بخش اول: تفسیر و تبیین اجمالی آیه مباهله
آیه مباهله، آیه 61 از سوره
مبارکه آلعمران است که دارای دویست آیه است و از سورههای مدنی به حساب
میآید. در این سوره مبارکه از معارف بلند اسلامی، دستورهای جاوید دینی و برخی
سرگذشتها سخن به میان آمده است. خداوند متعال در آیه مباهله چنین میفرماید:
ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. الحق من ربک
فلاتکن من الممترین. فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع
ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت
الله علی الکاذبین؛(1)
«همانا مثل عیسی در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او
را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد[
بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست]. اینها حقیقتی
است از جانب پروردگار تو، بنابراین از تردیدکنندگان مباش. هرگاه بعد از علم و
دانشی که ]درباره عیسی مسیح] به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز
برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان
خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت
کنیم، شما هم نفوس خود را؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان
قرار دهیم.»
همانگونه که ملاحظه میشود، در این آیه، سخن از «مباهله»
میرود که تبیین و توضیح این کلمه بسیار مناسب و ضروری است.
بازگشت به موضوعات مقاله
نگاهی به
معنای مباهله«مباهله» واژهای عربی است و معنای آن رها کردن و قیدوبندی را
از چیزی برداشتن است. یکی از معانی آن به حال خود گذاشتن حیوان مادّه و نبستن
پستان اوست تا بدین وسیله نوزادش بتواند به راحتی شیر بنوشد. در زبان عربی به
این حیوان مادّه «باهل» گفته میشود.(2) همچنین این کلمه به معنای لعنت کردن
نیز آمده است.(3) امّا این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو
گروه به یکدیگر است؛ به گونهای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی،
مذهبی و... با یکدیگر گفتوگو و اختلاف دارند، در یکجا جمع شوند و به درگاه
الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد و یا
بر او عذابی نازل فرماید.
بازگشت به موضوعات مقاله
شأن نزول آیه مباهلهروایات مربوط به شأن
نزول آیه مباهله متعدد و کمی متفاوت است که در اینجا به نقل یکی از آنها اکتفا
میکنیم:
هیئتی از مسیحیان منطقه نجران در شهر مدینه، خدمت پیامبر اسلام(ص)
رسیدند و چنین گفتند: آیا فرزندی را که بدون پدر به دنیا آمده باشد، دیدهاید؟
خداوند متعال در جواب سؤال آنها، آیه 59 (ان مثل عیسی عندالله...) از سوره
آلعمران را نازل فرمود و به آنها اعلام کرد که عیسی(ع) همانند حضرت آدم(ع)
است که بدون پدر و مادر به وجود آمد. وقتی که هیئت مسیحی بر جهل و ادعای خود
اصرار ورزیدند، پیامبر اسلام(ص) [بر اساس دستور الهی] آنها را به مباهله
فراخواند. آنها تا فردای آن روز از پیامبر(ص) مهلت درخواستند. اسقف اعظم
[روحانی بزرگ هیئت مسیحی] به آنها چنین گفت: شما فردا به محمد(ص) نگاه کنید.
اگر برای مباهله با فرزندان و اهل خود آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با
اصحاب خود آمد، با او مباهله کنید، زیرا [در این صورت] چیزی در بساط ندارند.
فردای آن روز پیامبر اکرم(ص) همراه علی بن ابیطالب، حسن و حسین و فاطمه آمد.
آن حضرت(ص) دست علی بن ابیطالب را گرفته بود، حسن و حسین در پیش روی او راه
میرفتند و حضرت فاطمه پشت سر آن حضرت(ص) بود.
هیئت مسیحی نیز در حالی
آمدند، که اسقف اعظم آنها پیشاپیششان بود. هنگامیکه او پیامبر اسلام(ص) را با
آن چند نفر دید، درباره آنها سؤال کرد، به او گفتند که این پسرعمو و داماد او
و محبوبترین مردم نزد اوست و این دو پسر، فرزندان دختری او، از علی(ع) هستند و
آن بانوی جوان، دخترش فاطمه(ع) است که عزیزترین مردم نزد او و نزدیکترین افراد
به قلب اوست....
در این هنگام هیئت مسیحی از مباهله امتناع ورزید و اسقف
اعظم مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) گفت: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم،
بلکه مصالحه میکنیم. پیامبر اسلام(ص) نیز با آنها بر پرداخت جزیه مصالحه
نمود.(4)
در روایتی آمده است که اسقف آنها گفت: «من صورتهایی را میبینم
که اگر از خدا تقاضا کنند که کوهها را از جا برکند، چنین خواهد کرد. هرگز با
آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز قیامت بر روی زمین
باقی نخواهد ماند.»(5) همچنین در روایت دیگری آمده است که پیامبر اسلام(ص) پس
از امتناع هیئت مسیحی از مباهله و رضایت دادن آنها به پرداخت جزیه چنین فرمود:
«قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها با ما مباهله میکردند، وادی
آتش بر روی آنها میبارید.» (6)
بازگشت به موضوعات مقاله
بخش دوم: آیه مباهله از دیدگاه روایات
فریقیناگر به منابع حدیثی و تفسیری مذهب اهلبیت(ع) و اهل سنت نگاه کنیم،
خواهیم دید که درباره آیه شریفه مباهله، روایات بسیاری از پیامبر اسلام(ص)،
اهلبیت(ع) و اصحاب و تابعین نقل شده است.
در اینجا قبل از ذکر نمونههایی
از این روایات، نگاهی گذرا به منابع فریقین میکنیم و قسمتی از منابع متعدد این
روایات را ارائه میدهیم:
1- صحیح مسلم، مسلم نیشابوری(متوفای 261ق)، ص
1042، ح 32 (کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابیطالب).
2- الجامع الصحیح
(سنن ترمذی)، ابو عیسی محمد بن عیسی ترمذی(209ـ297ق)، ج 5، ص 225، ح 2999.
3- اسباب النزول، واحدی نیشابوری (متوفای 468ق)، ص 90ـ91.
4- المستدرک علی
الصحیحین، حاکم نیشابوری (متوفای 405ق)، ج 3، ص 150.
5- جامع البیان عن
تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری (متوفای 310ق) ج 3، ص 300ـ301، جزء 3.
6- تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم (متوفای 327ق)، ج 2، ص 667ـ668، احادیث
3616ـ3619.
7- تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی (متوفای 774ق)، ج 1، ص
379.
8- الدر المنثور فی التفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی(متوفای 911ق)، ج
2، ص 231ـ233.
9- تفسیر الکشاف، جارالله زمخشری (متوفای 538ق)، ج 1، ص
368ـ370.
10- الجامع الاحکام القرآن، قرطبی (متوفای 671ق)، ج 3، ص 104( چاپ
مصر، 1936م).
11- تفسیر السمرقندی، نصربن محمد سمرقندی (متوفای 375ق)، ج 1،
ص 274ـ275.
12- تفسیر الفخر الرازی، فخر رازی ( 544ـ604ق)، ج 8، ص 88ـ89.
13- تفسیر البیضاوی، عبدالله بن عمربیضاوی (متوفای 791ق)، ج 1، ص 163.
14-
المسند، احمد بن حنبل، ج 1، ص 185، چاپ مصر.
15- دلائل النبوه، حافظ ابونعیم
اصفهانی، ص 297.
16- جامع الاصول، ابن اثیر، ج 9، ص 470، السنه المحمدیه،
مصر.
17- تذکره الخواص، ابن جوزی، ص 17.
18- تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج
3، ص 167، منیریه، مصر.
19- تفسیر الجواهر، شیخ طنطاوی، ج 2، ص 120، چاپ
مصر.
20- الاصابه، احمد بن حجرعسقلانی، ج 2، ص 503، چاپ مصر.
21- تفسیر
العیاشی، ابونصر محمد بن مسعود بن عیاش سمرقندی، ج 1، ص 175ـ177، احادیث 54، 57
،58 و 59.
22- تفسیر فرات الکوفی، ص 85ـ90، ح 61.
23- الامالی، شیخ طوسی
(385ـ460ق)، ص 307، ح 616.
24- التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی
(385ـ460ق)، ج 2، ص 484.
25- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، شیخ طبرسی(متوفای
548ق)، ج 2، ص 762ـ763.
26- البرهان فی تفسیر القرآن، سیدبحرانی (متوفای
1091ق)، ج 2، ص 49ـ50، ح 9،12،13، و14.
27- تفسیر نورالثقلین، حویزی (متوفای
1112ق) ج 1، ص 349، ح 163.
28- تفسیر ابوالفتوح رازی (متوفای 554ق)، ج 4، ص
360ـ361.
شایان ذکر است که قاضی نورالله شوشتری در کتاب احقاق الحق حدوداً
شصت نفر از بزرگان (مفسران، محدثان و…) اهل سنت را نام میبرد که به اختصاص آیه
مباهله به اهلبیت(ع) تصریح نمودهاند.
اکنون پس از آشنایی اجمالی با قسمتی
از منابع روایات مربوط به آیه مباهله، با مراجعه به تعدادی از منابع تفسیری و
حدیثی مذهب اهلبیت(ع) و اهل سنت، نمونههایی از احادیث و روایات را ذکر
میکنیم و در پایان به جمعبندی و نتیجهگیری از روایات خواهیم پرداخت.
بازگشت به موضوعات مقاله
الف. منابع مذهب اهلبیت(ع)1- قال امام علی(ع)... لما نزلت هذه الایه «قل
تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...» اخذ بید علی و فاطمه و ابنیهما(ع)، فقال رجل
من النصاری(الیهود): لاتفعلوا فتحیبکم عنت...(7)؛ امام علی(ع) فرمود:... هنگامی
که آیه مباهله نازل شد، پیامبر(ص) دست علی، فاطمه و دو پسر او(ع) را گرفت و
برای مباهله آمد. که در این هنگام مردی از مسیحیان (و یا مردی از یهود) گفت:
(با اینها مباهله) نکنید که به مشقت گرفتار میشوید.
2- امام صادق(ع) نقل
میکند که از امیرالمؤمنین، امام علی(ع) درباره فضایلش سؤال شد. آن حضرت(ع)،
قسمتی از فضایل خود را برای آنها بازگو نمود. گفتند: (یا علی!) باز هم بگو. آن
حضرت فرمود: «نزد پیامبر(ص) دو نفر از احبار نصارا از اهل نجران آمدند و درباره
عیسی(ع) به مباحثه پرداختند. خداوند متعال هم آیات مباهله را نازل فرمود. پس از
این پیامبر(ص) دست علی(من)، حسن و حسین و فاطمه را گرفت و کف دست خود را به سوی
آسمان گشود و آنها را به مباهله فراخواند.»(8)
3- «عن ابی جعفر(ع) فی قوله
«ابنائنا و ابنائکم»(یعنی) الحسن و الحسین، «انفسنا و انفسکم» رسولالله(ص) و
علی(ع). «و نسائنا و نسائکم» فاطمه الزهراء(س)؛(9) امام باقر(ع) درباره آیه
مباهله فرمود: منظور از «پسران ما...» حسن و حسین و منظور از «خودمان...»،
پیامبر خدا(ص) و علی(ع) و منظور از «زنانمان...»، فاطمه زهرا(س) است.»
4-
حضرت امام رضا(ع) در یک مجلس علمی که مأمون عباسی آن را در کاخ خود برگزار
نموده بود، چنین فرمود: «خداوند، بندگان پاک خود را در آیه مباهله مشخص ساخته و
به پیامبرش دستور [انجام مباهله با مسیحیان نجران] داده است.... به دنبال نزول
آیه، پیامبر(ص)، علی و فاطمه، حسن و حسین(ع) را با خود به مباهله برد.... این
مزیتی است که هیچکس در آن بر اهلبیت(ع) پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ
انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن هیچکس از آن برخوردار نبوده
است.»(10)
5- عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش (سعد بن ابی وقاص) نقل میکند
که روزی معاویه به وی گفت: چه چیز مانع میشود که ابوتراب (علی بن ابیطالب) را
سبّ کنی؟ سعد بن وقاص گفت: به خاطر سه خصلتی که در او دیدهام و یکی از آنها
چنین است: «لما نزلت آیه المباهله (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...) اخذ
رسولالله(ص) بید علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) قال: هؤلاء اهلی؛(11) هنگامی که
آیه مباهله نازل شد... پیامبر خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و
چنین گفت: اینان اهلبیت من هستند.»
6- عن سعد بن ابن وقاص قال...لما نزلت
هذه الایه «ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسولالله(ص) علیا و فاطمه و حسنا و
حسینا(ع) و قال: اللهم هؤلاء اهلی؛(12) سعد بن ابی وقاص میگوید: هنگامی که این
آیه [مباهله ]... نازل شد، پیامبر خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را
فراخواند و گفت: خداوندا! اینان اهل من هستند.»
بازگشت به موضوعات مقاله
ب. منابع مذهب اهل سنت
1- «قال جابر: و فیهم نزلت «ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا
و انفسکم» قال جابر: «انفسنا و انفسکم» رسولالله(ص) و علی بن ابیطالب و
«ابنائنا» الحسن و الحسین و «نسائنا» فاطمه؛(13) جابر میگوید: [این آیه
مباهله] درباره آنها [اهلبیت] نازل شده است… منظور از «خودمان» رسول خدا و
علی بن ابیطالب است، منظور از «پسران ما» حسن و حسین و منظور از «زنان ما»
فاطمه است.»
2- «عن زید بن علی فی قوله: «تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...»
الآیه، قال: کان النبی(ص) و علی و فاطمه و الحسن و الحسین؛(14) از زید بن علی
نقل شده است که درباره آیه مباهله گفت: آنان پیامبر(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین
بودند.»
3- عن السدی «فمن حاجک فیه من بعد ماجائک من العلم...الایه» فأخذ
یعنی النبی(ص) بید الحسن و الحسین و فاطمه و قال لعلی اتبعنا، فخرج معهم. فلم
یخرج یومئذ النصاری و قالوا: انا نخاف ان یکون هذا النبی(ص) و لیس دعوه النبی
کغیرها، فتخلفوا عنه یومئذ. فقال النبی(ص): لوخرجوا لاحترقوا فصالحوه علی
صلح...؛(15) سدی نقل میکند: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص) دست
حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی فرمود که به دنبال آنها بیاید و بدین
وسیله جهت مباهله آماده شدند، ولی مسیحیان حاضر به مباهله نشدند و گفتند: ما
میترسیم که این همان پیامبر خدا باشد و دعای پیامبر مانند دعای دیگران نیست.
بدینجهت در آن روز از مباهله امتناع ورزیدند. پیامبر خدا(ص) فرمود: اگر آنها
مباهله میکردند، میسوختند. بنابراین پیامبر خدا(ص) با آنها مصالحه نمود»
5- عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل میکند که روزی معاویه بن ابی سفیان به
وی گفت: چرا ابوتراب(علی بن ابیطالب) را سبّ میکنی؟ سعد بن ابی وقاص گفت: به
خاطر سه خصلتی که پیامبر خدا درباره وی فرموده است... [و یکی از آنها چنین
است]:
«و لما نزلت هذه الآیه «فقل ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسولالله(ص)
علیا و فاطمه و حسنا و حسینا، فقال: اللهم هؤلاء اهلی؛(16) هنگامی که آیه
مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و سپس گفت:
خداوندا! اینان اهل من هستند.»
حاکم نیشابوری (متوفای 405ق) پس از نقل این
روایت چنین مینویسد: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه؛(17) این
حدیث بر اساس شرط[صحت و پذیرش حدیث] بخاری و مسلم، صحیح است، ولی آن دو این
روایت را نقل نکردهاند.»
5- جابر بن عبدالله نقل میکند که هیئتی از اهل
نجران پیش پیامبر اسلام(ص) آمدند و با آن حضرت(ص) به گفتوگو پرداختند. پیامبر
اسلام(ص) آنها را به مباهله (ملاعنه) دعوت نمود و قرار گذاشتند که فردای آن
روز مباهله کنند. فردای آن روز، پیامبر خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین را
گرفت و آنها را به مباهله فراخواند، ولی آنها از انجام مباهله امتناع ورزیدند
و به پرداخت جزیه رضایت دادند. پیامبر اسلام(ص) پس از آن فرمود: «قسم به خدایی
که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها مباهله میکردند، بر روی آنها یک وادی آتش
میبارید.»(18)
6- قال الشعبی: «ابنائنا» الحسن و الحسین «و نسائنا» فاطمه،
«و انفسنا» علی بن ابیطالب؛(19) شعبی میگوید: منظور از «پسران ما» حسن و حسین
و منظور از «زنان ما» فاطمه و منظور از «خودمان» علی بن ابیطالب است.»
بازگشت به موضوعات مقاله
بررسی و جمعبندی روایاتآنچه میتوان بهطور کلی از روایات و احادیث فوق به
دست آورد، شامل مطالب ذیل است:
1- آیه مباهله در درجه نخست، بهطور روشن بر
فضیلت و برتری پنج تن آل عبا(ع) ـ پیامبر اسلام، امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س)،
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ـ دلالت دارد.
2- آیه مباهله مختص به پنج تن
مقدس است و این از ظاهر آیه شریفه و روایات فریقین به دست میآید.
3- امام
علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، در نزد پیامبر اسلام(ص)
شأن و منزلت بسیار ویژهای داشتند.
4- طبق این روایات، پیامبر گرامی
اسلام(ص) هنگام آوردن عزیزترین افراد خود، آنها را اهلبیت(ع) خود نامیده است
که این هم در درجه نخست به معنای اصطلاح قرآنی و حدیثی «اهلبیت» مربوط میشود.
5- احتجاج خود امامان(ع) و نیز برخی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) به آیه مباهله
برای اثبات برتری اهلبیت(ع)، قرینه محکمی بر وقوع این حادثه است و نیز بر
اختصاص آن به اهلبیت(ع) تأکید میورزد.
بخش سوم: آیه مباهله از دیدگاه
مفسران فریقین
پس از تبیین و تفسیر اجمالی آیه مباهله و بررسی آن از دیدگاه
احادیث و روایات فریقین، در این بخش با رعایت اختصار، این آیه را از دیدگاه
تعدادی از مفسران مذهب اهلبیت(ع) و اهل سنت بررسی میکنیم و سپس بر جمعبندی
دیدگاهها میپردازیم.
بازگشت به موضوعات مقاله
آیه مباهله از دیدگاه مفسران مذهب اهلبیت(ع)
1- شیخ طوسی (385ـ460ق) در تفسیر خود و در ذیل همین آیه شریفه مینویسد:
«هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام(ص)، دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)
را گرفت و سپس مسیحیان(نجران) را به مباهله فراخواند، ولی آنها از مباهله
امتناع ورزیدند و با ذلت به جزیه دادن رضایت دادند… حتی برخی از آنها گفتند:
اگر با اینها مباهله کنیم، تا روز قیامت هیچ مرد و زن مسیحی باقی
نمیماند.»(20)
2- شیخ طبرسی (متوفای 548ق) در ذیل همین آیه مینویسد: «این
آیه، درباره هیئت مسیحی نجران نازل شده است که از پیامبر(ص) درباره حضرت عیسی ـ
تولد یافتن او بدون پدرـ سؤال نمودند و چون جواب پیامبر اسلام(ص) را نپذیرفتند،
پیامبر آنها را به مباهله فراخواند و فردای آن روز همراه علی بن ابیطالب،
حسن، حسین و فاطمه آمد... ولی آنها از مباهله سرباز زدند و به جزیه دادن راضی
شدند.»(21)
3- شیخ ابوالفتوح رازی (متوفای 554ق) در تفسیر خود، ضمن بیان
مفصل شأن نزول آیه مباهله، مینویسد: «...پیامبر اسلام پس از نزول این آیه،
هنگام مباهله همراه علی، حسن و حسین و فاطمه آمد و آماده مباهله شدند، اما
مسیحیان نجران ترسیدند و از مباهله عذر آوردند.»(22)
4- سید فضلالله (مفسر
معاصر) در تفسیر خود، ضمن بیان شأن نزول آیه مباهله ـ مباحثه بین مسیحیان نجران
و پیامبر اسلام و دعوت آنها به مباهله ـ مینویسد: «پیامبر اسلام(ص) فردای آن
روز همراه امام علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و آماده مباهله شد، ولی آنها با
دیدن پیامبر(ص) و اهلبیت آن حضرت از مباهله عذر خواستند و با قبول کردن پرداخت
جزیه برگشتند.»(23)
5- شیخ ناصر مکارم شیرازی (مفسر معاصر) نیز در تفسیر خود
ضمن بیان شأن نزول آیه مباهله مینویسد: «...پیامبر اسلام برای مباهله با
مسیحیان نجران، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورده بود.»(24)
بازگشت به موضوعات مقاله
آیه مباهله از دیدگاه مفسران مذهب اهل سنت1- محمد بن جریر طبری (متوفای
310ق) در تفسیر معروف خود ضمن بیان شأن نزول آیه مباهله مینویسد: «پیامبر
اسلام(ص) جهت مباهله با مسیحیان نجران، همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و
آماده مباهله شد، ولی آنها با پیامبر مصالحه نمودند و راضی به پرداخت جزیه
شدند.»(25)
2- نصر بن محمد سمرقندی (متوفای 375ق) در تفسیر خود مینویسد:
«پیامبر اسلام(ص) آنها [مسیحیان نجران] را به مباهله دعوت نمود و جهت مباهله
همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد، ولی آنها از انجام مباهله سرباز زدند.
در این هنگام پیامبر(ص) به آنها فرمود: یا اسلام بیاورید و یا جزیه بدهید.
آنها به پرداخت جزیه رضایت دادند و برگشتند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها
مباهله میکردند، همگی هلاک میشدند، حتی گنجشکهای نشسته بر دیوارهایشان.»(26)
3- فخر رازی (544ـ604ق) در تفسیر خود پس از بیان توضیحات لازم مینویسد:
«پیامبر اسلام(ص) ـ پس از اصرار مسیحیان نجران بر جهل خود ـ آنها را به مباهله
فراخواند و برای مباهله همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و به آنها فرمود:
هرگاه من دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران گفت: ای مسیحیان! من صورتهایی
را میبینم که اگر خداوند را برای کندن کوه از جای خود بخواهند، [کوهها] از
جای خود کنده میشوند. با آنها مباهله نکنید؛ زیرا هلاک میشوید و در روی زمین
تا روز قیامت هیچ نصرانی باقی نمیماند. آنها سپس به پرداخت جزیه راضی شدند و
پیامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها مباهله میکردند، تبدیل به میمون و خوک
میشدند... و خداوند نجران و اهل آن را ـ حتی پرندگان نشسته بر شاخههای
درختانشان را ـ هلاک مینمود.»
فخر رازی در ادامه میافزاید: «و روی انه
علیهالسلام لما خرج فی المرط الاسود فجاء الحسن(ع) فأدخله ثم جاء الحسین(ع)
فادخله، ثم فاطمه، ثم علی(ع)، ثم قال: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس
اهلالبیت و یطهرکم تطهیراً. روایت شده است که پیامبر اسلام(ص) با یک عبای پشمی
سیاه رنگ از منزل خارج شد، حسن(ع) آمد و آن را داخل عبای خود نمود و سپس
حسین(ع) آمد، او را نیز در زیر عبای خود قرار داد، سپس علی و فاطمه(ع) آمدند و
سپس آن حضرت(ص) فرمود: «خدا فقط میخواهد پلیدی را از شما اهلبیت دور کند و
شما را کاملاً پاک سازد.»
فخر رازی پس از نقل این روایت چنین مینویسد: «و
اعلم ان هذه الروایه کالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث؛(27) «بدان که
در مورد صحت این روایت بین مفسران و محدثان اتفاقنظر وجود دارد.»
4-
ابوالفدا اسماعیل بن کثیر دمشقی (متوفای 774ق) در تفسیر خود مینویسد: عدهای
از مسیحیان نجران حضور پیامبر اسلام(ص) آمدند و با آن حضرت(ص) درباره عیسی(ع)
احتجاج کردند... هنگامی که پیامبر اسلام(ص) آنها را به مباهله فراخواند، همراه
علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد، ولی آنها از مباهله امتناع ورزیدند و به
پرداخت جزیه رضایت دادند.»(28)
5- عبدالله بن عمر بیضاوی (متوفای 791ق) نیز
در تفسیر خود ذیل آیه مباهله چنین مینویسد: «پیامبر اسلام(ص) برای مباهله با
مسیحیان نجران، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورد و به آنها فرمود:
هنگامی که من دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف آنها گفت: ای مسیحیان، من
صورتهایی را میبینم که اگر خداوند را برای کندن کوه از جای خود
بخواهند،[کوهها] از جای خود کنده میشوند. با آنها مباهله نکنید که هلاک
میشوید. سپس آنان به پرداخت جزیه راضی شدند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: قسم به
خدایی که جانم در دست اوست، اگر مباهله میکردند، تبدیل به میمون و خوک
میشدند... نجران و اهل آن ـ حتی پرندگان نشسته بر شاخههای درختانشان نیز از
بین میرفتند.»
بیضاوی در ادامه چنین میگوید: «و هو دلیل علی نبوته و فضل
من أتی بهم من اهلبیته؛(29) این [حادثه و روایت] دلیلی بر نبوت [پیامبر اسلام]
و دلیلی بر برتری و فضیلت اهلبیت آن حضرت است که همراه او [به مباهله] آمده
بودند.»
بازگشت به موضوعات مقاله
بررسی و جمعبندی دیدگاههاجمعبندی ما از دیدگاههای
مفسران اهلبیت(ع) و اهل سنت چنین است:
1- مفسران مذهب اهلبیت(ع) و اهل
سنت، همگی مصادیق آیه مباهله را پیامبر اسلام(ص) علی بن ابیطالب(ع)، فاطمه
زهرا، امام حسن و امام حسین(ع) میدانند و هیچ یک از آنها شخص دیگری را در این
امر با آنها شریک نمیپندارند.
2- مفسران فریقین در بیان دیدگاه خود،
درباره آیه مباهله، به روایات و احادیث مربوط تکیه کرده و تقریباً بر اساس
روایات و احادیث، دیدگاه خود را بیان نمودهاند.
3- برخی از آنها (عبدالله
بن عمر بیضاوی) آیه مباهله را دلیل بر فضیلت و برتری اهلبیت(ع) معرفی نموده و
به این مسئله تصریح کردهاند.
بازگشت به موضوعات مقاله
بخش چهارم: نقد و بررسی شبهات، ابهامات و
سؤالات مربوط به آیه مباهلهآنچه در سه بخش گذشته درباره آن بحث شد، شامل
مطالبی بود که بر اختصاص آیه مباهله به پنج تن آل عبا(ع) تأکید میکرد. با وجود
این، درباره آیه مباهله نیز چند سؤال و شبهه مطرح شده است که در این بخش به نقد
و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
بازگشت به موضوعات مقاله
1- آیه مباهله و تعبیر جمعیکی از
مهمترین سؤالات مطرح شده درباره آیه مباهله، تعبیر جمع در این آیه شریفه و عدم
مطابقت آن با احادیث و روایات موجود در منابع فریقین است که در آنها مصادیق
این آیه افراد معیّن ـ نه جمع ـ معرفی میشوند. طبق احادیث و روایات موجود در
منابع فریقین، منظور از «ابناءنا» ـ پسران ما ـ حسن و حسین، منظور از «نسائنا»
ـ زنان خویش ـ فاطمه زهرا(س) و منظور از «انفسنا» ـ نفوس خود ـ پیامبر اسلام(ص)
و امام علی(ع) است.(30) از طرف دیگر طبق بیان محمدرشیدرضا (1865ـ1935م)، در
زبان عربی کلمه «نسائنا» ـ زنان ما ـ بر دختر شخص و نیز «انفسنا» ـ نفوس ما ـ
بر یک نفر (امام علی) اطلاق نمیشود.(31)
نقد و بررسیدر پاسخ به این
سؤال مطرح شده باید بگوییم:
1- پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) مبیّن و مفسر
آیات نورانی قرآن کریم است. خداوند متعال در همین خصوص میفرماید: «وانزلنا
الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛(32) ما این ذکر [قرآن]
را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است، برای آنها
روشنسازی و شاید اندیشه کنند.» بنابراین بر امت اسلامی فرض است که پیامبر
اسلام(ص) را مفسر و مبیّن حقیقی قرآن کریم بدانند و بیانات آن حضرت(ص) را در
این باره بدون چونوچرا بپذیرند.
2- بر اساس روایات و احادیث صحیح و مورد
قبول مذهب اهلبیت(ع) و اهل سنت، پس از نزول آیه مباهله، پیامبر اسلام(ص) جهت
انجام مباهله با هیئت مسیحی نجران، علی بن ابیطالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، حسن و
حسین(ع) را همراه خود آورده و آنها را اهلبیت خود معرفی نموده است.(33) به
همراه آوردن این اشخاص در واقع نوعی تفسیر و تبیین کلمات به کار رفته در این
آیه مباهله (ابنائنا، نسائنا، و انفسنا) است و اگر کسی در این خصوص اعتراضی
داشته باشد، در واقع به شخص پیامبر اکرم(ص) اعتراض میکند.
3- قرآن کریم
مملو از چنین مواردی است که در آنها به جای یک فرد ضمیر یا صیغه جمع به کار
رفته است که در اینجا به دو مورد آن اشاره میکنیم:
الف. سوره آلعمران، آیه
173
«الذین قال لهم الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا
الله و نعم الوکیل؛ اینها (مومنان واقعی) کسانی بودند که (بعضی از) مردم به
آنان گفتند: مردم[لشکر دشمن] برای [حمله به] شما اجتماع کردهاند. از آنها
بترسید، اما این سخن بر ایمان آنها افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او
بهترین حامی ماست.» بر اساس دیدگاه عدهای از مفسران، قائل این سخن نعیم بن
مسعود الاشجعی بود که وی به دستور ابوسفیان، قصد ترساندن مسلمانان از مشرکان را
داشت.(34)
ب. سوره آلعمران، آیه 181
«لقد سمع الله قول الذین قالوا ان
الله فقیر و نحن اغنیاء...؛ همانا خداوند سخن آنها را که گفتند: خدا فقیر است
و ما بینیازیم، شنید.» بر اساس اعتراف عدهای از مفسران فریقین، قائل این سخن
بیاساس، حیّ بن احطب و یا غنحاص[از یهودیان] بوده است.(35)
اگر به آیات
نورانی قرآن کریم و شأن نزول آنها توجه بیشتری کنیم، روشن خواهد شد که در
موارد متعددی، به جای یک فرد از ضمیر و یا صیغه جمع استفاده شده است که همه
اینها نشانه بیاساس بودن سؤال مورد بحث است.
بازگشت به موضوعات مقاله
2- آیه مباهله و سن کم
امام حسن(ع) و امام حسین(ع)یکی دیگر از سؤالات و شبهات مطرح شده درباره آیه
مباهله و روایات مربوط به آن، این است که میگویند: امام حسن و حسین(ع) هنگام
نزول آیه مباهله، غیر بالغ و غیرمستحق برای ثواب بودهاند و اگر آن دو غیرمستحق
برای ثواب باشند، افضل الصحابه (برترین اصحاب) به حساب نمیآیند.»(36)
نقد و
بررسیدر پاسخ این شبهه باید بگوییم:
1- با اینکه امام حسن و امام
حسین(ع) هنگام نزول آیه مباهله سن کمتری داشتند، نباید فراموش کرد که انتخاب آن
دو برای مباهله بر اساس روایات متعدد و صحیح فریقین توسط پیامبر اکرم(ص) انجام
گرفته است و اگر اشخاص دیگری برتر و افضل از آنها وجود داشتند، حتماً پیامبر
اسلام(ص) به جای آن دو، همان افراد را همراه خود به مباهله میآوردند.
بنابراین، صرف آوردن این دو برای مباهله، بهطور روشن بر برتری و افضل بودن
آنها دلالت دارد و کم بودن سن آنها در این باره مشکلی ایجاد نمیکند. البته
برتری آنها پس از پیامبر اسلام(ص) و علی بن ابیطالب(ع) است.
2- نباید
فراموش کرد که برتری و افضلیت، همواره با رسیدن فرد به مرتبه بلوغ و ازدیاد سن
نیست و گاه اشخاص مقدسی در سن بسیار کم به مقامات بزرگ الهی رسیدهاند که با
مراجعه به آیات نورانی قرآن کریم، دو مورد از آنها را ذکر میکنیم:
الف.
حضرت یحیی(ع)
«یا یحیی خذ الکتاب بقوه و ءاتیناه الحکم صبیاً؛(37) [ما پس از
تولد یحیی به او گفتیم]: ای یحیی! کتاب [الهی] را با قوّت بگیر [و به آن عمل
کن] و ما [حکمت و پیامبری را] در سن کودکی به وی دادیم.»
بر اساس بیان نصر
بن محمد سمرقندی (متوفای 375ق) و مفسر معروف، فخر رازی (544ـ604ق)، منظور از
«حکم» در این آیه شریفه، پیامبری، اندیشه و خیروبرکت است.(38) همچنین مرحوم شیخ
طبرسی (متوفای 548ق) در ذیل همین آیه، از عبدالله بن عباس روایتی نقل میکند که
بر اساس آن، حضرت یحیی(ع) در سهسالگی به مقام پیامبری رسیده است.(39)
ب.
حضرت عیسی مسیح(ع)
«قال انی عبدالله ءاتانی الکتاب و جعلنی نبیاً؛(40) [عیسی
مسیح در گهواره به سخن آمد و چنین] گفت: همانا من بنده خدا هستم و خداوند به من
کتاب [انجیل] داده و مرا پیامبر قرار داده است.»
شیخ کلینی (متوفای 329ق) در
کتاب الکافی از امام باقر(ع) نقل میکند که آن حضرت(ع) فرمود: «کان یومئذ نبیاً
حجه الله غیر مرسل...؛ حضرت عیسی(ع) در آن هنگام یک پیامبر الهی غیر مرسل(و)
حجت الهی بود.» آن حضرت(ع) در ادامه میفرماید: «فلما بلغ عیسی(ع) سبع سنین
تکلم بالنبوه و الرساله حین اوحی الله تعالی الیه...؛(41) وقتی حضرت عیسی(ع) به
هفتسالگی رسید، بر اساس وحی الهی نازل شده بر او، از نبوت و رسالت خود خبر
داد... .»
همانگونه که از آیات و روایات مذکور به دست میآید، رسیدن به یک
مقام و فضیلت الهی و بهویژه مقام نبوت و رسالت، حتماً مبتنی بر رسیدن آن شخص
به حد تکلیف و بلوغ نیست. بنابراین برتری و افضلیت امام حسن(ع) در سن کودکی،
امری عادی به حساب میآید؛ چون این مسئله کمتر از مقام نبوت و رسالت است که حتی
در سن سه و هفتسالگی و حتی در گهواره، به برخی از پیامبران الهی داده شده است.
آنچه در این مورد ضرورت دارد، معرفت، عقل و طاعت الهی و اقرار به رسالت و نبوت
پیامبر اسلام(ص) است که این ویژگیها نیز بدون شک در امام حسن و امام حسین(ع)
وجود داشته است.
بنابراین آمدن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برای مباهله،
دلیل روشنی بر افضلیت و برتری آن دو پس از پیامبر اسلام(ص) و امام علی بن
ابیطالب(ع) در میان امت اسلامی و نیز دلیلی بر برتری و افضلیت آنها بر اصحاب
دیگر پیامبر اسلام(ص) ـ البته بعد از پدرشان امام علی(ع) ـ به حساب میآید و کم
بودن سن آنها در این باره هیچ مشکلی ایجاد نمیکند.
بازگشت به موضوعات مقاله
3- آیه مباهله و
ادعای جعل و نشر احادیثیکی دیگر از شبهات مهم در خصوص آیه مباهله و روایات
مربوط به آن، ادعای ساختگی بودن احادیث و روایات مربوط به آن است.
محمد
رشیدرضا (1865ـ1935م) در همین خصوص چنین مینویسد:
و مصادر هذه الروایات
الشیعه و مقصدهم منها معروف و قد اجتهدوا فی ترویجها مااستطاعوا حتی راجت علی
کثیر من اهل السنه...؛(42) مصادر این روایات مربوط به شیعه است و منظور و مقصود
آنها نیز معلوم است. آنها در ترویج این روایات به اندازه توان خود کوشش
نمودند و بدین وسیله این روایات در میان بسیاری از اهل سنت رایج گشته است.
نقد و بررسیدر پاسخ به این شبهه بسیار سست و غیرعلمی، ذکر مطالب ذیل را
مناسب و کافی میبینیم:
1- همانگونه که در ابتدای این بحث (بخش دوم) گذشت،
روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله، در منابع متعدد برادران اهل سنت موجود
است.
همچنین علاوه بر منابع متعدد برادران اهل سنت، در تعداد قابل توجهی از
منابع تفسیری، حدیثی و کلامی مذهب اهلبیت(ع) نیز امثال این روایات با طرق
مختلف نقل و ثبت شده است که قسمتی از آنها را در بخش دوم ملاحظه کردید.
2-
ادعای مزبور به سبب نداشتن دلیل علمی و منطقی، قابل قبول نیست و در عین حال
برای مذهب اهل سنت، بسیار خطرناک به نظر میرسد؛ چون اگر روایات مربوط به آیه
مباهله بهوسیله پیروان مذهب اهلبیت(ع) در کتب حدیثی و تفسیری معتبر اهل سنت
مانند صحیح مسلم، سنن ترمذی، مستدرک علی الصحیحین و تفاسیر طبری، سمرقندی، فخر
رازی و ابن کثیر دمشقی، وارد شده باشد، آن وقت باید در مورد سایر احادیث و
روایات موجود در آنها نیز چنین ادعایی به عمل آید که در این حال، این احادیث و
روایات برای خواننده خود یقین و اعتماد نمیآورند، اما چنین ادعایی تنها در
مورد احادیث و روایات مربوط به برتری و فضیلت اهلبیت(ع) ارائه میشود که این
هم دلیل و قرینه خوبی بر بی اساس بودن آن است.
بازگشت به موضوعات مقاله
بخش پایانی: نتیجهگیری
آنچه میتوان از مباحث گذشته بهعنوان نتیجه به دست آورد، عبارت است از:
1-
بر اساس آیه شریفه مباهله و روایات و احادیث مربوط به آن، میتوان نتیجه گرفت
که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پسران رسول گرامی اسلام(ص) محسوب میشوند. شیخ
طبرسی (متوفای 548) در همین باره مینویسد:
اجمع المفسرون علی ان المراد
بأبناءنا، الحسن و الحسین(ع) و قال ابوبکر الرازی: هذا یدل علی ان الحسن و
الحسین(ع) ابناء رسول الله(ص) و ان ولد الابنه ابن نبی الحقیقه؛(43) مفسران
اتفاقنظر دارند که منظور از «ابنائنا» [پسران ما در آیه مباهله] حسن و حسین(ع)
است و ابوبکر رازی میگوید: این دلالت میکند که حسن و حسین(ع) دو پسر رسول خدا
(ص) هستند و همانا فرزند دختر در حقیقت پسر به شمار میآید.
همچنین مفسر اهل
سنت، فخر رازی (544ـ604ق) مینویسد:
هذه الایه داله علی ان الحسن و
الحسین(ع) کانا ابنی رسول الله(ص)...؛ (44) این آیه دلالت بر آن دارد که امام
حسن و حسین(ع) دو پسر پیامبر خدا(ص) هستند... .
گفتنی است که همین مطلب را
میتوان از آیات دیگر قرآنی نیز به دست آورد. فخر رازی در این باره به آیات
84ـ85 سوره انعام استدلال نموده است.
2- بر اساس آیه شریفه مباهله و روایات
مربوط به آن، نتیجه میگیریم که منظور از «نسائنا» ـ زنان خویش ـ در آیه مباهله
حضرت فاطمه(س) و منظور از «انفسنا» ـ خود ما ـ در درجه نخست پیامبر عظیمالشأن
اسلام(ص) و سپس علی بن ابیطالب(ع) است.
بدون شک تلقی علی بن ابیطالب(ع)
بهعنوان «انفسنا» ـ خود ـ به نزدیک و گرامیتر بودن آن حضرت(ع) نزد رسول
اکرم(ص) دلالت آشکار دارد، اما با این تفاوت که امیرالمؤمنین علی بن
ابیطالب(ع) پیامبر نیست و بر او وحی نازل نمیشود، ولی درعینحال پس از رسول
اکرم(ص) برترین صحابه برای تصدی رهبری و خلافت امت اسلامی به شمار میآید.
3- آوردن علی بن ابیطالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) جهت
انجام مباهله، در نوع خود بر برتری و افضل بودن آنها دلالت آشکار دارد. چون
اگر افراد مقدس دیگری در میان همسران و اصحاب پیامبر اسلام(ص) وجود داشتند،
پیامبر اسلام(ص) حتماً بهجای اینها، آن افراد برتر را برای مباهله همراه خود
میآوردند. مفسر معروف اهل سنت، جار الله زمخشری (467ـ538ق) در همین خصوص
مینویسد:
و فیه دلیل لاشی اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء(ع)؛ (45) در این
[آیه و روایات] دلیل بسیار محکمی است بر فضل و برتری اصحاب کساء [پیامبر، امام
علی، فاطمه، حسن و حسین ـ ع ـ].
همچنین مفسر دیگر اهل سنت، عبدالله بن عمر
بیضاوی (متوفای 791ق) پس از توضیح و تفسیر آیه مباهله چنین مینویسد:
و هو
دلیل علی نبوته و فضل من أتی بهم من اهلبیته؛_(46) این دلیلی بر نبوت پیامبر
اسلام(ص) و برتری و فضیلت اهلبیت آن حضرت(ص) است که همراه او [به مباهله] آمده
بودند.
بنابراین نتیجه میگیریم که علی بن ابیطالب(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و
حسین(ع)، برترین و بافضیلتترین اشخاص نزد پیامبر اسلام(ص) و نیز برترین اصحاب
آن حضرت(ص) محسوب میشوند. همچنین اگر در میان اصحاب آن حضرت(ص) همین اشخاص
مقدس، برتر و افضل باشند، بدون شک رهبری و خلافت امت اسلامی نیز باید پس از
پیامبر اسلام(ص) از آنِ امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باشد و این
حقیقتی است که با تأمل و اندیشه اساسی، میتوان آن را درک نمود.
4- برخلاف
تصور برخی که میگویند: دین اسلام عملاً دین و آیین مربوط به مردان است و زنان
در آن به حساب نیامدهاند، زنان در مواقع حساس و خطیر، به سهم خود در پیشبرد
اهداف مقدس اسلامی مؤثر بودند و در کنار مردان در برابر مخالفان اسلام
ایستادهاند. حضور حضرت فاطمه(س) در جریان مباهله، دلیل روشن این مطلب است.(47)
5- با اینکه علی بن ابیطالب(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) از بستگان بسیار
نزدیک پیامبر اسلام(ص) به شمار میآیند و بر اساس عرف و لغت میتوان آنها را
اهلبیت پیامبر اسلام(ص) نامید، ولی منظور پیامبر اکرم(ص) از اهلبیت نامیدن
آنها هنگام آمادگی جهت مباهله، اشاره به معنای خاص آن ـ اهل خانه نبوت و رسالت
ـ بوده که در آیه شریفه تطهیر در این باره به تفصیل بحث شده است.
6- دعوت
هیئت مسیحیان منطقه نجران برای مباهله به دستور الهی و پیامبر اسلام(ص)، دلیل
آشکار برتری دین مبین اسلام و حقانیت پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) است، والا دین
و پیامبر غیرحقیقی نمیتواند مخالف خود را اینگونه به مباهله و ملاعنه دعوت
نماید.
7- آیه شریفه مباهله در رساندن معنای فضیلت و برتری، مخصوص پیامبر
اسلام(ص)، علی بن ابیطالب(ع)، فاطمه، حسن و حسین(ع) است و دیگران در آن شریک
نیستند، ولی مسئله مباهله حکم و مسئلهای کلی و عمومی است. حتی که اگر دو نفر و
یا دو گروه در مورد یک مسئله مهم (دینی، مذهبی و ...) با یکدیگر نزاع و اختلاف
داشته باشند، میتوانند برای اثبات حقانیت خود و رسوایی شخص دروغگو و یا ظالم
دست به مباهله بزنند. در این باره میتوان به برخی از روایات نیز استدلال نمود
که در یکی از آنها میخوانیم:
روزی ابو مسروق ـ یکی از اصحاب امام صادق(ع)
ـ از عنادورزی مخالفان اهلبیت(ع) در پذیرش برتری آنها به آن حضرت(ع) شکایت
نمود. امام صادق(ع) به وی فرمود: اگر آنها سخن شما را نپذیرفتند، آنها را به
مباهله دعوت کنید. ابومسروق پرسید: چگونه با آنها مباهله کنیم؟ امام صادق(ع)
فرمود: خود را سه روز اصلاح کن(ابو مسروق میگوید: گمان میکنم که فرمود: روزه
بگیر و غسل کن). سپس با کسی که میخواهی مباهله کنی، به صحرا برو و سپس انگشتان
دست راست خود را در انگشتان او قرار بده و سپس از خودت آغاز کن و بگو:
«اللهم رب السموات السبع و رب الارضین السبع، عالم الغیب و الشهاده الرحمن
الرحیم...؛ خدایا! (ای) پروردگار آسمانها و زمینهای هفتگانه! (ای) عالم غیب
و شهادت(و ای پروردگار) رحمان و رحیم! اگر ابومسروق حقی را انکار و باطلی را
ادعا کرده، بر او از آسمان عذاب و بلایی بفرست.» سپس دعا را بر او برگردان و
بگو: «و اگر فلانی حقی را انکار کرده و باطلی را ادعا نموده، از آسمان بر او
عذاب و بلایی را بفرست.»
امام صادق(ع) در ادامه حدیث فرمود: «چیزی نمیگذرد
که نتیجه این (مباهله) آشکار خواهد شد. به خدا سوگند هرگز کسی را نیافتم که
حاضر باشد با من اینچنین مباهله نماید.» (48)
بازگشت به موضوعات مقاله
پینوشتها:
1- آلعمران(3)، آیه 59ـ61.
2- ر.ک: راغب الاصفهانی،
مفردات الفاظ القرآن، ص 149 (مادّه بهل)، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، 1412ق؛
الزمخشری، جار الله، اساس البلاغه، ص 32، تحقیق: عبدالرحیم محمود، دارالمعرفه،
بیروت، بی تا.
3- ر.ک: احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر، ج 1، ص 64،
مؤسسه دارالهجره، قم، چاپ اول، 1405ق؛ الزمخشری، اساس البلاغه، ص 32.
4- شیخ
طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762، دارالمعرفه، بیروت، 1986م.
5- الفخر الرازی، تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 89، دارالفکر، بیروت، چاپ سوم،
1985م؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762؛ جار الله الزمخشری، تفسیر
الکشاف، ج 1، ص 368ـ369، نشر البلاغه، قم، چاپ دوم، 1415ق.
6- الواحدی
النیشابوری، اسباب النزول، ص 90، دارالکتاب العربی، بیروت، 1994م؛ الزمخشری،
تفسیر الکشاف، ج 1، ص 369.
7- العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، ح 58،
المکتبه العلمیه الاسلامیه، تهران، 1380ق؛ البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،
ج 2، ص 50، ح 13، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1982م.
8-
العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 175ـ176، ح 54؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2،
ص 49، ح 9.
9- فرات الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص 85ـ86، ح 61، تحقیق، محمد
الکاظم، مؤسسه الطبع و النشر لوزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، تهران، چاپ
اول، 1990م.
10- الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 349، ح 163، تحقیق: سید
هاشم رسولی محلاتی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1412ق.
11- تفسیر
العیاشی، ج 1، ص 177، ح 59؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 50، ح 14.
12-
شیخ طوسی، الامالی، ص 307، ح 616، موسسه البعثه، قم، چاپ اول، 1414ق.
13-
ابن کثیر الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 379، دارالمعرفه، بیروت، 1917م؛
اسباب النزول، ص91؛ السیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج 2، ص 231،
دارالفکر، بیروت، 1993م.
14- الطبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3،
ص 300، جزء 3، دارالفکر، بیروت، 1988م.
15- جامع البیان عن تأویل ای القرآن،
ج 3، ص 300، جزء 3؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، ح3618(با
کمی تفاوت)، المکتبه العصریه، بیروت، چاپ دوم، 1999م.
16- مسلم النیشابوری،
صحیح مسلم، ص 1042، ح 32،(الفضائل، باب فضایل علی بن ابی طالب(ع)، داراحیاء
التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 2000م؛ الترمذی، الجامع الصحیح(سنن الترمذی)، ج
5، ص 225، ح 2999، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ الحاکم النیشابوری،
المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 150(کتاب معرفه الصحابه، باب من مناقب اهلبیت
رسولالله(ص))، دارالمعرفه، بیروت، بی تا؛ الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج
3، ص 232ـ233؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج 3، ص 322، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم،
چاپ افست.
17- المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 150.
18- اسباب النزول، ص
90.
19- همان، ص 91.
20- شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 484،
داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
21- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج
2، ص 762ـ763 (با تلخیص).
22- الرازی، تفسیر ابوالفتح الرازی، ج 4، ص
360ـ361، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1372ش.
23- سید فضل
الله، تفسیر من وحی القرآن، ج 6، ص 63ـ64، دارالملاک، بیروت، چاپ دوم، 1998م.
24- شیخ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 578ـ580، دارالمکتب الاسلامیه،
تهران، چاپ 27، 1378ش.
25- جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 299ـ301،
جزء 3(ذیل آیه 63 سوره آلعمران).
26- السمرقندی، تفسیر السمرقندی، ج 1، ص
274ـ275، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1993م.
27- تفسیر الفخر الرازی،
ج 8، ص 88ـ89.
28- تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 379.
29- البیضاوی، تفسیر
البیضاوی، ج 1، ص 163، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1988م.
30- این
سؤال و پاسخ آن در تفسیر من وحی القرآن، ج 6، ص 69ـ71 و تفسیر نمونه، ج 2، ص
586ـ588 آمده است.
31- ر.ک: تفسیر المنار، ج 3، ص 322.
32- نحل(16)، آیه
44.
33- ر.ک: صحیح مسلم، ص 1042، ح 32؛ سنن التزمذی، ج 5، ص 225، ح 2999؛
المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص150، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، ج 3، ص
232ـ233؛ اسباب النزول، ص 90ـ91؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 300،
جزء 3، الامالی، شیخ طوسی، ص 307، ح 616؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، احادیث
54،58،59؛ تفسیر الفرات الکوفی، ص 85ـ90، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص
49ـ50، احادیث 9،12،13،14و...
34- ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص
889؛ تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 190؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 438(ابن کثیر در
تفسیر خود، قائل این سخن را شیطان معرفی کرده است)؛ تفسیر المنار، ج 4، ص
238ـ239.
35- ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 898؛ تفسیر
البیضاوی، ج 1، ص 193؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 443.
36- گفتنی است که
این سؤال و جواب آن در کتاب التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 485ـ486 آمده است.
37- مریم(19)، آیه 12.
38- ر.ک: تفسیر السمرقندی، ج 2، ص 230؛ تفسیر الفخر
الرازی، ج 21، ص 192.
39- ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 781.
40- مریم(19)، آیه 30.
41- شیخ کلینی، الاصول من الکافی، ج 1، ص 382، ح 1،
تحقیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1388ق.
42-
تفسیر القرآن الحکیم(تفسیر المنار)، ج 3، ص 322.
43- مجمع البیان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص 763.
44- تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 89.
45- تفسیر
الکشاف، ج 1، ص 370.
46- تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 163.
47- ر.ک: تفسیر
نمونه، ج 2، ص 590.
48- تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 351، ح 174.
نویسنده: حجت الاسلام ایلقار اسماعیلزاده
منبع: نشریه طلوع