آیا راهی جز تن دادن به سرنوشت وجود دارد؟
برای موفقیت باید برنامه داشت و در جهت انجام آن با تمام توان کار کرد. (ناشناس)
در تحصیل ممکن است انسان با پیش آمدهایی مواجه شود که انگیزهی شخص را از بین برده و مسیر وی را دستخوش تغییرات سرنوشتسازی کنند. در چنین مواقعی چه باید کرد؟ چطور میتوان در برابر این اتفاقات ایستادگی کرد؟ آیا راهی جز تن دادن به سرنوشت وجود دارد؟
بهطور قطع نمیتوان مسایلی را که ممکن است افراد با آن مواجه شوند فهرست کرد و راهکاری مستقل و کارآمد برای آنها ارایه کرد. اما آن چه هست این است که میتوان مشکل را شناسایی کرد. ما اعتقاد داریم بسیاری از مسایلی که اجتماع دانشآموزی ما با آنها مواجه هستند قابل تشخیص و در نهایت قابل درمان هستند در نتیجه بنا بر گفتهی افلاتون کبیر که میگوید «تشخیص نیمی از درمان است.» میتوان (حداقل) تا نیمهی راه را با حداقل هزینه پیمود.
یک مسالهی اساسی که ممکن است ادامهی راه هر شخصی را با چالش (گاهی اوقات خیلی پیچیده و عمیق) مواجه سازد اظهارنظر در مورد توانایی های شخص است (اعم از توانایی های علمی، اخلاقی، شخصیتی، اجتماعی و غیره)(بد نیست تعریفی از توان برای خود تجسم کنید. به دلیل عدم توافق برای ارایه تعریف واحد، ما تعریفی ارایه نمی کنیم. هر شخص بهتر از دیگران، خود و توانایی هایش را خواهد توانست بشناسد). اظهارنظری که در اکثر موارد کارشناسانه و از روی شناخت نبوده و در نتیجه باعث بروز مشکلاتی، بعضا، بس بزرگ میشود. بهعنوان مثال ما دوباره اعتقاد داریم تا زمانی که یک شخص زنده است قادر به تغییر شرایط (شرایط نیز جزء مفاهیم غیر قابل تعریف است و بسته به افراد متفاوت ممکن است مختلف باشد. به عهدهی خواننده است که این مفاهیم را بهدرستی برای خود بیان و سپس دنبال راهی برای بهبود آن باشد) بوده و لذا خواهد توانست اوضاع را تحت کنترل درآورده و نهایتا ختم به خیر کند زندگی را. انسان موجودی است محدود، این درست، اما محدودیتی برای خواستههای (تعریف کنید. واضح و بدون هرگونه ابهام و اختلال) منطقی نمیتوان قایل شد. افراد بسیار زیادی را میتوان مثال زد که در بدترین شرایط به بهترین نحو ممکن رشد یافته و منشا خدمات بسیار باارزش بودهاند. در اظهارنظر در مورد توانایی های اشخاص خواهناخواه مقایسههایی صورت میگیرد که ویرانگر است. افراد مختلف ظرفیتها و قابلیتهای متفاوتی ممکن است داشته باشند که مقایسهی آنها را عملا ناممکن میسازد.
ما در اینجا سخن کوتاه کرده و جملهی آخر را بهصورت زیر بهعنوان نتیجهی این نوشتار (که بسیار کوتاه بود) بیان می کنیم، آن این که:
ابتدا باید یاد بگیریم صبور باشیم و زود قضاوت نکنیم. یک دانشآموز(دانشجو و ...) بیش از هر چیزی به صبر و شکیبایی نیاز دارد. تمام هوش و حواستان را به هدفهایی که در پیش دارید متمرکز کنید. تحت تاثیر اتفاقات روزمره نباشید. هدفها معمولا برای تحقق به زمان مناسب (و گاهی اوقات زیاد) احتیاج دارند. بنابراین با تصمیمات عجولانه آنها را به تعویق نیندازید و بهخاطر داشته باشید زندگی زمانی ارزشمند است که هدفهای ارزشمندی داشته باشید. خوشبختی به هیچ عنوان مسالهی آینده نیست. بلکه مساله حال است و میتوانید آن را کاشته و خود با سلیقهی شخصیتان پرورش داده و از همان ابتدا احساس خوشبختی کنید (ویلیام جیمز، روانشناس آمریکایی).
|
در نهایت با اظهارنظر بیمورد وقت خود و دیگران را پایمال نکنید. حرفی هم که پشت سر ما گفته میشود به ما ارتباطی ندارد. پس در مورد آن نباید نگرانی داشت. تمام توان و انرژی خود را صرف رسیدن به خواستههای معقول، دستیافتنی و البته انساندوستانه کنید. فراموش نکنید عمر نوع بشر محدود است (این موضوع قابل اثبات نیست اما به طور تجربی قابل استنتاج است) و آب رفته به جوی باز نمیگردد. بنابراین اسب را زین کنید و بتازید. دروغ مصلحتی نداریم. حق نداریم تحت هر شرایطی دروغ بگوییم چرا که کار بسیار نادرست و زشتی است. دروغ تمام ابعاد زندگی را تحت تاثیر منفی قرا داده، باعث انحطاط و زوال فکری و عقلی شده و سرانجام انسان را از راه راست (مجددا با مفهومی غیر قابل بیان در حالت کلی اما قابل تعریف در حالت خاص روبهرو هستیم. لطفا هر چه سریع تر نسبت به تعریف اقدام نمایید) که برای هر شخصی یکتاست باز میدارد. خداوند یار و یاور تمام انسانهاست. با اعتماد و اتکا به وی شروع کنید. هرگز از مفید بودن ناامید نباشید. هر شخصی در هر حال میتواند بهترین باشد. تاکید میکنیم هر شخصی و در هر حال. خدانگهدار.
ادامه دارد...
غلامرضا پورقلی
دانشجوی دکتری ریاضی
دانشگاه تهران