به عنوان قاضي تعيين شد و قرار شد که تصميم نهايي را او بگيرد.
نظر قاضي اين بود که پاسخ دانشجو در واقع درست است، ولي نشانگر هيچ گونه دانشي نسبت به اصول علم فيزيک نيست. سپس تصميم گرفته شد که دانشجو احضار شود و در طي فرصتي شش دقيقهاي پاسخي شفاهي ارائه دهد که نشانگر حداقل آشنايي او با اصول علم فيزيک باشد.
دانشجو در پنج دقيقهي اول ساکت نشسته بود و فکر ميکرد. قاضي به او يادآوري کرد که زمان تعيين شده در حال اتمام است. دانشجو گفت که چندين روش به ذهنش رسيده است ولي نميتواند تصميمگيري کند که کدام يک بهترين است.
قاضي به او گفت که عجله کند، و دانشجو پاسخ داد: «روش اول اين است که فشارسنج را از بالاي آسمان خراش رها کنيم و مدت زماني که طول ميکشد به زمين برسد را اندازهگيري کنيم. ارتفاع ساختمان را ميتوان با استفاده از اين مدت زمان و فرمولي که روي کاغذ نوشتهام محاسبه کرد».
دانشجو بلافاصله افزود: «ولي من اين روش را پيشنهاد نميکنم، چون ممکن است فشارسنج خراب شود».
«روش ديگر اين است که اگر خورشيد ميتابد، طول فشارسنج را اندازه بگيريم، سپس طول سايهي فشارسنج را اندازه بگيريم، و آنگاه طول سايهي ساختمان را اندازه بگيريم. با استفاده از نتايج و يک نسبت هندسي ساده ميتوان ارتفاع ساختمان را اندازهگيري کرد. رابطهي اين روش را نيز روي کاغذ نوشتهام»
«ولي اگر بخواهيم با روشي علميتر ارتفاع ساختمان را اندازه بگيريم، ميتوانيم يک ريسمان کوتاه را به انتهاي فشارسنج ببنديم و آن را مانند آونگ ابتدا در سطح زمين و سپس در پشتبام آسمانخراش به نوسان درآوريم. سپس ارتفاع ساختمان را با استفاده از تفاضل نيروي گرانش دو سطح بدست آوريم. من رابطههاي مربوط به اين روش را که بسيار طولاني و پيچيده هستند در اين کاغذ نوشتهام ».
«آها! يک روش ديگر که چندان هم بد نيست: اگر آسمان خراش پلهي اضطراري داشته باشد، ميتوانيم با استفاده از فشارسنج سطح بيروني آن را علامتگذاري کرده و بالا برويم و سپس با استفاده از تعداد نشانها و طول فشارسنج ارتفاع ساختمان را بدست بياوريم».
«ولي اگر شما خيلي سرسختانه دوست داشته باشيد که از خواص مخصوص فشارسنج براي اندازهگيري ارتفاع استفاده کنيد، ميتوانيد فشار هوا در بالاي ساختمان را اندازهگيري کنيد، و سپس فشار هوا در سطح زمين را اندازهگيري کنيد، سپس با استفاده از تفاضل فشارهاي حاصل ارتفاع ساختمان را بدست بياوريد».
«ولي بدون شک بهترين راه اين است که در خانهي سرايدار آسمانخراش را بزنيم و به او بگوييم که اگر دوست دارد صاحب اين فشارسنج خوشگل بشود، ميتواند ارتفاع آسمان خراش را به ما بگويد تا فشارسنج را به او بدهيم»!
دانشجويي که داستان او را خوانديد، نيلز بور، فيزيکدان دانمارکي بود.